در گوشهای
سپاه ستاره
در گوشهای
امیریِ ماه
من آب میشوم
در تن تابان برکهها
آئینه ام
به روی تنم آسمان ببین
من کاروان زمین و ستاره ها
جغرافیای روانی که پائیز در تنم
زلف بریده بید است و برگها...
بر خاطرات زمین دست میکشم.
_که من
معمار خاکم و انبوه ماجرا
#علی_مومنی
#بیرون_تر_از_نگاه ۱۳۷۶
#شعر_حجم #موج_نو #دیگر #موج_ناب
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
سپاه ستاره
در گوشهای
امیریِ ماه
من آب میشوم
در تن تابان برکهها
آئینه ام
به روی تنم آسمان ببین
من کاروان زمین و ستاره ها
جغرافیای روانی که پائیز در تنم
زلف بریده بید است و برگها...
بر خاطرات زمین دست میکشم.
_که من
معمار خاکم و انبوه ماجرا
#علی_مومنی
#بیرون_تر_از_نگاه ۱۳۷۶
#شعر_حجم #موج_نو #دیگر #موج_ناب
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
مقدمه:
در معرفی این روزها وقتی که برای اولینبار خود را دیدم چتر نجاتی در آینه مرا از آسمان پایین میآورد، تا در فرودی عالی، از من انسانی دیگر بسازد. انسانی با بالهای موفق که عجایب را مخاطب خود میگیرد و خود را غنیمت خود میشمارد. بعدها اسم آن حادثه را «اتکای به نفس» نهاده و برای اولینبار از آن ظرفیتهای خود را با شعر امتحان نمودم. در شعر احتیاج به دو انسان داشتم. انسانی که بتواند از طرف من مشکلات خود را مطرح... و انسانی که بتواند در درون من حل این مشکلات را به عهده بگیرد. اولی را «شاعر» و دومی را «کلمه» نام نهادم.
**
وقتی که باد موذن بر برجها
اذان میگفت
تنهایی زمین
با برگهای زرد و عبوس
از چشم غم گرفتهٔ
پاییز میچکید.
اشکی رها میشود
تمام خاک جهان بوی غم گرفت.
پرواز میکنم
پرواز میکنم
با بازوانِ آبی و پرهای آسمان
هر کتف من
دری ست که سالها صیقل خورشید خورده است.
#علی_مومنی
#بیرون_تر_از_نگاه ۱۳۷۶
#شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دیگر #شعر_موج_نو #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
در معرفی این روزها وقتی که برای اولینبار خود را دیدم چتر نجاتی در آینه مرا از آسمان پایین میآورد، تا در فرودی عالی، از من انسانی دیگر بسازد. انسانی با بالهای موفق که عجایب را مخاطب خود میگیرد و خود را غنیمت خود میشمارد. بعدها اسم آن حادثه را «اتکای به نفس» نهاده و برای اولینبار از آن ظرفیتهای خود را با شعر امتحان نمودم. در شعر احتیاج به دو انسان داشتم. انسانی که بتواند از طرف من مشکلات خود را مطرح... و انسانی که بتواند در درون من حل این مشکلات را به عهده بگیرد. اولی را «شاعر» و دومی را «کلمه» نام نهادم.
**
وقتی که باد موذن بر برجها
اذان میگفت
تنهایی زمین
با برگهای زرد و عبوس
از چشم غم گرفتهٔ
پاییز میچکید.
اشکی رها میشود
تمام خاک جهان بوی غم گرفت.
پرواز میکنم
پرواز میکنم
با بازوانِ آبی و پرهای آسمان
هر کتف من
دری ست که سالها صیقل خورشید خورده است.
#علی_مومنی
#بیرون_تر_از_نگاه ۱۳۷۶
#شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دیگر #شعر_موج_نو #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈