✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
@piaderonews

شعرهایی از #مارال_افشاری
1
گرﺩﻩها
گل نه
زنبور نه
دخترانی که شاخک دارند نه
غبار بود
دیرتر بود
اما مسیرها به برگشت متمایل
روی دﺳﺖها و بعد از دﺳﺖها
شاید نرمند اما متنفریم ازشان...
انگار همه چیز ساکن
همه چیز انگشتْ مکیده
همین تو بودی
خاطرات سبک شدند
کسی ناﺧﻦهایش را ﻧﻤﻲجوید...من هم
خاطرات نفس کشیدند
غبار شدند روی ﺩﺳﺖها
فقط
عبور کرده بودی
فقط پنجشنبه بود
و کسی که مجرد
هر پنجشنبه دورتر ﻣﻲشد
با خودش حرف ﻣﻲزد
-غبار نزدیک است
-غبار که مرده
غبار که ﻧﻤﻲتواند دختری را روانی کند

2
بیدارم و تنم ﻣﻲپرد
نشان به نشان مهتاب
خورشید است که شب ﻣﻲشود
مرﺑﻊهای بیدار
شکل تن ﻣﻲگیرند

بدبخت شدند کاغذهای دیواری
محکوم به بعد
محکوم به بعد
محکوم به بعد
آدم از بی حرﻛﺘﻲشان رد بشود
هی ببوسد
زمان بپرد

یک لیوان آب بده
یک لیوان خودت را
گلو هم دارد شکل تن ﻣﻲگیرد
...
مربع ﻣﻲمیرد
بعد
شکل تنهایی را به هم ﻣﻲزند برابر شاﻧﻪهایت
اهل بدبخت شدن کاغذهای دیواری...

دروغ
یا دروغ با لبخند
بستگی دارد از کدام ارتفاع بخواهی بپری

3
ﺁﻥقدر به واژه نزدیک بودم
که یادم رفت خودم هم تَن دارم
و ﻫﻴﭻوقت نشد به یک اطلسی آب بدهم
یک کاکتوس را بعد از مدتی افسردگی،
ﻫﻢجهت با ابری که برای دخترها ﻣﻲبارد
خُشکانده بودم
ممکن بود ﻧﻴﻤﻪی واژه را رها کنم
و اداﻣﻪاش کشیدن یک دست
که جُرات ﻣﻲکند یک اطلسی را تنها بغل کند

http://s1.upzone.ir/99452/M.A.jpg

منبع : مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1663
بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews