@piaderonews
شعری از #امین_مرادی
کلماتم گرفته بود و با استخوانم که میچکید
دید:به (ناگهان) نمیتوان اعتماد کرد
مثلِ در
که میداند ردِ انگشت روی صفحه
اعتراضی به (پنهان) است
اعتراضی که از سینهام خَس گرفته
آمده است تا اینجا:
بیا و در پشتِ (است) بتاز
چرا همیشه سبز نیست و
شکار، از کلهام به خونی سرخ نمیوزد
(مجروح نمیداند کیست!)
(ناگهان) میآید:
روبهرو همیشه در زخم بود
رفیق، با قدارهای که میخورد
برزخ میشد و از تکههاش، کم
روی خود، خم:
با کلماتم
با کمتر از این هجای جیغ
با انگشتانِ بریده از نوشته میچکم
بر نامنامِ این شکستِ از استخوان خوردن
ردی که نمیداند از کجا گرفته
و به کجا رسیده است
ردِ چاقو بدونِ دندانه و تشدید
بدونِ مکث
بدنی شکافته از بد خوردن
از دستِ خود جراحت شدن
بدونِ نا
با نفس روی کفِ دست راه رفتن
و از هرچه رنگ
آن شدید را انتخاب کردن
شدیدِ راه شدن
جهیدن روی لخته
به گاه
به نای بریده از مفاصلِ طولانی
رفتن
دویدن از تا بدونِ پا
بریدنِ رگ از مسیر
بدونِ با
اما
اگر
بدونِ پایان
افتادنِ بیسر از ماجرا
راه
و در آخر:
کاما
http://s1.upzone.ir/106591/A.M.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1690
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
شعری از #امین_مرادی
کلماتم گرفته بود و با استخوانم که میچکید
دید:به (ناگهان) نمیتوان اعتماد کرد
مثلِ در
که میداند ردِ انگشت روی صفحه
اعتراضی به (پنهان) است
اعتراضی که از سینهام خَس گرفته
آمده است تا اینجا:
بیا و در پشتِ (است) بتاز
چرا همیشه سبز نیست و
شکار، از کلهام به خونی سرخ نمیوزد
(مجروح نمیداند کیست!)
(ناگهان) میآید:
روبهرو همیشه در زخم بود
رفیق، با قدارهای که میخورد
برزخ میشد و از تکههاش، کم
روی خود، خم:
با کلماتم
با کمتر از این هجای جیغ
با انگشتانِ بریده از نوشته میچکم
بر نامنامِ این شکستِ از استخوان خوردن
ردی که نمیداند از کجا گرفته
و به کجا رسیده است
ردِ چاقو بدونِ دندانه و تشدید
بدونِ مکث
بدنی شکافته از بد خوردن
از دستِ خود جراحت شدن
بدونِ نا
با نفس روی کفِ دست راه رفتن
و از هرچه رنگ
آن شدید را انتخاب کردن
شدیدِ راه شدن
جهیدن روی لخته
به گاه
به نای بریده از مفاصلِ طولانی
رفتن
دویدن از تا بدونِ پا
بریدنِ رگ از مسیر
بدونِ با
اما
اگر
بدونِ پایان
افتادنِ بیسر از ماجرا
راه
و در آخر:
کاما
http://s1.upzone.ir/106591/A.M.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1690
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
از آب دادنها: عذاب پنجم
🔹 شعری از #امین_مرادی
با اینکه در شگفت چیزی از من نمیپرید
به رنگِ خود درآمده از دور گفت:
برای لا
-مکانِ پاشیده بر دیوار-
شعاعِ دایره گشتم!
«کالاسکه»
من دو او بودم
یکی در نقطهاش دعا خوانده بود و جن
در او دعا خوانده بود و بعد
آینده بهشکلی عجیب
گوش، پشتِ حرف برد و
سکه با جرینگجرینگِ عروس قوز برداشت:
«اسبِ دوانده شده بر پا شد»
اما او دو
بارِ سنگینی داشتند به دندان میکشیدند
که چرخ
روی سُمِ جن حنا خواباند و کالا
جز تو مرا گو نبوده نیست
نه منظور دایره که در شعار بگنجد
نه ذکرِ دهانبستهای
تنها دو چشمِ از دور زیبا
دو چشمِ از دور زیبا را غار میگرفتند تارِتار
زیرِ گِل
دُورِ شوک ِ عاطفیام میدان
ادای معمول را عنکبوت
ادای دوم
اما!
دار دارد
با لای زخمی میانِ شگرف
بُتِ از آب دادهای که در همو
هم دیگری
او نیست
مسلم آن روی سجاده پنهان است
مسلم آن شمع شیر
آنکه خرما را خوب ادا نکرده شکافته میشود و رنگ
-پاشیده روی اسب-
سریع شکلِ جهندهی خون را به کفر میگیرد
تا آنچه مثلِ اولش تاریک بود
به مثلِ تاریکِ اولش بازگردد
http://uupload.ir/files/3xu0_a.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2073
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
از آب دادنها: عذاب پنجم
🔹 شعری از #امین_مرادی
با اینکه در شگفت چیزی از من نمیپرید
به رنگِ خود درآمده از دور گفت:
برای لا
-مکانِ پاشیده بر دیوار-
شعاعِ دایره گشتم!
«کالاسکه»
من دو او بودم
یکی در نقطهاش دعا خوانده بود و جن
در او دعا خوانده بود و بعد
آینده بهشکلی عجیب
گوش، پشتِ حرف برد و
سکه با جرینگجرینگِ عروس قوز برداشت:
«اسبِ دوانده شده بر پا شد»
اما او دو
بارِ سنگینی داشتند به دندان میکشیدند
که چرخ
روی سُمِ جن حنا خواباند و کالا
جز تو مرا گو نبوده نیست
نه منظور دایره که در شعار بگنجد
نه ذکرِ دهانبستهای
تنها دو چشمِ از دور زیبا
دو چشمِ از دور زیبا را غار میگرفتند تارِتار
زیرِ گِل
دُورِ شوک ِ عاطفیام میدان
ادای معمول را عنکبوت
ادای دوم
اما!
دار دارد
با لای زخمی میانِ شگرف
بُتِ از آب دادهای که در همو
هم دیگری
او نیست
مسلم آن روی سجاده پنهان است
مسلم آن شمع شیر
آنکه خرما را خوب ادا نکرده شکافته میشود و رنگ
-پاشیده روی اسب-
سریع شکلِ جهندهی خون را به کفر میگیرد
تا آنچه مثلِ اولش تاریک بود
به مثلِ تاریکِ اولش بازگردد
http://uupload.ir/files/3xu0_a.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2073
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ
🔹شعری از #امین_مرادی
کلماتم گرفته بود و با استخوانم که میچکید
دید: به (ناگهان) نمیتوان اعتماد کرد
مثلِ در
که میداند ردِ انگشت روی صفحه
اعتراضی به (پنهان) است
اعتراضی که از سینهام خَس گرفته
آمده است تا اینجا:
بیا و در پشتِ (است) بتاز
چرا همیشه سبز نیست و
شکار، از کلهام به خونی سرخ نمیوزد
(مجروح نمیداند کیست!)
(ناگهان) میآید:
روبهرو همیشه در زخم بود
رفیق، با قدارهای که میخورد
برزخ میشد و از تکههاش، کم
روی خود، خم:
با کلماتم
با کمتر از این هجای جیغ
با انگشتانِ بریده از نوشته میچکم
بر نامنامِ این شکستِ از استخوان خوردن
ردی که نمیداند از کجا گرفته
و به کجا رسیده است
ردِ چاقو بدونِ دندانه و تشدید
بدونِ مکث
بدنی شکافته از بد خوردن
از دستِ خود جراحت شدن
بدونِ نا
با نفس روی کفِ دست راه رفتن
و از هرچه رنگ
آن شدید را انتخاب کردن
شدیدِ راه شدن
جهیدن روی لخته
به گاه
به نای بریده از مفاصلِ طولانی
رفتن
دویدن از تا بدونِ پا
بریدنِ رگ از مسیر
بدونِ با
اما
اگر
بدونِ پایان
افتادنِ بیسر از ماجرا
راه
و در اخر:
کاما
http://uupload.ir/files/dmln_a.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2206
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹شعری از #امین_مرادی
کلماتم گرفته بود و با استخوانم که میچکید
دید: به (ناگهان) نمیتوان اعتماد کرد
مثلِ در
که میداند ردِ انگشت روی صفحه
اعتراضی به (پنهان) است
اعتراضی که از سینهام خَس گرفته
آمده است تا اینجا:
بیا و در پشتِ (است) بتاز
چرا همیشه سبز نیست و
شکار، از کلهام به خونی سرخ نمیوزد
(مجروح نمیداند کیست!)
(ناگهان) میآید:
روبهرو همیشه در زخم بود
رفیق، با قدارهای که میخورد
برزخ میشد و از تکههاش، کم
روی خود، خم:
با کلماتم
با کمتر از این هجای جیغ
با انگشتانِ بریده از نوشته میچکم
بر نامنامِ این شکستِ از استخوان خوردن
ردی که نمیداند از کجا گرفته
و به کجا رسیده است
ردِ چاقو بدونِ دندانه و تشدید
بدونِ مکث
بدنی شکافته از بد خوردن
از دستِ خود جراحت شدن
بدونِ نا
با نفس روی کفِ دست راه رفتن
و از هرچه رنگ
آن شدید را انتخاب کردن
شدیدِ راه شدن
جهیدن روی لخته
به گاه
به نای بریده از مفاصلِ طولانی
رفتن
دویدن از تا بدونِ پا
بریدنِ رگ از مسیر
بدونِ با
اما
اگر
بدونِ پایان
افتادنِ بیسر از ماجرا
راه
و در اخر:
کاما
http://uupload.ir/files/dmln_a.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2206
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹شعری از #امین_مرادی را در سایت #پیاده_رو بخوانید : 👇👇
#شعر_امروز_ایران
▶️ https://piadero.ir/post/2879
🆔 @piaderonews 👈
#شعر_امروز_ایران
▶️ https://piadero.ir/post/2879
🆔 @piaderonews 👈