بی دست و پایی اش در کار خانهداری محدود به پخت و پز نمیشد. دوخت و دوزش دست بالا وصله زدن های ناشیانه بود. شست و شویش چنگمالی بودو رخت نو، بعد اولین شور، غالباً چرکمُرد باقی میماند. رُفت و روبش سردستی بود و خبر از آشنایی به خوابِ قالی نمیداد. امّا چه هنرها که از هر پنجهاش میریخت!
انگشتانی داشت نازنین به ریختن لعابِ رشته که هر نقش که خواستی به نوازشی میبست؛ به حبّه ی قند پلکها میتراشید و به سنگِ جهنم میزدود از پُرزو پلیدی؛ نازایی علاج میکرد به پَرزه ی گزانگبین و نباتِ مصری و شکرِ سرخ؛ به مهارت شکستگی جا میانداخت و به ضُمادِ زرده ی مرغانه و مومیائی و موُرْد میبست.
#قاسم_هاشمی_نژاد
#خیر_النسا ۱۳۷۲
#قصه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
انگشتانی داشت نازنین به ریختن لعابِ رشته که هر نقش که خواستی به نوازشی میبست؛ به حبّه ی قند پلکها میتراشید و به سنگِ جهنم میزدود از پُرزو پلیدی؛ نازایی علاج میکرد به پَرزه ی گزانگبین و نباتِ مصری و شکرِ سرخ؛ به مهارت شکستگی جا میانداخت و به ضُمادِ زرده ی مرغانه و مومیائی و موُرْد میبست.
#قاسم_هاشمی_نژاد
#خیر_النسا ۱۳۷۲
#قصه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈