@piaderonews
" منظره با دو قبر و یک سگ آشوری "
فدریکو گارسیا لورکا
ترجمه ی #بیژن_الهی
1
برخیز ای یار
شنیدنْ زوزه ی سگ آشوری را .
سه حوری ی سرطان رقصیده اند ،
پسرم .
از کوهستان ، موم قرمز آورده ند
و شمد های خشن که خفته بود در آن
سرطان .
اسب ، چشمی در گردن داشت
و ماه چندان در آسمان یخ بود
که کوه ناهیدش را
بایست می درید
و قبور کهن را خفه می ساخت
به خون و خاکستر .
ای یار ، بیدار شو :
کو ها هنوز دم نمی زند
و گیاهان دلم ، جای دیگری ست .
2
مهم نیست که لبریز آب های دریا باشی
دراز زمانیْ من ،دوستار کودکی بودم
که پَر کوچکی به روی زبان داشت
و ما صد سال در یک چاقو
زندگی کردیم .
بیدارشو! خاموش! گوش کن! قد بیافراز اندکی!
زوزه
زبان دراز بنفشی ست
که موران ترس را و باده ی تیراژه را به جای می نهد .
به سوی صخره می آید . ریشه یی ندوان !
نزدیک می شود . می نالد . هقهقه در خواب مزن ای یار .
برخیز ای یار
شنیدنْ زوزه ی سگ آشوری را !
"نرگس"
فدریکو گارسیا لورکا
کودک ،
می روی به رودخانه بیافتی!
در ته آب ، گل سرخی هست
و در آن گل سرخ، رود دیگری.
پس ببین این پرنده را ! نگاهی آنجا
به این پرنده ی زرد بیانداز !
افتاده چشم های من
به ته آب.
خدای من! اما
سُر می خورد این کودک!
... و خودم ، به دل گُل سرخ .
در آب که گم شد ،
فهمیدم . شرح نمی دهم .
http://s9.picofile.com/file/8279629342/F_G_L.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1708
🔴شعر "منظره با دو قبر و یک سگ آشوری" از مجموعه "شاعر در نیویورک" به گزارش یدالله رویایی به نگارش بیژن الهی
شعر "نرگس" از مجموعه ی "آواز ها" به گزارش ا. اسفندیاری به نگارش بیژن الهی
برگرفته از دفتر "شعر دیگر" یک . سال 1347
◾️بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
با کانال " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
" منظره با دو قبر و یک سگ آشوری "
فدریکو گارسیا لورکا
ترجمه ی #بیژن_الهی
1
برخیز ای یار
شنیدنْ زوزه ی سگ آشوری را .
سه حوری ی سرطان رقصیده اند ،
پسرم .
از کوهستان ، موم قرمز آورده ند
و شمد های خشن که خفته بود در آن
سرطان .
اسب ، چشمی در گردن داشت
و ماه چندان در آسمان یخ بود
که کوه ناهیدش را
بایست می درید
و قبور کهن را خفه می ساخت
به خون و خاکستر .
ای یار ، بیدار شو :
کو ها هنوز دم نمی زند
و گیاهان دلم ، جای دیگری ست .
2
مهم نیست که لبریز آب های دریا باشی
دراز زمانیْ من ،دوستار کودکی بودم
که پَر کوچکی به روی زبان داشت
و ما صد سال در یک چاقو
زندگی کردیم .
بیدارشو! خاموش! گوش کن! قد بیافراز اندکی!
زوزه
زبان دراز بنفشی ست
که موران ترس را و باده ی تیراژه را به جای می نهد .
به سوی صخره می آید . ریشه یی ندوان !
نزدیک می شود . می نالد . هقهقه در خواب مزن ای یار .
برخیز ای یار
شنیدنْ زوزه ی سگ آشوری را !
"نرگس"
فدریکو گارسیا لورکا
کودک ،
می روی به رودخانه بیافتی!
در ته آب ، گل سرخی هست
و در آن گل سرخ، رود دیگری.
پس ببین این پرنده را ! نگاهی آنجا
به این پرنده ی زرد بیانداز !
افتاده چشم های من
به ته آب.
خدای من! اما
سُر می خورد این کودک!
... و خودم ، به دل گُل سرخ .
در آب که گم شد ،
فهمیدم . شرح نمی دهم .
http://s9.picofile.com/file/8279629342/F_G_L.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1708
🔴شعر "منظره با دو قبر و یک سگ آشوری" از مجموعه "شاعر در نیویورک" به گزارش یدالله رویایی به نگارش بیژن الهی
شعر "نرگس" از مجموعه ی "آواز ها" به گزارش ا. اسفندیاری به نگارش بیژن الهی
برگرفته از دفتر "شعر دیگر" یک . سال 1347
◾️بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
با کانال " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
چندان تنگ خفتهاید که نیمی از خواب را تو میبینی و نیمی را او
و جملهیعبرانیان
از میان شما میگذرند
بیآنکه خیس شوند.
#بیژن_الهی
- بخشی از یک شعر -
🔴مجله ادبی پیاده رو :
@piaderonews
و جملهیعبرانیان
از میان شما میگذرند
بیآنکه خیس شوند.
#بیژن_الهی
- بخشی از یک شعر -
🔴مجله ادبی پیاده رو :
@piaderonews
درهی علف هزار رنگ
گردانده های #بیژن_الهی
نشر بیدگل
🔴با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید: 👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
گردانده های #بیژن_الهی
نشر بیدگل
🔴با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید: 👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
10 آذر ماه ، سالروز درگذشت شاعر بزرگ معاصر #بیژن_الهی است . گرامی باد یاد او .
تنها یک بار
میتوانست
در آغوشش کشند،
و میدانست آنگاه
چون بهمنی فرو میریزد
و میخواست
به آغوشم پناه آورد ،
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بامهای کاهگلی
و من او را
چون شاخه ای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم.
http://www.uupload.ir/files/wn8q_b.e.jpg
🔵 #مسعود_کیمیایی سال 1392 مصاحبه ای در رابطه با الهی داشته است که دعوت می کنیم بخوانید : 👇🏻
http://goo.gl/QEwy9S
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
10 آذر ماه ، سالروز درگذشت شاعر بزرگ معاصر #بیژن_الهی است . گرامی باد یاد او .
تنها یک بار
میتوانست
در آغوشش کشند،
و میدانست آنگاه
چون بهمنی فرو میریزد
و میخواست
به آغوشم پناه آورد ،
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بامهای کاهگلی
و من او را
چون شاخه ای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم.
http://www.uupload.ir/files/wn8q_b.e.jpg
🔵 #مسعود_کیمیایی سال 1392 مصاحبه ای در رابطه با الهی داشته است که دعوت می کنیم بخوانید : 👇🏻
http://goo.gl/QEwy9S
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
#آزادی_و_تو
#بیژن_الهی
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست،
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیجهام را
همچنان که فرو نشستن فوارهها
از ارتفاع پیشانیام میکاهد -
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
– آبی که میخاست باران باشد-
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم داده ؟
http://www.uupload.ir/files/5j8g_b.e-1.jpeg
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
#بیژن_الهی
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست،
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیجهام را
همچنان که فرو نشستن فوارهها
از ارتفاع پیشانیام میکاهد -
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
– آبی که میخاست باران باشد-
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم داده ؟
http://www.uupload.ir/files/5j8g_b.e-1.jpeg
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹برگردان شعری از #بیژن_الهی به زبان عربی
▪️مترجم : #فاطمه_جعفری
#تعریب_شعر
🔸#الحرية_و_أنت
ماذا أقول
لصورة شجرة
أصبحت سجينة
في البرکة تحت الجليد؟
لقد كنت أظن الشمس
سقفي الوحيد الّذي أثق به
والذي يفتح شمسية دُواري
في الحريق
كما يُخفِضُ انطفاءُ النوافير
ارتفاعَ ناصيتي؛
لكنّ الشمسَ
غطّتها الثّلوج أيضا.
ماذا أقول لصوت السُفن التي تبتعد
ولا تحمل بضاعة إلّا الماء
- الماء الذي كان يريد أن يكون مطراً –
وأشرعتَها
نَفَّرها اللهُ الكائن في كُلِّ «في أمان اللّهات»
مِن على كتفه مع الحَمامات؟
🔸 #آزادی_و_تو
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست،
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیجهام را
همچنان که فرو نشستن فوارهها
از ارتفاع پیشانیام میکاهد -
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
– آبی که میخاست باران باشد-
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم داده ؟
http://www.uupload.ir/files/vsn8_b.e.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2481
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر تیرداد آتشکار
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹برگردان شعری از #بیژن_الهی به زبان عربی
▪️مترجم : #فاطمه_جعفری
#تعریب_شعر
🔸#الحرية_و_أنت
ماذا أقول
لصورة شجرة
أصبحت سجينة
في البرکة تحت الجليد؟
لقد كنت أظن الشمس
سقفي الوحيد الّذي أثق به
والذي يفتح شمسية دُواري
في الحريق
كما يُخفِضُ انطفاءُ النوافير
ارتفاعَ ناصيتي؛
لكنّ الشمسَ
غطّتها الثّلوج أيضا.
ماذا أقول لصوت السُفن التي تبتعد
ولا تحمل بضاعة إلّا الماء
- الماء الذي كان يريد أن يكون مطراً –
وأشرعتَها
نَفَّرها اللهُ الكائن في كُلِّ «في أمان اللّهات»
مِن على كتفه مع الحَمامات؟
🔸 #آزادی_و_تو
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست،
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیجهام را
همچنان که فرو نشستن فوارهها
از ارتفاع پیشانیام میکاهد -
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
– آبی که میخاست باران باشد-
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم داده ؟
http://www.uupload.ir/files/vsn8_b.e.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2481
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر تیرداد آتشکار
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
تو بهارِ همهی فصلهای من بودی
تو بهارِ همهی دفترچههایی که
چیزی دَرِشان ننوشتم.
بگذار پاسخ دهم
همچنان که دوستانه میگِریَم.
هرچه بلور است به فصل پیش بسپاریم.
بگذار تا با رنگهای تنت
دوست بدارمت:
عریان شو زیر آبشارهای خورشید
حتا انگشترت را
در صدای آنها پرتاب کن
که میخاهند به ما
چیزی را جز این که هست
بِباورانند.
تو را با رنگ گلهای بِه
با رنگهای بلوط
تو را دوست خاهم داشت.
بنفش تند از آنِ زنبقهاست.
#بیژن_الهی
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
تو بهارِ همهی دفترچههایی که
چیزی دَرِشان ننوشتم.
بگذار پاسخ دهم
همچنان که دوستانه میگِریَم.
هرچه بلور است به فصل پیش بسپاریم.
بگذار تا با رنگهای تنت
دوست بدارمت:
عریان شو زیر آبشارهای خورشید
حتا انگشترت را
در صدای آنها پرتاب کن
که میخاهند به ما
چیزی را جز این که هست
بِباورانند.
تو را با رنگ گلهای بِه
با رنگهای بلوط
تو را دوست خاهم داشت.
بنفش تند از آنِ زنبقهاست.
#بیژن_الهی
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
به هیچکس نمیمانی از آنگاه که دوستت میدارم.
بگذار تو را بگسترم میان گلتاجهای زرد.
که نام تو را با حروفی از دود مینویسد
میان ستارگان جنوب؟
آه بگذار تو را
آنگونه به یاد آرم
که چون وجود نداشتی بودی.
#پاپلو_نرودا
ترجمه #بیژن_الهی
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بگذار تو را بگسترم میان گلتاجهای زرد.
که نام تو را با حروفی از دود مینویسد
میان ستارگان جنوب؟
آه بگذار تو را
آنگونه به یاد آرم
که چون وجود نداشتی بودی.
#پاپلو_نرودا
ترجمه #بیژن_الهی
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
مرا کاشته بودند
کاشته بودندم تا با خورشیدهای عجول
احاطه ام کنند.
تو آمدی و چنان نرم مرا چیدی
که رفتار نسیم را
در دست تو حس کردم.
#بیژن_الهی
#شعر_دهه_چهل
#شعر_دهه_پنجاه
#شعر_موج_نو #شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
کاشته بودندم تا با خورشیدهای عجول
احاطه ام کنند.
تو آمدی و چنان نرم مرا چیدی
که رفتار نسیم را
در دست تو حس کردم.
#بیژن_الهی
#شعر_دهه_چهل
#شعر_دهه_پنجاه
#شعر_موج_نو #شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
خوب من!
های،
خوب من!
باور کن چراغهای خیابان همه روشن بود
اگرچه با ارتعاش شرّابه ی الکل، آبی و مست می سوختم.
#بیژن_الهی
#جزوه_شعر ۲، ۱۳۴۵
#شعر_حجم #موج_نو #دیگر #موج_ناب
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
های،
خوب من!
باور کن چراغهای خیابان همه روشن بود
اگرچه با ارتعاش شرّابه ی الکل، آبی و مست می سوختم.
#بیژن_الهی
#جزوه_شعر ۲، ۱۳۴۵
#شعر_حجم #موج_نو #دیگر #موج_ناب
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
و ترتیبی عاشق شدنی
که روزان کال تو میگیرد
از دود لطیف بازی ی حقیقی ی چیزهای ناگرفته_
به اعتنا...
وقتی نازُکانه خوابی و آرام_
و در متن
سپیده میزند_
رابطه نزدیک
با نفسهای تو میدارد_
گلوبند
که فراموش کرده ای باز کنی.
#بیژن_الهی
#شعر_دیگر ۲، ۱۳۴۹
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
که روزان کال تو میگیرد
از دود لطیف بازی ی حقیقی ی چیزهای ناگرفته_
به اعتنا...
وقتی نازُکانه خوابی و آرام_
و در متن
سپیده میزند_
رابطه نزدیک
با نفسهای تو میدارد_
گلوبند
که فراموش کرده ای باز کنی.
#بیژن_الهی
#شعر_دیگر ۲، ۱۳۴۹
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
ای نور،
ای جغرافیای سری که متلاشی میشود!
با تو عشق در قلب من
شعوری کروی دارد
#بیژن_الهی
#قلمرو_شعر
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
ای جغرافیای سری که متلاشی میشود!
با تو عشق در قلب من
شعوری کروی دارد
#بیژن_الهی
#قلمرو_شعر
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
اکنون چه آشکار سیمای تو را زجر میدهد
گل آفتاب گردان_تا امیدی باشد!
پس که لطف میکند؟ کی پوست سیمای تو را، به بوسه،
[ میدرد
تا نور فرو ریزد و
آهسته شکر شود؟
من! من که بوسه ام، ترسناکتر از یک امضاست.
#بیژن_الهی
#قلمرو_شعر
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
گل آفتاب گردان_تا امیدی باشد!
پس که لطف میکند؟ کی پوست سیمای تو را، به بوسه،
[ میدرد
تا نور فرو ریزد و
آهسته شکر شود؟
من! من که بوسه ام، ترسناکتر از یک امضاست.
#بیژن_الهی
#قلمرو_شعر
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
حلزون
به فرانک هشترودی
مالِ برجی و برج جای تو نیست.
مال علفی، علف، که مال تو نیست.
برج، گرم. علف، گرم. چاره چیست؟
غروب ندارد: در شکل،
شکلِ تسلیم میشود تنها
تصمیم گرفت: درآ،
درا که ببینی کشنده چه شکلی ست،
و که بچّه های ولگرد در آن پوسته خالی
سوتی بزنند
که این دیگر چیست؟
#بیژن_الهی
#مجله_تماشا دوشنبه ۲۶ اسفند ۵۳، شماره ۲۰۴
#قلمرو_شعر
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
به فرانک هشترودی
مالِ برجی و برج جای تو نیست.
مال علفی، علف، که مال تو نیست.
برج، گرم. علف، گرم. چاره چیست؟
غروب ندارد: در شکل،
شکلِ تسلیم میشود تنها
تصمیم گرفت: درآ،
درا که ببینی کشنده چه شکلی ست،
و که بچّه های ولگرد در آن پوسته خالی
سوتی بزنند
که این دیگر چیست؟
#بیژن_الهی
#مجله_تماشا دوشنبه ۲۶ اسفند ۵۳، شماره ۲۰۴
#قلمرو_شعر
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
اکنون چه آشکار، سیمای تورا زجز میدهد
گل آفتابگردان_ تا امیدی باشد!
پس که لطف میکند؟ کی پوست سیمای تورا، به بوسه، میدرد
تا نور، فرو ریزد و
آهسته، شکر شود؟
من! من که بوسه ام، ترسناکتر از یک امضاست.
هوای روشن را تایید میکنم، و قیام را، از روی صندلی
بخاطر بدرود.
#بیژن_الهی
#دفتر_های_روزن زمستان ۱۳۴۶
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
گل آفتابگردان_ تا امیدی باشد!
پس که لطف میکند؟ کی پوست سیمای تورا، به بوسه، میدرد
تا نور، فرو ریزد و
آهسته، شکر شود؟
من! من که بوسه ام، ترسناکتر از یک امضاست.
هوای روشن را تایید میکنم، و قیام را، از روی صندلی
بخاطر بدرود.
#بیژن_الهی
#دفتر_های_روزن زمستان ۱۳۴۶
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
چون تابستان
اندام بزرگوارت را
برای من میزایی.
تکخال و شیهه
تپشهای نوظهور من است.
شب غرابه های خالی ی عطش.
شب شاهرگ و دو ریه
که به نام شببوهای مومن ثبت میشود.
ما دو، مکمل واقعیت این شب
که تنها از آن ما دو، مبین ما دوست.
شبی که فلس میفشاند
شبی که حیاطهای کوچک آفتابرو
بر آن گستردهست
و بوتههایی را
از خورشید و باران بینیاز میدارد
شفقی سرخ خاندمت
میان ختمی و خون:
نیمی از تو
در تابستان جاری ست.
پینوشت: بیژن الهی، مانند عباس نعلبندیان در برخی شعرها رسم الخط خود را رعایت میکردند مانند: خاندمت، استخان، سندلی و ...
#بیژن_الهی تولد ۹ آذر ۱۳۸۹
#اندیشه_و_هنر شماره هفت مهر ۱۳۴۴
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
اندام بزرگوارت را
برای من میزایی.
تکخال و شیهه
تپشهای نوظهور من است.
شب غرابه های خالی ی عطش.
شب شاهرگ و دو ریه
که به نام شببوهای مومن ثبت میشود.
ما دو، مکمل واقعیت این شب
که تنها از آن ما دو، مبین ما دوست.
شبی که فلس میفشاند
شبی که حیاطهای کوچک آفتابرو
بر آن گستردهست
و بوتههایی را
از خورشید و باران بینیاز میدارد
شفقی سرخ خاندمت
میان ختمی و خون:
نیمی از تو
در تابستان جاری ست.
پینوشت: بیژن الهی، مانند عباس نعلبندیان در برخی شعرها رسم الخط خود را رعایت میکردند مانند: خاندمت، استخان، سندلی و ...
#بیژن_الهی تولد ۹ آذر ۱۳۸۹
#اندیشه_و_هنر شماره هفت مهر ۱۳۴۴
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
تنها یک بار
می توانست
در آغوشش کشند،
و می دانست _آن گاه_
چون بهمنی فرو می ریزد
و می خواست
به آغوشم پناه آورد!
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بام های کاگلی...
و من او را
چون شاخه ای که به زیر بهمن شکسته باشد
دوست می داشتم.
#بیژن_الهی
#جنگ_طرفه ۱۳۴۳ اولین شعر چاپ شده بیژن الهی (نام شعر: برف)
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب #شعر_موج_نو
به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
می توانست
در آغوشش کشند،
و می دانست _آن گاه_
چون بهمنی فرو می ریزد
و می خواست
به آغوشم پناه آورد!
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بام های کاگلی...
و من او را
چون شاخه ای که به زیر بهمن شکسته باشد
دوست می داشتم.
#بیژن_الهی
#جنگ_طرفه ۱۳۴۳ اولین شعر چاپ شده بیژن الهی (نام شعر: برف)
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب #شعر_موج_نو
به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
من آمدهام
تا به جای پنجههای مردهی پاییز
پنجههای زندهی تو را بپذیرم.
من آمدهام تازهتر از هر روز
تا تو را با پیشانیت بخاهم
که بلندتر از رگبار است.
#بیژن_الهی
#جوانی_ها (شعرهای ۴۱تا ۵۱). منتشر شده ۹۴
نحوه نویسش بیژن الهی رعایت شد
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
تا به جای پنجههای مردهی پاییز
پنجههای زندهی تو را بپذیرم.
من آمدهام تازهتر از هر روز
تا تو را با پیشانیت بخاهم
که بلندتر از رگبار است.
#بیژن_الهی
#جوانی_ها (شعرهای ۴۱تا ۵۱). منتشر شده ۹۴
نحوه نویسش بیژن الهی رعایت شد
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈