🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸 "دخترخانم دهقان"
▫️داستانی از الکساندر سِرگِیویچ پوشکین
🔹ترجمه از زبان روسی #آیناش_قاسم
در یکی از ولایت های دور افتاده ما املاک "ایوان پتراویچ برستوو" قرار داشت. او که در جوانی در گارد ارتش خدمت می کرد، در اوایل سال 1797 استعفا داده به روستای خویش رفت و از آن به بعد از آنجا خارج نشد.
همسرش یک خانم اشراف زاده فقیر بود که به وقت زایمان، هنگامی که "ایوان پتراویچ برستوو" در شکارگاهی دورافتاده به سر میبرد، فوت کرد.
امور اقتصادی به زودی به "ایوان پتراویچ برستوو" تسلی دادند. او به طرح خود خانه می ساخت، کارخانه ماهوت باز کرد، درآمدش را سه برابر ساخت، و اکنون خود را باهوش ترین فرد در بین اطرفیانش میشمرد. با این نکته، همسایگانی که با خانواده ها و سگ های خودشان به مهمانی وی می آمدند، مخالفتی نداشتند. در روز های عادی بر تنش نیم تنه مخمل پنبه ای داشت و در اعیاد کتی از ماهوت که در خانه خود تولید می شد، می پوشید. خرج را خود می نوشت و غیر از "روزنامه سنا" هیچ چیز نمی خواند. به طور کلی، اگرچه او را مغرور می شمردند، اما دوستش نیز میداشتند.
با او تنها "گریگوری مورومسکیی"، همسایه نزدیکش میانه خوبی نداشت.
او یک ارباب روس واقعی بود. پس از به باد دادن بسیاری از املاک خود را در مسکو، آن هنگام که بیوه شده بود، به روستای خود که در آنجا به شیطتنت های خود ادامه می داد،. آمد، اما به شیوه ای جدید...
او باغی انگلیسی داشت که تقریبا همه درآمد های باقی مانده اش را برای آن صرف می کرد. ستوربان هایش لباس ژوکی های انگلیسی می پوشیدند. به دخترش خانم انگلیسی خدمت می کرد. مزراعات خود را به روش انگلیسی زراعت می کرد. اما "به طرز بیگانه نان روسی درست نخواهد شد"...
🔴لطفاً ادامه ی داستان را در سایت بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2561
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🔸 "دخترخانم دهقان"
▫️داستانی از الکساندر سِرگِیویچ پوشکین
🔹ترجمه از زبان روسی #آیناش_قاسم
در یکی از ولایت های دور افتاده ما املاک "ایوان پتراویچ برستوو" قرار داشت. او که در جوانی در گارد ارتش خدمت می کرد، در اوایل سال 1797 استعفا داده به روستای خویش رفت و از آن به بعد از آنجا خارج نشد.
همسرش یک خانم اشراف زاده فقیر بود که به وقت زایمان، هنگامی که "ایوان پتراویچ برستوو" در شکارگاهی دورافتاده به سر میبرد، فوت کرد.
امور اقتصادی به زودی به "ایوان پتراویچ برستوو" تسلی دادند. او به طرح خود خانه می ساخت، کارخانه ماهوت باز کرد، درآمدش را سه برابر ساخت، و اکنون خود را باهوش ترین فرد در بین اطرفیانش میشمرد. با این نکته، همسایگانی که با خانواده ها و سگ های خودشان به مهمانی وی می آمدند، مخالفتی نداشتند. در روز های عادی بر تنش نیم تنه مخمل پنبه ای داشت و در اعیاد کتی از ماهوت که در خانه خود تولید می شد، می پوشید. خرج را خود می نوشت و غیر از "روزنامه سنا" هیچ چیز نمی خواند. به طور کلی، اگرچه او را مغرور می شمردند، اما دوستش نیز میداشتند.
با او تنها "گریگوری مورومسکیی"، همسایه نزدیکش میانه خوبی نداشت.
او یک ارباب روس واقعی بود. پس از به باد دادن بسیاری از املاک خود را در مسکو، آن هنگام که بیوه شده بود، به روستای خود که در آنجا به شیطتنت های خود ادامه می داد،. آمد، اما به شیوه ای جدید...
او باغی انگلیسی داشت که تقریبا همه درآمد های باقی مانده اش را برای آن صرف می کرد. ستوربان هایش لباس ژوکی های انگلیسی می پوشیدند. به دخترش خانم انگلیسی خدمت می کرد. مزراعات خود را به روش انگلیسی زراعت می کرد. اما "به طرز بیگانه نان روسی درست نخواهد شد"...
🔴لطفاً ادامه ی داستان را در سایت بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2561
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🔹 داستانی از اورال خان بوکی با ترجمه ی #آیناش_قاسم را در سایت #پیاده رو بخوانید : 👇👇
#ادبیات_جهان #قزاقستان
▶️ https://piadero.ir/post/2783
🆔 @piaderonews 👈
#ادبیات_جهان #قزاقستان
▶️ https://piadero.ir/post/2783
🆔 @piaderonews 👈