✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.27K subscribers
1.08K photos
45 videos
8 files
1.67K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #محمدرضا_حجازی

شب دوچرخه هماغوش_وهم_ابرو نیست
واین سیاهی_جاوید شکل_لولو نیست
نگاه_هر که کنم یاتونیستی یا او
صدای هر که کنم یاتونیست یا او نیست!
کجای نیم شب_آسمان سرشار است
که سایه های دو تا کهکشان همسو نیست
چه کارشان بکنم بچه های شیطان اند
ترانه ی لبشان جلوه های جادو نیست
کنارمزرعه ی رقص _داس خوابیده
سوار جمعه شبی خورده گان عوعو نیست
ستاره ای که توداری فراز_پیرهن ات
شبیه سنگ مزاراست عشق من رو نیست
دو تا پیاله زدم آسمان نشد ویران
بده دو بوسه که امشب لب_هیاهو نیست!

http://www.uupload.ir/files/3f3o_m.h.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2253

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #سمیه_جلالی

یک کتاب مصور سورئال،گوشه ی اتفاق افتاده
کاسه ی سرخ چشم هایی که کنجِ کور اتاق افتاده
تبر از جنگل آمد و حالا زیر دیوار باغ افتاده


دست هایی کثیف در سایه سمت یک روزنه دراز شده


عکس یک بچه گربه ی اخمو توی حوض حیاط افتاده
ماهیِ لیز ذهنم از دستِ گیج این خاطرات افتاده
بعد یک عمر خستگی،روحم فکر یک سور و سات افتاده


پنجره رو به سمتِ یک خوابِ واقعا دور دست باز شده


نیمه ی خوابِ رفته ام شاید توی فنجان فال افتاده
ته فنجان قهوه ام این فال،شکلِ یک سیب کال افتاده
درد دارد ولی بدون حساب از تهش حرف دال افتاده


این درِ بی حساب آماجِ ضربه ی زخمه های ساز شده


یک کلاغ از میان این تصویر چند اُبژه به لانه اش برده
باد هم تکه های خوابم را بی گمان روی شانه اش برده
کافکا در کرانه ای آبی دست را زیر چانه اش برده


بعد هم توی جنگلی تاریک واردِ کوره راهِ راز شده


بی مجوز بدون انگیزه،دست هایی کتاب را برده
ردّ انگشت هاش را برده، صد سوال و جواب را برده
سایه اش در میان مه گم شد از دو چشمی که خواب را برده


انبساط خیالِ من انگار وارد فاز انقباض شده

http://www.uupload.ir/files/n2in_s.m.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2256

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #زهیر_باصره_املش

از حسرت پنهان یک دین دار…می ترسم
چون قاب خالی مانده بر دیوار…می ترسم

می ترسم از امروزهای سرد و بی فردا
فردا چه بی امید از این تکرار…می ترسم

بی آرزو تر می شود کودک به جرم جبر
بابا پشیمان تر. از این آمار…می ترسم

هر دانه ی اندیشه چون برنج می کارند
در مسجد از نفرین شالی کار…می ترسم

می گفت در این شعرها سیگار بهمن نیست
گفتم نگو،از اسم این سیگار…می ترسم

در قاب خالی حسرت میدان آزادیست
انگار از این تکرار طوطی وار…می ترسم

http://www.uupload.ir/files/knkr_z.b.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2260

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #حسین_تقلیلی

سالها مي گريختم ازجنگ
ازنبردي که تن به تن بوده
به تو ازپشت ميکند شليک
آنکه مهرش کمرشکن بوده
خواستم تا سفير صلح شوم
با کبوتر لباس پوشيدم
از صفير گلوله دانستم
اينکه پوشيده ام کفن بوده...
آب و دان مرا عوض کرده
جاي خواب مرا عوض کرده
شکل ماه مرا عوض کرده
هرچه کرده براي من بوده...
مرد بودي فرار هم کردي
ساده بودي دروغ هم گفتي
هرچه گفتي خلاف آن کردي
تو چه بودي؟ تو او که زن بوده...
هديه روز اولت جان بود
کارهايت به من نشان دادند
آنچه از عاشقي درآوردي
پيرهن پشت پيرهن بوده!

http://www.uupload.ir/files/8yam_h.t.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2273

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #حسین_تقلیلی

عده اي در کار نان با ديگران برميخورند
عده اي مغرورتر نان تکبّر ميخورند
گاه نان آور همان شخصي که نان آورده نيست!
نانبران هم گاه نان را بادل پرميخورند
گاه مردم برسر يک سفره نان خويش را
باکسي که نانشان را کرده آجر ميخورند..
عده اي نان را درون چادرخود ميپزند
عده اي بيرون چادر نان چادر ميخورند
نان داغ و داغ نان هر يک به شکلي خوردنيست
اين در آخر ميخورند و آن درآخور ميخورند
راست گفت آن دلقک غمگين که ازيک بند باز
بر زمين صاف مردم بيشتر سر ميخورند...

http://www.uupload.ir/files/chtr_h.t.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2296

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #مهدی_فرجی

دل تو سنگ به قدر شکستن من نیست
تو پاره ی تنمی، پاره ی من آهن نیست

بپرس بعد تو خاموشی غریبم را
از آن چراغ، که در خانه هست و روشن نیست

دلت خوش است که من زنده زنده می سوزم
ولی رها شدن از عاشقی به مردن نیست

چه قدر سنگ زدند و به خود قبولاندم
که ضرب دست تو پشت سرِ فلاخن نیست

چقدر حرف برای تو دارم و هر بار
در آب و تاب تماشا توان گفتن نیست

چه دردناک و غم آلود! این که می دانی
به هر دری بزنی نیمه ی تو این زن نیست

http://www.uupload.ir/files/gztu_m.f.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2317

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #حسین_شیردل

ما يک شراب کهنه بدهکار دلبريم
گرگيم و سال هاست کسي را نمي دريم

در دور باطلي که فتاديم سرخوشيم
از ابتدا به فکر نفس هاي آخريم

مي خواستي که شرط قمارم شوي،شدي
ما آبروي رفته ي خود را نمي بريم

آنقدر خورده ايم که ترسم به روز حشر
وقت حساب يکسره بالا بياوريم

هر پيک پيکري است به پيکار در شده...
حالم خراب تر شده،بگذار بگذريم

http://www.uupload.ir/files/ardq_h.sh.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2320

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 دو شعر از #مریم_کرمی

🔸شعر اول :

برای رنج جهانت ، کمی دعا ازمن
برای آینه هایت ، کمی صدا ازمن
برای آنکه هنوزم برای من هستی
کمی سکوت و صدا و خدا خدا ازمن
کشیده شد به جهانم تمام رنجش را
و التهاب رسیده به انتها ازمن
بخوان که آینه ها را به عمق خود بسته
زنی کشیده تنش را کمی رها از من
چقدر فصل گناه تو آسمان کم داشت
و گیج خوردن یک توبه ، از کجا ؟ ازمن
و می کشید بخواند خدای من تاکی؟
تمام راه تو باشی و من جدا ازمن
ومن برای هنوز تو رنج خواهم برد
و من برای کسی مانده بی صدا ازمن
برای آنکه بمانی هنوز می مانم
برای رد خدایی دراین دعا ازمن

🔸شعر دوم :

خالق تصوير تنهايي در صداي سطرهاي خيس
من تمام وسعتت هستم يك صداي بي صداي خيس
شعرمي خواني نمي فهمم باد آمد آسمان را برد
حسي از ترديد و انكارم در هجوم اين هواي خيس
سنگ قبري درتن باران بي تفاوت در تو مي لرزم
رد پايت را نمي فهمم مي روي با ردپاي خيس
باز مي بوسم تورا درخود خواب مي بينم كه مي آيي
در فضاي كهنه ي اين من ، شعرهاي بي صداي خيس
در تمام سطرهايت هم چشم بازم را نمي بيني
خالق شعري ولي تنها بي تفاوت در نداي خيس
مي نويسي باز باران نه من تمام وسعتت هستم
شاعرم باش اي غزلهايت در شعور تك هجاي خيس
سطر مي بندي به روي من ، مي نويسم با خودم برگشت
تا نمي آيي صدايت را مي سپارم به خداي خيس

http://www.uupload.ir/files/iilc_m.k.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2322

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 سه شعر از #امید_صباغ_نو

🔸شعر اول :

لرزه‌های تنم طبیعی نیست؛ مثل مجنون...شبیهِ بید تواَم
ناگهان عاشقت شدم، چه کنم؟ من که مُردم بگو شهید تواَم

مثل یک اتفاقِ زنده به گور، در دلم هستی از گذشته ی دور
با توام ای ندای قلبِ صبور! تا ابد ماضیِ بعید تواَم

شک ندارم هنوز بی خبری، نیست غیر از تو در دلم اثری
چون خودم خواستم مرا بخری، از غلامان زرخرید تواَم

- روحت از جنسِ حرمت و پرهیز، جسمت از روح زندگی لبریز
شمس غربت کشیده در تبریز، تو مرادیّ و من مرید تواَم

ای لبت از عسل جدا نشده! با همه –جز من- آشنا نشده!
آه... ای قفلِ سبزِ وا نشده! در به در در پیِ کلید تواَم

ای که تعبیر حال و فال منی! ای که هر لحظه در خیال منی!
همه ی روزهای سالِ منی! من که سر بارِ سررسیدِ تواَم!

آخرین قصه ی مگوی منی! مثل آیینه رو به روی منی
تو همان قدر آرزوی منی که منِ بی نوا امید تواَم...

🔸شعر دوم :

نهالی کاشتم، هی صبر کردم تا به بار آمد
چه یخ ها آب شد در سینه من تا بهار آمد

زمین دور سرم چرخید تا باور کنم مستم
شراب تلخ لبخند تو آخر سر به کار آمد

دلم چیزی به غیر از عشق در مشتش نبود، اما
بدون هیچ تردیدی سر میز قمار آمد

شبیه مرد عاشق پیشه ای بودم که از شهرش
به دنبال طبابت رفت، اما شهریار آمد!

همیشه دیر کردی، صبر کردم، دیر کردی... حیف
همیشه تا خودم را باختم وقت قرار آمد

تو از آغاز مشکل بودی و من سادگی کردم
که این طفل دبستان پای عشقت مرد بار آمد

نبودت زخم شد؛ این را خودت فهمیدی و رفتی
به من آموختی با زخم ها باید کنار آمد

🔸شعر سوم :

طاعونی از تردید افتاده ست در دینم
حتا به آغوش تو مدت هاست بدبینم

ماندم تو احساس مرا جدی نمی‌ گیری،
یا من شبیه کوه برفی سرد و سنگینم؟

می‌خواستم دیوانه‌ات باشم ... تماشا کن
حالا که تنها ساکنِ دارالمجانیم

افتاده‌ام از چشم تو... ویران ویرانم
دستی نمی آید چرا دیگر به تسکینم

فرهادم؛ اما چند سالی دیر فهمیدم
افتاده دست دشمنانم قصر شیرینم

چندی‌ست از تعبیر خوابم باز می‌مانم
چون با زبان‌های عجیبی خواب می‌بینم

وقتی نباشی زندگی تلخ است... خیلی تلخ
حتی اگر لب وا کند دنیا به تحسینم!

http://www.uupload.ir/files/p816_o.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2348

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 دو شعر از #مجتبا_صادقی

🔸شعر اول :

سابقه دارد که برف، راه ببندد
سابقه دارد که بغض، چاه ببندد
می‌شود آری که یک قرار قدیمی
پای زنی را به ایستگاه ببندد
نیز پس از سال‌ها فقیه مسلمان
بار خودش را پر از گناه ببندد
پر شود این خاک از هجوم علف‌ها
تا که در خانه را گیاه ببند
وای اگر تیرگی ابر بیاید
چشم جهان را به روی ماه ببندد
سابقه دارد گلوی زخمی ما را
شب همه شب سیل اشک و آه ببند
وای اگر روشنای خانه‌ی ما را
زمزمه‌های شبی سیاه ببندد
راز نگه‌دار و دست‌هات مبادا
پنجره‌ای را به اشتباه ببندد
روزنه‌‌ی باز، کورسوی امید است
روزنه‌ را وای اگر نگاه ببندد
آه اگر دست و پای شادی‌ ما را
لشکر غم با کمی سپاه ببندد
ترس من این است پای رفتن‌مان را
دست کثیفی به پرتگاه ببندد
زندگی و مرگ دست اوست، ولی تو
در به روی زندگی نخواه ببندد.

🔸شعر دوم :

منم و تلخی یک شهر مشوش در من
منم و سرزنش یک تب سرکش در من
گویی از صبح ازل یکسره برپا بوده
مجلس تعزیه و سوگ سیاوش در من
یک‌طرف رستم و سهراب -نبینید ای‌کاش-
یک‌طرف نیز کمان می‌کشد آرش در من
طبل‌ و شیپور به هم ریخته اعصابم را
این چه جنگی‌ست که پیچیده صدایش در من!؟
امتحان داده‌ام و سخت به آن می‌بالم
در هوای تو، ندیده‌ست کسی غش در من
شعله در شعله به کبریت کشیدی همه را
رفتنت توست که انداخته آتش در من
پرده‌خوانی کن اگر فرصت نقالی شد
پرده‌ای مانده از آن صحنه، مُنقش در من!
تا بدانند چه آمد به سر زندگی‌ام
تا ببیند چه شد حال و هوایش در من.

http://www.uupload.ir/files/l4r4_m.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2354

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈