✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
میراث گریه ، آه !
در قوم من
سینه به سینه بود ...

▪️ پیاده رو درگذشت #هوشنگ_چالنگی شاعر توانمند معاصر را به جامعه ادبی ایران تسلیت عرض می کند .

🆔 @piaderonews 👈
اما من دورم دور
و می‌توانم درین یالها بخزم
و مرگ را تحقیر کنم
برخاسته ام
ولی به یاد نمی آرم
خلوتی را که برای وداع داشتم
کمان کشیده می‌شود و من
شانه هایت را از آهی طولانی
بیرون می‌برم.

▪️ #هوشنگ_چالنگی

#شعر_دهه_چهل
#شعر_دهه_پنجاه
#شعر_موج_نو #شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب

▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا

🆔 @piaderonews 👈
اینك دوباره شب
با آن همه سخاوت بی‌پایان
مانند یک رفیق فروتن
با من به سازش و مدارا
و من سرود کهنه خود را
که یک سرود ساده و تکراری‌ست
در گوش او به زمزمه می‌خوانم؛
ای شب...
ای آگه از تمامی اندوهم
من از تمام راز تو آگاهم
دیگر مرا نیاز به صبحی نیست
من خویش را کنار تو می‌خواهم.

▪️ #هوشنگ_چالنگی

#شعر_دهه_چهل
#شعر_دهه_پنجاه
#شعر_موج_نو #شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب

▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا

🆔 @piaderonews 👈
از بهار چیزی به منقار ندارم
از شرم منتظران به کجا بگریزم
هر شب
همه شب
در تمامی سردابه های جهان
زنی که نام مرا به تلاوت نشسته است
*
هر شب
همه شب
در تمامی محراب ها
بوی مذهبی که اندوهگینم می‌کند!


#هوشنگ_چالنگی

#یادنامه_ نخستین_هفته_شعر ۱۳۴۷
#شعر_موج_نو #حجم #دیگر #موج_ناب

▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا

🆔 @piaderonews 👈
بمان و نگاه کن
گیاهی را که روح اقلیمی ی خویش به تماشا گذاشته ست
اما من دورم
و می‌توانم درین یالها بدوم و مرگ را تحقیر کنم
*
برخاسته ام
ولی به یاد نمی‌آورم خلوتی را که برای وداع داشتم
*
کمان کشیده می‌شود و من
روبه‌رو
شانه‌هایم را از آهی طولانی بیرون می‌برم

#هوشنگ_چالنگی
#شعر_دیگر_۱ ، ۱۳۴۷
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب

#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا

🆔 @piaderonews 👈
آه می‌دانم
فرورفتن یالهای من در سنگ
آیندگان را دیوانه خواهد کرد
و از ریشه ی این یالهای تاریک
روزی دوست فرود می‌آید و تسلیت دوست را می‌پذیرد.
اکنون چشم بر هم گذارم و کشف کنم
ستاره یی را که اندوهگینم می‌کند.

#هوشنگ_چالنگی
#شعر_دیگر_۱ ، ۱۳۴۷
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب

#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا

🆔 @piaderonews 👈
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹جُنگ هنرمس
▪️ به یاد زنده یاد #هوشنگ_چالنگی

🆔 @piaderonews 👈
بتاب رویای من!
به گیاه و بر سنگ،
که، اینک! معراج تو را آراسته ام من گرگی که تا سپیده دمان بر آستانه‌ی ده می‌ماند
بوی فراوانی را در مشام دارد!

صبحی اگر هست
بگذار با حضور آخرین ستاره
در تلاوتی دیگر گونه آغاز شود
ستاره‌ها از حلقوم خروس
تاراج می‌شوند

تا من از تو بپرسم:
_اکنون، ای سرگردان!
در کدام ساعت از شبیم؟
#هوشنگ_چالنگی
#ترانه_های_پارسوماش جلد اول گزینه شعر مسجد سلیمان ۱۳۷۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
Forwarded from ادبیات
اسب:

در فاصله مدی را
می‌پیماید اسب

اسبِ بلندِ من
وقتی دیگر جایی دیگر

جایی دیگر مدی دیگر
در مداری تاریک
نَفسی رسم می‌کند باز
حریصانه خطِ تاریکی را
دَمی که شیب سپید می‌زند
خیال‌های گرانش در باد
می‌افتند
و یال‌های دیگرش از باد
بالا می‌روند

سمندِ خسته نمی‌میرد.

#یدالله_رویایی




و اسب بی سوار چه قدر شبیه سوار بی اسبی است
تنها میان حلقه ی قاتلانش
تا آن گاه که به تابوت گلپوش زخم های خود خوابیده
ناگاه شیهه کشان
اسبی سیاه فرا برسد
سم بکوبد بالای سر سالار زخم ها و به جوش آوردن خون طایفه را
با این همه
چه قدر این تبر افتاده
یادآور آن سوار برخاسته است
آن سرو

#منوچهر_آتشی




به كردار ابري ببار اگر می‌باري
كه سرود باران در منقار مرغي سرگردان است

سراسيمه سلام
اگر آن چه بر يال اسب مي‌جنبد، سپيده‌دمان است.

#هوشنگ_چالنگی




ای تُک‌ زبانان
غایت لال بودن
منم
که گردن بریده‌ی اسب می‌بوسم
با دو چشم تهی
که اشارتگر آوار است

#حمید_عرفان






صحرا تمام می شد و می‌رفت
تا کولیان به منزل و مأوای خود رسند

آوازهای مردان
گیسوی دختران
با اسب های چابک
با کوله بارها


#هوشنگ_بادیه‌نشین



همسرم!
اين دعا و قسم را که سخت ناخواناست
به گردن اسبی بياويز
که بر اجساد سربازان و ما خواهد گذشت.
اسبی به هيئت انسان
به هیبت بهمنی در سهند.

#بهرام_اردبیلی




هر دم
بدندان که می‌گیری رگ
ستاره به مست می‌بندی
کز ایلِ منتشر
مباینه تعیین کرده است
و شکل شتر، رسم راه هم
وقتی که اسب
تنها
رسیدن است


#محمود_مومنی






که اسبی بر شیب
ناگهان
افتاده آمد

برای این‌که نما را خالی کنم از اسب
کشیده شدم کنار درخت

دو آهو بر شاخه دیدم
کم‌رمق از جراحت


#مهدی_یزدی



با علف های صاف
پهلویم را بخواران
و انحنای تنم را
که زیر خاک
تاسف است
به ریشه های سوسنی بسپار
تا بزاق یک اسب
مدفون ام کند



#سید_حمید_شریف‌نیا



اینک
با  واپسین گره‌ها
آخرین مادیان را رسم می‌کند:
پود
به زخامتِ نوحه است
تار
بی‌تابِ لالایی

در سیاه چادری از مژه‌ی اسب
پلک می‌زند که شکلِ دیگری از یال را شانه کند


#حسین_خلیلی




سُم بکوبان
اسب نگونبخت!
به تابشِ عظیم
پاییزی در شفق
به دیده‌گان من در آمد و
قیام کرد
اشک
از شفق تا به فلق

#بهنود_بهادری