✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸معرفی «آیا دچار عشق شده‌ام؟» #اورهان_ولی_کانیک
🔹ترجمه‌ی #ابوالفضل_پاشا

«آیا دچار عشق شده‌ام؟» شامل ترجمه‌هایی از شعرهای اورهان ولی کانیک از شاعران ترکیه با ترجمه‌ی «ابوالفضل پاشا» به بازار کتاب راه یافت.
اهمیت اورهان ولی کانیک از آن‌روست که او با دو نفر از شاعران معاصر خود به نام‌های اوکتای ریفات که در ایران به اوکتای رفعت مشهور است و ملیح جودت جریانی ادبی موسوم به گاریپ یا همان غریب راه انداخت. این سه شاعر از دوره‌ی دبیرستان یکدیگر را می‌شناختند و بعدها دست به دست هم دادند و با اصول و زیبایی‌شناسی جدیدی شعر سرودند که تا آن دوره چنین نگاهی به شعر و زیبایی‌شناسی معطوف به شعر در ترکیه سابقه نداشت. گرایش به جزییات، پرهیز از زبان فخیم و آرایه‌های شعر، بی‌اعتنایی به وزن و قافیه شماری از اصول شعری این سه نفر بود که در جریان شعری غریب لحاظ شد و شاعران دیگری نیز تحت تأثیر همین جریان قرار گرفتند. به همین دلیل است که اورهان ولی کانیک در تاریخ شعر نوی ترکیه اهمیت خاصی دارد و تاکنون چندین کتاب از ترجمه‌های شعر او منتشر شده است که این بار«ابوالفضل پاشا» با وسواس بیشتری به سراغ شعرهای او رفته و این کتاب را به دست علاقه‌مندان شعر او رسانده است

شعری از این مجموعه:

جدایی

دنبال کشتی‌یی که رهسپار است
خیره مانده‌ام
خودم را نمی‌توانم به دریا بیندازم
دنیا زیباست
وانگهی پای مردانگی در میان است
و نمی‌توانم گریه کنم

چاپ نخست کتاب «آیا دچار عشق شده‌ام؟» در 98 صفحه با شمارگان 500 نسخه به قیمت 9000 تومان به همت نشر سرزمین اهورایی و در سال جاری روانه‌ی بازار کتاب شده است.

http://uupload.ir/files/2dwd_a.p.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2091

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 دو شعر از #ابوالفضل_پاشا

🔸کتاب وقتی که از

کتاب وقتی که از تنور بیرون بیاوری
پر از خبرهای داغِ داغ را
به عینک خود بچسبان
که اگر زمانِ خواندن
از قضای روزگار باید جریمه شوی
پس چه‌گونه با چند صفحه‌ی دیگر
از جیب خود به سراغ صندوق پس‌انداز
باید حساب کنی
که مهمان شدن در این حال و هوا
کمی از حماقت پول خُرد کم نمی‌کند
وگرنه در جیب‌ها چرا صدای آن‌ها
اگر با صدای کلیدی
که از خانه‌ی ما چیزی به مدرسه می‌رسد
مگر چه فرقی از مدیر
تا معاونِ خط‌کش به دست که می‌گیری
کدام دانش‌آموز را ببین
که از هراس واحدهای مشروع خود
سراغ هر اتوبوس را که سوار می‌شود
بلیت خود را به شکل ساعت یازده
پیاده خواهد شد
و اگر تو حرف‌های کسی را
که باور نمی‌کنی
همان بهتر است که روزی
سه قاشق از غذای خودت را
پر از دودِ ایستگاهی به شکم بریزی
که هیچ اگزوزی چنین به روغن‌سوزی چرا نمی‌افتد؟

🔸به اندازه‌ی چاقو

به اندازه‌ی چاقویی
که گردن آن کلفت می‌شود
چرا به شهر زنجان که می‌روی
چمدان تو از همین دسته‌ها
که قیچی‌های خود را
مگر می‌توان گم نکرد
پس من به حال هندوانه‌هایی
که از کودکی قرمزند
چرا گریه کنم که بریدن آن‌ها
به همین عواملِ از یاد رفته‌ی خود
وقتی به بازار میوه فروش‌ها که می‌رسی
گوش‌های خود را بگیر
وگرنه فریادی که از گلوی ما
به تلفن همراه شما پیامک شود
چه‌گونه فقط به نقطه‌های آن می‌اندیشی
که قبض‌ها به پایان هر ماه
با چنین نکات من درآوردی
به حساب شما واریز نخواهد شد
که اگر غیر از این بود
هیچ‌کسی به بالاتر از وانت‌ها
داد نمی‌زد که هندوانه‌هایی آورده‌ام
که ضخامت آن‌ها
اگر از طول چاقوی شما سفیدتر نباشد
چرا پس طعم صورتی نمی‌دهند؟
.


http://www.uupload.ir/files/zsp_a.p.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2109

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از اولکو تام‌اِر Ülkü Tamer
- که نام او در ایران با املای اولکو تامر مشهورتر است -
🔸برگردان از #ابوالفضل_پاشا


🔸ابتدای شب

در همان ابتدای شب در تاریکی
من صدای خود را به‌ آب انداختم
و کشتی‌یی که از دریا می‌گذشت
ناگهان ترانه‌یی شد

در همان ابتدای شب در تاریکی
من به ‌ابر لب‌خند زدم
و بارانی که روی گیسوانِ او می‌بارید
یک‌باره رنگین‌کمانی شد

در همان ابتدای شب در تاریکی
ستاره‌یی در آسمان شکار کردم
روشنایی‌اش را به‌ تو بخشید
و گلی در قلب‌ات شکوفان شد


🔸GECELEYİN

Geceleyin karanlıkta
Suya attım ben sesimi
Türkü oldu birdenbire
Denizinden geçen gemi

Geceleyin karanlıkta
Gülümsedim buluta ben
Saçlarına düşen yağmur
Gökkuşağı oldu birden

Geceleyin karanlıkta
Yıldız tuttum gök içinde
Işığını sana vurdu
Bir gül açtı yüreğinde
...

http://www.uupload.ir/files/7qi8_a.p.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2118

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹معرفی مجموعه "نخستین بامدادهای بهار "
🔸ترجمه ی #ابوالفضل_پاشا

«نخستین بامدادهای بهار» شامل ترجمه‌ی از شعرهای چهار شاعر تأثیرگذار و جریان‌ساز ترکیه با ترجمه‌ی «ابوالفضل پاشا» به بازار کتاب راه یافت.
اصولن بعد از نوزایی در هر جامعه‌یی سرودن شعر نو امری اجتناب ناپذیر است و در اغلب کشورهای مشرق‌زمین این تجربه به همین منوال پیش رفته است اما در کنار شرودن شعر نو، تأثیرگذاری و حتا جریان‌سازی نکته‌ی مهم‌تری‌ست که در کار همه‌ی شاعران یافت نمی‌شود و وجود این ویژگی دال بر اهمیت شاعری‌ست که دست به خطر می‌زند. در تاریخ شعر نوی ترکیه ناظیم هیکمت یا همان ناظم حکمت بزرگ‌ترین خطر را کرد و برای نخستین بار شعر بی‌وزن سرود. اورهان ولی کانیک نیز بعد از حدود 15 سال بعد از او جریانی به نام گاریپ یا همان غریب راه انداخت که بعدها «بیرینجی ینی» یا موج اول شعر نو لقب گرفت. بعدها شماری از شاعران جریان دیگری به نام «ایکینجی ینی» یا موج دوم شعر نو را ایجاد کردند که جمال سوره‌یا یا همان جمال ثریا مهم‌ترین نقش را در این جریان داشت. این سه شاعر به نوعی آغازگر روش‌های جدیدی در شعر ترکیه بودند. علاوه بر این سه نفر می‌توان از اوزدمیر آساف یا همان اوزدمیر آصف نیز نام برد که بدون آن‌که بتوان نام خاصی روی شیوه‌های سرایش او گذاشت، صدایی منحصر به فرد بود و تأثیر بسیاری روی شاعران دیگر گذاشت.
«ابوالفضل پاشا» از این منظر به شعر ترکیه توجه کرده، این چهار شاعر را برگزیده، شماری از شعرهای آنان را در مجموعه‌یی به نام «نخستین بامدادهای بهار» ترجمه کرده، در اختیار مخاطبان چنین شعرهایی گذاشته است.
چاپ نخست کتاب «نخستین بامدادهای بهار» در 127 صفحه با شمارگان 550 نسخه به قیمت 10000 تومان به همت نشر نصیرا و در سال جاری روانه‌ی بازار کتاب شده است....

http://www.uupload.ir/files/8ouw_a.p.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2125

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸معرفی مجموعه شعر " با دست های پر از خورشید "
اثر #ناظیم_هیکمت
🔹ترجمه ی #ابوالفضل_پاشا

«با دست‌های پر از خورشید» شامل ترجمه‌هایی از شعرهای ناظیم هیکمت شاعر مشهور ترکیه - که در ایران به ناظم حکمت معروف است - با ترجمه‌ی «ابوالفضل پاشا» به بازار کتاب راه یافت.
شعرهای ناظیم هیکمت به دلیل اهمیت این شاعر تاکنون با گزینش‌های گوناگون از سوی مترجم‌ها بارها در مجموعه‌هایی با نام‌های مختلف چاپ شده‌اند اما اغلب این ترجمه‌ها یا خطاهایی در برگردان دارند و یا آن‌که به لحن شعری ترجمه نشده‌اند، از این‌رو ترجمه‌ی دیگربار این شعرها ضروری‌ست که «پاشا» در این مجموعه دقت بسیاری برای ترجمه‌ی صحیح و شاعرانه‌ی این آثار به خرج داده است.
شعری از این مجموعه:

🔸دنیا را به کودکان بدهیم

دنیا را
- دست کم برای یک روز -
به کودکان بدهیم
بدهیم مثلِ یک بادکنکِ پر زرق‌وبرق که بازی کنند
بازی کنند و در میانِ ستاره‌ها آواز بخوانند
دنیا را به کودکان بدهیم
بدهیم مثلِ یک سیبِ درشت
بدهیم مثلِ یک لقمه‌ی نانِ گرم
- که دست کم برای یک روز سیر باشند -
و برای یک روز هم که شده
دنیا مفهومِ دوستی را بیاموزد
دنیا را کودکان از دستِ‌ ما خواهند گرفت و
درخت‌های جاودانه بر آن خواهند کاشت

چاپ نخست کتاب «با دست‌های پر از خورشید» در 149 صفحه با شمارگان 1000 نسخه به قیمت 12000 تومان به همت نشر هشت و در سال جاری روانه‌ی بازار کتاب شده است.
#ناظم_حکمت

http://www.uupload.ir/files/u7e9_a.p.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2193

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸باران
▫️شعری از #ابوالفضل_پاشا
🔹مترجم: #آلاء_شریفیان (آناهیدا)

باران، شما مرا به خانه‌هاتان برده است
خانه‌هاتان كجاى ‌اين كوچه‌ها نمى‌شناسم
و باران، شما همه را به خانه‌هاتان برده است

پسرك با لباس‌هاى طوسى
پسرك با چترى به دست دارد
پسرك را كسى نمى‌شناسد

شما در اتاق‌ها به پيراهن‌تان چسبيده‌ايد
و بيرون مى‌بارد
بيرون نگاه مى‌كنم كه باران.

آسفالت با خط‌ كشى‌هاى عابر
مردى كه مى‌گذرد با لباس كار
سيگار له مى‌كند به آسفالت

روي تختخوابِ شما باران
پيراهن‌تان بر صندلى
و تو حتا را به تن ندارى
در خيابان‌ها قدم مى‌زنم كسى‌ نيست
باران همه را به خانه‌هاتان برده است


🔸Rain
▫️Poet: Abolfazl Pasha
🔹Translator: Ana Hida


Rain, you have taken me to your houses
I do not know where these alleys are your houses
And rain, you have taken all to your houses

The little boy with gray dresses
The little boy with an umbrella in hand
No one knows the laddie


You have clung to your shirt in the offices
And it is raining outside
I look out that rain

Asphalt with pedestrain crossings
The man who is passing with work clothes
Treads cigarette on the asphalt

The rain on your bed
Your shirt on the chair
And even you are not dressed in
I walk in the streets that there are not anyone
The rain has taken everyone to your houses

http://s1.picofile.com/file/8282982168/A_P.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2290

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸شعر دبستانی (6)
▫️سروده‌ی #ابوالفضل_پاشا
🔹ترجمه به ترکی #الیاد_موسوی


کجا می‌روی قطار!؟
من طاقت دوریِ دست‌ها را ندارم

قطار می‌رود
خانه‌ها خالی
کوچه‌ها خاموش
سنگ‌ها سرد
قطاری از دست‌ها می‌گذرد

چمدانِ مرا روزهایِ از یاد رفته سنگین کرده
برو این قطار را بیاور

راه می‌افتم، خالی
لبخند می‌زنم، سرد
دست می‌دهم، خاموش

بیا داستانی از چمدان برای تو باز کنم
اگر قطار نیاید
اگر کوه بریزد
اگر «ریزعلی» نباشد، قطار می‌آید؟



هارا گئدیرسن ترن!؟
منیم دؤزوموم یوخ اللرین اوزاقلیغینا

ترن گئدیر
ائولر بوش
کوچه‌لر سسسیز
داشلار سویوق
بیر ترن اللردن کئچیر

چمدانیمی اونودولموش گونلر آغیرلاتمیش
گئت بو ترنی گتیر

یولا دوشورم بوش
گولومسورم سویوق
ال وئریرم سسسیز

گل بیر ناغیل چمداندان سنه آچیم
ترن گلمه‌سه
داغ تؤکولسه
ریزعلی اولماسا، ترن گلرمی؟

http://s1.picofile.com/file/8282982168/A_P.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2372

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

▪️شعری از #تورگوت_اویار
🔹برگردان از #ابوالفضل_پاشا
#Turgut_Uyar

🔸در باره‌ی عشق

پنجره‌ی کوچکِ من به ‌باغ می‌نگرد
درختانِ بادام و
درختانِ آلو به ‌شب نگاه می‌کنند
نوری از برگ‌ها بر زمین می‌ریزد
جوانه‌ها خاموش‌اند و
بذرها در خواب.
برای لحظه‌یی ایستاده، گسترش یافته، رشد کرده‌اند
ترانه‌یی قدیمی
بهاری قدیمی
دریایی آشنا
غروبِ یکی از روزهای میانیِ آوریل است...

در این شعر
عشق بر روی عشق انباشته است
و سال‌هاست که خداحافظی پس از خداحافظی می‌آید
و در دلِ زخمیِ من
درد بر روی درد می‌نشیند
غروبِ یکی از روزهای میانیِ آوریل است
مهتاب
با پرندگان و
با گل‌ها و
با ماهی‌ها
از کاری که می‌کند بی‌خبر است
ای‌کاش اکنون دو تارِ موی بلوطی‌رنگ در مشتِ من باشد
و گریه کنم... گریه کنم... آرام شوم...

🔸Sevda Üstüne

Küçük pencerem bahçeye bakar
Bademler, erikler geceye bakar
Bir ışık dökülür yapraklardan şıkır şıkır
Filizler susmuş, tohumlar uyumuş;
Bir an durmuş, genişlemiş büyümüş
Bir eski şarkı, bir eski bahar, bir bildik deniz
Vakit nisan ortasında bir akşam..

Bu şiirde sevda sevda üstüne
Senelerdir veda veda üstüne
Yareli yüreğimde dağ dağ üstüne
Vakit nisan ortasında bir akşam.
Mehtap ettiğinden bihaber
Kuşlarla, çiçeklerle, balıklarla beraber
İki tel kumral saç olsa avucumda şimdi
Ağlayıp ağlayıp avunsam...

http://www.uupload.ir/files/5tui_t.u.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2395

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸شعری از جاهیت سیتکی تارانجی Cahit Sıtkı Tarancı
▫️- که او را در ایران به نامِ #جاهد_صدقی_تارانجی هم می‌شناسند -
🔹برگردان از #ابوالفضل_پاشا

▪️آفتاب از پنجره‌ام کم نشود

نه قادرم به آفتابی که طلوع می‌کند فرمان برانم
نه کسی بیدار می‌شود که حالِ مرا درک کند
مردن از اندیشه‌ام می‌گذرد
و بعد هم این پرنده
این باغ
و این نور از اندیشه‌ام می‌گذرد
و دل‌ام با خدا چنین می‌گوید:
از اندوهی که به من سپرده‌یی نمی‌ترسم
همین کافی‌ست که آفتاب از پنجره‌ام کم نشود
که من هر رنج و محنتی را می‌پذیرم

▪️Gün Eksilmesin Penceremden

Ne doğan güne hükmüm geçer,
Ne halden anlayan bulunur;
Ah aklımdan ölümüm geçer;
Sonra bu kuş, bu bahçe, bu nur.
Ve gönül Tanrısına der ki:
- Pervam yok verdiğin elemden;
Her mihnet kabulüm, yeter ki
Gün eksilmesin penceremden!

http://www.uupload.ir/files/7ebv_c.t.jpeg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2429

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه_و_آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از آریف دامار Arif Damar
- که او را در ایران به نامِ عارف دامار هم می‌شناسند -
🔸برگردان از #ابوالفضل_پاشا

▪️من

من تکه‌یی از یک سفالِ بام
و از بامِ کلبه‌یی فقیر و کوچک‌ام
و من ترانه‌ی محلیِ یک چوپان‌ام

من تکه‌یی از یک سفالِ بام
و از بامِ کلبه‌یی فقیر و کوچک‌ام
که در وزشِ بادهای سرد
می‌شکند
و می‌افتد

من ترانه‌ی محلیِ یک چوپان‌ام
که رودرروی بادهای سرد
خوانده می‌شود
به تکه‌های بام
وقتی که به‌ هم متصل می‌شوند
والا بیندیش!

من تکه‌یی از یک سفالِ بام و
ترانه‌ی محلیِ یک چوپان‌ام
من از اشکِ چشم و
من از عرقِ پیشانی‌ام
و من صدای یک سفالِ بام‌ام

▪️Ben

Bir kiremit parçasıyım ben
Yoksul bir evden
Bir çoban türküsüyüm
Bir kiremit parçasıyım kırılan düşen
Poyrazda yoksul bir evden
Bir çoban türküsüyüm ben
Poyraza karşı söylenen
Ulu düşün çatısı çatılırken
Bir kiremit parçası bir çoban türküsüyüm
Gözyaşından alınterinden
Bir kiremit sesiyim ben

http://www.uupload.ir/files/xzut_a.d.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2496

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ

🔸شعری از آتتیلا ایلهان Attilâ İlhan
- که او را در ایران به نامِ آتیلا ایلهان هم می‌شناسند -
🔹برگردان از #ابوالفضل_پاشا


▪️تو نیستی


تو نیستی
و دریا نیست
ستاره‌ها دوستانِ من‌اند
یا امشب اتفاق‌های عجیبی خواهد افتاد
یا سرم مثل بمبی منفجر خواهد شد

من در حالی‌که مصاریعِ قدیمی را زیرِ لب زمزمه می‌کنم
دراز کشیده‌ام
مناره‌های ایستانبول انگار در اتاقِ من‌اند
آسمان، زیبا و درخشنده است
و اکنون خجسته‌ترین روزهای ما
بازو در بازوی هم از راه رسیده‌اند
و بادِ مخالف از ساحلِ روبه‌رو می‌وزد

آسمان
بر اثر تابشِ نورهای فسفری
به ‌سانِ دریاست
در هوا صدای بال‌ها
و در هوا بوهای مست و جنون‌آمیز

دریا نیست
ستاره‌ها دور می‌شوند
و من باز تنها می‌مانم
مناره‌های ایستانبول از نظر ناپدید شده‌اند
و تو نیستی.


▪️Sen Yoksun


sen yoksun
deniz yok
yıldızlar arkadaşım
ya bu gece harika bir şeyler olsun
yahut bir bomba gibi
infilak edecek başım

ağzımda eski mısralar uzanıp kalmışım
istanbul minareler odamda gibi
gökyüzü temiz ve parlak
işte kolkola girmiş en mesut günlerimiz
muhalif bir rüzgar karşı sahilden

fosforlu ışıklarıyla gökyüzü bir deniz
havada kanat sesleri
ve çılgın kokular

deniz yok
yıldızlar uzaklaşıyor
ben yine yalnız kalıyorum
istanbul minareler kaybolmuş
sen yoksun

http://www.uupload.ir/files/4la6_a.i.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2527

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ

🔹 سه شعر از #ابوالفضل_پاشا


🔸بیمارستان


بوى الکل از همه‌جا بوى فِنُل پیچیده است
و مجبورم این‌ها چه‌گونه من باید تحمل کنم
که این‌جا تو را بگو چرا آورده‌اند؟

من کجا با تو فاصله‌ها داشتم
فقط مى‌دانم اکنون تو این‌جا
و چه مى‌دانى از من از دست‌هاى من چنین خالى
که مانده‌ام با همین هزینه‌ى بیمارستان

آرى تو از من آیا خبر از چه دارى؟
اکنون تو آسوده بر کدامین تخت،
اما همین گمان من اشتباه!
که اکنون تو آشفته روى این یا که آن دستگاه.

با دست خود این چه‌گونه را نشان مى‌دهى
که روى این دستگاهِ نام‌اش چه مى‌دانم
چنین تویى که به خود پیچیده‌اى
و دهان باز مى‌کنى چیزى چه مى‌گویى
که هیچ دکترى کجا که پرستارى مگر نمى‌شنود تو را!؟


🔸راه راه


پیراهن‌ات شاید از کجا آورده باشى
در شگفت‌ام از راه راهِ بسیار دارد
با همین دکمه‌هاىِ باز اگر بنشینى
مى‌دانم از این‌ها چرا هیچ‌یک به من نمى‌رسد

پیراهن‌ات ولى اصلن چه‌گونه پیراهن‌ات فقط؟
من از کدامینِ دیگر آیا که باز مى‌توان ببینم؟
و چیزى که آن لبه‌ها به من نرسد پیداست

چه سودى از همین چرا بروم پایین؟
با آن‌که از فرورفتگى‌هایِ ببین همیشگى خبرى نیست
من از این‌ها ولى به من که نمى‌رسد چه‌کنم را چه نمى‌دانم
و پیراهن‌ات که با همان گفته‌هاى پیشِ من باید بمانى

شاید از کجا که پیراهن‌ات
در شگفت‌ام از راهِ بسیار دارد
و از این راه‌ها اگر که من بیایم آیا مگر هیچ‌یک چرا نمى‌رسد به تو؟


🔸باز هم تو


این از تو کوچک‌تر از کدام؟
در فصلِ تقارن کجا یکى با دیگرى متفاوت؟
و از تو آیا چه‌گونه ممکن مگر چنین کوچک‌تر؟

همیشه این‌ها همین سؤال کردن بس است
نکته‌ها بگو دیگر از حرف‌ها که حیرت‌ام بیشتر
هر چیزِ دورتر اصلن مگر نه کوچک‌تر؟
پس نمى‌دانم این چرا که حالا بگو
وگرنه بیزار مى‌شوم من از بزرگ و از کوچک

از تو چه‌گونه ممکن مگر از کدام؟
و ببین که در مُشت‌هاى ‌من اشتباه
این‌جا اگر من ایستاده باشم همین است!
باید کمى از جاى ‌خود عوض کنم

همیشه این‌ها همین نگاه کردن بس است
بیا با من از خود کمى بیاور این‌جا
همه‌چیز اگر بگو که این‌هم از تقارن
تا من ببینم تو را که با همه‌جاى این‌چنین که باز هم تو!


http://s1.picofile.com/file/8282982168/A_P.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2592

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 لطفا جهت انتشار آثارتان در سایت پیاده رو ، فایل متن و عکس خود را برای دبیر هر بخش تلگرام کنید :

▪️شعر آزاد : #محمد_آشور
@mohammad_ashour
▪️شعر کلاسیک : #شهرام_میرزایی
@Shahrammirzaii
▪️داستان : #احمد_درخشان
@Ahmad_derakhshan
▪️نقد و اندیشه : #حمید_شریف_نیا
@Sharifnia1981
▪️ادبیات جهان : #آزیتا_قهرمان
@Azitaghahreman
▪️ادبیات ترکیه و آذربایجان : #ابوالفضل_پاشا
@pasha1345
▪️ادبیات فرانسه : #آسیه_حیدری
@asimon
▪️ادبیات کردستان : #بابک_صحرانورد
@BABAKSAHRA

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈

🔹شعری از: #عزیز_نسین (آزیز نِسین) "Aziz Nesin"

🔹برگردان:
#ابوالفضل_پاشا

در سایت #پیاده‌رو بخوانید: 👇👇

▶️ https://piadero.ir/post/2857

#ادبیات_ترکیه و #آذربایجان

🆔 @piaderonews 👈

🔹شعری از شاعر ترک: #اوزدمیر_آساف (اوزدمیر آصف) "Özdemir Asaf"

🔹برگردان: #ابوالفضل_پاشا

در سایت #پیاده‌رو بخوانید: 👇👇

▶️ https://piadero.ir/post/2883

#ادبیات_ترکیه و #آذربایجان

🆔 @piaderonews 👈