✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.27K subscribers
1.08K photos
45 videos
8 files
1.67K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸شعری از ناظیم هیکمت Nâzım Hikmet
- که در ایران به #ناظم_حکمت معروف است -
به همراه اصل شعر در سایت
🔹ترجمه ی #وحید_آقایی

"امید"

رآکتورهای اتمی کار می‌کنند و کار می‌کنند
ماه‌های تولید آغاز می‌شوند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید کامیون‌های زباله
مرده‌ها را از پیاده‌رو جمع آوری می‌کنند
مرده‌های بیکار مرده‌های گرسنه

رآکتورهای اتمی کار می‌کنند و کار می‌کنند
ماه‌های تولید می‌گذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید خانوده‌ای روستایی
مرد، زن، الاغ و گاو آهن
زن با الاغی که گاوآهن به آن بسته شده است
خاک را شخم می‌زند یک مشت خاک

رآکتورهای اتمی کار می‌کنند و کار می‌کنند
ماه‌های تولید می‌گذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید کودکی می‌میرد
یک کودک ژاپنی در هیروشیما می‌میرد
دوازده ساله و شماره گذاری شده
نه از مننژیت نه از سیاه سرفه
در سال 1958 می‌میرد
یک کودک ژاپنی در هیروشیما می‌میرد
به این دلیل که در سال 1945 متولد شده است

رآکتورهای اتمی کار می‌کنند و کار می‌کنند
ماه‌های تولید می‌گذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید مرد چاقی
از رختخوابش بیرون آمده خواب آلوده لباس می‌پوشد
امروز از چه کسی پیش چه کسی سخن چینی کند
خود را چگونه در چشمان رئیسش جا کند

رآکتورهای اتمی کار می‌کنند و کار می‌کنند
ماه‌های تولید می‌گذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید راننده‌ی سیاه پوستی را
در کنار جاده از درخت آویزان می‌کنند
سراپایش را نفت سفید ریخته به آتش می‌کشند
بعد بعضی‌ها می روند تا قهوه‌ای بنوشد
بعضی‌ها برای کوتاه کردن مو به سلمانی می‌روند
بعضی‌ها خیلی زود دکانشان را باز می‌کنند
بعضی‌ها به پیشانی دختر جوانشان بوسه می‌زنند

رآکتورهای اتمی کار می‌کنند و کار می‌کنند
ماه‌های تولید می‌گذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید زنی زندانی را
دستانش از پشت به میز بسته شده
پستانهایش عریان و غرق در خون غلیظ
در یک زیرزمین بازجویی می‌کنند
بازجوها سیگار می‌کشند
یکی بیست ساله یکی شصت ساله
پیراهن‌هایشان عرق کرده و دستانشان آلوده
و کیسه‌های شنی الکتروددار

رآکتورهای اتمی کار می‌کنند و کار می‌کنند
ماه‌های تولید می‌گذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید بر روی گلبرگ‌ها
در فرودگاه خلبان‌های ساکت
برای مقاومت کنندگان بمب هیدروژنی بارگیری می‌کنند
و با طلوع خورشید و با طلوع خورشید
با سلاح‌های خودکار درو می‌شوند دانشجویان و کارگران
بلوار درختان اقاقی
پنجره‌ها و گلدان‌های بالکن
و با طلوع خورشید سیاستمدار
از ضیافتی باز می‌گردد
و با طلوع خورشید پرندگان غوغا می‌کنند
و با طلوع خورشید و با طلوع خورشید
مادری جوان به نوزادش شیر می‌دهد

رآکتورهای اتمی کار می‌کنند و کار می‌کنند
ماه‌های تولید می‌گذرند با طلوع خورشید
و با طلوع خورشید من شبی دیگر را
باز هم شبی طولانی را بی‌خواب
درون دردها گذرانده‌ام
به اشتیاق و مرگ اندیشیده‌ام
به تو ای زادگاه اندیشیده‌ام
به تو ای دنیای زادگاه ما

رآکتورهای اتمی کار می‌کنند و کار می‌کنند
ماه‌های تولید می‌گذرند با طلوع خورشید
و آیا با طلوع خورشید هیچ امیدی نیست؟
امید امید امید ... امید در انسان


http://s8.picofile.com/file/8283245676/N_H.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1826

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw