🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 دو شعر از #ابوالفضل_پاشا
🔸کتاب وقتی که از
کتاب وقتی که از تنور بیرون بیاوری
پر از خبرهای داغِ داغ را
به عینک خود بچسبان
که اگر زمانِ خواندن
از قضای روزگار باید جریمه شوی
پس چهگونه با چند صفحهی دیگر
از جیب خود به سراغ صندوق پسانداز
باید حساب کنی
که مهمان شدن در این حال و هوا
کمی از حماقت پول خُرد کم نمیکند
وگرنه در جیبها چرا صدای آنها
اگر با صدای کلیدی
که از خانهی ما چیزی به مدرسه میرسد
مگر چه فرقی از مدیر
تا معاونِ خطکش به دست که میگیری
کدام دانشآموز را ببین
که از هراس واحدهای مشروع خود
سراغ هر اتوبوس را که سوار میشود
بلیت خود را به شکل ساعت یازده
پیاده خواهد شد
و اگر تو حرفهای کسی را
که باور نمیکنی
همان بهتر است که روزی
سه قاشق از غذای خودت را
پر از دودِ ایستگاهی به شکم بریزی
که هیچ اگزوزی چنین به روغنسوزی چرا نمیافتد؟
🔸به اندازهی چاقو
به اندازهی چاقویی
که گردن آن کلفت میشود
چرا به شهر زنجان که میروی
چمدان تو از همین دستهها
که قیچیهای خود را
مگر میتوان گم نکرد
پس من به حال هندوانههایی
که از کودکی قرمزند
چرا گریه کنم که بریدن آنها
به همین عواملِ از یاد رفتهی خود
وقتی به بازار میوه فروشها که میرسی
گوشهای خود را بگیر
وگرنه فریادی که از گلوی ما
به تلفن همراه شما پیامک شود
چهگونه فقط به نقطههای آن میاندیشی
که قبضها به پایان هر ماه
با چنین نکات من درآوردی
به حساب شما واریز نخواهد شد
که اگر غیر از این بود
هیچکسی به بالاتر از وانتها
داد نمیزد که هندوانههایی آوردهام
که ضخامت آنها
اگر از طول چاقوی شما سفیدتر نباشد
چرا پس طعم صورتی نمیدهند؟
.
http://www.uupload.ir/files/zsp_a.p.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2109
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 دو شعر از #ابوالفضل_پاشا
🔸کتاب وقتی که از
کتاب وقتی که از تنور بیرون بیاوری
پر از خبرهای داغِ داغ را
به عینک خود بچسبان
که اگر زمانِ خواندن
از قضای روزگار باید جریمه شوی
پس چهگونه با چند صفحهی دیگر
از جیب خود به سراغ صندوق پسانداز
باید حساب کنی
که مهمان شدن در این حال و هوا
کمی از حماقت پول خُرد کم نمیکند
وگرنه در جیبها چرا صدای آنها
اگر با صدای کلیدی
که از خانهی ما چیزی به مدرسه میرسد
مگر چه فرقی از مدیر
تا معاونِ خطکش به دست که میگیری
کدام دانشآموز را ببین
که از هراس واحدهای مشروع خود
سراغ هر اتوبوس را که سوار میشود
بلیت خود را به شکل ساعت یازده
پیاده خواهد شد
و اگر تو حرفهای کسی را
که باور نمیکنی
همان بهتر است که روزی
سه قاشق از غذای خودت را
پر از دودِ ایستگاهی به شکم بریزی
که هیچ اگزوزی چنین به روغنسوزی چرا نمیافتد؟
🔸به اندازهی چاقو
به اندازهی چاقویی
که گردن آن کلفت میشود
چرا به شهر زنجان که میروی
چمدان تو از همین دستهها
که قیچیهای خود را
مگر میتوان گم نکرد
پس من به حال هندوانههایی
که از کودکی قرمزند
چرا گریه کنم که بریدن آنها
به همین عواملِ از یاد رفتهی خود
وقتی به بازار میوه فروشها که میرسی
گوشهای خود را بگیر
وگرنه فریادی که از گلوی ما
به تلفن همراه شما پیامک شود
چهگونه فقط به نقطههای آن میاندیشی
که قبضها به پایان هر ماه
با چنین نکات من درآوردی
به حساب شما واریز نخواهد شد
که اگر غیر از این بود
هیچکسی به بالاتر از وانتها
داد نمیزد که هندوانههایی آوردهام
که ضخامت آنها
اگر از طول چاقوی شما سفیدتر نباشد
چرا پس طعم صورتی نمیدهند؟
.
http://www.uupload.ir/files/zsp_a.p.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2109
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از جان یوجل Can Yücel
🔸ترجمه از کیومرث نظامیان
🔸برگ ریزان
برگهای سرخ قبل از فروافتادن زرد شدهاند
که آنها شکوه بخشیدند به این حوالی در تمامی پاییز
فصل تغییر کرده تا دوباره شروع به دمیدن می کند باد
در عریانی آن اسب، دوباره آنها فرار خواهند کرد
آن بچهها
آن برگها
آن راهزنان شرابی رنگ
اگر آنها هم نباشند من به غیر آنها چه کسی را دارم؟
🔸Yaprak Dökümü
Sararıp dökülmeden önce kızaran yapraklar ki onlar
Şan verdiler ortalığa bütün bir sonbahar
Mevsim dönüp de yeniden yeşermeğe başlayınca rüzgar
Çıplaklığında o atın yine onlar koşacaklar
O çocuklar
O yapraklar
O şarabi eşkiyalar
Onlar da olmasa benim gayrı kimim var?
http://www.uupload.ir/files/j2t_c.y.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2110
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹شعری از جان یوجل Can Yücel
🔸ترجمه از کیومرث نظامیان
🔸برگ ریزان
برگهای سرخ قبل از فروافتادن زرد شدهاند
که آنها شکوه بخشیدند به این حوالی در تمامی پاییز
فصل تغییر کرده تا دوباره شروع به دمیدن می کند باد
در عریانی آن اسب، دوباره آنها فرار خواهند کرد
آن بچهها
آن برگها
آن راهزنان شرابی رنگ
اگر آنها هم نباشند من به غیر آنها چه کسی را دارم؟
🔸Yaprak Dökümü
Sararıp dökülmeden önce kızaran yapraklar ki onlar
Şan verdiler ortalığa bütün bir sonbahar
Mevsim dönüp de yeniden yeşermeğe başlayınca rüzgar
Çıplaklığında o atın yine onlar koşacaklar
O çocuklar
O yapraklar
O şarabi eşkiyalar
Onlar da olmasa benim gayrı kimim var?
http://www.uupload.ir/files/j2t_c.y.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2110
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #شاهین_شیرزادی
من سرزمین کوچکی بودم ای آفتاب
سرزمینی که فرو شده در سنگ های خودش، هر صبح
سهم خودش را از تو بر می داشت
و صخره هاش، هزار صخره هرکدام از کوه،
سُفتِ سنگی غولی بود
و قلبِ هرکدام از غول
هزار لعلِ بدخشان.
حالا چگونه از هُرم نفس هات
مسدود می شوی ای اسبِ پی شده
چگونه رها می کنی مرا
که سرزمینِ کوچکی بودم
اقلیمی دور
جانوری که بر ردّ پای خودش بال می کشید
و در خودش سکنی داشت
چگونه رها می کنی مرا
در این برفِ تا ابد؟
خونت کجاست، ای اسبِ پی شده
خونت کجاست ...
***
با من که رفتاری رو به مردنم
و با درختانم، جنازه های واژگون در برف
با پرهای پرندگانم، هزار پر، باریده هرکدام از هزار پرنده ی بازیگوش،
بر خاکِ سردِ مقتلی که من بودم
به کلامی حمرا سخن بگو
تعمیدم بده
سرخم کن از مناظرِ مرده
ای آفتاب شهید
خونت کجاست،
ای اسب پی شده
خونت کجاست...
http://www.uupload.ir/files/ky9g_sh.sh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2111
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #شاهین_شیرزادی
من سرزمین کوچکی بودم ای آفتاب
سرزمینی که فرو شده در سنگ های خودش، هر صبح
سهم خودش را از تو بر می داشت
و صخره هاش، هزار صخره هرکدام از کوه،
سُفتِ سنگی غولی بود
و قلبِ هرکدام از غول
هزار لعلِ بدخشان.
حالا چگونه از هُرم نفس هات
مسدود می شوی ای اسبِ پی شده
چگونه رها می کنی مرا
که سرزمینِ کوچکی بودم
اقلیمی دور
جانوری که بر ردّ پای خودش بال می کشید
و در خودش سکنی داشت
چگونه رها می کنی مرا
در این برفِ تا ابد؟
خونت کجاست، ای اسبِ پی شده
خونت کجاست ...
***
با من که رفتاری رو به مردنم
و با درختانم، جنازه های واژگون در برف
با پرهای پرندگانم، هزار پر، باریده هرکدام از هزار پرنده ی بازیگوش،
بر خاکِ سردِ مقتلی که من بودم
به کلامی حمرا سخن بگو
تعمیدم بده
سرخم کن از مناظرِ مرده
ای آفتاب شهید
خونت کجاست،
ای اسب پی شده
خونت کجاست...
http://www.uupload.ir/files/ky9g_sh.sh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2111
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #فخرالدین_سعیدی
این سربهزیری در من تاریخیست
من توجیه شدهام که چگونه بچههایم را سقط کنم
و دلضعفهی فکرهای من از روایتهای پاستوریزه
و از پیراهنیست که در زخم عوض کردهام
آه ای آبهای مسموم دربند!
که جهت میدهید به درختهای خیابان ولیعصر
این سربهزیری در من تاریخیست
و حقیقت سنگ است
و حقیقت شاخهی شکستهی بید است
آه ای گنجشک عدالت!
به من رجوع کن
و آوازهای زخمیات را در من بکار
من اهل مکاشفهام
پیامبری کوتاه قد
پیامبری بی کتاب
جغدی که روی خانهخرابیی خود پر میریزد
تا در چاهی پا برهنه کند
که با یوسف برادری کرد
من روبهروی آشپزخانه نشستهام
قلبام تیر میکشد
نبضام هشتادوهشت،هشتادوهشت بار میزند
و حرفهای نارنجی اسمی بزرگ
هی کارد میشوند به پهلوهام
آه ای خارخاسک عزیز!
مرا ببخش که پاچهام را به ریشهای تو گیر دادهام
مرا ببخش که تاریخ را با یک پالتو
تنها پالتویی خاکستری میشناسم
مرا ببخش
من به فرهنگ عرب عجمی خود میبالم
دکمههای پیراهنام را میگشایم
و زیپ شلوارم را روی ایدئولوژی بیگانه بالا میکشم
و میدانم این هوای لعنتی و سیگار اشنو تنها یک فکاهی تلخست...
http://www.uupload.ir/files/3qkx_f.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2112
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #فخرالدین_سعیدی
این سربهزیری در من تاریخیست
من توجیه شدهام که چگونه بچههایم را سقط کنم
و دلضعفهی فکرهای من از روایتهای پاستوریزه
و از پیراهنیست که در زخم عوض کردهام
آه ای آبهای مسموم دربند!
که جهت میدهید به درختهای خیابان ولیعصر
این سربهزیری در من تاریخیست
و حقیقت سنگ است
و حقیقت شاخهی شکستهی بید است
آه ای گنجشک عدالت!
به من رجوع کن
و آوازهای زخمیات را در من بکار
من اهل مکاشفهام
پیامبری کوتاه قد
پیامبری بی کتاب
جغدی که روی خانهخرابیی خود پر میریزد
تا در چاهی پا برهنه کند
که با یوسف برادری کرد
من روبهروی آشپزخانه نشستهام
قلبام تیر میکشد
نبضام هشتادوهشت،هشتادوهشت بار میزند
و حرفهای نارنجی اسمی بزرگ
هی کارد میشوند به پهلوهام
آه ای خارخاسک عزیز!
مرا ببخش که پاچهام را به ریشهای تو گیر دادهام
مرا ببخش که تاریخ را با یک پالتو
تنها پالتویی خاکستری میشناسم
مرا ببخش
من به فرهنگ عرب عجمی خود میبالم
دکمههای پیراهنام را میگشایم
و زیپ شلوارم را روی ایدئولوژی بیگانه بالا میکشم
و میدانم این هوای لعنتی و سیگار اشنو تنها یک فکاهی تلخست...
http://www.uupload.ir/files/3qkx_f.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2112
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 دو شعر از #قاسم_آهنین_جان
🔸شعر اول :
شیرم
که صدایم پارههای خورشید است و
چخماق شبهای قلندران
و دریغا
نفسهام
در علفزاری کوچک
نزدیک به نسیم فروردین
شیرم
که صدایم روشن میکند
ماه مقابر.
🔸شعر دوم :
کجاست آن راهب خدایی
که تیمار کند این دل خاموش
در شب که گریز زنجره
بیداد خامشیست
بیدادشکستن به زاویه
نه درخشش
نه تلالو
یک دشنهی شفاف
که بردارد مُهر از طلسم پیشانی
کجاست آن راهب خدایی.
http://www.uupload.ir/files/oxbj_gh.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2113
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 دو شعر از #قاسم_آهنین_جان
🔸شعر اول :
شیرم
که صدایم پارههای خورشید است و
چخماق شبهای قلندران
و دریغا
نفسهام
در علفزاری کوچک
نزدیک به نسیم فروردین
شیرم
که صدایم روشن میکند
ماه مقابر.
🔸شعر دوم :
کجاست آن راهب خدایی
که تیمار کند این دل خاموش
در شب که گریز زنجره
بیداد خامشیست
بیدادشکستن به زاویه
نه درخشش
نه تلالو
یک دشنهی شفاف
که بردارد مُهر از طلسم پیشانی
کجاست آن راهب خدایی.
http://www.uupload.ir/files/oxbj_gh.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2113
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #سمیه_جلالی
اردیبهشتی،مردِ باران های بی تکرار
باریده ای بر سرزمین مرده ام این بار
باریده ای تا از وجودت بارور گردد
احساس های خشک مانده در پسِ دیوار
یک زن،که از دی ماه کوچیده به سمت تو
با شانه هایی زخمی از سنگینی سرما
دنبال فصل تازه ای از عشق می گردد
در کوچه باغِ لحظه هایت خسته و تنها
«این زن تمومِ عمرشو کابوس می دیده
زیرِ پتو تنهاییاشو هی بغل کرده
کل شباش تکرار یه ژانر درام بوده
یه مستند که صحنه هاش تکرارِ یه درده
قسمت به قسمت لحظه هاش تاریکیِ محضِ
دنیای نامعلومش و تو چایی حل کردِ
هی هم زده،خورده،بدونِ قند و شیرینی
این فیلم با یک زن،بدونِ نقشِ یک مردِ
حالا وجودش رو رها کرده از این صحنه
دنبالِ نقشِ دومی می گرده تو قصه
یه مردِ لوطی مثِّ نقشِ خوب داش آکل
کی جز خودش می تونه این نقشا رو بنویسه!؟››
آغوش وا کن تا میانِ امنِ بازوهات
یک شب بخوابم با تمامِ خستگی هایم
یک شب که نه بعداز هزار و سیصد واندی
بگذار تا یک عمر در چشمت بیاسایم
...
http://www.uupload.ir/files/h5p3_s.j.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2114
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #سمیه_جلالی
اردیبهشتی،مردِ باران های بی تکرار
باریده ای بر سرزمین مرده ام این بار
باریده ای تا از وجودت بارور گردد
احساس های خشک مانده در پسِ دیوار
یک زن،که از دی ماه کوچیده به سمت تو
با شانه هایی زخمی از سنگینی سرما
دنبال فصل تازه ای از عشق می گردد
در کوچه باغِ لحظه هایت خسته و تنها
«این زن تمومِ عمرشو کابوس می دیده
زیرِ پتو تنهاییاشو هی بغل کرده
کل شباش تکرار یه ژانر درام بوده
یه مستند که صحنه هاش تکرارِ یه درده
قسمت به قسمت لحظه هاش تاریکیِ محضِ
دنیای نامعلومش و تو چایی حل کردِ
هی هم زده،خورده،بدونِ قند و شیرینی
این فیلم با یک زن،بدونِ نقشِ یک مردِ
حالا وجودش رو رها کرده از این صحنه
دنبالِ نقشِ دومی می گرده تو قصه
یه مردِ لوطی مثِّ نقشِ خوب داش آکل
کی جز خودش می تونه این نقشا رو بنویسه!؟››
آغوش وا کن تا میانِ امنِ بازوهات
یک شب بخوابم با تمامِ خستگی هایم
یک شب که نه بعداز هزار و سیصد واندی
بگذار تا یک عمر در چشمت بیاسایم
...
http://www.uupload.ir/files/h5p3_s.j.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2114
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸دو شعر از « إی . إی . کمینز ؛ شاعر آوانگارد آمریکایی معاصر »
🔹ترجمه ی #سعید_جهانپولاد
🔸√√ شعر شمارگان 48 √√
کیستی
تو ای من ِکوچک ..!!
( که پنج یا شش سالی
پیری..!! )
یقیناَ ،
از شعاعی که می تراود
از آستانه ی پنجره یی
که غروب ِطلا رنگ ِ نوامبر
مات ش زده
در این میانه
( و لمس ش میکنی
که روز را
از به تاریکی وُ
شب سپرده یی
و چاره یی نیست
و این است
و قشنگی
راهی که برگزیده ایی !!
🔸√ the pomes namber 33√
l (a
le
af
fa
ll
s)
one
l
iness
« E.E.Caminngs »
🔸ترجمه ی فنی " فرمیک " شعر
از ؛ سعید جهانپولاد
« شعر شماره ۳۳ »
( یکی
بر
گی
فرو
می
ا
فتد )
دنبال
ت
نهایی
★★★
🔹توضیحات مترجم :
در مورد « إی . إی . کمینز » بارها در همین کانال تخصصی شعر و ترجمه و در چند مجله و مجلد گزینه ی شعر ترجمه و مصاحبه و سخنرانی در چندین کانون و سمینارها ، در خصوص « فن و هنر ترجمه ی شعر » به طور مثال از « کمینز» این شاعر مبدع و ساخت شکن و هنجار گریز ادبیات و شعر مدرن جهان گفته ام ، و دشواری ترجمه و برگردان اشعار پیشرو و آوانگارد اورا ، یکی از چالش برانگیزترین اشعار در « فن و هنر ترجمه ی شعر » الخصوص به فارسی دانستم
مثلا در چند شعری که به تازه گی به سراغ ترجمه و برگردانش به فارسی رفتم ، اگر حس و هنرشعر و شاعرانه گی ام را دخیل نمی کردم ، شاید چندان کار موفق و برگردان اصیل و بی نقصی از کار در نمی آمد ، « کمینز » در این شعر به ترادفات واج ها و آواها و حروف و مصوت ها و در فن بلاغت واژگان و ایجاد تونالیته و موزیکالی بودن واژگان شعرش ، حساسیتی فوق العاده نشان داده و از ره یافت و اتصال هر جزو جداناپذیر در لحظه ی حدوث و خلقت واژه در شعرش از نظر معانی و دلالتهای ضمنی توجه ی وافری نشان داده ، « کمینز » اگرکه بگویم بیش از هر شاعر دیگری این شهود و مکاشفه در بوطیقای واژگان و اصالت و ماهیت آنها در لحظه ی آنی و ناگهانی طبیعت را ، از « هایکو » و آشنایی از شعر هایکو شرقی و بعد از نوع آمریکایی و معاصرش آموخته و به این جایگاه رفیع در بدعت گذاری در نوع شعرش و زبان و بیان و ریخت اشعارش ، که معاصر و مدرن هست دست یافته ،
تقطیع این حروف بدین سبب که هویت و موتیفی دیگر از لحظه ی پندار و رویای بی بدیل تنهایی انسان مدرن و لحظه ی فرو افتادن و از ساقه جدا شده گی برگی که از کنار اجماع پر از زنده گی برگها در انبوهی شاخسار درختی که خود زنده گی ست ، نمایشی است از مرگ در دوشادوش زندگی انسان و طبیعت پیرامونش و انسان معاصر و تنهایی او ...
http://www.uupload.ir/files/nhfu_s.j.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2115
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا_قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸دو شعر از « إی . إی . کمینز ؛ شاعر آوانگارد آمریکایی معاصر »
🔹ترجمه ی #سعید_جهانپولاد
🔸√√ شعر شمارگان 48 √√
کیستی
تو ای من ِکوچک ..!!
( که پنج یا شش سالی
پیری..!! )
یقیناَ ،
از شعاعی که می تراود
از آستانه ی پنجره یی
که غروب ِطلا رنگ ِ نوامبر
مات ش زده
در این میانه
( و لمس ش میکنی
که روز را
از به تاریکی وُ
شب سپرده یی
و چاره یی نیست
و این است
و قشنگی
راهی که برگزیده ایی !!
🔸√ the pomes namber 33√
l (a
le
af
fa
ll
s)
one
l
iness
« E.E.Caminngs »
🔸ترجمه ی فنی " فرمیک " شعر
از ؛ سعید جهانپولاد
« شعر شماره ۳۳ »
( یکی
بر
گی
فرو
می
ا
فتد )
دنبال
ت
نهایی
★★★
🔹توضیحات مترجم :
در مورد « إی . إی . کمینز » بارها در همین کانال تخصصی شعر و ترجمه و در چند مجله و مجلد گزینه ی شعر ترجمه و مصاحبه و سخنرانی در چندین کانون و سمینارها ، در خصوص « فن و هنر ترجمه ی شعر » به طور مثال از « کمینز» این شاعر مبدع و ساخت شکن و هنجار گریز ادبیات و شعر مدرن جهان گفته ام ، و دشواری ترجمه و برگردان اشعار پیشرو و آوانگارد اورا ، یکی از چالش برانگیزترین اشعار در « فن و هنر ترجمه ی شعر » الخصوص به فارسی دانستم
مثلا در چند شعری که به تازه گی به سراغ ترجمه و برگردانش به فارسی رفتم ، اگر حس و هنرشعر و شاعرانه گی ام را دخیل نمی کردم ، شاید چندان کار موفق و برگردان اصیل و بی نقصی از کار در نمی آمد ، « کمینز » در این شعر به ترادفات واج ها و آواها و حروف و مصوت ها و در فن بلاغت واژگان و ایجاد تونالیته و موزیکالی بودن واژگان شعرش ، حساسیتی فوق العاده نشان داده و از ره یافت و اتصال هر جزو جداناپذیر در لحظه ی حدوث و خلقت واژه در شعرش از نظر معانی و دلالتهای ضمنی توجه ی وافری نشان داده ، « کمینز » اگرکه بگویم بیش از هر شاعر دیگری این شهود و مکاشفه در بوطیقای واژگان و اصالت و ماهیت آنها در لحظه ی آنی و ناگهانی طبیعت را ، از « هایکو » و آشنایی از شعر هایکو شرقی و بعد از نوع آمریکایی و معاصرش آموخته و به این جایگاه رفیع در بدعت گذاری در نوع شعرش و زبان و بیان و ریخت اشعارش ، که معاصر و مدرن هست دست یافته ،
تقطیع این حروف بدین سبب که هویت و موتیفی دیگر از لحظه ی پندار و رویای بی بدیل تنهایی انسان مدرن و لحظه ی فرو افتادن و از ساقه جدا شده گی برگی که از کنار اجماع پر از زنده گی برگها در انبوهی شاخسار درختی که خود زنده گی ست ، نمایشی است از مرگ در دوشادوش زندگی انسان و طبیعت پیرامونش و انسان معاصر و تنهایی او ...
http://www.uupload.ir/files/nhfu_s.j.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2115
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا_قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹معرفی مجموعه داستان "جوالدوز شیطان"
مجموعه داستان "جوالدوز شیطان" نوشته #محمد_اسعدی مشتمل بر 16 داستان کوتاه است که در تیرماه جاری توسط نشر "خورشید آفرین" به چاپ رسیده است.
داستانها عمدتا در دهه 50 تا 90 شمسی و در شهرهایی مثل تهران و یا شهرستان شناخته و یا ناشناخته، اتفاق می افتد. نویسنده سعی کرده به عنوان اولین تجربه در زمینه داستان کوتاه از تنوع تکنیک های روایی بهره جوید. داستانها عموما در گونه ی واقع گرای مدرن، گاهی واقع گرای جادویی ( داستان سیاه مو) و بعضا سورئال( داستان ویلن طلایی) و یا وحشت اتفاق می افتد. بعضی از داستانها به داستان خاطره نزدیک می شود. نویسنده ذهن ماکسیمال دارد و علاقه مند است که خواننده را از طریق توصیف گاهی بسیار جزئی به جهان داستان نزدیک کند که شاید در پاره ای موارد دچار اطناب می شود و گاهی از مسائل بسیار مهم به صورت بسیار سریع و گذرا عبور می کند و داستان به یک خلاصه رمان نزدیک می شود. به نظر می رسد باز گویی برخی جزئیات، دل مشغولی بیشتری برای ذهن خواننده داشته و سعی کرده از جزء به یک کل نگری برسد که به نظر می رسد در برخی از موارد موفق بوده است. لحن روایی، ایجاد جذابیت و کشش از طریق تعلیق و توصیف معمولا خواننده را تا پایان داستان با خود همراه می کند.
محتوی داستانها؛ ناکامی ، رنج، حسرت گذشته و نوستالژیای مورد علاقه نویسنده را شامل می شود که گاهی با چاشنی تلخ و گزنده ای همراه می شود. داستانها ارزش مطالعه فرهنگی دارد و به نحوی بازگو کننده بخشی از یک برهه زمانی از فرهنگ ایرانی و خصوصا شهرستانی است. توصیف بر گفتگو و کنش غلبه دارد. داستانها مابین حدود 700 تا 5000 هزار کلمه می باشد. این مجموعه که اولین اثرنویسنده در زمینه چاپ کتاب می باشد، شامل 126 صفحه در قطع رقعی و مبلغ 120000 ریال منتشر شده است.
http://www.uupload.ir/files/dpj4_m.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2116
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #معرفی_کتاب
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹معرفی مجموعه داستان "جوالدوز شیطان"
مجموعه داستان "جوالدوز شیطان" نوشته #محمد_اسعدی مشتمل بر 16 داستان کوتاه است که در تیرماه جاری توسط نشر "خورشید آفرین" به چاپ رسیده است.
داستانها عمدتا در دهه 50 تا 90 شمسی و در شهرهایی مثل تهران و یا شهرستان شناخته و یا ناشناخته، اتفاق می افتد. نویسنده سعی کرده به عنوان اولین تجربه در زمینه داستان کوتاه از تنوع تکنیک های روایی بهره جوید. داستانها عموما در گونه ی واقع گرای مدرن، گاهی واقع گرای جادویی ( داستان سیاه مو) و بعضا سورئال( داستان ویلن طلایی) و یا وحشت اتفاق می افتد. بعضی از داستانها به داستان خاطره نزدیک می شود. نویسنده ذهن ماکسیمال دارد و علاقه مند است که خواننده را از طریق توصیف گاهی بسیار جزئی به جهان داستان نزدیک کند که شاید در پاره ای موارد دچار اطناب می شود و گاهی از مسائل بسیار مهم به صورت بسیار سریع و گذرا عبور می کند و داستان به یک خلاصه رمان نزدیک می شود. به نظر می رسد باز گویی برخی جزئیات، دل مشغولی بیشتری برای ذهن خواننده داشته و سعی کرده از جزء به یک کل نگری برسد که به نظر می رسد در برخی از موارد موفق بوده است. لحن روایی، ایجاد جذابیت و کشش از طریق تعلیق و توصیف معمولا خواننده را تا پایان داستان با خود همراه می کند.
محتوی داستانها؛ ناکامی ، رنج، حسرت گذشته و نوستالژیای مورد علاقه نویسنده را شامل می شود که گاهی با چاشنی تلخ و گزنده ای همراه می شود. داستانها ارزش مطالعه فرهنگی دارد و به نحوی بازگو کننده بخشی از یک برهه زمانی از فرهنگ ایرانی و خصوصا شهرستانی است. توصیف بر گفتگو و کنش غلبه دارد. داستانها مابین حدود 700 تا 5000 هزار کلمه می باشد. این مجموعه که اولین اثرنویسنده در زمینه چاپ کتاب می باشد، شامل 126 صفحه در قطع رقعی و مبلغ 120000 ریال منتشر شده است.
http://www.uupload.ir/files/dpj4_m.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2116
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #معرفی_کتاب
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹دوالپاي من
🔸بخشی از رمان منتشر نشده ی #احمد_درخشان
▪️باب يكم
وقتي ديدش، روي سكوي سيماني خانهاي قديمي و مخروبه نشسته بود و از سرماي زود هنگام پاييزي ميلرزيد. ميتواني به خوبي تصور كني سرما چطور از سيمان به تن آدم نفوذ ميكند. مخصوصاً اگر نمه باراني هم بزند و تيشرتي تابستاني را به تنت بچسباند.
چهرهء رنگپريده و تن رنجور و استخوانياش سليم را بياراده كشيد به طرفش. دستهايش را به دور سينه چليپا كرده بود و مثل ماري پاهايش زير تنش حلقه شده بود. سگلرز ميزد. جلو رفت از جا و مكانش پرسيد. سرش را كه روي سينهاش افتاده بود بلند كرد. نگاهش خالي بود و چشمهاش حفرهاي تاريك. ترسيد و عقب عقب رفت. پا به فرار ميگذاشت اگر برقي از چشمان پيرمرد نميجهيد، لبخند به لب نميآورد و نميگفت گم شده و نميداند چطور به خانه برگردد. سكوت كرد و آهي كشيد.
مادر هميشه هشدارشان ميداد از پيرمردهاي مرموز و تنها دوري كنند. پيرمردها و عجوزههاي قصههايش معمولاً آدم حسابي كه نبودند هيچ، مدام يك جايشان لنگ ميزد و تنلش بودند؛ شايد از ترس همين پيري بدفرجام بود كه خيلي زود رفت تو سينهء قبرستان آرام گرفت...
http://www.uupload.ir/files/l1fw_a.d.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2117
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #داستان
زیر نظر احمد درخشان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹دوالپاي من
🔸بخشی از رمان منتشر نشده ی #احمد_درخشان
▪️باب يكم
وقتي ديدش، روي سكوي سيماني خانهاي قديمي و مخروبه نشسته بود و از سرماي زود هنگام پاييزي ميلرزيد. ميتواني به خوبي تصور كني سرما چطور از سيمان به تن آدم نفوذ ميكند. مخصوصاً اگر نمه باراني هم بزند و تيشرتي تابستاني را به تنت بچسباند.
چهرهء رنگپريده و تن رنجور و استخوانياش سليم را بياراده كشيد به طرفش. دستهايش را به دور سينه چليپا كرده بود و مثل ماري پاهايش زير تنش حلقه شده بود. سگلرز ميزد. جلو رفت از جا و مكانش پرسيد. سرش را كه روي سينهاش افتاده بود بلند كرد. نگاهش خالي بود و چشمهاش حفرهاي تاريك. ترسيد و عقب عقب رفت. پا به فرار ميگذاشت اگر برقي از چشمان پيرمرد نميجهيد، لبخند به لب نميآورد و نميگفت گم شده و نميداند چطور به خانه برگردد. سكوت كرد و آهي كشيد.
مادر هميشه هشدارشان ميداد از پيرمردهاي مرموز و تنها دوري كنند. پيرمردها و عجوزههاي قصههايش معمولاً آدم حسابي كه نبودند هيچ، مدام يك جايشان لنگ ميزد و تنلش بودند؛ شايد از ترس همين پيري بدفرجام بود كه خيلي زود رفت تو سينهء قبرستان آرام گرفت...
http://www.uupload.ir/files/l1fw_a.d.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2117
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #داستان
زیر نظر احمد درخشان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از اولکو تاماِر Ülkü Tamer
- که نام او در ایران با املای اولکو تامر مشهورتر است -
🔸برگردان از #ابوالفضل_پاشا
🔸ابتدای شب
در همان ابتدای شب در تاریکی
من صدای خود را به آب انداختم
و کشتییی که از دریا میگذشت
ناگهان ترانهیی شد
در همان ابتدای شب در تاریکی
من به ابر لبخند زدم
و بارانی که روی گیسوانِ او میبارید
یکباره رنگینکمانی شد
در همان ابتدای شب در تاریکی
ستارهیی در آسمان شکار کردم
روشناییاش را به تو بخشید
و گلی در قلبات شکوفان شد
🔸GECELEYİN
Geceleyin karanlıkta
Suya attım ben sesimi
Türkü oldu birdenbire
Denizinden geçen gemi
Geceleyin karanlıkta
Gülümsedim buluta ben
Saçlarına düşen yağmur
Gökkuşağı oldu birden
Geceleyin karanlıkta
Yıldız tuttum gök içinde
Işığını sana vurdu
Bir gül açtı yüreğinde
...
http://www.uupload.ir/files/7qi8_a.p.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2118
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹شعری از اولکو تاماِر Ülkü Tamer
- که نام او در ایران با املای اولکو تامر مشهورتر است -
🔸برگردان از #ابوالفضل_پاشا
🔸ابتدای شب
در همان ابتدای شب در تاریکی
من صدای خود را به آب انداختم
و کشتییی که از دریا میگذشت
ناگهان ترانهیی شد
در همان ابتدای شب در تاریکی
من به ابر لبخند زدم
و بارانی که روی گیسوانِ او میبارید
یکباره رنگینکمانی شد
در همان ابتدای شب در تاریکی
ستارهیی در آسمان شکار کردم
روشناییاش را به تو بخشید
و گلی در قلبات شکوفان شد
🔸GECELEYİN
Geceleyin karanlıkta
Suya attım ben sesimi
Türkü oldu birdenbire
Denizinden geçen gemi
Geceleyin karanlıkta
Gülümsedim buluta ben
Saçlarına düşen yağmur
Gökkuşağı oldu birden
Geceleyin karanlıkta
Yıldız tuttum gök içinde
Işığını sana vurdu
Bir gül açtı yüreğinde
...
http://www.uupload.ir/files/7qi8_a.p.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2118
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹دو شعر از #جان_دمو
🔸ترجمه ی #حمزه_کوتی
📚معرفی شاعر: جان دمو در شهر کرکوک(آتش ازلی) در سال ۱۹۴۲ متولد شد. در سال ۲۰۰۳ در استرالیا بر اثر سکتهی قلبی درگذشت. دمو جزو شاعران موسوم به "جماعت کرکوک" است، که به سوررئالیسم و دادائیسم گرایش داشتند، و بر علیه شعر اجتماعی شاعرانی چون عبدالوهاب البیاتی، بلندالحیدری، نزارقبانی .. موضع سختی گرفتند. دمو شاعری کارتونخواب بود.
🔸شعر اول :
برای رُشدی عامل
حتی در رودخانههایی که
خواب نیمروزی ندارند
موسیقیِ سکوتِ تو
پرخروشتر و نامتعارفتر
از بحث و جدل ترسانگیزیست
که دربرمان میگیرد.
چه سود اگر قماربازان
به رؤیاهای قدیمی خویش
بازگردند
و بالداران
به طرایف خود
و شاعران
به افسانههای پنهانشان؟
میان یک گام و گامی دیگر
گامِ تو میان ماست.
آیا این خودْ چیزی خداگونه نیست؟
🔸شعر دوم :
در جستوجوی توام
در خاکستر حافظه
در خاکستر صاعقهها
در آتشهای خلأ
در عشق
در عذاب
در دگردیسیها
در نالهی قلبهای پارهپاره
در گیتارهای خموش
در تعطیلات زیبای پایان هفته
در اساطیر
در دیروز با ریههای بسته
در ژرفناها، در همهجا
جز این جهان
تو را میجویم
محبوب من.
...
http://www.uupload.ir/files/3g4m_j.d.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2119
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر تیرداد آتشکار
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹دو شعر از #جان_دمو
🔸ترجمه ی #حمزه_کوتی
📚معرفی شاعر: جان دمو در شهر کرکوک(آتش ازلی) در سال ۱۹۴۲ متولد شد. در سال ۲۰۰۳ در استرالیا بر اثر سکتهی قلبی درگذشت. دمو جزو شاعران موسوم به "جماعت کرکوک" است، که به سوررئالیسم و دادائیسم گرایش داشتند، و بر علیه شعر اجتماعی شاعرانی چون عبدالوهاب البیاتی، بلندالحیدری، نزارقبانی .. موضع سختی گرفتند. دمو شاعری کارتونخواب بود.
🔸شعر اول :
برای رُشدی عامل
حتی در رودخانههایی که
خواب نیمروزی ندارند
موسیقیِ سکوتِ تو
پرخروشتر و نامتعارفتر
از بحث و جدل ترسانگیزیست
که دربرمان میگیرد.
چه سود اگر قماربازان
به رؤیاهای قدیمی خویش
بازگردند
و بالداران
به طرایف خود
و شاعران
به افسانههای پنهانشان؟
میان یک گام و گامی دیگر
گامِ تو میان ماست.
آیا این خودْ چیزی خداگونه نیست؟
🔸شعر دوم :
در جستوجوی توام
در خاکستر حافظه
در خاکستر صاعقهها
در آتشهای خلأ
در عشق
در عذاب
در دگردیسیها
در نالهی قلبهای پارهپاره
در گیتارهای خموش
در تعطیلات زیبای پایان هفته
در اساطیر
در دیروز با ریههای بسته
در ژرفناها، در همهجا
جز این جهان
تو را میجویم
محبوب من.
...
http://www.uupload.ir/files/3g4m_j.d.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2119
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر تیرداد آتشکار
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #مجتبی_حیدری
پای خود را پشت پای دیگران بگذاشتی
با جهانی قهر کردی جای مهر و آشتی
کعبه ای بر دوش داری و دماوندی به سر
وای از این برفی که روی قله ات انباشتی
بهمن از بالای تو جاری شود با عطسه ای
تخم وحشت را چرا در سینه ی خود کاشتی؟
خانه ام ویران شد و جایی برای گریه نیست
سنگ اول را تو از دیوار آن برداشتی
تکیه کرده سایه ای بر شانه های تو،ولی
دشنه ای زیر حجاب خرقه پنهان داشتی
تیغ تیزت رخت ما را پاره کرد و بعد آن
پرچم همسایه را بر بام ما افراشتی
http://www.uupload.ir/files/ef41_m.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2120
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #مجتبی_حیدری
پای خود را پشت پای دیگران بگذاشتی
با جهانی قهر کردی جای مهر و آشتی
کعبه ای بر دوش داری و دماوندی به سر
وای از این برفی که روی قله ات انباشتی
بهمن از بالای تو جاری شود با عطسه ای
تخم وحشت را چرا در سینه ی خود کاشتی؟
خانه ام ویران شد و جایی برای گریه نیست
سنگ اول را تو از دیوار آن برداشتی
تکیه کرده سایه ای بر شانه های تو،ولی
دشنه ای زیر حجاب خرقه پنهان داشتی
تیغ تیزت رخت ما را پاره کرد و بعد آن
پرچم همسایه را بر بام ما افراشتی
http://www.uupload.ir/files/ef41_m.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2120
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹معرفی مجموعه " کشتی خاموش "
—گزیده ترانه های استانبولی
🔸ترجمه ی #صنم_نافع و #صبا_نافع
«کشتی خاموش» مجموعهییست شامل گزیدهی شعر و ترانهی استانبولی که با گزینش و ترجمهی صنم نافع و صبا نافع راهی بازار کتاب شده است. در این مجموعه با دو بخش جداگانه مواجهیم: بخش اول: ترجمهی شعرها و بخش دوم: ترجمهی ترانهها. هر یک از این بخشها به تقریب مساویاند، به طوری که بخش اول از ابتدای کتاب آغاز میشود و تا صفحهی 45 ادامه دارد. بخش دوم نیز در ادامهی آن تا صفحهی 87 آمده است. مترجمها شعرهایی از یاهیا کمال بیآتلی یا همان یحیا کمال بیاتلی، اورهان ولی، جمال سورهیا یا همان جمال ثریا، آتیلا ایلهان، آهمت سلچوک ایلکان یا همان احمد سلجوق ایلخان، نِوزات چلیک یا همان نوزاد چلیک، هیلمی یاووز یا همان حلمی یاووز، ادیپ جانسور یا همان ادیب جانسور، بدریهان گوکچه یا همان بدریخان گوکچه و یوسوف هایالاوعلو یا همان یوسف خیالاوغلو را انتخاب و ترجمه کردهاند. در بخش ترانهها نیز شماری از ترانههایی که معروفترین و مؤفقترین ترانهسراهای امروز ترکیه سرودهاند آمده است. مترجمان نام زیبای کتاب را از نخستین شعر این مجموعه به نام Sessiz Gemi وام گرفتهاند. این شعر را به اتفاق میخوانیم:
دیگر زمان لنگر برداشتن رسیده است
کشتی به مقصد ناکجا
از بندر خارج میشود
خاموش و بیصدا
انگار هیچ مسافری در آن نیست
در بدرقه با آن
دستمال و دستی تکان داده نمیشود!
کسانی که در اسکلهاند، از سفر جا ماندهاند
روزهای طولانی
با چشمهای خیس
به افق تاریک خیره میشوند
دلهای بیچاره!
این آخرین کشتی نیست که میرود
آخرین ماتم دنیای فانی نیست
در دنیا، عاشق و معشوق بیهوده منتظرند
نمیدانند عشقهایی که رفتهاند هرگز بازنمی گردند
آنهایی که رفتهاند انگار از سفرشان راضیاند!
چون سالهای زیادی گذشته و هنوز کسی برنگشته است
کتاب «کشتی خاموش» به تازگی در 87 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه به قیمت 8300 تومان و به همت انتشارات شانی در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
http://www.uupload.ir/files/vre3_s.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2122
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹معرفی مجموعه " کشتی خاموش "
—گزیده ترانه های استانبولی
🔸ترجمه ی #صنم_نافع و #صبا_نافع
«کشتی خاموش» مجموعهییست شامل گزیدهی شعر و ترانهی استانبولی که با گزینش و ترجمهی صنم نافع و صبا نافع راهی بازار کتاب شده است. در این مجموعه با دو بخش جداگانه مواجهیم: بخش اول: ترجمهی شعرها و بخش دوم: ترجمهی ترانهها. هر یک از این بخشها به تقریب مساویاند، به طوری که بخش اول از ابتدای کتاب آغاز میشود و تا صفحهی 45 ادامه دارد. بخش دوم نیز در ادامهی آن تا صفحهی 87 آمده است. مترجمها شعرهایی از یاهیا کمال بیآتلی یا همان یحیا کمال بیاتلی، اورهان ولی، جمال سورهیا یا همان جمال ثریا، آتیلا ایلهان، آهمت سلچوک ایلکان یا همان احمد سلجوق ایلخان، نِوزات چلیک یا همان نوزاد چلیک، هیلمی یاووز یا همان حلمی یاووز، ادیپ جانسور یا همان ادیب جانسور، بدریهان گوکچه یا همان بدریخان گوکچه و یوسوف هایالاوعلو یا همان یوسف خیالاوغلو را انتخاب و ترجمه کردهاند. در بخش ترانهها نیز شماری از ترانههایی که معروفترین و مؤفقترین ترانهسراهای امروز ترکیه سرودهاند آمده است. مترجمان نام زیبای کتاب را از نخستین شعر این مجموعه به نام Sessiz Gemi وام گرفتهاند. این شعر را به اتفاق میخوانیم:
دیگر زمان لنگر برداشتن رسیده است
کشتی به مقصد ناکجا
از بندر خارج میشود
خاموش و بیصدا
انگار هیچ مسافری در آن نیست
در بدرقه با آن
دستمال و دستی تکان داده نمیشود!
کسانی که در اسکلهاند، از سفر جا ماندهاند
روزهای طولانی
با چشمهای خیس
به افق تاریک خیره میشوند
دلهای بیچاره!
این آخرین کشتی نیست که میرود
آخرین ماتم دنیای فانی نیست
در دنیا، عاشق و معشوق بیهوده منتظرند
نمیدانند عشقهایی که رفتهاند هرگز بازنمی گردند
آنهایی که رفتهاند انگار از سفرشان راضیاند!
چون سالهای زیادی گذشته و هنوز کسی برنگشته است
کتاب «کشتی خاموش» به تازگی در 87 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه به قیمت 8300 تومان و به همت انتشارات شانی در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
http://www.uupload.ir/files/vre3_s.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2122
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #سارا_سلماسی
سوره خواندید و مست لرزاندید بند در بندِ اضطرابم را
آیه آیه شبی اوکی کردید تا بچاپید رختخوابم را
مست شرعی ترین خیانت ها اتّفاقِ برهنه تان خوابید
گیج بودید و هیچ می دیدید پلکِ افتاده توی قابم را
حکم من یک نگاه تعزیری، پشت زندان شیشه ای بود و -
اعتمادم شَرَق شَرَق می زد ، درد کامل کند عذابم را
چشم من دوربین خوبی نیست .کی شتر دیده ام؟ ندیدم، نه
هر چه بردید نوش جان شما بسته تر می شوم حسابم را
هرز رفتید و "صیغه تان" پاکید، گند و بودار چشم من ،تف تف
بعداز انجام این شب اداری گِل بگیرید فاضلابم را
حیف ، این قاب انتحاری نیست تا شما را خودم بسوزاند
دور تا دور من فرم پیچید تا نریزد کمی مذابم را
راوی قصّه چشم تکراری است،آشنایی زدایی ام هیچ است
فصل آخر کلاغ خوابیده زیر پر می زند کتابم را
http://www.uupload.ir/files/zu2_s.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2121
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #سارا_سلماسی
سوره خواندید و مست لرزاندید بند در بندِ اضطرابم را
آیه آیه شبی اوکی کردید تا بچاپید رختخوابم را
مست شرعی ترین خیانت ها اتّفاقِ برهنه تان خوابید
گیج بودید و هیچ می دیدید پلکِ افتاده توی قابم را
حکم من یک نگاه تعزیری، پشت زندان شیشه ای بود و -
اعتمادم شَرَق شَرَق می زد ، درد کامل کند عذابم را
چشم من دوربین خوبی نیست .کی شتر دیده ام؟ ندیدم، نه
هر چه بردید نوش جان شما بسته تر می شوم حسابم را
هرز رفتید و "صیغه تان" پاکید، گند و بودار چشم من ،تف تف
بعداز انجام این شب اداری گِل بگیرید فاضلابم را
حیف ، این قاب انتحاری نیست تا شما را خودم بسوزاند
دور تا دور من فرم پیچید تا نریزد کمی مذابم را
راوی قصّه چشم تکراری است،آشنایی زدایی ام هیچ است
فصل آخر کلاغ خوابیده زیر پر می زند کتابم را
http://www.uupload.ir/files/zu2_s.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2121
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸در تناسب گوشت
🔹 شعری از #محمد_حسن_مرتجا
در این دستشویی پارک
با آلات تناسلیت تناسب خود را از دست میدهی
خیابان در دم و بازدمت سنگین و گم میشود
و منگ سر به دیوار میکوبد
و از دستهایش مشتی ماهی وا میرود و میریزد
برویم!
(زنی سوار بر قایق بر آبهای دور، خیره بر طلوع ماه پارو میکشد)
برویم... پیادهرو در انتظار حکم جلب توست
میگذارد به اولین ایستگاه برسی
و در عطر اودکلن زنی امضا شوی
آنجا کریمخان زند با چند آژان و پلیس
آنی دستبندت می زنند
میبرندت دارالسلطنه... انباری
شب، شب، جیغ میکشی
و گوشت و خونی از تو با چوپ خیزران به بیابان میزند
- ای ول، ای ول
روز، روز
دستهایت دو مرغ عشقند
در قفس مردی کور
نشسته زیر پل – در ازدحام عابران و ماشینها-
که فال مردان و زنانی ساده و خسته را نوک میزند
- دیدی دلا...
اقا محمدخان یکریز رویا میبافد
فتح تهران را در چشمهایش صابون میزند
و استخوان حلقوم نازکش در گلوی تو گیر میکند
و بالا میآوری...
http://www.uupload.ir/files/21g_m.h.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2123
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸در تناسب گوشت
🔹 شعری از #محمد_حسن_مرتجا
در این دستشویی پارک
با آلات تناسلیت تناسب خود را از دست میدهی
خیابان در دم و بازدمت سنگین و گم میشود
و منگ سر به دیوار میکوبد
و از دستهایش مشتی ماهی وا میرود و میریزد
برویم!
(زنی سوار بر قایق بر آبهای دور، خیره بر طلوع ماه پارو میکشد)
برویم... پیادهرو در انتظار حکم جلب توست
میگذارد به اولین ایستگاه برسی
و در عطر اودکلن زنی امضا شوی
آنجا کریمخان زند با چند آژان و پلیس
آنی دستبندت می زنند
میبرندت دارالسلطنه... انباری
شب، شب، جیغ میکشی
و گوشت و خونی از تو با چوپ خیزران به بیابان میزند
- ای ول، ای ول
روز، روز
دستهایت دو مرغ عشقند
در قفس مردی کور
نشسته زیر پل – در ازدحام عابران و ماشینها-
که فال مردان و زنانی ساده و خسته را نوک میزند
- دیدی دلا...
اقا محمدخان یکریز رویا میبافد
فتح تهران را در چشمهایش صابون میزند
و استخوان حلقوم نازکش در گلوی تو گیر میکند
و بالا میآوری...
http://www.uupload.ir/files/21g_m.h.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2123
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹و او همچنان منتظر ماند
▪️نوشته ی دکتر #أحمد_خالد_توفیق
🔸ترجمه ی #فاطمه_جعفری
واقعا نمیداند چهچیزی و چرا او را به اینجا رانده... این پیشامد به داستانهای علمی تخیلی میمانَد که شکافی در طول و عرض و ارتفاع باز میشود و هر کس را که از آن میگذرد، به زمان و مکان دیگری میاندازد... این همان اصطلاحِ محبوب (فضازمان) است... او در مطب دکتر به انتظار نوبتش نشسته، جایی که تنها سرگرمی ممکن، دست کردن در بینی، یا زل زدن به قیافههای رنگپریدهی منتظران، و یا خواندن شعرهای سخیف کسانی است که دکتر پیشتر درمانشان کرده... و هميشه هم سرودهی مدیر کل مالیاتی یا بازرس آبیاری اراضیای است که به کلمات اشعارش عنایت داشته و آنها را با رنگ طلایی نوشته و قاب گرانقیمتی هم برای آن انتخاب کرده... صدای بلند پرستار را میشنود که اسمش را صدا میزند. حين بلند شدن به خودش میگوید: مهم نیست... این زندگی من نیست... این کابوس است...
کاهن بزرگ پشت میزش نشسته و از عایدی امروز راضی است... با عجله به او میگوید بیماریاش ویروس (هپاتیت C) است که انگشت روی کبد او گذاشته و در آن لانه کرده است... میتوانیم بهات آمپول اینترفرون بدهیم، اما باید راهی برای تهیهاش پیدا کنی، چون درمان پرهزینهای است... چارهی دیگری هم نیست... این قرصهای زرد چینی و اینجور مزخرفات را نخور... مبادا حمام و اوزون و اشعهی ماورای بنفش را امتحان کنی، همهی کسانی که این چیزها را اختراع کردهاند، از امیدواریِ بدبختهایی مثل تو میلیاردها جمع کردهاند...
...
http://www.uupload.ir/files/e2oi_m.p.j.jpg
🔴لطفاً ادامه ی داستان را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2124
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر تیرداد آتشکار
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹و او همچنان منتظر ماند
▪️نوشته ی دکتر #أحمد_خالد_توفیق
🔸ترجمه ی #فاطمه_جعفری
واقعا نمیداند چهچیزی و چرا او را به اینجا رانده... این پیشامد به داستانهای علمی تخیلی میمانَد که شکافی در طول و عرض و ارتفاع باز میشود و هر کس را که از آن میگذرد، به زمان و مکان دیگری میاندازد... این همان اصطلاحِ محبوب (فضازمان) است... او در مطب دکتر به انتظار نوبتش نشسته، جایی که تنها سرگرمی ممکن، دست کردن در بینی، یا زل زدن به قیافههای رنگپریدهی منتظران، و یا خواندن شعرهای سخیف کسانی است که دکتر پیشتر درمانشان کرده... و هميشه هم سرودهی مدیر کل مالیاتی یا بازرس آبیاری اراضیای است که به کلمات اشعارش عنایت داشته و آنها را با رنگ طلایی نوشته و قاب گرانقیمتی هم برای آن انتخاب کرده... صدای بلند پرستار را میشنود که اسمش را صدا میزند. حين بلند شدن به خودش میگوید: مهم نیست... این زندگی من نیست... این کابوس است...
کاهن بزرگ پشت میزش نشسته و از عایدی امروز راضی است... با عجله به او میگوید بیماریاش ویروس (هپاتیت C) است که انگشت روی کبد او گذاشته و در آن لانه کرده است... میتوانیم بهات آمپول اینترفرون بدهیم، اما باید راهی برای تهیهاش پیدا کنی، چون درمان پرهزینهای است... چارهی دیگری هم نیست... این قرصهای زرد چینی و اینجور مزخرفات را نخور... مبادا حمام و اوزون و اشعهی ماورای بنفش را امتحان کنی، همهی کسانی که این چیزها را اختراع کردهاند، از امیدواریِ بدبختهایی مثل تو میلیاردها جمع کردهاند...
...
http://www.uupload.ir/files/e2oi_m.p.j.jpg
🔴لطفاً ادامه ی داستان را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2124
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر تیرداد آتشکار
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹معرفی مجموعه "نخستین بامدادهای بهار "
🔸ترجمه ی #ابوالفضل_پاشا
«نخستین بامدادهای بهار» شامل ترجمهی از شعرهای چهار شاعر تأثیرگذار و جریانساز ترکیه با ترجمهی «ابوالفضل پاشا» به بازار کتاب راه یافت.
اصولن بعد از نوزایی در هر جامعهیی سرودن شعر نو امری اجتناب ناپذیر است و در اغلب کشورهای مشرقزمین این تجربه به همین منوال پیش رفته است اما در کنار شرودن شعر نو، تأثیرگذاری و حتا جریانسازی نکتهی مهمتریست که در کار همهی شاعران یافت نمیشود و وجود این ویژگی دال بر اهمیت شاعریست که دست به خطر میزند. در تاریخ شعر نوی ترکیه ناظیم هیکمت یا همان ناظم حکمت بزرگترین خطر را کرد و برای نخستین بار شعر بیوزن سرود. اورهان ولی کانیک نیز بعد از حدود 15 سال بعد از او جریانی به نام گاریپ یا همان غریب راه انداخت که بعدها «بیرینجی ینی» یا موج اول شعر نو لقب گرفت. بعدها شماری از شاعران جریان دیگری به نام «ایکینجی ینی» یا موج دوم شعر نو را ایجاد کردند که جمال سورهیا یا همان جمال ثریا مهمترین نقش را در این جریان داشت. این سه شاعر به نوعی آغازگر روشهای جدیدی در شعر ترکیه بودند. علاوه بر این سه نفر میتوان از اوزدمیر آساف یا همان اوزدمیر آصف نیز نام برد که بدون آنکه بتوان نام خاصی روی شیوههای سرایش او گذاشت، صدایی منحصر به فرد بود و تأثیر بسیاری روی شاعران دیگر گذاشت.
«ابوالفضل پاشا» از این منظر به شعر ترکیه توجه کرده، این چهار شاعر را برگزیده، شماری از شعرهای آنان را در مجموعهیی به نام «نخستین بامدادهای بهار» ترجمه کرده، در اختیار مخاطبان چنین شعرهایی گذاشته است.
چاپ نخست کتاب «نخستین بامدادهای بهار» در 127 صفحه با شمارگان 550 نسخه به قیمت 10000 تومان به همت نشر نصیرا و در سال جاری روانهی بازار کتاب شده است....
http://www.uupload.ir/files/8ouw_a.p.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2125
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹معرفی مجموعه "نخستین بامدادهای بهار "
🔸ترجمه ی #ابوالفضل_پاشا
«نخستین بامدادهای بهار» شامل ترجمهی از شعرهای چهار شاعر تأثیرگذار و جریانساز ترکیه با ترجمهی «ابوالفضل پاشا» به بازار کتاب راه یافت.
اصولن بعد از نوزایی در هر جامعهیی سرودن شعر نو امری اجتناب ناپذیر است و در اغلب کشورهای مشرقزمین این تجربه به همین منوال پیش رفته است اما در کنار شرودن شعر نو، تأثیرگذاری و حتا جریانسازی نکتهی مهمتریست که در کار همهی شاعران یافت نمیشود و وجود این ویژگی دال بر اهمیت شاعریست که دست به خطر میزند. در تاریخ شعر نوی ترکیه ناظیم هیکمت یا همان ناظم حکمت بزرگترین خطر را کرد و برای نخستین بار شعر بیوزن سرود. اورهان ولی کانیک نیز بعد از حدود 15 سال بعد از او جریانی به نام گاریپ یا همان غریب راه انداخت که بعدها «بیرینجی ینی» یا موج اول شعر نو لقب گرفت. بعدها شماری از شاعران جریان دیگری به نام «ایکینجی ینی» یا موج دوم شعر نو را ایجاد کردند که جمال سورهیا یا همان جمال ثریا مهمترین نقش را در این جریان داشت. این سه شاعر به نوعی آغازگر روشهای جدیدی در شعر ترکیه بودند. علاوه بر این سه نفر میتوان از اوزدمیر آساف یا همان اوزدمیر آصف نیز نام برد که بدون آنکه بتوان نام خاصی روی شیوههای سرایش او گذاشت، صدایی منحصر به فرد بود و تأثیر بسیاری روی شاعران دیگر گذاشت.
«ابوالفضل پاشا» از این منظر به شعر ترکیه توجه کرده، این چهار شاعر را برگزیده، شماری از شعرهای آنان را در مجموعهیی به نام «نخستین بامدادهای بهار» ترجمه کرده، در اختیار مخاطبان چنین شعرهایی گذاشته است.
چاپ نخست کتاب «نخستین بامدادهای بهار» در 127 صفحه با شمارگان 550 نسخه به قیمت 10000 تومان به همت نشر نصیرا و در سال جاری روانهی بازار کتاب شده است....
http://www.uupload.ir/files/8ouw_a.p.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2125
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #علی_مهدی_زاده
جان اگر بخشیده روزی خاک را با بوسه بوده است
اولین خلق خداوند تعالی بوسه بوده است
هم تمام خلق را یک بوسه آورده ست دنیا
هم سلاح قبض روح از کل دنیا بوسه بوده است
بوسه را این سان مبین! انسان حقیرش کرده اما
پیش از آدم قبل دنیا بیش از اینها بوسه بوده است
صف به صف می ایستادند از ازل هرشب ملائک
جیره هر روزشان گویا چهل تا بوسه بوده است
بوسه زد پهلوی آدم را و حوا خلق شد آه
بعد از آن هر لحظه بر لب های حوا بوسه بوده است.
خوب تر تاریخ را وقتی که خواندم،/ کشف کردم/
معجزات خیلی از پیغمبران را؛ بوسه بوده است
سیب گندم عشق آگاهی اگر هم گفته باشند
مطمئنم میوه ی ممنوعه تنها بوسه بوده است
عشق بعد از بوسه خود را می نمایاند به انسان
آنچه یوسف را جدا کرد از زلیخا بوسه بوده است...
لب به لب بگذار! "خاموشی ست" آری پرسش اینجاست
خالق این شعر این عاشق خدا یا بوسه بوده ست؟
http://www.uupload.ir/files/e6eo_a.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2126
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #علی_مهدی_زاده
جان اگر بخشیده روزی خاک را با بوسه بوده است
اولین خلق خداوند تعالی بوسه بوده است
هم تمام خلق را یک بوسه آورده ست دنیا
هم سلاح قبض روح از کل دنیا بوسه بوده است
بوسه را این سان مبین! انسان حقیرش کرده اما
پیش از آدم قبل دنیا بیش از اینها بوسه بوده است
صف به صف می ایستادند از ازل هرشب ملائک
جیره هر روزشان گویا چهل تا بوسه بوده است
بوسه زد پهلوی آدم را و حوا خلق شد آه
بعد از آن هر لحظه بر لب های حوا بوسه بوده است.
خوب تر تاریخ را وقتی که خواندم،/ کشف کردم/
معجزات خیلی از پیغمبران را؛ بوسه بوده است
سیب گندم عشق آگاهی اگر هم گفته باشند
مطمئنم میوه ی ممنوعه تنها بوسه بوده است
عشق بعد از بوسه خود را می نمایاند به انسان
آنچه یوسف را جدا کرد از زلیخا بوسه بوده است...
لب به لب بگذار! "خاموشی ست" آری پرسش اینجاست
خالق این شعر این عاشق خدا یا بوسه بوده ست؟
http://www.uupload.ir/files/e6eo_a.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2126
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈