✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از زنده یاد

#قاسم_هاشمی_نژاد

دلی پرتابی دارم
ازین مناجات بلند که
مدفن بهاری من است ای عشق

قوت لبانم بود
لحن کلاله ی بازوش
مگر مذاق مرا شور بدارد حالا
ساتن علفی


دل دیگر بجویم
بُن هر دریا

نشان من
شاید این مرگ بهمنی این چراغ
شاید این صبحانه این ناخن


جز نام تو
زمین را که تر خواهد کرد ای عشق
باران من بودی
باران من باش

http://s8.picofile.com/file/8282635484/GH_H.jpg

◾️بخش : #قلمرو_شعر
به انتخاب میثم ریاحی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸نگاهی به قصه «اسد و جمعه»؛ #قاسم_هاشمی_نژاد
🔹#سید_حمید_شریف‌_نیا

«روزی که اسد با پدرش به دریا رفت جمعه را همراه خودش بُرد. دیگر هیچ کدام ترسی از دریا نداشتند. چون دریا با آن‌ها رفیق بود. از ساحل اگر نگاه می‌کردی قایقی را می‌دیدی که دریا روی دست می‌برد»؛ کتاب «اسد و جمعه» قاسم هاشمینژاد که در سال 1370 توسط نشر مرکز، کتاب مریم منتشر می‌شود با این پاراگراف به پایان می‌رسد. قصه‌ای محلی که خاستگاه جغرافیای مستقلی برای شخصیت‌هایش می‌سازد و تصویر آزادمنشانه‌ای برای ریشه‌های فرهنگی تاریخی یک منطقه ترسیم می‌کند. ریخت قصه «اسد و جمعه» جدا از اینکه ریختی تاریخی منطقه‌ای باشد از تبار نوشتاریِ نجیب و متین قاسم هاشمینژاد نیز مانند دیگر نوشتارهایش بی‌بهره نبوده است و بر کسی پوشیده نیست. قصه «اسد و جمعه» پژواکی از گذشته است، گذشته‌ی‌ زیستی مردمی در منطقه شمال کشور، کنار خزر، نگهبان‌های آب و سرزمین. قصه «اسد و جمعه» دارای عناصر پویا و پیوسته‌ای است که تبار فرهنگی بر تن کرده و اعتباری به زیست و رویای کودکی که ممکن است هر یک از ما نیز تجربه کرده باشیم می‌دهد. در این قصه، گویی همه مردم از ضمیر ناخودآگاه مشترکی بهره می‌برند که نه تنها در صورت و فرم بلکه در محتوا نیز دارای وجوه جمعی هستند و رؤیا از یک جنبه خیالی به جنبه واقعی بیرون می‌تراود و در بستری با محتوا و مضامین شخصی و فردی رشد می‌کند. این ویژگی از همان ابتدای قصه نمایان می‌شود و قصه با یک پاراگراف بسیار روشن و بی سر و صدا متولد می‌شود: اسد اسم او را جمعه گذاشته بود ...

http://uupload.ir/files/skw_h.sh.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2065

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
دیدم آن دورها لرز داشت
آنچه یادش هنوز با منست،
چیزی از کودکیم، از یادگاری که به دل دارم،
از تو از سالیان آزگار که ذله‌ام دیگر به یافتنش.‌



#قاسم_هاشمی_نژاد
کتاب گواهی عاشق اگر بپذیرند ۱۳۷۳
#شعر_دیگر
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
جز نام تو
زمین را که تر خواهد کرد ای عشق

باران من بودی
باران من باش

#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی۱۳۵۸
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
آه/ دندان شیری من اینجا که دل مصرفش را نداشتم وُ ناز مخمل خنک تو آنجا/ ما منقلب میگذریم ما خالی اما مثل پیش‌ْسینه ی باد که آفتابش مدام جلای پروانگی میدهد ما ساده ایم وُ مثل همین نقش آویخته از سقف یا مثل سایه ی کسی دیگر که به خوابهای دریایی مان نمایِ از پهلو میدهد چشمبراه زمان واقعی مان تارخ بر رخ ما فشارد لب بر لب/ شاید ما خود زمان خودیم وُ خود نمیدانیم

****
پانوشت: رسم الخط شاعر بر اساس نسخه چاپ شده رعایت شده است. برجسته شدن سطر آخر در کتاب پری خوانی صورت نگرفته است.


#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی۱۳۵۸
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
آه
چقدر درد می‌کنی وُ با اینهمه
صبوریها میکند
این دل مو برداشته ام

تا کی میتوان طارمی تسلیمی بود وُ ریشریش از باد
تا کی میتوان چون چمنِ سرد منزوی بود
با یاد گهواره یی که از حفظ داشتی
وزیدنش را به خواب وُ بیداری
لک‌لک‌ها دیگر کوچیده‌اند وُ تو
هنوز خاطره رود هستی

#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی۱۳۵۸
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
بر سایه ی تبسمم پهن میشوم پا میشوم
جسم پراکنده ام را صدا میزنم
گردونه‌ی رنجم را
بر همین داو پاییزی به باد رفت دلم

#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی۱۳۵۸
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
پوستی دارم سفید سفید از هُرم شبانه
گسترده بر پهنه‌ی استخوانی وُ درد
ای کمی مردن مگر ظرف کلام تو شوم
ای خراج شب مگر در تو واحه واحه وزم
چه زیبا حجّاری شده‌یی بر شستی منوّر باد

#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی۱۳۵۸
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
خلقتِ تو پاکیزه‌تر از ماه،
هنوزت همه هوا     هنوزت همه هوس؛
دل در گلوی کبوتریم میزد،
به بوی تو میرفتم از نفس.

حُسنِ تو بال پرنده وابستم،
تا چاه و چامه ات زمین برداشت؛
انگشت خسته دیدی از خنجر کاری،
زخم ندیدی زخم که در دل من کاشت.

#قاسم_هاشمی_نژاد
#گواهی_عاشق_اگر_بپذیرند ۱۳۷۳
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
بی دست و پایی اش در کار خانه‌داری محدود به پخت و پز نمی‌شد. دوخت و دوزش دست بالا وصله زدن های ناشیانه بود. شست و شویش چنگمالی بودو رخت نو، بعد اولین شور، غالباً چرکمُرد باقی می‌ماند. رُفت و روبش سردستی بود و خبر از آشنایی به خوابِ قالی نمی‌داد. امّا چه هنرها که از هر پنجه‌اش می‌ریخت!
انگشتانی داشت نازنین به ریختن لعابِ رشته که هر نقش که خواستی به نوازشی می‌بست؛ به حبّه ی قند پلک‌ها می‌تراشید ‌و به سنگِ جهنم می‌زدود از پُرزو پلیدی؛ نازایی علاج می‌کرد به پَرزه ی گزانگبین و نباتِ مصری و شکرِ سرخ؛ به مهارت شکستگی جا می‌انداخت و به ضُمادِ زرده ی مرغانه و مومیائی و موُرْد می‌بست.

#قاسم_هاشمی_نژاد
#خیر_النسا ۱۳۷۲
#قصه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
بر طاقش می‌نهم
            مثلِ آمرزشی عتیق
و خیره در بی‌گناهیش نگاه می‌کنم
گرچه به یادِ عشقی عزیز

ای ماه چون برآیی
یادم ده
چگونه خو کنم
با دردِ غیبتش

#قاسم_هاشمی_نژاد
#تک_چهره_در_دو_قاب ۱۳۵۹
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
قاسم،
کاش بودی پیراهنِ تارو پودم،
یا که پیراهنِ تنِ تو من بودم؛
یا کاش هردو بودیم در پیاله‌ی یاران،
تو شراب، من آب باران؛
یا کاش دو مرغک عشق بودیم، دو تنها،
به صحرای همدمی،
بدون آدمی.

#قاسم_هاشمی_نژاد
#گواهی_عاشق_اگر_بپذیرند ۱۳۷۳
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
با یاد هشتمین سالروز پر کشیدن آن فرزانه، قاسم هاشمی نژاد
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈