در چشمهای او هزاران درخت قهوه بود
که بیخوابی مرا
تعبیر مینمود!
باران بود
که میبارید
و او بود
که سخن میگفت
و من بود
که میشِنْود
او میگفت:
«باید قلبهای خود را
عشق بیاموزیم
و من میگفت:
«عشق غولی است
که در شیشه
نمیگنجد»
باران بود
که بند آمده بود
ودر بود
که باز مانده بود
واو بود
که رفته بود...
#کیومرث_منشیزاده
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
که بیخوابی مرا
تعبیر مینمود!
باران بود
که میبارید
و او بود
که سخن میگفت
و من بود
که میشِنْود
او میگفت:
«باید قلبهای خود را
عشق بیاموزیم
و من میگفت:
«عشق غولی است
که در شیشه
نمیگنجد»
باران بود
که بند آمده بود
ودر بود
که باز مانده بود
واو بود
که رفته بود...
#کیومرث_منشیزاده
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈