@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸دو شعر از #ناظیم_هیکمت Nâzım Hikmet
- که در ایران به #ناظم_حکمت معروف است -
🔹ترجمهی #ابوالفضل_پاشا
Birinci şiir:
Kar Kesti Yolu
Kar kesti yolu
sen yoktun
oturdum karşına dizüstü
seyrettim yüzünü
gözlerim kapalı
Gemiler geçmiyor
uçaklar uçmuyor
sen yoktun
karşında duvara dayanmıştım
konuştum, konuştum, konuştum
ağzımı açmadım
Sen yoktun
ellerimle dokundum sana
ellerim yüzümdeydi
🔸برف جاده را بست
برف جاده را بست
تو نبودی
در مقابل تو زانو زدم
با چشمانی بسته
به چهرهات دقیق شدم
کشتیها نمیگذرند
هواپیماها در پرواز نیستند
تو نبودی
در مقابلات به دیوار تکیه دادم
با دهانی بسته
حرف زدم،
حرف زدم،
حرف زدم.
تو نبودی
تو را با دست خود لمس کردم
دستهای من روی چهرهام بود.
İkinci Şiir:
Türküler
İnsanların türküleri kendilerinden güzel,
Kendilerinden umutlu,
Kendilerinden kederli,
Daha uzun ömürlü kendilerinden.
Sevdim insanlardan çok türkülerini.
İnsansız yaşayabildim
Türküsüz hiçbir zaman.
Hiçbir zaman beni aldatmadı türküler de.
Türküleri anladım hangi dilde söylenirse söylensin.
Bu dünyada yiyip içtiklerimin,
Gezip tozduklarımın,
Görüp işittiklerimin,
Dokunduklarımın, anladıklarımın
Hiçbiri, hiçbiri,
Beni bahtiyar etmedi türküler kadar...
🔸ترانهها
ترانههای انسانها
از خود انسانها زیباتر،
مژدهبخشتر از خود آنها
غمگینتر از خودشان
و از خود انسانها دیرپاتر.
ترانههای انسانها را بسیار پسندیدهام.
بدون انسانها زیستهام
بیترانه اما هرگز
که ترانهها هیچگاه در قصد فریب دادن من نبودند.
ترانهها را به هر زبانی متوجه شدهام
در این دنیا
از آنچه خوردم و نوشیدهام
از آنچه گشتم و فرسوده کردهام
از آنچه دیدهام و شنیدهام
از آنچه لمس کردهام و فهمیدهام
هیچکدامشان مرا بیش از ترانهها خوشبخت نکردهاند
http://s8.picofile.com/file/8283245676/N_H.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1791
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔸دو شعر از #ناظیم_هیکمت Nâzım Hikmet
- که در ایران به #ناظم_حکمت معروف است -
🔹ترجمهی #ابوالفضل_پاشا
Birinci şiir:
Kar Kesti Yolu
Kar kesti yolu
sen yoktun
oturdum karşına dizüstü
seyrettim yüzünü
gözlerim kapalı
Gemiler geçmiyor
uçaklar uçmuyor
sen yoktun
karşında duvara dayanmıştım
konuştum, konuştum, konuştum
ağzımı açmadım
Sen yoktun
ellerimle dokundum sana
ellerim yüzümdeydi
🔸برف جاده را بست
برف جاده را بست
تو نبودی
در مقابل تو زانو زدم
با چشمانی بسته
به چهرهات دقیق شدم
کشتیها نمیگذرند
هواپیماها در پرواز نیستند
تو نبودی
در مقابلات به دیوار تکیه دادم
با دهانی بسته
حرف زدم،
حرف زدم،
حرف زدم.
تو نبودی
تو را با دست خود لمس کردم
دستهای من روی چهرهام بود.
İkinci Şiir:
Türküler
İnsanların türküleri kendilerinden güzel,
Kendilerinden umutlu,
Kendilerinden kederli,
Daha uzun ömürlü kendilerinden.
Sevdim insanlardan çok türkülerini.
İnsansız yaşayabildim
Türküsüz hiçbir zaman.
Hiçbir zaman beni aldatmadı türküler de.
Türküleri anladım hangi dilde söylenirse söylensin.
Bu dünyada yiyip içtiklerimin,
Gezip tozduklarımın,
Görüp işittiklerimin,
Dokunduklarımın, anladıklarımın
Hiçbiri, hiçbiri,
Beni bahtiyar etmedi türküler kadar...
🔸ترانهها
ترانههای انسانها
از خود انسانها زیباتر،
مژدهبخشتر از خود آنها
غمگینتر از خودشان
و از خود انسانها دیرپاتر.
ترانههای انسانها را بسیار پسندیدهام.
بدون انسانها زیستهام
بیترانه اما هرگز
که ترانهها هیچگاه در قصد فریب دادن من نبودند.
ترانهها را به هر زبانی متوجه شدهام
در این دنیا
از آنچه خوردم و نوشیدهام
از آنچه گشتم و فرسوده کردهام
از آنچه دیدهام و شنیدهام
از آنچه لمس کردهام و فهمیدهام
هیچکدامشان مرا بیش از ترانهها خوشبخت نکردهاند
http://s8.picofile.com/file/8283245676/N_H.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1791
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸شعری از ناظیم هیکمت Nâzım Hikmet
- که در ایران به #ناظم_حکمت معروف است -
به همراه اصل شعر در سایت
🔹ترجمه ی #وحید_آقایی
"امید"
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید آغاز میشوند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید کامیونهای زباله
مردهها را از پیادهرو جمع آوری میکنند
مردههای بیکار مردههای گرسنه
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید خانودهای روستایی
مرد، زن، الاغ و گاو آهن
زن با الاغی که گاوآهن به آن بسته شده است
خاک را شخم میزند یک مشت خاک
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید کودکی میمیرد
یک کودک ژاپنی در هیروشیما میمیرد
دوازده ساله و شماره گذاری شده
نه از مننژیت نه از سیاه سرفه
در سال 1958 میمیرد
یک کودک ژاپنی در هیروشیما میمیرد
به این دلیل که در سال 1945 متولد شده است
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید مرد چاقی
از رختخوابش بیرون آمده خواب آلوده لباس میپوشد
امروز از چه کسی پیش چه کسی سخن چینی کند
خود را چگونه در چشمان رئیسش جا کند
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید رانندهی سیاه پوستی را
در کنار جاده از درخت آویزان میکنند
سراپایش را نفت سفید ریخته به آتش میکشند
بعد بعضیها می روند تا قهوهای بنوشد
بعضیها برای کوتاه کردن مو به سلمانی میروند
بعضیها خیلی زود دکانشان را باز میکنند
بعضیها به پیشانی دختر جوانشان بوسه میزنند
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید زنی زندانی را
دستانش از پشت به میز بسته شده
پستانهایش عریان و غرق در خون غلیظ
در یک زیرزمین بازجویی میکنند
بازجوها سیگار میکشند
یکی بیست ساله یکی شصت ساله
پیراهنهایشان عرق کرده و دستانشان آلوده
و کیسههای شنی الکتروددار
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید بر روی گلبرگها
در فرودگاه خلبانهای ساکت
برای مقاومت کنندگان بمب هیدروژنی بارگیری میکنند
و با طلوع خورشید و با طلوع خورشید
با سلاحهای خودکار درو میشوند دانشجویان و کارگران
بلوار درختان اقاقی
پنجرهها و گلدانهای بالکن
و با طلوع خورشید سیاستمدار
از ضیافتی باز میگردد
و با طلوع خورشید پرندگان غوغا میکنند
و با طلوع خورشید و با طلوع خورشید
مادری جوان به نوزادش شیر میدهد
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید من شبی دیگر را
باز هم شبی طولانی را بیخواب
درون دردها گذراندهام
به اشتیاق و مرگ اندیشیدهام
به تو ای زادگاه اندیشیدهام
به تو ای دنیای زادگاه ما
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و آیا با طلوع خورشید هیچ امیدی نیست؟
امید امید امید ... امید در انسان
http://s8.picofile.com/file/8283245676/N_H.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1826
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
🔸شعری از ناظیم هیکمت Nâzım Hikmet
- که در ایران به #ناظم_حکمت معروف است -
به همراه اصل شعر در سایت
🔹ترجمه ی #وحید_آقایی
"امید"
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید آغاز میشوند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید کامیونهای زباله
مردهها را از پیادهرو جمع آوری میکنند
مردههای بیکار مردههای گرسنه
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید خانودهای روستایی
مرد، زن، الاغ و گاو آهن
زن با الاغی که گاوآهن به آن بسته شده است
خاک را شخم میزند یک مشت خاک
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید کودکی میمیرد
یک کودک ژاپنی در هیروشیما میمیرد
دوازده ساله و شماره گذاری شده
نه از مننژیت نه از سیاه سرفه
در سال 1958 میمیرد
یک کودک ژاپنی در هیروشیما میمیرد
به این دلیل که در سال 1945 متولد شده است
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید مرد چاقی
از رختخوابش بیرون آمده خواب آلوده لباس میپوشد
امروز از چه کسی پیش چه کسی سخن چینی کند
خود را چگونه در چشمان رئیسش جا کند
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید رانندهی سیاه پوستی را
در کنار جاده از درخت آویزان میکنند
سراپایش را نفت سفید ریخته به آتش میکشند
بعد بعضیها می روند تا قهوهای بنوشد
بعضیها برای کوتاه کردن مو به سلمانی میروند
بعضیها خیلی زود دکانشان را باز میکنند
بعضیها به پیشانی دختر جوانشان بوسه میزنند
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید زنی زندانی را
دستانش از پشت به میز بسته شده
پستانهایش عریان و غرق در خون غلیظ
در یک زیرزمین بازجویی میکنند
بازجوها سیگار میکشند
یکی بیست ساله یکی شصت ساله
پیراهنهایشان عرق کرده و دستانشان آلوده
و کیسههای شنی الکتروددار
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید بر روی گلبرگها
در فرودگاه خلبانهای ساکت
برای مقاومت کنندگان بمب هیدروژنی بارگیری میکنند
و با طلوع خورشید و با طلوع خورشید
با سلاحهای خودکار درو میشوند دانشجویان و کارگران
بلوار درختان اقاقی
پنجرهها و گلدانهای بالکن
و با طلوع خورشید سیاستمدار
از ضیافتی باز میگردد
و با طلوع خورشید پرندگان غوغا میکنند
و با طلوع خورشید و با طلوع خورشید
مادری جوان به نوزادش شیر میدهد
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید من شبی دیگر را
باز هم شبی طولانی را بیخواب
درون دردها گذراندهام
به اشتیاق و مرگ اندیشیدهام
به تو ای زادگاه اندیشیدهام
به تو ای دنیای زادگاه ما
رآکتورهای اتمی کار میکنند و کار میکنند
ماههای تولید میگذرند با طلوع خورشید
و آیا با طلوع خورشید هیچ امیدی نیست؟
امید امید امید ... امید در انسان
http://s8.picofile.com/file/8283245676/N_H.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1826
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸معرفی مجموعه شعر " با دست های پر از خورشید "
اثر #ناظیم_هیکمت
🔹ترجمه ی #ابوالفضل_پاشا
«با دستهای پر از خورشید» شامل ترجمههایی از شعرهای ناظیم هیکمت شاعر مشهور ترکیه - که در ایران به ناظم حکمت معروف است - با ترجمهی «ابوالفضل پاشا» به بازار کتاب راه یافت.
شعرهای ناظیم هیکمت به دلیل اهمیت این شاعر تاکنون با گزینشهای گوناگون از سوی مترجمها بارها در مجموعههایی با نامهای مختلف چاپ شدهاند اما اغلب این ترجمهها یا خطاهایی در برگردان دارند و یا آنکه به لحن شعری ترجمه نشدهاند، از اینرو ترجمهی دیگربار این شعرها ضروریست که «پاشا» در این مجموعه دقت بسیاری برای ترجمهی صحیح و شاعرانهی این آثار به خرج داده است.
شعری از این مجموعه:
🔸دنیا را به کودکان بدهیم
دنیا را
- دست کم برای یک روز -
به کودکان بدهیم
بدهیم مثلِ یک بادکنکِ پر زرقوبرق که بازی کنند
بازی کنند و در میانِ ستارهها آواز بخوانند
دنیا را به کودکان بدهیم
بدهیم مثلِ یک سیبِ درشت
بدهیم مثلِ یک لقمهی نانِ گرم
- که دست کم برای یک روز سیر باشند -
و برای یک روز هم که شده
دنیا مفهومِ دوستی را بیاموزد
دنیا را کودکان از دستِ ما خواهند گرفت و
درختهای جاودانه بر آن خواهند کاشت
چاپ نخست کتاب «با دستهای پر از خورشید» در 149 صفحه با شمارگان 1000 نسخه به قیمت 12000 تومان به همت نشر هشت و در سال جاری روانهی بازار کتاب شده است.
#ناظم_حکمت
http://www.uupload.ir/files/u7e9_a.p.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2193
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸معرفی مجموعه شعر " با دست های پر از خورشید "
اثر #ناظیم_هیکمت
🔹ترجمه ی #ابوالفضل_پاشا
«با دستهای پر از خورشید» شامل ترجمههایی از شعرهای ناظیم هیکمت شاعر مشهور ترکیه - که در ایران به ناظم حکمت معروف است - با ترجمهی «ابوالفضل پاشا» به بازار کتاب راه یافت.
شعرهای ناظیم هیکمت به دلیل اهمیت این شاعر تاکنون با گزینشهای گوناگون از سوی مترجمها بارها در مجموعههایی با نامهای مختلف چاپ شدهاند اما اغلب این ترجمهها یا خطاهایی در برگردان دارند و یا آنکه به لحن شعری ترجمه نشدهاند، از اینرو ترجمهی دیگربار این شعرها ضروریست که «پاشا» در این مجموعه دقت بسیاری برای ترجمهی صحیح و شاعرانهی این آثار به خرج داده است.
شعری از این مجموعه:
🔸دنیا را به کودکان بدهیم
دنیا را
- دست کم برای یک روز -
به کودکان بدهیم
بدهیم مثلِ یک بادکنکِ پر زرقوبرق که بازی کنند
بازی کنند و در میانِ ستارهها آواز بخوانند
دنیا را به کودکان بدهیم
بدهیم مثلِ یک سیبِ درشت
بدهیم مثلِ یک لقمهی نانِ گرم
- که دست کم برای یک روز سیر باشند -
و برای یک روز هم که شده
دنیا مفهومِ دوستی را بیاموزد
دنیا را کودکان از دستِ ما خواهند گرفت و
درختهای جاودانه بر آن خواهند کاشت
چاپ نخست کتاب «با دستهای پر از خورشید» در 149 صفحه با شمارگان 1000 نسخه به قیمت 12000 تومان به همت نشر هشت و در سال جاری روانهی بازار کتاب شده است.
#ناظم_حکمت
http://www.uupload.ir/files/u7e9_a.p.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2193
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از #ناظیم_هیکمت Nâzım Hikmet
▫️- که در ایران به #ناظم_حکمت معروف است -
▫️به همراه اصل شعر
▪️برگردان از #مجتبا_نهانی
🔸خوش آمدی بانوی من
خوش آمدی بانوی من، خوش آمدی
لابد خستهیی؛
چگونه پاهای نازت را بشویم
نه گُلاب دارم و نه ظرفی نقرهیی،
لابد تشنهیی؛
اما شربت خنکی نیست که به تو دهم
لابد گرسنهیی؛
اما نمیتوانم سفرهیی رنگارنگ برایات مهیا کنم
مثل کشورم فقیر است اتاقم.
خوش آمدی بانوی من، خوش آمدی
قدم در اتاقام که گذاشتی
بتن چهل ساله چمن سبز شد
خندیدی،
از میلههای پنجرهام گُلها شکوفه کردند
گریه کردی،
به کف دستهایام مرواریدها ریخت
مثل قلبام، دارا
و مثل آزادی، روشن شد اتاقم
خوش آمدی بانوی من، خوش آمدی.
🔸Hoş Geldin Kadınım
Hoş geldin kadınım benim hoş geldin
yorulmuşsundur;
nasıl etsemde yıkasam ayacıklarını
ne gül suyum ne gümüş leğenim var,
susamışsındır;
buzlu şerbetim yok ki ikram edeyim
acıkmışsındır;
beyaz ketenli örtülü sofralar kuramam
memleket gibi yoksuldur odam.
Hoş geldin kadınım benim hoş geldin
ayağını basdın odama
kırk yıllık beton, çayır çimen şimdi
güldün,
güller açıldı penceremin demirlerinde
ağladın,
avuçlarıma döküldü inciler
gönlüm gibi zengin
hürriyet gibi aydınlık oldu odam...
Hoş geldin kadınım benim hoş geldin.
http://s8.picofile.com/file/8283245676/N_H.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2199
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹شعری از #ناظیم_هیکمت Nâzım Hikmet
▫️- که در ایران به #ناظم_حکمت معروف است -
▫️به همراه اصل شعر
▪️برگردان از #مجتبا_نهانی
🔸خوش آمدی بانوی من
خوش آمدی بانوی من، خوش آمدی
لابد خستهیی؛
چگونه پاهای نازت را بشویم
نه گُلاب دارم و نه ظرفی نقرهیی،
لابد تشنهیی؛
اما شربت خنکی نیست که به تو دهم
لابد گرسنهیی؛
اما نمیتوانم سفرهیی رنگارنگ برایات مهیا کنم
مثل کشورم فقیر است اتاقم.
خوش آمدی بانوی من، خوش آمدی
قدم در اتاقام که گذاشتی
بتن چهل ساله چمن سبز شد
خندیدی،
از میلههای پنجرهام گُلها شکوفه کردند
گریه کردی،
به کف دستهایام مرواریدها ریخت
مثل قلبام، دارا
و مثل آزادی، روشن شد اتاقم
خوش آمدی بانوی من، خوش آمدی.
🔸Hoş Geldin Kadınım
Hoş geldin kadınım benim hoş geldin
yorulmuşsundur;
nasıl etsemde yıkasam ayacıklarını
ne gül suyum ne gümüş leğenim var,
susamışsındır;
buzlu şerbetim yok ki ikram edeyim
acıkmışsındır;
beyaz ketenli örtülü sofralar kuramam
memleket gibi yoksuldur odam.
Hoş geldin kadınım benim hoş geldin
ayağını basdın odama
kırk yıllık beton, çayır çimen şimdi
güldün,
güller açıldı penceremin demirlerinde
ağladın,
avuçlarıma döküldü inciler
gönlüm gibi zengin
hürriyet gibi aydınlık oldu odam...
Hoş geldin kadınım benim hoş geldin.
http://s8.picofile.com/file/8283245676/N_H.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2199
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹معرفی کتاب «عاشقانههای دیو چشمآبی» #ناظم_حکمت
🔸ترجمه ی #الچین_حسنزاده
هاتیجه پیرایه پیراینده Hatice Piraye Pirayende یا همان خدیجه پیرایه پیراینده همسرِ ناظیم هیکمت بود که نامِ او حضوری جدی در شعرهای این شاعر دارد. ناظیم او را در شعرها غالبن پیرایه، گاهی هاتیجه یا همان خدیجه و به ندرت پیراینده خطاب کرده است. جالب این است که ناظیم علاوه بر شعرهای پراکندهیی که خطاب به او یا در بارهی او سروده است، کتابی حاوی 32 شعر هم دارد به نام شعرهای ساعت 22 - 21 که همهی شعرهای این مجموعه زمینهیی عاشقانه دارند و خطاب به پیرایه سروده شدهاند. توجه ناظیم به پیرایه از این هم فراتر است چنانکه او نامههایی نیز خطاب به او دارد که بسیار زیبا و خواندنیاند.
الچین حسنزاده تعدادی از این نامهها را انتخاب و ترجمه کرده، در کتابی به نام «عاشقانههای دیو چشمآبی» گرد آورده است. زیرعنوان این مجموعه نیز موضوع کتاب را به روشنی مشخص میکند: نامههای عاشقانهی ناظیم هیکمت یا همان ناظم حکمت. زیرعنوان کتاب کاملن شفاف و گویاست، اما عنوان اصلی کتاب ممکن است کمی مبهم به نظر برسد! چرا دیو چشمآبی؟
این عنوان برگرفته از یکی از شعرهای خودِ ناظیم است به نامِ غول چشمآبی، زن ریزاندام و گلِ پیچِ امینالدوله Mavi Gözlü Dev, Minnacık Kadın ve Hanımelleri. ناظیم خود را در این شعر Mavi Gözlü Dev یعنی غول چشمآبی یا دیو چشمآبی نامیده است. اما چرا دیو و چرا چشمآبی؟
ماجرای سروده شدنِ این شعر به نخستین ازدواجِ ناظیم برمیگردد. او قبل از ازدواج با پیرایه و در زمانی که برای ادامهی تحصیل به مسکو رفته بود با همبازی دورهی کودکیاش که نوزهت Nüzhet یا همان نزهت نام داشت ازدواج کرد اما این زندگی مشترک چندان دوام نداشت و بعد از مدتی به جدایی انجامید. ناظیم شعر یادشده را در بارهی همین عشق و همین زندگی زناشویی سرود و در آن شعر، خود را که جثهیی درشت و چشمهایی آبیرنگ داشت غول چشمآبی یا دیو چشمآبی و نوزهت را زن ریزاندام لقب داد. البته ذکر این نکته هم ضروریست که بعضی کلمهها در انتقال از زبانی به زبان دیگر ممکن است مفاهیم جدیدتری را نیز به رخ بکشند. «دیو» که از زبان فارسی به زبان استانبولی رفته است در آن سرزمین نه الزامن به معنای مرسومِ فارسیاش بلکه هر موجود قویبنیه را به ذهن متبادر میکند و اینطور نیست که تنها بار منفی داشته باشد.
در کتاب «عاشقانههای دیو چشمآبی» تعدادی از نامههای ناظیم هیکمت به زبانهای تورکی آذری و فارسی در دسترسِ مخاطباند. نکتهی در خور تأمل در این مجموعه، مقدمهییست که مترجم نگاشته، به کتاب افزوده است. ناظیم هیکمت شخصی عاطفی و عاشق بود و به دلیل زندگی پرفراز و نشیب مجبور شد چندین بار ازدواج کند. الچین حسنزاده کترجم این کتاب در این مقدمه همهی ازدواجهای ناظیم را توضیح داده است.
کتاب «عاشقانههای دیو چشمآبی» به تازگی در 65 صفحه با شمارگان 500 نسخه به قیمت 6000 تومان و به همت نشر بوتیمار روانهی بازار کتاب شده است.
http://www.uupload.ir/files/trrl_n.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2454
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹معرفی کتاب «عاشقانههای دیو چشمآبی» #ناظم_حکمت
🔸ترجمه ی #الچین_حسنزاده
هاتیجه پیرایه پیراینده Hatice Piraye Pirayende یا همان خدیجه پیرایه پیراینده همسرِ ناظیم هیکمت بود که نامِ او حضوری جدی در شعرهای این شاعر دارد. ناظیم او را در شعرها غالبن پیرایه، گاهی هاتیجه یا همان خدیجه و به ندرت پیراینده خطاب کرده است. جالب این است که ناظیم علاوه بر شعرهای پراکندهیی که خطاب به او یا در بارهی او سروده است، کتابی حاوی 32 شعر هم دارد به نام شعرهای ساعت 22 - 21 که همهی شعرهای این مجموعه زمینهیی عاشقانه دارند و خطاب به پیرایه سروده شدهاند. توجه ناظیم به پیرایه از این هم فراتر است چنانکه او نامههایی نیز خطاب به او دارد که بسیار زیبا و خواندنیاند.
الچین حسنزاده تعدادی از این نامهها را انتخاب و ترجمه کرده، در کتابی به نام «عاشقانههای دیو چشمآبی» گرد آورده است. زیرعنوان این مجموعه نیز موضوع کتاب را به روشنی مشخص میکند: نامههای عاشقانهی ناظیم هیکمت یا همان ناظم حکمت. زیرعنوان کتاب کاملن شفاف و گویاست، اما عنوان اصلی کتاب ممکن است کمی مبهم به نظر برسد! چرا دیو چشمآبی؟
این عنوان برگرفته از یکی از شعرهای خودِ ناظیم است به نامِ غول چشمآبی، زن ریزاندام و گلِ پیچِ امینالدوله Mavi Gözlü Dev, Minnacık Kadın ve Hanımelleri. ناظیم خود را در این شعر Mavi Gözlü Dev یعنی غول چشمآبی یا دیو چشمآبی نامیده است. اما چرا دیو و چرا چشمآبی؟
ماجرای سروده شدنِ این شعر به نخستین ازدواجِ ناظیم برمیگردد. او قبل از ازدواج با پیرایه و در زمانی که برای ادامهی تحصیل به مسکو رفته بود با همبازی دورهی کودکیاش که نوزهت Nüzhet یا همان نزهت نام داشت ازدواج کرد اما این زندگی مشترک چندان دوام نداشت و بعد از مدتی به جدایی انجامید. ناظیم شعر یادشده را در بارهی همین عشق و همین زندگی زناشویی سرود و در آن شعر، خود را که جثهیی درشت و چشمهایی آبیرنگ داشت غول چشمآبی یا دیو چشمآبی و نوزهت را زن ریزاندام لقب داد. البته ذکر این نکته هم ضروریست که بعضی کلمهها در انتقال از زبانی به زبان دیگر ممکن است مفاهیم جدیدتری را نیز به رخ بکشند. «دیو» که از زبان فارسی به زبان استانبولی رفته است در آن سرزمین نه الزامن به معنای مرسومِ فارسیاش بلکه هر موجود قویبنیه را به ذهن متبادر میکند و اینطور نیست که تنها بار منفی داشته باشد.
در کتاب «عاشقانههای دیو چشمآبی» تعدادی از نامههای ناظیم هیکمت به زبانهای تورکی آذری و فارسی در دسترسِ مخاطباند. نکتهی در خور تأمل در این مجموعه، مقدمهییست که مترجم نگاشته، به کتاب افزوده است. ناظیم هیکمت شخصی عاطفی و عاشق بود و به دلیل زندگی پرفراز و نشیب مجبور شد چندین بار ازدواج کند. الچین حسنزاده کترجم این کتاب در این مقدمه همهی ازدواجهای ناظیم را توضیح داده است.
کتاب «عاشقانههای دیو چشمآبی» به تازگی در 65 صفحه با شمارگان 500 نسخه به قیمت 6000 تومان و به همت نشر بوتیمار روانهی بازار کتاب شده است.
http://www.uupload.ir/files/trrl_n.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2454
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸شعری از #ناظیم_هیکمت Nâzım Hikmet
- که در ایران به #ناظم_حکمت معروف است -
به همراه اصل شعر
🔹برگردان از #یعقوب_نامی
▪️شعرهای ساعت 22 - 21 برای پیرایه
▫️9 اکتبر 1945
دیشب به خوابام آمدی
زانو به زانوی من نشسته بودی
سر بلند کردی
چشمانِ جذابِ خود را به سمتِ من برگرداندی
انگار سؤالی داشتی
لبهای بستهی نمناکات باز شدند
در حالی که صدایات را نمیشنیدم
در اعماقِ شب
در جاهایی که به سان خبری خوش، ساعت مینواخت
زمزمهی ابدیت و ازلیت پخش در هوا
ترنم ترانهی «ممو»ی من در منقارِ قناریام
آوای سر برآوردنِ دانهها از خاکِ مزرعهیی شخمخورده
و صدای به حق و پیروزمندانهی جمعی که به گوشام میرسید
و لبهای نمناک تو همچنان باز و بسته میشدند
در حالی که صدایات را نمیشنیدم
پریشانحال بیدار شدم
گویی روی کتابی خوابام برده بود
با خود میاندیشم
نکند صدای تو بودهاند همهی آن هیاهو؟
▪️Piraye İçin Yazılmış Saat 21-22 Şiirleri
▫️9 Ekim 1945
Dün gece rüyama girdin :
dizimin dibinde oturuyormuşun.
Başını kaldırdın, kocaman, sarı gözlerini bana çevirdin.
Bir şeyler soruyormuşun.
Islak dudakların kapanıp açılıyor,
sesini duymuyorum ama.
Gecenin içinde bir yerlerde aydınlık bir haber gibi saat çalıyor.
Havada fısıltısı başsızlığın ve sonsuzluğun.
Kırmızı kafesinde, kanaryamın : «Memo»mun türküsü,
sürülmüş bir tarlada toprağı itip yükselen tohumların çıtırdısı
ve bir kalabalığın haklı ve muzaffer uğultusu geliyor kulağıma.
Senin ıslak dudakların hep öyle açılıp kapanıyor
sesini duymuyorum ama...
Kahrederek uyandım.
Kitabın üstünde uyuyakalmışım meğer.
Düşünüyorum :
yoksa senin miydi bütün o sesler?
http://s8.picofile.com/file/8283245676/N_H.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2470
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸شعری از #ناظیم_هیکمت Nâzım Hikmet
- که در ایران به #ناظم_حکمت معروف است -
به همراه اصل شعر
🔹برگردان از #یعقوب_نامی
▪️شعرهای ساعت 22 - 21 برای پیرایه
▫️9 اکتبر 1945
دیشب به خوابام آمدی
زانو به زانوی من نشسته بودی
سر بلند کردی
چشمانِ جذابِ خود را به سمتِ من برگرداندی
انگار سؤالی داشتی
لبهای بستهی نمناکات باز شدند
در حالی که صدایات را نمیشنیدم
در اعماقِ شب
در جاهایی که به سان خبری خوش، ساعت مینواخت
زمزمهی ابدیت و ازلیت پخش در هوا
ترنم ترانهی «ممو»ی من در منقارِ قناریام
آوای سر برآوردنِ دانهها از خاکِ مزرعهیی شخمخورده
و صدای به حق و پیروزمندانهی جمعی که به گوشام میرسید
و لبهای نمناک تو همچنان باز و بسته میشدند
در حالی که صدایات را نمیشنیدم
پریشانحال بیدار شدم
گویی روی کتابی خوابام برده بود
با خود میاندیشم
نکند صدای تو بودهاند همهی آن هیاهو؟
▪️Piraye İçin Yazılmış Saat 21-22 Şiirleri
▫️9 Ekim 1945
Dün gece rüyama girdin :
dizimin dibinde oturuyormuşun.
Başını kaldırdın, kocaman, sarı gözlerini bana çevirdin.
Bir şeyler soruyormuşun.
Islak dudakların kapanıp açılıyor,
sesini duymuyorum ama.
Gecenin içinde bir yerlerde aydınlık bir haber gibi saat çalıyor.
Havada fısıltısı başsızlığın ve sonsuzluğun.
Kırmızı kafesinde, kanaryamın : «Memo»mun türküsü,
sürülmüş bir tarlada toprağı itip yükselen tohumların çıtırdısı
ve bir kalabalığın haklı ve muzaffer uğultusu geliyor kulağıma.
Senin ıslak dudakların hep öyle açılıp kapanıyor
sesini duymuyorum ama...
Kahrederek uyandım.
Kitabın üstünde uyuyakalmışım meğer.
Düşünüyorum :
yoksa senin miydi bütün o sesler?
http://s8.picofile.com/file/8283245676/N_H.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2470
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
■شعری از #ناظیم_حیکمت Nâzım Hikmet
- که نام او در ایران با املای #ناظم_حکمت مشهورتر است -
به همراه اصل شعر
■برگردان از: #تورگوت_سای و #نیما_یوسفی
#ادبیات_ترکیه
▶️ https://piadero.ir/post/2759
🆔 @piaderonews 👈
- که نام او در ایران با املای #ناظم_حکمت مشهورتر است -
به همراه اصل شعر
■برگردان از: #تورگوت_سای و #نیما_یوسفی
#ادبیات_ترکیه
▶️ https://piadero.ir/post/2759
🆔 @piaderonews 👈
🔹شعری از شاعر تُرک: #ناظم_حکمت (Nâzım Hikmet)
🔹برگردان: #ثریا_خلیق_خیاوی
در سایت #پیادهرو بخوانید: 👇👇
▶️ https://piadero.ir/post/2840
#ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
🆔 @piaderonews 👈