✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
@piaderonews
شعری از #ساجد_فضل_زاده

خیره شدن ترسناک نیست؟
وقتی که تمام مجسمه ها
به همان نقطه خیره باشند

ترسناک نیست هندسه ی ردیف درختان؟
آنگونه به وسواس
که از این زاویه تنها یکی پیدا باشد

ما
چسبیده بودیم به هم
تا نفهمیم کداممان بیشتر می لرزد



موج
هرچه بزرگتر باشد
دستش را بیشتر جلوی ساحل دراز می کند.
باز هم دستِ خالی برمی گردی دریا
باز هم خیال می کنند خندیده ای در شعرِ لورکا ، دریا!

مجسمه ها را بشکنید
هر مشت را سنگی باید ، جیب ها را سنگی
این شروع یک شورش خیابانی نیست
این سنگینی مرگ است
در تلاطم دریا ها

مردن
پیش از غرق شدن را
تنها کشتیِ شکسته می فهمد

به سنگینی شاخه فکر می کنم
وقتی پرنده نشست
به سبکی اش وقتی که...

تکان های شاخه
دست تکان دادن نبود
ترس
می لرزد
می لرزاند
http://s1.upzone.ir/96806/S.F.jpg
منبع : مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1653
بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از #ساجد_فضل_زاده

به هیئت سلیمان
پشت پنجره ایستادن
و ﺷﻜﻞدادن به وداع
که شروع پیاﻣﺒﺮﻱست

عصا
ای درخت محقر
تو را هیچ موریاﻧﻪای ﻧﻤﻲجود
درک این مرگ
نگاه رهگذری مﻣﻲخواهد
تا بودنت را ببیند
رفتنت را
و رسیدن که خود مرگ است

_ ماﻧﺪﻩام چرا
رسیدن رودخانه را دریا ﻣﻲنامند؟


باد
چه دلسوزانه دور پرچم ﻣﻲگشت
و ریای این مهربانی را
تنها مهربانان ﻣﻲفهمند

اگر سلام
ﺳﻨﮓرﻳﺰﻩای باشد که به شیشه ﻣﻲخورد
پس کوه
شروع کدام حرف است؟
من زبان هر چه بود را فهمیدم
اما سکوت
پیامبر دیگری ﻣﻲخواهد


با ﺳﻼﻡهای بعد
فرو بریز ﭘﻨﺠﺮﻩی اتاق
بگذار باد دور میز بگردد
کاﻏﺬها را به هم بریزد
تا ﻛﻠﻤﻪای در این میان...

من
به هیئت سلیمان
از که بپرسم
که چه چیزی را
به چه رنگ
در مسیر کدام باد گم کرﺩﻩام

موریاﻧﻪها جواب دادند
جواب دادند
و تنها
قوسی از عصا ماند
که به این حرف ﻣﻲخندید.

http://uupload.ir/files/2151_s.f.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1993

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #ساجد_فضل_زاده

دیوار
چگونه صدا بزند آجرهایش را
صدا زدن فرو ریختن است

در بازار ماهی‌فروشان
فراوان و یکسان
صدا بود که از کنارمان گذشت،
نعشِ آذین‌بسته در پیاده‌رو
و فاتحه
کلمات مشترک است بر گرداگرد چراغ‌ها
خاموش
روشن
روشن
خاموش

- این‌گونه چراغ، مرگ را روشن می‌کند یا زندگی را؟

همه‌چیز خوب است!
هندوانه در حوض بیانداز
فواره کن شادی را
مشتی آب بردار بر برگ شمعدانی‌ها بریز
مشتی آب بردار به گنجشک تعارف کن
مشتی آب بردار زیبایی صورتت را از لای انگشتانت رد کن
مشتی آب بردار...
مشتت را برداشتی وُ زیر لب چیزی گفتی
گفتی
بلند گفتند فرو ریخت.

سقوط
فرو ریختن
بیش از فرو ریختن دیگر است
چون فرو ریختن برف پشت برف در کوه
حتی به صدای عطسه‌ای

صبر آمد!
یک فاتحه‌ی دیگر با آیه‌های جابه‌جا
کنار نعش ماندیم

به شانه‌ام می‌زنند
_ اشتباه می‌خوانی آقا!

http://www.uupload.ir/files/3t80_s.f.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2198

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈

🔹 شعری از #ساجد_فضل_زاده

جنگل
گورستان متروکه است
درخت
استخوان دستی که اشاره می‌کند
یکی به سار اگر باشد
دیگری به عقاب‌های پشت سرش
یکی به خورشید اگر باشد
دیگری به ابرهای دور و برش

با صورتِ استخوانی روبروی آینه می‌ایستم
و فکر می‌کنم داشتن یک سگ
می‌تواند اندوه زندگی را کم‌تر کند
اندوه را ببندم به درخت حیاط
تکه‌ای از شامِ شب را برایش پرت کنم
او دُم تکان بدهد و من...


نه
پنجره را ببند،
اتاق گودال کوچکی‌ست
سگی استخوان‌ها را در آن پنهان می‌کند


ما، شکلِ سنگ انداختن
ما، شکلِ فرار
ما، شکلِ نشنیدنِ دشنام پشت سریم
گفتند
سگی لنگان لابه‌لای درختان پنهان شده است

قطع کنید و پیدا
قطع کنید و پیدا
قطع کنید و پیدا
قطع کنید و پیدا
قطع کنید و پیدا
قطع کردند


جنگل
گورستان متروکه است.

http://www.uupload.ir/files/tr4_s.f.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2531

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈