🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 سه شعر از #بهاره_بشارتی
"يك"
باد میآمدی،
وزیده در موهات،
لای هذیان موهام،
به هر طرف هرکدامی،
لاي هذيان موهامي،
كه باد از در تو نمیآيد.
موهام بيرونِ در مانده تو نمیآيد.
باد میروی و تو نمیآيی
فروده بر موهام
به هرطرف هركدام.
و روزْ خورشيد بود،
نمیوزيد بر شب
نمیوزيد.
"دو"
چگونه برمیگذشتی از ردی كه خونی و خويشاوند؟
چگونه بر سايههای لغزان آفتاب؟
تيغ میزدی بر پوست
چگونه بی كه خونی
كه فواره شود بر نور؟
بسيار سايه بودی و راه میرفتی از كنار...
بس تيره كه بود و راه نمیداد به آفتاب.
بگو چگونه گذشتی آنجا
كه خويش بود و سياهی،
چگونه در سايهها و سياهی•••
***
كناره میرفتی از تيزیِ خونبار
كه سايههاش
چه تاريك بود و نرم
شب میشد
شب بود
بی ردی كه بماند شب بود
بی سايهای كه بماند بود
بود و در ريشههاش بود
غلتان
و از كنار میرفت.
"سه"
به دهان میجهد
لكنتی
بر زبان كه نمیشود.
غروبِ عصر بود و بيابان،
خوابيد دگر بار و رسول ايمانی ديگر برخاست.
كه دامهای ما كلماتند،
پناهگاهمان
قاتلان ما
و پيامبرانمان.
http://www.uupload.ir/files/nhi2_b.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2383
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 سه شعر از #بهاره_بشارتی
"يك"
باد میآمدی،
وزیده در موهات،
لای هذیان موهام،
به هر طرف هرکدامی،
لاي هذيان موهامي،
كه باد از در تو نمیآيد.
موهام بيرونِ در مانده تو نمیآيد.
باد میروی و تو نمیآيی
فروده بر موهام
به هرطرف هركدام.
و روزْ خورشيد بود،
نمیوزيد بر شب
نمیوزيد.
"دو"
چگونه برمیگذشتی از ردی كه خونی و خويشاوند؟
چگونه بر سايههای لغزان آفتاب؟
تيغ میزدی بر پوست
چگونه بی كه خونی
كه فواره شود بر نور؟
بسيار سايه بودی و راه میرفتی از كنار...
بس تيره كه بود و راه نمیداد به آفتاب.
بگو چگونه گذشتی آنجا
كه خويش بود و سياهی،
چگونه در سايهها و سياهی•••
***
كناره میرفتی از تيزیِ خونبار
كه سايههاش
چه تاريك بود و نرم
شب میشد
شب بود
بی ردی كه بماند شب بود
بی سايهای كه بماند بود
بود و در ريشههاش بود
غلتان
و از كنار میرفت.
"سه"
به دهان میجهد
لكنتی
بر زبان كه نمیشود.
غروبِ عصر بود و بيابان،
خوابيد دگر بار و رسول ايمانی ديگر برخاست.
كه دامهای ما كلماتند،
پناهگاهمان
قاتلان ما
و پيامبرانمان.
http://www.uupload.ir/files/nhi2_b.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2383
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈