✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.27K subscribers
1.08K photos
44 videos
8 files
1.67K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
حرف هاي روپوش سرمه ای
شعری از #گراناز_موسوی

حتا تمام ابرهاي جهان را به تن كنم
باز ردايي به دوشم مي افكنند
تا برهنه نباشم
اين جا نيمه ي تاريك ماه است
دستي كه سيلي مي زند
نمي داند
گاهي ماهي تنگ
عاشق نهنگ مي شود
بي هوده سرم داد مي كشند
نمي دانند
ديگر ماهي شده ام
و رودخانه ات از من گذشته است
نمي خواهم بيابان هاي جهان را به تن كنم
و در سياره اي كه هنوز رصد نكرده اند
نفس بكشم
حتا اگر باد را به انگشت نگاري ببرند
رد بوسه ات را پيدا نمي كنند

به كوچه بايد رفت
گرچه ماشين ها از ميان ما و آفتاب مي گذرند
به كوچه بايد رفت
اين همه آسمان در پنجره جا نمي شود.

مي خواهم در جنوبي ترين جاي روحت
آفتاب بگيرم
چراغ سقفي به درد شيطان هم نمي خورد
آن كه پرده را مي كشد
نمي داند
هميشه صداي كسي كه آن سوي خط ايستاده
فردا مي رسد
بگذار هر چه مي خواهند
چفت در را بيندازند
امشب از نيمه ي تاريك ماه مي آيم
وتمام پرده ها و رداها را
تكه تكه خواهم كرد
بگذار براي بادبادك و شب تاب هم
اتاقي حوالي جهنم اجاره كنند
من هم خواهم رفت
مي خواهم پيراهنم را به آفتاب بدهم.
@piaderonews
@piaderonews
"حرف های روپوش سرمه ای"
#شعر_خوب از #گراناز_موسوی

حتا تمام ابرهای جهان را به تن كنم
باز ردایی به دوشم می افكنند
تا برهنه نباشم
این جا نیمه ی تاریك ماه است
دستی كه سیلی می زند
نمی داند
گاهی ماهی تنگ
عاشق نهنگ می شود
بی هوده سرم داد می كشند
نمی دانند
دیگر ماهی شده ام
و رودخانه ات از من گذشته است
نمی خواهم بیابان های جهان را به تن كنم
و در سیاره ای كه هنوز رصد نكرده اند
نفس بكشم
حتا اگر باد را به انگشت نگاری ببرند
رد بوسه ات را پیدا نمی كنند

به كوچه باید رفت
گرچه ماشین ها از میان ما
و آفتاب می گذرند
به كوچه باید رفت
این همه آسمان در پنجره جا نمی شود.

می خواهم در جنوبی ترین جای روحت
آفتاب بگیرم
چراغ سقفی به درد شیطان هم نمی خورد
آن كه پرده را می كشد
نمی داند
همیشه صدای كسی كه
آن سوی خط ایستاده
فردا می رسد
بگذار هر چه می خواهند
چفت در را بیندازند
امشب از نیمه ی تاریك ماه می آیم
وتمام پرده ها و رداها را
تكه تكه خواهم كرد
بگذار برای بادبادك و شب تاب هم
اتاقی حوالی جهنم اجاره كنند
من هم خواهم رفت
می خواهم پیراهنم را به آفتاب بدهم.

http://s1.upzone.ir/97432/G.M.jpg

منبع : مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1658
بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
@piaderonews

🔹دو شعر از #گراناز_موسوی

1

در چشمانت عسل هم بكارم

باز از تلخي قهوه پر مي شوم


ميان من و تو و سرگذشت

آن كه از سرش مي گذرد منم

و زني عجيب در خواب هاي تو تعبير مي شود


آذر ٩٢- بارسلون




2

براي پيراهن راه راه

يك راه بيشتر نمانده بود:

آن قدر به بيراهه بزند

تا پاره شود...



دي ٩٢- ملبورن

http://s8.picofile.com/file/8280920534/G_M.jpeg


☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=898

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA