✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.27K subscribers
1.08K photos
45 videos
8 files
1.67K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #هرمز_علی_پور

به قصد هرکسی باشد
من سهم خود را از آن برمی‌گیرم
لبخندی که از زیر بال پرندگان می‌آید
و قوس گونه‌هایی که
مرا به‌یاد شبی بیندازد
که اندوه را در دو خط موازی
به غمگینی نگاه می‌کردم
و می‌گفتم ای کاش به شکل دیگری
در این شب کنار هم بودیم

صداهایی که از درختان می‌رسد
مرا به‌یاد آواهایی بیندازد
که مانعی در راه نمی‌دیدم

آه ای آدمی
همین که به ذات خود نزدیک می‌شوی
چه‌قدر می‌توان تو را دوست داشت
مثل سفرهایی که
بر تمام خط‌ها خط می‌کشند

و اکنون که با دریا به یک غروب می‌رسیم
باز چیزی شبیه تنهایی
مرا از رسیدن شب
کمی بترساند

تمام جنگل‌های جهان
گاه نمی‌تواند
پاییز نژاده‌ی دو چشم را نهان کند
و چون سطر پایانی هر متنی
سوال و اندوه را نشسته کنار هم
به عرصه‌ای از برفِ خیال خواهم سپرد

http://www.uupload.ir/files/zjl2_h.a.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2472

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ

🔹شعرهایی از #هرمز_علی_پور


🔸یک

بر‌ آنچه بر مراد تو نیست
روی برمی‌گردانی
و به‌جای آنکه در ذوق کودکان
به وجد بیایی
با اخم خویش آن‌ها را
به گریه می‌کشانی و
بعد
یکریز از مهربانیِ خود
به تفصیل حرف می‌زنی
با تو باور کرده‌ام
که آدمی چه‌قدر ترسناک است
چون بوی مرگ به او نزدیک شود

🔸دو

دیگر نمی‌گذارم که دلم
هوای کسی را کند
که در زیرِ جان من
امضای خود را بزند
درست است که انتخاب نکرده‌ام
می‌توانم اما که
دور شوم
به دیدنِ خود حتی نپردازم
تا حساب کار به دست کسی بیاید
که یکریز حرف‌های خودم را
می‌زند به خودم

🔸سه

بوی اندوه را اما
نمی‌توان چون سوگ‌ها
به تأخیر انداخت
که جان برهنه و چشم غمین
هیچ صله‌ای را برنمی‌تابد
در دلقک‌بازی‌های ما - حتی
باز خود را نشان می‌دهد
غمی که
که به هرکه داده نمی‌شود

🔸چهار

مثل هرچه که باشد
مثل شکستن یا که
صدادادن چیزی که می‌ارزید
نمی‌توان هیچ روزی را
برگرداند و
من این سکوت را تازه نیافته‌ام.
از همان آغاز که
در جستجوی هوای بهتری بودید
وقتی که من با شعله‌ها ماندم و
شما حتی بدون یک خداحافظی
رفتید و
از دیگران شنیدم که رفته‌اید.

http://uupload.ir/files/q8u_4.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2694

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈