چیزی هست که میشکند
در تو
در من
در ما
آیا تو نیز میشنوی؟
آیا تو نیز میشکنی؟
#بهمن_فرسی
#نمایشنامه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
در تو
در من
در ما
آیا تو نیز میشنوی؟
آیا تو نیز میشکنی؟
#بهمن_فرسی
#نمایشنامه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
من اگر نام ترا
زمان شکفتن
شکوفهها میدانستم
اکنون فراتر از
آتشفشان
مکانی برای روییدن گندم
میداشتم
هنوز نمیدانم
باید سرخ باشم
یا کمسال
#کبری_سعیدی #شهرزاد
#با_تشنگی_پیر_میشویم ۱۳۵۱
#هنرپیشه_فیلمساز_شاعر_نویسنده
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
زمان شکفتن
شکوفهها میدانستم
اکنون فراتر از
آتشفشان
مکانی برای روییدن گندم
میداشتم
هنوز نمیدانم
باید سرخ باشم
یا کمسال
#کبری_سعیدی #شهرزاد
#با_تشنگی_پیر_میشویم ۱۳۵۱
#هنرپیشه_فیلمساز_شاعر_نویسنده
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
نامت را چگونه فاش کنم...
#شهرام_شاهرخ
#مجله_فردوسی ۱۳۴۹ شماره ۹۷۵
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب #شعر_موج_نو
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
با ضربه به عکس، شعر کامل را بخوانید
🆔 @piaderonews 👈
#شهرام_شاهرخ
#مجله_فردوسی ۱۳۴۹ شماره ۹۷۵
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب #شعر_موج_نو
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
با ضربه به عکس، شعر کامل را بخوانید
🆔 @piaderonews 👈
آه/ دندان شیری من اینجا که دل مصرفش را نداشتم وُ ناز مخمل خنک تو آنجا/ ما منقلب میگذریم ما خالی اما مثل پیشْ سینه ی باد که آفتابش مدام جلای پروانگی میدهد ما ساده ایم وُ مثل همین نقش آویخته از سقف یا مثل سایه ی کسی دیگر که به خوابهای دریایی مان نمایِ از پهلو میدهد چشمبراه زمان واقعی مان تارخ بر رخ فشارد لب بر لب/ شاید ما خود زمان خودیم وُ خود نمیدانیم/
#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی ۱۳۵۸
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
رسم الخط شاعر بهطور کامل رعایت شده است
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی ۱۳۵۸
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
رسم الخط شاعر بهطور کامل رعایت شده است
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
ما همیشه در غروب خانه داشتیم
در حصار قلعهی سیاه شب،
همیشه آشیانه داشتیم.
پرده اتاق ما نسیم بود
و اندُهی که میچکید از نگاه ما.
ما عروسکان برفی دیار زمهریر،
کی سرود گرم عاشقانه داشتیم؟
کی ترانه داشتیم؟
کی ترانه داشتیم؟
ما همیشه در غروب خانه داشتیم.
در غروب.
در غروب.
#صمد_تحویلداری
#صدای_گریه_آهو_ها
(کتابی که تا صفحهبندی رسید اما هیچ وقت چاپ نشد...). شعر در پاییز ۱۳۴۶ نوشته شده است
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
در حصار قلعهی سیاه شب،
همیشه آشیانه داشتیم.
پرده اتاق ما نسیم بود
و اندُهی که میچکید از نگاه ما.
ما عروسکان برفی دیار زمهریر،
کی سرود گرم عاشقانه داشتیم؟
کی ترانه داشتیم؟
کی ترانه داشتیم؟
ما همیشه در غروب خانه داشتیم.
در غروب.
در غروب.
#صمد_تحویلداری
#صدای_گریه_آهو_ها
(کتابی که تا صفحهبندی رسید اما هیچ وقت چاپ نشد...). شعر در پاییز ۱۳۴۶ نوشته شده است
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
گلوی بریدهی اَبرم
و رسول رابطه
مرا به آغوش باز پنجرهها
دعوت کن.
#محمد_علی_اخوت
#انواع_مهربانی_اشیا ۱۳۹۴
* پی نوشت: از کتاب هشتاد سال شعر نوی گیلان به گزینش و مقدمه هادی میرزا نژاد موحد و سید فرزام حسینی انتخاب شد
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
و رسول رابطه
مرا به آغوش باز پنجرهها
دعوت کن.
#محمد_علی_اخوت
#انواع_مهربانی_اشیا ۱۳۹۴
* پی نوشت: از کتاب هشتاد سال شعر نوی گیلان به گزینش و مقدمه هادی میرزا نژاد موحد و سید فرزام حسینی انتخاب شد
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
میانِ اینهمه شباهت
که تا ابد گریه میکند. چگونه
بگویمت؟ چگونه؟
اگر میتوانستم
قلم را به حال خود می گذاشتم
که به حال خود بچرخد
به بطالتم بخند؛ بخند به بطالتی که نمیداند:
میخواهی آواز چنگ را بشنوی؟
سیمها را رها ببند!
#احمد_سینا
#آذرخشی_از_جنبش_های_ناگهان ۱۳۹۳
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
که تا ابد گریه میکند. چگونه
بگویمت؟ چگونه؟
اگر میتوانستم
قلم را به حال خود می گذاشتم
که به حال خود بچرخد
به بطالتم بخند؛ بخند به بطالتی که نمیداند:
میخواهی آواز چنگ را بشنوی؟
سیمها را رها ببند!
#احمد_سینا
#آذرخشی_از_جنبش_های_ناگهان ۱۳۹۳
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
خیال میکنم جز همین «آه» چیزی نگفته باشم! خیال میکنم جز صدای مهیب درهم شکستگی، که ارکان دنیای مارا به لرزه درآورد، چیزی احساس نکرده باشم. با سرعت دویست و هفتاد کیلومتر در ساعت بشدت به زمین خورده ایم. خیال میکنم در لمحهٔ پس از سقوط، در انتظار چیزی جز جهنم ارغوانی انفجار، که نزدیک بود ما هردو در آن به هم درآمیزیم، نبودم.
#آنتوان_دو_سنت_اگزوپری. ترجمه #سروش_حبیبی
#زمین_انسانها ۱۳۵۰
#رمان #داستان
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
#آنتوان_دو_سنت_اگزوپری. ترجمه #سروش_حبیبی
#زمین_انسانها ۱۳۵۰
#رمان #داستان
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
چگونه کف بزنم|بامیک
رضا براهنی
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
ولی شکفته بادا لبان من که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را شبانه میبوسند
فدای تو دو چشم من که چشمهای تو را خواب دیدهاند
#رضا_براهنی
#خطاب_به_پروانه_ها
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
ولی شکفته بادا لبان من که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را شبانه میبوسند
فدای تو دو چشم من که چشمهای تو را خواب دیدهاند
#رضا_براهنی
#خطاب_به_پروانه_ها
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
دستهایش را روی سینه نهاد، صورتش را بالا گرفت و بار دیگر اشکهایش سرازیر شدند. سبیل و ریشش پر از خون بود. او رنج میبرد اما لبهایش را میگزید تا بتواند درد را تحمل کند. زیر لب گفت: «خدایا سر در نمی آورم اما نمیخواهم از تو بازجویی کنم، از تو بازجویی کنم؟ من کیستم که از تو بازجویی کنم؟ من با ارادهٔ تو هم مخالفتی نمیکنم. من کیستم که مخالف اراده تو بشوم؟ اراده تو یک ورطه و یک پرتگاه است! من نمیتوانم به ژرفای این ورطه روم تا آن را آزمایش کنم. تو هستی که هزاران سال را پیش روی خودت میبینی و میتوانی داوری کنی. آنچه برای شعور کوچک آدمی امروز یک بیعدالتی به شمار میآید پس از هزاران سال میتواند بانی نجات و رستگاری جهان باشد. و اگر آنچه امروز ما بیعدالتی مینامیم وجود نداشت شاید هرگز عدالت روی زمین شكوفا نمیشد»
#نیکوس_کازانتزاکیس ترجمه: #منیر_جزنی
#سرگشته_راه_حق ۱۳۵۷
#رمان #داستان
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
#نیکوس_کازانتزاکیس ترجمه: #منیر_جزنی
#سرگشته_راه_حق ۱۳۵۷
#رمان #داستان
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
چه درتنفس من بود
ای ترانه ابر:
شکوه تنهایی
شکوه بال زدن در غریبی ساحل؟
بیا صدایم کن
که التهاب زبانم
_زبان نمیداند
که استخاره ی چشمم
_بسوی تو_
جاری ست.
#ایرج_کیانی
#مجله_فردوسی ۶ آبان ۱۳۴۷, شماره ۸۸۳
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب #شعر_موج_نو
به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
ای ترانه ابر:
شکوه تنهایی
شکوه بال زدن در غریبی ساحل؟
بیا صدایم کن
که التهاب زبانم
_زبان نمیداند
که استخاره ی چشمم
_بسوی تو_
جاری ست.
#ایرج_کیانی
#مجله_فردوسی ۶ آبان ۱۳۴۷, شماره ۸۸۳
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب #شعر_موج_نو
به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
مرا تنها با نام کوچکم که فراموشی است به یاد بیاور
و به یاد بیاور نام کوچکم را
از روی سنگ مزارم پاک کنی
مثل تمام نامهای پاک شده
در گورستانها
#رضا_حیرانی
#روایت_فراموشی ۱۴۰۰
#شعر
به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
و به یاد بیاور نام کوچکم را
از روی سنگ مزارم پاک کنی
مثل تمام نامهای پاک شده
در گورستانها
#رضا_حیرانی
#روایت_فراموشی ۱۴۰۰
#شعر
به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
تنها یک بار
می توانست
در آغوشش کشند،
و می دانست _آن گاه_
چون بهمنی فرو می ریزد
و می خواست
به آغوشم پناه آورد!
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بام های کاگلی...
و من او را
چون شاخه ای که به زیر بهمن شکسته باشد
دوست می داشتم.
#بیژن_الهی
#جنگ_طرفه ۱۳۴۳ اولین شعر چاپ شده بیژن الهی (نام شعر: برف)
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب #شعر_موج_نو
به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
می توانست
در آغوشش کشند،
و می دانست _آن گاه_
چون بهمنی فرو می ریزد
و می خواست
به آغوشم پناه آورد!
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بام های کاگلی...
و من او را
چون شاخه ای که به زیر بهمن شکسته باشد
دوست می داشتم.
#بیژن_الهی
#جنگ_طرفه ۱۳۴۳ اولین شعر چاپ شده بیژن الهی (نام شعر: برف)
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب #شعر_موج_نو
به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
ترکیب رگهای لبت را در
هجای پیکرهی پنهان
لمس کن
گردشِ عطرِ یالِ حشره_
من
در امتداد دست تو
و در مزهی شور لبانت میچرخم و
نفسهایم را مینگرم.
#محمود_شجاعی
#از_آبی_نفسهای_کوتاه ۱۳۵۳ (پخش نشده). ۱۳۵۹ (چاپ دوم)
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
هجای پیکرهی پنهان
لمس کن
گردشِ عطرِ یالِ حشره_
من
در امتداد دست تو
و در مزهی شور لبانت میچرخم و
نفسهایم را مینگرم.
#محمود_شجاعی
#از_آبی_نفسهای_کوتاه ۱۳۵۳ (پخش نشده). ۱۳۵۹ (چاپ دوم)
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
Forwarded from ادبیات
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ادبیات
اسب:
در فاصله مدی را
میپیماید اسب
اسبِ بلندِ من
وقتی دیگر جایی دیگر
جایی دیگر مدی دیگر
در مداری تاریک
نَفسی رسم میکند باز
حریصانه خطِ تاریکی را
دَمی که شیب سپید میزند
خیالهای گرانش در باد
میافتند
و یالهای دیگرش از باد
بالا میروند
سمندِ خسته نمیمیرد.
#یدالله_رویایی
و اسب بی سوار چه قدر شبیه سوار بی اسبی است
تنها میان حلقه ی قاتلانش
تا آن گاه که به تابوت گلپوش زخم های خود خوابیده
ناگاه شیهه کشان
اسبی سیاه فرا برسد
سم بکوبد بالای سر سالار زخم ها و به جوش آوردن خون طایفه را
با این همه
چه قدر این تبر افتاده
یادآور آن سوار برخاسته است
آن سرو
#منوچهر_آتشی
به كردار ابري ببار اگر میباري
كه سرود باران در منقار مرغي سرگردان است
سراسيمه سلام
اگر آن چه بر يال اسب ميجنبد، سپيدهدمان است.
#هوشنگ_چالنگی
ای تُک زبانان
غایت لال بودن
منم
که گردن بریدهی اسب میبوسم
با دو چشم تهی
که اشارتگر آوار است
#حمید_عرفان
صحرا تمام می شد و میرفت
تا کولیان به منزل و مأوای خود رسند
آوازهای مردان
گیسوی دختران
با اسب های چابک
با کوله بارها
#هوشنگ_بادیهنشین
همسرم!
اين دعا و قسم را که سخت ناخواناست
به گردن اسبی بياويز
که بر اجساد سربازان و ما خواهد گذشت.
اسبی به هيئت انسان
به هیبت بهمنی در سهند.
#بهرام_اردبیلی
هر دم
بدندان که میگیری رگ
ستاره به مست میبندی
کز ایلِ منتشر
مباینه تعیین کرده است
و شکل شتر، رسم راه هم
وقتی که اسب
تنها
رسیدن است
#محمود_مومنی
که اسبی بر شیب
ناگهان
افتاده آمد
برای اینکه نما را خالی کنم از اسب
کشیده شدم کنار درخت
دو آهو بر شاخه دیدم
کمرمق از جراحت
#مهدی_یزدی
با علف های صاف
پهلویم را بخواران
و انحنای تنم را
که زیر خاک
تاسف است
به ریشه های سوسنی بسپار
تا بزاق یک اسب
مدفون ام کند
#سید_حمید_شریفنیا
اینک
با واپسین گرهها
آخرین مادیان را رسم میکند:
پود
به زخامتِ نوحه است
تار
بیتابِ لالایی
در سیاه چادری از مژهی اسب
پلک میزند که شکلِ دیگری از یال را شانه کند
#حسین_خلیلی
سُم بکوبان
اسب نگونبخت!
به تابشِ عظیم
پاییزی در شفق
به دیدهگان من در آمد و
قیام کرد
اشک
از شفق تا به فلق
#بهنود_بهادری
در فاصله مدی را
میپیماید اسب
اسبِ بلندِ من
وقتی دیگر جایی دیگر
جایی دیگر مدی دیگر
در مداری تاریک
نَفسی رسم میکند باز
حریصانه خطِ تاریکی را
دَمی که شیب سپید میزند
خیالهای گرانش در باد
میافتند
و یالهای دیگرش از باد
بالا میروند
سمندِ خسته نمیمیرد.
#یدالله_رویایی
و اسب بی سوار چه قدر شبیه سوار بی اسبی است
تنها میان حلقه ی قاتلانش
تا آن گاه که به تابوت گلپوش زخم های خود خوابیده
ناگاه شیهه کشان
اسبی سیاه فرا برسد
سم بکوبد بالای سر سالار زخم ها و به جوش آوردن خون طایفه را
با این همه
چه قدر این تبر افتاده
یادآور آن سوار برخاسته است
آن سرو
#منوچهر_آتشی
به كردار ابري ببار اگر میباري
كه سرود باران در منقار مرغي سرگردان است
سراسيمه سلام
اگر آن چه بر يال اسب ميجنبد، سپيدهدمان است.
#هوشنگ_چالنگی
ای تُک زبانان
غایت لال بودن
منم
که گردن بریدهی اسب میبوسم
با دو چشم تهی
که اشارتگر آوار است
#حمید_عرفان
صحرا تمام می شد و میرفت
تا کولیان به منزل و مأوای خود رسند
آوازهای مردان
گیسوی دختران
با اسب های چابک
با کوله بارها
#هوشنگ_بادیهنشین
همسرم!
اين دعا و قسم را که سخت ناخواناست
به گردن اسبی بياويز
که بر اجساد سربازان و ما خواهد گذشت.
اسبی به هيئت انسان
به هیبت بهمنی در سهند.
#بهرام_اردبیلی
هر دم
بدندان که میگیری رگ
ستاره به مست میبندی
کز ایلِ منتشر
مباینه تعیین کرده است
و شکل شتر، رسم راه هم
وقتی که اسب
تنها
رسیدن است
#محمود_مومنی
که اسبی بر شیب
ناگهان
افتاده آمد
برای اینکه نما را خالی کنم از اسب
کشیده شدم کنار درخت
دو آهو بر شاخه دیدم
کمرمق از جراحت
#مهدی_یزدی
با علف های صاف
پهلویم را بخواران
و انحنای تنم را
که زیر خاک
تاسف است
به ریشه های سوسنی بسپار
تا بزاق یک اسب
مدفون ام کند
#سید_حمید_شریفنیا
اینک
با واپسین گرهها
آخرین مادیان را رسم میکند:
پود
به زخامتِ نوحه است
تار
بیتابِ لالایی
در سیاه چادری از مژهی اسب
پلک میزند که شکلِ دیگری از یال را شانه کند
#حسین_خلیلی
سُم بکوبان
اسب نگونبخت!
به تابشِ عظیم
پاییزی در شفق
به دیدهگان من در آمد و
قیام کرد
اشک
از شفق تا به فلق
#بهنود_بهادری