🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ
🔸شعر رنگ پریده
🔹شعری از #ایمان_رحمانی
▪️یک :
یلدا شبی که از نگاه تو اناری چید
رنگی که از من پرید
و به سرخی لبها افزود
به شوری یا شیرینی که نمیزند! (مهمانان گفتند!)
امشب اگرچه دستهای خون ندیده
دعوتاند به مهمانی
اما؛
یلدا شبیست
که چاقو میبرد دست
بر این دانههای بلوری!
▪️دو:
امشب که امشب از تمامیِ شبها
یک دقیقه دیرتر میرسیم به صبح
همان یک دقیقه که در آن
خون دلمه خواهد بست در بستر زخم!
امشب اگرچه خواستگار تو باد است
و تو با او
باری به هر جهت
به هر جهت خواهی رفت
دستی بر نگاهت میبرم با انتقام
که پاییز را تمام کرده باشم
با برگهایی که رو کردهام
من که بی برگ و بار و باد
و چه آسوده میتوانم بگذرم!
▪️سه:
حق با چشمهای توست
تو که به لبهای گس
با نگاهی که از پیش
آراسته شده باشد به غم
ِلبخندی تعارف میکنی
حق با چشمهای توست
تو که دیگر نمیشود از مربای چشمهات ناخن زد
با اینهمه
چه همهمهی زیباییست
در غربتی که باریدن برف را هم نمیشنویم؛
نشستهایم و از گلویمان
جز اندوه نمیبارد
دیگر چه بگویم از این زمستانِ لال!؟
▪️چهار:
بلند میگذرد امشب!
بر پلکهای کور من
که جهان را سیاه دیدهاند
قطره اشکی هم نمیگذرد که بگذرم (بگذریم!)
یلدا شبی که از نگاه تو اناری چید
شب در آینه تمام میشد اما؛
رنگ پریده
http://uupload.ir/files/2l9n_7.jpg
☑منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2675
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸شعر رنگ پریده
🔹شعری از #ایمان_رحمانی
▪️یک :
یلدا شبی که از نگاه تو اناری چید
رنگی که از من پرید
و به سرخی لبها افزود
به شوری یا شیرینی که نمیزند! (مهمانان گفتند!)
امشب اگرچه دستهای خون ندیده
دعوتاند به مهمانی
اما؛
یلدا شبیست
که چاقو میبرد دست
بر این دانههای بلوری!
▪️دو:
امشب که امشب از تمامیِ شبها
یک دقیقه دیرتر میرسیم به صبح
همان یک دقیقه که در آن
خون دلمه خواهد بست در بستر زخم!
امشب اگرچه خواستگار تو باد است
و تو با او
باری به هر جهت
به هر جهت خواهی رفت
دستی بر نگاهت میبرم با انتقام
که پاییز را تمام کرده باشم
با برگهایی که رو کردهام
من که بی برگ و بار و باد
و چه آسوده میتوانم بگذرم!
▪️سه:
حق با چشمهای توست
تو که به لبهای گس
با نگاهی که از پیش
آراسته شده باشد به غم
ِلبخندی تعارف میکنی
حق با چشمهای توست
تو که دیگر نمیشود از مربای چشمهات ناخن زد
با اینهمه
چه همهمهی زیباییست
در غربتی که باریدن برف را هم نمیشنویم؛
نشستهایم و از گلویمان
جز اندوه نمیبارد
دیگر چه بگویم از این زمستانِ لال!؟
▪️چهار:
بلند میگذرد امشب!
بر پلکهای کور من
که جهان را سیاه دیدهاند
قطره اشکی هم نمیگذرد که بگذرم (بگذریم!)
یلدا شبی که از نگاه تو اناری چید
شب در آینه تمام میشد اما؛
رنگ پریده
http://uupload.ir/files/2l9n_7.jpg
☑منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2675
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈