✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 دو شعر از #محمد_حسین_حجازی

🔸غزل اول:

تا بال های ابر سرم آسمان تان
پر می کشند روی پرم کهکشان تان
خورشید چاره ای به جز آوارگی نداشت
روزی هزار زلزله دارد زبان تان
بهتر نبود هر چه بپاشی نمی شدم
مبهوت شرمساری رنگین کمان تان؟
چک چک چکانده معجزه ی گیس کاکتوس
موج شلال گریه به روی لبان تان
از عمق چاله زار غریوی نمی رسد
تابوت کیست هندسه ی نردبان تان؟
گاهی شبیه شیهه ی خورشید می کشم
گاهی فلوت رویش آتشفشان تان
ناقوس بی قرار کدامین ترانه ام
جا مانده توی حنجره های جهان تان؟

🔸غزل دوم:

میان همهمه ی دره های دربه دری
تو از کجای پریدن به قله می نگری؟
خدای عرش تماشا به عرشه آمده تا
نبرد تن به تن موج و صخره را ببری
چه می شود که برای پران پروازم
فراز قلب خداهات کهکشان بخری
به احترام تو دارد سکوت می رقصد
گلو گلو همه جا آبشار بی خبری
قسم به خاک اگر چه پریده از سرمان
تو از مرور سپیده ی نسیم تازه تری
مگر صدای تو را می کشند روی صلیب
که روی دوش مسیحای مرده بال و پری
مرا به لحظه ی پرواز قله ها بسپار
میان همهمه ی دره های دربه دری

http://www.uupload.ir/files/w34y_m.h.h.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2378

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #بهروز_ایرانی

مثل حسّ اتاق بی پرده
يا لباس سياه تا كرده
مثل شايد با فعل برگرده

هستی اما چقد صدات دوره

كلّ روزُ فقط نمی خوابم
شب كه می شه يه كرم شب تابم
من چهل ساله بی تو بی تابم

حال و روزم يه جورِ ناجوره

از تو عكسم منو صدا كردی؟
روزی صد بار بهم نگا كردی؟
تا خود صبح خدا خدا كردی؟

راستی عكس منو هنوز داری؟

واژه هاتو يكی يكی خوردی؟
هر دقيقه توی خودت مردی؟
آبروی ترانه تو بردی؟

اصلاً اين موقع ها تو بيداری؟

تو وجودم يه مرد سرسخته
خيلی حرفا دارم ولی سخته
ميگم اما الان كه بی وخته

ميگم اما شايد يه روز ديگه

توی قلبم نموندی اما من
شعری از من نخوندی اما من
زندگيمو سوزوندی اما من

يه صدايی همش بهم ميگه:

خوب می دونم دلت پر از درده
منتظر باش يه روزی برگرده
باشه اما خدايی نا كرده...

چی به روزم آوردی با انصاف!

تا كه خواستم خودم رو بشناسم
شور و شعر و شعور و احساسم
هر چيزی رو كه مونده بود واسم

دست غربت سپردی با انصاف

ديگه چيزی نمونده از چيزی
توی اين روزگار پاييزی
جز يه رويا، اونم دياليزی

برنگردی، خيالتم راحت

خوب می دونم منو نفهميدی
خوب می دونم صدامو نشنيدی
خوب می دونم گرفتی خوابيدی

لعنت به اين نصفه شبا، لعنت

http://www.uupload.ir/files/w8s4_b.i.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2382

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #طاهره_خنیا

یا به چشم و دست و یاد .. و چشم و دست و یاد ، پَر ! شبیه ِ زخم کهنه ای برهنه زیر ِ پالتو !
نریز خنده خنده .. خیره .. خسته .. خرد .. جمع کن ! شکسته هات را بچسب ، چسب ِ زخم ِ نو به نو !

نترس از شب ِ دراز و چشم ِ باز و تخت ِ طاق باز و وزن ِ گله ی گراز روی سینه ات !
که زنده ای ! تپنده ای ! اگرچه لای چرخ دنده ای و خرد می شوی و خاک و خون .. بلندشو !

به راه های بد قدم ، جنازه های محترم ، به سایه های روی هم که رو به رو ، امان نده !
نمانده فرصتی به زادنت .. به سیب دادنت .. عقب نیفتی از زمان که از تو می زند جلو ..

تو جای هیچکس نبوده ای و رو به پس نبوده ای و در گزینه های گوه ، مگس نبوده ای !
بریز دور یاد را و فصل ِ انجماد را و زخم ِ بی ضماد را .. برو .. برو .. فقط برو !

تمام قد رسیده ای عصب به درد و خط ِ اخم و زخم ِ دست و چسب ِ زخم و کار .. کار .. کار .. کار ..
که سرپرست ِ خانوار ی و که در فشار ی و که بیمه هم نداری و چقدر زن که مثل ِ تو !

نه همسرت .. نه عطر ِ یک زن ِ غریبه توو به توو ی بسترت .. نه بیش ازین مجال سوزی ِ پرت ..
برید پا .. شکست پل .. تمام شد .. خراب شد .. خراب ِ آن خرابه ای که مانده پشت ِ سر نشو !

نه قلب ِ سرتق ت ، نه جفت ِسابق ت ، نه عاشق ت ، نه فاسق ت ، نه هر غمی که نقب زد به هق هق ت ..
نگو که چند درصداست خون ِ دل که خورده ای .. سلامتی ِ مستی ات که می خورد تلو تلو !

فراتر از چقدر هااا کشیده ای .. دویده ای .. رسیده ای به ناکجا ی هرکجا ی بی کجا ..
چقدر مانده از تنت ؟ به انهدام ِ بودنت ؟ نفس نگیرد اسبی ات ! طاطا ! بدو .. طاطا ! بدو .

http://www.uupload.ir/files/cgz8_t.kh.jpeg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2393

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #محمدرضا_طباطبایی

از هر کجای گریه برگردم خطا کردم!
وقتی پس از تو مقصدم بیراهه ی آه است
تا برنگردی برنمیگردم از این کابوس
تا برنگردی عمر این دیوانه کوتاه است
دلشوره های قبل پروازم! ولی در من،
درد سقوط از چشم هایت آخر راه است!

دیوانه ام! در من کسی با گریه میخندد!
سرگرم کابوسم میان خواب و بیداری
هرشب خودم را پشت چشمت دور میریزم
با گریه مشغولم به کار مردم آزاری
شاید شبی از بی تو مردن دست بردارم!
شاید شبی از کشتن من دست برداری!

تلفیقی از تردید و وهم و ترس و ابهامم
چشمم به در جا مانده و در انتظارم تا...
اینجا کسی غیر از تو در تنهایی من نیست
غیر از تو و تنهایی ام چیزی ندارم تا...
تو اتفاق ساده ای بودی! ولی بودی!
از خانه ی بعد از تو در حال فرارم تا...

سر میگذارم روی پای لنگ تنهایی
از آن شبی که چشمهایت سمت در وا بود
رفتی و رفتم از خودم! اما نفهمیدی،
هر لحظه ام با رفتنت روز مبادا بود!
بعد از شکستم کاش میپرسیدم از چشمت،
جنگ تو با من "تن به تن" یا "تن به تنها" بود؟

محو تماشای گل و آواز بارانی!
نادیده میگیری صدای گرم آهم را
تو اشتباه آخر من بودی و هر شب
پک میزنم سیگارهای اشتباهم را
رگبار شعر من تو را سرکوب خواهد کرد!
شاعرتر از آنم که بردارم سلاحم را...

http://www.uupload.ir/files/t83o_m.t.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2399

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #زینب_چوقادی

تشنه ی دشت های دلتنگی
دل بیچاره ی سراپا تو
ماهی توی خاک رقصیده
آن طرف های و هوی دریا، تو!

دل من گوشه گوشه اش غوغاست
دل من عصر روز عاشوراست
دل من زخم خورده ی تنهاست
جنگجویی نمانده الا تو!

لشگر تشنه ی غنیمت گیر!
رحم کن رحم بر لبان اسیر!
من که بی زور حلقه و زنجیر
این همه راه آمدم با تو

من که با پای خود اسیر شدم
از تمام جهات سیر شدم!
راهی گیج این مسیر شدم
ذره ذره کشاندی ام تا "تو"

خاکی راههای پی در پی
خاک کردم هوات را از کی؟
خاک کردم تو را در این رگ و پی
خاک کردم هوام را با تو

خالیِ از تمام دنیا من!
خالیِ از تب تماشا من!
بر تنم هیچ نیست حتی من!
بر تنم هیچ نیست، حتی تو!

سنگ سرد موازی ام با تو
به همین قبر راضی ام با تو
حیف گور بلند بالا من!
حیف گور بلند بالا تو!

http://www.uupload.ir/files/0bk0_z.ch.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2408

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #سیده_محبوبه_بصری

یک مرد ، یک رویای زخمی ، بیل در دستش
یک زن ، زبانِ بسته و زنبیل در دستش
یک زن که زخم تازه را با درد میبندد
یک زن دخیلش را به یک نامرد میبندد
یک زن که از دامن به اَبرو برده چینش را
انداخت روی شانه هایش سرزمینش را
یک زن ، زبانِ بسته و زنبیل در دستش
یک مرد آمد ، دست عزرائیل در دستش!
یک رویداد سرخِ بی انگیزه در حجله
زن بودن اجباریِ دوشیزه در حجله
زن میرود! تن ، روح را بر تخت میبندد
این شهر دارد از دهاتش رخت میبندد
سگهای دِه با گوسفندان توله میسازند
یک شهر را بر روی یک بیغوله میسازند
* * *
یک شهر با زنهای بی زنبیل و بی ناله
با دختران گل فروش سیزده ساله ...
مخفی شدن های کذایی پشت سانسورها
بوسیدن هر لاابالی در آسانسورها
در کادرهای بسته با تصویر یک لبخند
ناخن جویدن های مخفی زیر یک لبخند
لبهای بسته غصه ها را قاب میگیرند
پس مانده را از کیسه ی ارباب میگیرند
اصلا خدایی نیست! میگویند او رفته
یک شهر در تابوت تاریکش فرو رفته
رقاصه ها خلخال را از پا در آوردند
رفتند بالا ، یک خدای دیگر آوردند
تا باز بنویسد میان دورهای دیر
یک سورئال تازه را در دفتر تقدیر
رویای زن ، یک مرد با اسب سفیدش بود
آن مرد در آغوش معشوق جدیدش بود
رقاصه ها زنبیل را از سیب پُر کردند
شب با سلاح گرم ، دنیا را ترور کردند
* * *
یک زن که از دامن به اَبرو برده چینش را
خواباند با لالایی آخر ، جنینش را
یک مرد رفته ، بیل را هم با خودش برده
زن رفته و زنبیل را هم با خودش برده

http://www.uupload.ir/files/yqbn_m.b.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2411

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #سید_مهدی_نژاد_هاشمی

باید چه کرد با دلِ تنگیِ که مرده است_
_حیثیت غروب ِقشنگی که مرده است
دل سنگ یا که تنگ نفهمیده هیچکس _
_در سینه مانده بغضِ نهنگی که مرده است
فتحت نکرده خورده به بن بست بختِ این _
بازارِ شامِ از همه رنگی که مرده است
در من‌ نشسته است به تختِ حکومت این _
_تمیور لنگِ در پِیِ جنگی که مرده است
حالا سفر مکن که بیایی به دیدن ِ_
_اقصی نقاطِ شهر فرنگی که مرده است
جانم به لب رسیده مزن باز بر رگِ_
افسونِ بی قراریِ چنگی که مرده است
من مبتلا شدم به تو و چشمِ خیره ات
داروی بی اثر شده بر چشمِ خسته ی سنگین دلی که در بَرِ اوهام دور دست مانده است در محاقِ درنگی که مرده است

http://www.uupload.ir/files/u0vi_m.n.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2414

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #مریم_مایلی_زرین

خواب سنگین انفرادی بود
و زنی نیمه جان در آغوشش
آخرش کشته ام تو را وقتی
خواب بودی کنار تن پوشش

گفته بودم هوای موهایش
شانه ات را به باد خواهد داد
کندم از خود که زندگی بکنم
مرگ بود عشق و اتفاق افتاد

پوست انداختم که دل بکنم
از تنم لایه لایه کند تو را
گریه هام از شبم بلند شدند
توی زخمم قدم زدند تو را

به خیالت که طاقتم طاق است
روی آوار من خراب شدی
بغض سنگین سایه ات شدم و
مرد همسایه ام حساب شدی

او زنی بود بی‌گمان می خواست
با صدایش تو را بغل بکند
من زنی بود ناگهان... که تو را
توی سلول هاش حل بکند

من زنی بود یا نبود اصلا؟!
فکرم از روی تخت می‌افتاد
پرده ها را کشیده بود اشکم
شانه‌ام را سرم تکان می داد

گریه ات کردم از تو سر رفتم
پشت درهای بسته گرگ شدم
پُر شدم توی هر دهان پُری
مثل یک شایعه بزرگ شدم

که زنی توی جنگ تن به تنی
سپر انداخت مرگ زودش را
پیش دشمن گذاشت روی زمین
زره اش را، کلاهخودش را

مثل یک سرزمین جنگ زده
پُرم از زخمهای ریز و درشت
گفته بودم غرور سرکش تو
من دیوانه را نخواهد کشت

خواب سنگین انفرادی بود
تخت دیوانه خانه بود و زنی
من تو را کشته یا خودش را؟ آه
من توام یا تویی که توی منی؟!

http://www.uupload.ir/files/3yo1_mmz.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2417

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #فرناز_فرید

زندگی چیست؟از تو می پرسم
گریه با دوش داخل حمام؟
خوردن غصه با دوتا ژلوفن؟
بوسه ی پس گرفته موقع شام؟

زندگی چیست؟ جز همین تکرار
جز همین صبح را به شب بردن
ساعت عمر خسته را هر روز
هی جلو بردن و عقب بردن

چيدن ميز با دو تا بشقاب
تنگ خالي ، خیانت چنگال
ماهي زل زده به چشم خیس
بازی آب با حباب سوال

خواندن مولوي، دو خط حافظ
فال و كف بيني و دو تا قهوه
منتظر بودنت كنار شوفاژ
و نگاهت كه خيره و محوِ...👇🏼

قاب عكسي كه روي ديوار است
تلخ تر از هميشه خنديدن
قهوه ها را كه از تو سرد شده
تووي گلدان خشک پاشيدن

رفتنت تووي راه بي برگشت
گره هايي كه پشت هم گره خورد
مهرباني دست هاي تو را
باد مثل هميشه با خود برد

زندگي چيست و چه خواهد بود؟
دُور دُور و كمي خوشي كردن
مست از الكل ٩٠ درصد
روي پل از تو خودكشي كردن

http://www.uupload.ir/files/fz48_f.f.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2421

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #آرش_سیفی
🔸با احترام به استراگون و ولادیمیر
و به ایران

ای غصه دار! چوبه ی از قد بلند تر!
ای دارِ غصه! خونِ دلِ - روی بند - تر!
پیراهنِ دریده ی از تن لوند تر!
ای غرق هر چه مشکل و مشکل پسند تر!!
ابرِ درونِ آب، دو تا چشمِ خونی ات...

باریک بود گردن من یا که مال تو؟
خون من است آنچه که مانده به شال تو
من را گره زده ست کسی با خیال تو
ربط است بین حال من و بین حال تو
من را ببند بر سر زخم درونی ات!

من را که خاطرات تو هر روز با من است
من را که آتشی و دلم مثل خرمن است
انبار کاه! عشقِ تو بدجور سوزن است!!
سیگار را کشیدم و دیدم که روشن است
تکلیف انتهای تو- چرکِ عفونی ات!

ای کاغذ مچاله و ترس از صدای جِر!
غم‌های استراگونِ یک عمر منتظر!
بر تو چه رفته گربه ی افتاده توی فر؟
ای خانه ی خراب! چه حاجت به بولدوزر؟!
با ساکنانِ درصددِ واژگونی ات!

آتش زدند قلب تو را در برابرم
ای زخمِ باز! لوطیِ غم دیده! قیصرم!
ای کاسه ی لبالبِ از صبر در سرم!
از تو چه مانده پرچمِ بی میله -کشورم؟!
این شعر، وصف حال و هوای کنونی ات!

http://www.uupload.ir/files/d8k3_a.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2436

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈