🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #آسیه_حیدری_شاهی_سرایی
🔸شعر اول :
صدایم را صاف میکنم
موج
به
موج
کسی در من پهلو میگیرد
ها شور میزند بر حافظهام
شاید دستی در کار...
باشد!
من انقلابی ترسیدهای
که در صدایش
تیر میکشد
🔸شعر دوم :
در سپیدهدم خانه داری
و هر بار
تنها
قدِ یک فنجان چای شیرین
به هم میخوریم
http://www.uupload.ir/files/8ucu_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2333
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #آسیه_حیدری_شاهی_سرایی
🔸شعر اول :
صدایم را صاف میکنم
موج
به
موج
کسی در من پهلو میگیرد
ها شور میزند بر حافظهام
شاید دستی در کار...
باشد!
من انقلابی ترسیدهای
که در صدایش
تیر میکشد
🔸شعر دوم :
در سپیدهدم خانه داری
و هر بار
تنها
قدِ یک فنجان چای شیرین
به هم میخوریم
http://www.uupload.ir/files/8ucu_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2333
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
#ادبیات_فرانسه
#آسیه_حیدری
از نظر #استفان_مالارمه، شاعر و تئوریسین شعر و هنر #سمبولیسم ، هنر مانند کشف اندکی طلا در معدن مس است. کار شاعر باید کشف این اندک طلا باشد.
#مالارمه ، به کارگیری زبان مبتذل و پیش پا افتاده را در خور شعر نمی داند و اعتقاد دارد که خواننده ی شعر باید خود را برای شناخت سمبول ها آماده کند.
http://www.uupload.ir/files/ie1k_m.jpeg
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری شاهی سرایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
#ادبیات_فرانسه
#آسیه_حیدری
از نظر #استفان_مالارمه، شاعر و تئوریسین شعر و هنر #سمبولیسم ، هنر مانند کشف اندکی طلا در معدن مس است. کار شاعر باید کشف این اندک طلا باشد.
#مالارمه ، به کارگیری زبان مبتذل و پیش پا افتاده را در خور شعر نمی داند و اعتقاد دارد که خواننده ی شعر باید خود را برای شناخت سمبول ها آماده کند.
http://www.uupload.ir/files/ie1k_m.jpeg
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری شاهی سرایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
#ادبیات_فرانسه
#آسیه_حیدری
#مارسل_پروست نویسنده قرن بیست #فرانسه و خالق رمان "در جست و جوی زمان از دست رفته " است.
او دیدگاه خاصی به عشق، مرگ و گذاشت زمان دارد. هنوز ضمیر ناخودآگاه توسط فروید کشف نشده بود که مارسل پروست اساس رمان خود را همین ضمیر ناخودآگاه قرار داد.
او در رمانش دوهزار شخصیت دارد اما شخصیت اصلی رمانش نه مرد است نه زن. چیزی است که هست و نیست. فرّار است و گریزپا، دزد است و سنگدل، و کسی و چیزی نیست جز "زمان" .
زمان همان گمشده ی پروست و همه ما. همان که ما را پیر می کند، زیبایی هایمان را می دزدد، لحظه های خوبمان را به فراموشی می دهد. حالا پروست می خواهد کاری بکند کارستان. پس دست به انتقام می زند. از زمان انتقام همی چیز را می گیرد. زیبایی هایی که رنگ باختند، لحظه های خوب زیستن که رنگ فراموشی گرفتند و جاهای مطلوبی که گم شدند در زمان.
پس وقتش شده که مارسل دست به کار شود و انتقام خود را زمان از فراموش شده با خلق رمانش بگیرد.
او در می یابد که جایی در وجود ما هست که _ لحظه هایی که واقعا درآن زیسته ایم - بدون دخالت ما، در آنجا نگهداری و حفظ شده اند. و این کار کسی نیست جز حافظه غیر ارادی ما.
حافظه غیر ارادی تلاش میکند تا تمام لحظات خوبی که زیسته ایم را یواشکی در ضمیر ناخودآگاهمان ثبت کند.
و این را اول بار مارسل کشف کرد. مارسلی که عاشق مادرش بود ....
حالا او دلش می خواد انتقام بگیرد و می گیرد . اما چگونه؟
مارسل پروست با هر تلنگری که ضمیر ناخودآگاهش به او می زند دست به کار می شود. و با خلق یک اثر هنری بزرگ و بی بدیل زمان را به بند می کشد . گذشته را احظار می کند و زیبایی را و تمام زمان ها و مکان هایی را که در آن به معنی واقعی کلمه زیسته بود را احظار می کند.
هر آنچه از عمق ضمیر نا خودآگاهش به سطح ضمیر خودآگاهش آمده را می نویسد و ثبت می کند. گذشته را به حال می کشد. خواننده خود را به گذشته می برد و به حال می آورد. می برد و می آورد ....
و این گونه "من" های گوناگون خود را از عمق ضمیر ناخودآگاه بیرون می کشد و در سطح ضمیر خود آگاهش زندگی می دهد. او رستاخیز می کند با هنرش. با رمانش. #در_جست_و_جوی_زمان_از_دست_رفته . و نهایتا در همین جست و جوی سیزده ساله ی خود توانست انتقامش را از زمان بگیرد.
آری #پروست نوشت تا انتقام بگیرد.
http://www.uupload.ir/files/3zxm_m.p.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2358
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
#ادبیات_فرانسه
#آسیه_حیدری
#مارسل_پروست نویسنده قرن بیست #فرانسه و خالق رمان "در جست و جوی زمان از دست رفته " است.
او دیدگاه خاصی به عشق، مرگ و گذاشت زمان دارد. هنوز ضمیر ناخودآگاه توسط فروید کشف نشده بود که مارسل پروست اساس رمان خود را همین ضمیر ناخودآگاه قرار داد.
او در رمانش دوهزار شخصیت دارد اما شخصیت اصلی رمانش نه مرد است نه زن. چیزی است که هست و نیست. فرّار است و گریزپا، دزد است و سنگدل، و کسی و چیزی نیست جز "زمان" .
زمان همان گمشده ی پروست و همه ما. همان که ما را پیر می کند، زیبایی هایمان را می دزدد، لحظه های خوبمان را به فراموشی می دهد. حالا پروست می خواهد کاری بکند کارستان. پس دست به انتقام می زند. از زمان انتقام همی چیز را می گیرد. زیبایی هایی که رنگ باختند، لحظه های خوب زیستن که رنگ فراموشی گرفتند و جاهای مطلوبی که گم شدند در زمان.
پس وقتش شده که مارسل دست به کار شود و انتقام خود را زمان از فراموش شده با خلق رمانش بگیرد.
او در می یابد که جایی در وجود ما هست که _ لحظه هایی که واقعا درآن زیسته ایم - بدون دخالت ما، در آنجا نگهداری و حفظ شده اند. و این کار کسی نیست جز حافظه غیر ارادی ما.
حافظه غیر ارادی تلاش میکند تا تمام لحظات خوبی که زیسته ایم را یواشکی در ضمیر ناخودآگاهمان ثبت کند.
و این را اول بار مارسل کشف کرد. مارسلی که عاشق مادرش بود ....
حالا او دلش می خواد انتقام بگیرد و می گیرد . اما چگونه؟
مارسل پروست با هر تلنگری که ضمیر ناخودآگاهش به او می زند دست به کار می شود. و با خلق یک اثر هنری بزرگ و بی بدیل زمان را به بند می کشد . گذشته را احظار می کند و زیبایی را و تمام زمان ها و مکان هایی را که در آن به معنی واقعی کلمه زیسته بود را احظار می کند.
هر آنچه از عمق ضمیر نا خودآگاهش به سطح ضمیر خودآگاهش آمده را می نویسد و ثبت می کند. گذشته را به حال می کشد. خواننده خود را به گذشته می برد و به حال می آورد. می برد و می آورد ....
و این گونه "من" های گوناگون خود را از عمق ضمیر ناخودآگاه بیرون می کشد و در سطح ضمیر خود آگاهش زندگی می دهد. او رستاخیز می کند با هنرش. با رمانش. #در_جست_و_جوی_زمان_از_دست_رفته . و نهایتا در همین جست و جوی سیزده ساله ی خود توانست انتقامش را از زمان بگیرد.
آری #پروست نوشت تا انتقام بگیرد.
http://www.uupload.ir/files/3zxm_m.p.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2358
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
▫️چونان پریان کهربایی چشم
🔹 شعری از #شارل_بودلر
🔸ترجمه ی #آسیه_حیدری_شاهی_سرایی
چونان پریان کهربایی چشم
به شاهنشین تو می آیم باز
آرام می خزم، با سایه های شب تا بسترت
مه آلوده بوسه های سردم را به تو می سپارم چون ماه
و خزش مارِ نوازشم بر افت وخیز پیکرت .
فردای پریده رنگ که بیاید
خالی حضور من سرد است تا شامگاه
آنگاه که همه، جوانی و زندگانی ات را حاکم اند
می خواهم به هراس پادشاهی ات کنم.
http://www.uupload.ir/files/y9yn_ch.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2369
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
▫️چونان پریان کهربایی چشم
🔹 شعری از #شارل_بودلر
🔸ترجمه ی #آسیه_حیدری_شاهی_سرایی
چونان پریان کهربایی چشم
به شاهنشین تو می آیم باز
آرام می خزم، با سایه های شب تا بسترت
مه آلوده بوسه های سردم را به تو می سپارم چون ماه
و خزش مارِ نوازشم بر افت وخیز پیکرت .
فردای پریده رنگ که بیاید
خالی حضور من سرد است تا شامگاه
آنگاه که همه، جوانی و زندگانی ات را حاکم اند
می خواهم به هراس پادشاهی ات کنم.
http://www.uupload.ir/files/y9yn_ch.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2369
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸منحنی چشم هایت
▫️شعری از #پل_الوار
🔹ترجمه ی #آسیه_حیدری_شاهی_سرایی
دلم را زیر و رو می کند
منحنی چشم هایت
انحنایی از شیرینی و رقص
هاله ای گِرد زمان
گهواره ی امن شب
دیگر نمی دانم چه اندازه زیسته ام
که همیشه در چشم های تو حاضر نبوده ام
برگ برگ روز، حباب های شبنم
نیزار باد، لبخندهای عطراگین
این چشم های تو
بال هایی که نور بر جهان می کشد
قایق هایی بارشان، آسمان و دریا
شکارچیان صدا، چشمه های رنگ
چشم های تو
عطر سر زده از خانه ی سپیده دم
دمیده بر کهکشان ستاره
آفتاب، ناگزیر پاکی است
جهان، ناگزیر چشم های تو
و خون من، همه جاری در نگاه هایش
🔸La courbe de tes yeux de Paul Eluard
La courbe de tes yeux fait le tour de mon coeur,
Un rond de danse et de douceur,
Auréole du temps, berceau nocturne et sûr,
Et si je ne sais plus tout ce que j’ai vécu
C’est que tes yeux ne m’ont pas toujours vu.
Feuilles de jour et mousse de rosée,
Roseaux du vent, sourires parfumés,
Ailes couvrant le monde de lumière,
Bateaux chargés du ciel et de la mer,
Chasseurs des bruits et sources des couleurs,
Parfums éclos d’une couvée d’aurores
Qui gît toujours sur la paille des astres,
Comme le jour dépend de l’innocence
Le monde entier dépend de tes yeux purs
Et tout mon sang coule dans leurs regards.
▫️#Paul_Eluard , Capitale de la douleur, 1926
http://www.uupload.ir/files/90lr_p.e.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2374
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸منحنی چشم هایت
▫️شعری از #پل_الوار
🔹ترجمه ی #آسیه_حیدری_شاهی_سرایی
دلم را زیر و رو می کند
منحنی چشم هایت
انحنایی از شیرینی و رقص
هاله ای گِرد زمان
گهواره ی امن شب
دیگر نمی دانم چه اندازه زیسته ام
که همیشه در چشم های تو حاضر نبوده ام
برگ برگ روز، حباب های شبنم
نیزار باد، لبخندهای عطراگین
این چشم های تو
بال هایی که نور بر جهان می کشد
قایق هایی بارشان، آسمان و دریا
شکارچیان صدا، چشمه های رنگ
چشم های تو
عطر سر زده از خانه ی سپیده دم
دمیده بر کهکشان ستاره
آفتاب، ناگزیر پاکی است
جهان، ناگزیر چشم های تو
و خون من، همه جاری در نگاه هایش
🔸La courbe de tes yeux de Paul Eluard
La courbe de tes yeux fait le tour de mon coeur,
Un rond de danse et de douceur,
Auréole du temps, berceau nocturne et sûr,
Et si je ne sais plus tout ce que j’ai vécu
C’est que tes yeux ne m’ont pas toujours vu.
Feuilles de jour et mousse de rosée,
Roseaux du vent, sourires parfumés,
Ailes couvrant le monde de lumière,
Bateaux chargés du ciel et de la mer,
Chasseurs des bruits et sources des couleurs,
Parfums éclos d’une couvée d’aurores
Qui gît toujours sur la paille des astres,
Comme le jour dépend de l’innocence
Le monde entier dépend de tes yeux purs
Et tout mon sang coule dans leurs regards.
▫️#Paul_Eluard , Capitale de la douleur, 1926
http://www.uupload.ir/files/90lr_p.e.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2374
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸شعری از #ژک_دوپان
🔹ترجمه ی #آسیه_حیدری
خاک بد ذات
زمین بی حاصل
آب یخ بسته ی کوزه را با تو تقسیم می کنم
هوای میله ها
و تختی که تخت نیست
تنها ترانه ای یاغی
به سنگینی می نشیند باز
از دسته دسته ی گندمت
ترانه ای که دروغیست در خویش
شبنم نشسته بر تک شاخه
هوایمان را شادمانه می کند
از شکاف دیوار
ستاره ها را به این سو اگر بکشانی
http://www.uupload.ir/files/xirf_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2403
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸شعری از #ژک_دوپان
🔹ترجمه ی #آسیه_حیدری
خاک بد ذات
زمین بی حاصل
آب یخ بسته ی کوزه را با تو تقسیم می کنم
هوای میله ها
و تختی که تخت نیست
تنها ترانه ای یاغی
به سنگینی می نشیند باز
از دسته دسته ی گندمت
ترانه ای که دروغیست در خویش
شبنم نشسته بر تک شاخه
هوایمان را شادمانه می کند
از شکاف دیوار
ستاره ها را به این سو اگر بکشانی
http://www.uupload.ir/files/xirf_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2403
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعرهایی از #ماریو_براسار
▫️ترجمه ی #آسیه_حیدری
📚ماریو براسار نویسنده و شاعر اهل کِبِک در سال ۱۹۷۸ زاده شد. اولین مجموعه شعرش در سال ۲۰۰۳ به بازار آمد. وی در سال ۲۰۱۲ سومین مجموعه شعرش را راهی بازار کرد که جایزه امیل نلیگان و بسیاری ار جوایز ادبی دیگر را از آن خود کرد. ماریو برانسار، علاوه بر کار شعر دستی بر ادبیات نوجوان نیز دارد و آثار بسیاری را در حوزه نوجوان به چاپ رسانده است.
🔸شعر اول :
نمیدانم با چه واژه ای
زمین می چرخد
و سایه ات دوباره به من می رسد
بادهای مخالف
حروف ارواح
ما در شبی واحد می خوابیم
شبی که خواب، به اندازه زخمی عمیق است
🔸شعر دوم :
اینجا
برف پاک کن، دلشوره باران دارد
دورتر، خورشیدی بر تخت خواب مرگش
و دورتر، اشکی
احتضار از سر تا پا خانه کرده
نخستین حفره
تا صدا گم شود
اوج بگیرد پژواک،
پرواز شود
آنجا هیزم شکن ها در تلاشند
تا شب را پایین بکشند.
🔸شعر سوم :
اسب بی سر
چاقوی بی دندانه
در یک کیسه
در یک روز
خون روان است اما رودخانه، دور
میخ ها این شانس را دارند
که پیدا کنند دردی را که بر هیچ جسمی پاسخی نباشد
بالا ببرید دیوارها را
کیسه را باز کنید
و ببینید، نیست را
http://www.uupload.ir/files/qcxl_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2439
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹شعرهایی از #ماریو_براسار
▫️ترجمه ی #آسیه_حیدری
📚ماریو براسار نویسنده و شاعر اهل کِبِک در سال ۱۹۷۸ زاده شد. اولین مجموعه شعرش در سال ۲۰۰۳ به بازار آمد. وی در سال ۲۰۱۲ سومین مجموعه شعرش را راهی بازار کرد که جایزه امیل نلیگان و بسیاری ار جوایز ادبی دیگر را از آن خود کرد. ماریو برانسار، علاوه بر کار شعر دستی بر ادبیات نوجوان نیز دارد و آثار بسیاری را در حوزه نوجوان به چاپ رسانده است.
🔸شعر اول :
نمیدانم با چه واژه ای
زمین می چرخد
و سایه ات دوباره به من می رسد
بادهای مخالف
حروف ارواح
ما در شبی واحد می خوابیم
شبی که خواب، به اندازه زخمی عمیق است
🔸شعر دوم :
اینجا
برف پاک کن، دلشوره باران دارد
دورتر، خورشیدی بر تخت خواب مرگش
و دورتر، اشکی
احتضار از سر تا پا خانه کرده
نخستین حفره
تا صدا گم شود
اوج بگیرد پژواک،
پرواز شود
آنجا هیزم شکن ها در تلاشند
تا شب را پایین بکشند.
🔸شعر سوم :
اسب بی سر
چاقوی بی دندانه
در یک کیسه
در یک روز
خون روان است اما رودخانه، دور
میخ ها این شانس را دارند
که پیدا کنند دردی را که بر هیچ جسمی پاسخی نباشد
بالا ببرید دیوارها را
کیسه را باز کنید
و ببینید، نیست را
http://www.uupload.ir/files/qcxl_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2439
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
روانکاوی و ادبیات
#آسیه_حیدری
ارتباط بین روانکاوی و ادبیات از ارتباط بین روانکاوی و دیگر علوم انسانی نزدیک تر و عمیق تر است چرا که در حقیقت هردو این علوم ناگزیر از بیان، کلام و تصویر و تخیل اند. پس برخوردشان حتما و قطعی است. تردیدی نیست که ادبیات دینی بزرگ بر گردن روانکاوی دارد. زیرا ورود و دخالت روانکاوی در امر ادبیات سبب شد تا روانکاوی از نقش درمانگری خود( درمان آسیب های روحی) فراتر رفته و به دنیای تئوری های خلاقیت ادبی ورود کند.
می دانیم که روانکاوی در بستر و پایه ی "تجربه های کودکی"، "غرایز سرکوب شده"، "ضمیر ناخودآگاه"، "رویا" و رفتارها شکل می گیرد و اساس آن بر این مبنا است. عمل "نوشتن " هم به عنوان یک " رفتار" با آنچه به عنوان تجربه های روانکاوی در نظر گرفته می شود، یکجا جمع نخواهد شد.
یعنی این که هر خلاقیت یک محتوای بیرونی و آشکار دارد و یک محتوای درونی و پنهان. درست مانند رویا.
خلاقیت ادبی، برون ریزی روانی نویسنده است که گاه به انگیزه هایش نیز آگاه نیست.
کار روانکاوی ادبی،بررسی و آنالیز محتوای پنهان یک اثر ادبی است.
اما آیا رویا با یک خلاقیت ادبی، قابل قیاس است؟
آیا می شود ارزش یک اثر ادبی را درحد چند خواهش سرکوب شده، تنزل داد؟ از منظر روانکاوی فرویدی عقده ی سرکوب شده به شکل رویا و خواب ظهور می کنند اما آیا ظهور اثر ادبی مانند رویا دیدن است ...
http://s8.picofile.com/file/8317635018/a_h.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2445
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
روانکاوی و ادبیات
#آسیه_حیدری
ارتباط بین روانکاوی و ادبیات از ارتباط بین روانکاوی و دیگر علوم انسانی نزدیک تر و عمیق تر است چرا که در حقیقت هردو این علوم ناگزیر از بیان، کلام و تصویر و تخیل اند. پس برخوردشان حتما و قطعی است. تردیدی نیست که ادبیات دینی بزرگ بر گردن روانکاوی دارد. زیرا ورود و دخالت روانکاوی در امر ادبیات سبب شد تا روانکاوی از نقش درمانگری خود( درمان آسیب های روحی) فراتر رفته و به دنیای تئوری های خلاقیت ادبی ورود کند.
می دانیم که روانکاوی در بستر و پایه ی "تجربه های کودکی"، "غرایز سرکوب شده"، "ضمیر ناخودآگاه"، "رویا" و رفتارها شکل می گیرد و اساس آن بر این مبنا است. عمل "نوشتن " هم به عنوان یک " رفتار" با آنچه به عنوان تجربه های روانکاوی در نظر گرفته می شود، یکجا جمع نخواهد شد.
یعنی این که هر خلاقیت یک محتوای بیرونی و آشکار دارد و یک محتوای درونی و پنهان. درست مانند رویا.
خلاقیت ادبی، برون ریزی روانی نویسنده است که گاه به انگیزه هایش نیز آگاه نیست.
کار روانکاوی ادبی،بررسی و آنالیز محتوای پنهان یک اثر ادبی است.
اما آیا رویا با یک خلاقیت ادبی، قابل قیاس است؟
آیا می شود ارزش یک اثر ادبی را درحد چند خواهش سرکوب شده، تنزل داد؟ از منظر روانکاوی فرویدی عقده ی سرکوب شده به شکل رویا و خواب ظهور می کنند اما آیا ظهور اثر ادبی مانند رویا دیدن است ...
http://s8.picofile.com/file/8317635018/a_h.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2445
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸 #آنادوبرانکوآن
🔹نوشته و ترجمه ی #آسیه_حیدری
📚آنادوبرانکوآن، کنتس دونوآی، از خانواده ای سلطنتی در پاریس متولد شد. مادرش یونانی بود.
او با کنت دونوآی ازدواج کرد و کنتس شد. سفرهای طولانی اش با خانواده به مشرق زمین از جمله به ایران، عاملی بود تا تخیل او را در ده سالگی شکوفا شود.
پس از ازدواج در سال ۱۹۰۱ مجموعه شعر ( دل بی شمار ) را منتشر کرد و پس از آن پنج دفتر شعر دیگر را به نشر رساند.
شعر این بانوی شاعر سرشار از تخیلی رمانتیک، شور و صداقت است.
او در زمره ی شاعران سده ی بیستم قرار دارد.
موتیف مرگ، دلهره اصلی، وسوسه ی همیشه و هراس او بود.
او موسس جایزه ی ( زندگی شادمانه) بود که بعدها به جایزه ی فاطیما تغییر نام داد. دوآنوی زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه را بلد بود.
▪️بخشی از یک شعر این بانوی شاعر را در زیر می خوانید:
دل من، قصری است
سرشارِ عطرهای شناور
که به خواب می روند
در چین حافظه ام
و بیداری ناگهان دسته گل های پنهان
همان کیسه های سُریده در گنجه های ژرف
کفن از لذت های مرده ام برمی دارد
به گریه، گره های غمزده اش را باز می کند
نیروهای ارزشمند، خدایان برانگیزاننده، عطرها!
بگذارید به سمت من دود کند مجمر سنگین تان
عطر گلهای اردیبهشت،
رایحه ی گل صد تومانی
بوی آتش تازه در اتاق های نمزده
بوی خوش رها شده در خانه های کهنه
تنیده در مخمل هایی زیبا و محکم
عطری آرام بخش که می تراود از گرما
و زنحیرهای تاریک را ممتد می کند
خاطرات پاک شده از عشق جوانمان
که بیدار می شود و آه می کشد در بوی گیسوها
بوی شرابی که به کفری ناگاه می رسد
لطف دانه های اسپند و عود ...
....
در سینه ام پارک بزرگی است
که رنج هایم در آن آواره می شوند
http://www.uupload.ir/files/z0x5_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2468
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸 #آنادوبرانکوآن
🔹نوشته و ترجمه ی #آسیه_حیدری
📚آنادوبرانکوآن، کنتس دونوآی، از خانواده ای سلطنتی در پاریس متولد شد. مادرش یونانی بود.
او با کنت دونوآی ازدواج کرد و کنتس شد. سفرهای طولانی اش با خانواده به مشرق زمین از جمله به ایران، عاملی بود تا تخیل او را در ده سالگی شکوفا شود.
پس از ازدواج در سال ۱۹۰۱ مجموعه شعر ( دل بی شمار ) را منتشر کرد و پس از آن پنج دفتر شعر دیگر را به نشر رساند.
شعر این بانوی شاعر سرشار از تخیلی رمانتیک، شور و صداقت است.
او در زمره ی شاعران سده ی بیستم قرار دارد.
موتیف مرگ، دلهره اصلی، وسوسه ی همیشه و هراس او بود.
او موسس جایزه ی ( زندگی شادمانه) بود که بعدها به جایزه ی فاطیما تغییر نام داد. دوآنوی زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه را بلد بود.
▪️بخشی از یک شعر این بانوی شاعر را در زیر می خوانید:
دل من، قصری است
سرشارِ عطرهای شناور
که به خواب می روند
در چین حافظه ام
و بیداری ناگهان دسته گل های پنهان
همان کیسه های سُریده در گنجه های ژرف
کفن از لذت های مرده ام برمی دارد
به گریه، گره های غمزده اش را باز می کند
نیروهای ارزشمند، خدایان برانگیزاننده، عطرها!
بگذارید به سمت من دود کند مجمر سنگین تان
عطر گلهای اردیبهشت،
رایحه ی گل صد تومانی
بوی آتش تازه در اتاق های نمزده
بوی خوش رها شده در خانه های کهنه
تنیده در مخمل هایی زیبا و محکم
عطری آرام بخش که می تراود از گرما
و زنحیرهای تاریک را ممتد می کند
خاطرات پاک شده از عشق جوانمان
که بیدار می شود و آه می کشد در بوی گیسوها
بوی شرابی که به کفری ناگاه می رسد
لطف دانه های اسپند و عود ...
....
در سینه ام پارک بزرگی است
که رنج هایم در آن آواره می شوند
http://www.uupload.ir/files/z0x5_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2468
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹#بوریس_ویان
🔸نوشته و برگردان #آسیه_حیدری_شاهی_سرایی
بوریس ویان، در سال ۱۹۲۰ در پاریس به دنیا آمد و در سال ۱۹۵۹ در ۳۹ سالگی در پاریس از دنیا رفت. از کودکی شیفته ی موسیقی بود، به کمک خانواده و دوستانش یک گروه جاز تشکیل داد. ادامه تحصیل داد و مهندس شد. از بیماری قلبی رنج می برد با این همه تا ۲۶ سالگی به زندگی اش سر و سامانی نداد.
او قصه ای نوشت با نام " می روم سر قبرتان تف کنم" که سر و صدای زیادی به راه انداخت و شاعر مجبور شد خود را مترجم این قصه مطرح کند. در قصه ای دیگر با تم سوسیالیستی نوشت و در آن ژان پل سارتر، فیلسوف نام آشنای فرانسوی را ژان سول پارت خطاب کرد و این اسم بعدها هم روی وی ماند.
او یازده رمان، ۴ مجموعه شعر، بسیاری نمایشنامه سناریوی فیلم و چندین ترانه دارد.
ترانه ی فراری، از بین ۴۶۰ ترانه وی بسیار مشهور شد. ترانه ای در دفاع از صلح و علیه جنگ. این ترانه در پایان جنگ هندوچین و پیش از جنگ الجزایر در سال ۱۹۵۴ نوشته شد.
دو شعر فراری و نمی خواهم بمیرم، دو شعر مطرح ضد جنگ از او هستند. که در سال های ۱۹۵۰ بعد از فجایع جنگ جهانی دوم و طی جنگ های استعماری سروده شد.
ترانه های ضد جنگ بوریس ویان بسیار مشهورند.
در یکی از ترانه هایش که شهرت بسیاری دارد و توسط ژرژ برانسار اهنگسازی شده است، او از زبان یک سرباز نامه ای به رئیس جمهورش نوشته و می خواهد اعلام کند که به جنگ نخواهد رفت:
برای شما می نویسم اقای رئیس جمهور!
شاید نامه ام را بخوانید اگر فرصت کنید
مرا به سربازی احضار کرده اند
و پیش از چهارشنبه شب به جنگ اعزام می شوم
آقای رئیس جمهور من به نمی خواهم به این جنگ بروم
به دنیا نیامده ام که آدم های بیگناه را بکشم
نمی خواهم خشمگین تان کنم
اما
تصمیم خودم را گرفته ام
از خدمت فرار خواهم کرد
در شعر زیر موقعیت انسان معاصر، اسیر مدرنیته ی همعصر شاعر را در شعر می بینیم. که همانند یک زندانی از چهاردیواری اش می گریزد و در اوج امید، به مرگی پیش بینی نشده و جسورانه می رسد. شعری در ستایش زندگی و هستی
از شیب تپه ها به پایین شتاب کرد
قدم هایش سنگ ها را می غلطاند
آن بالا میان چهار دیوار
آژیر، ناشادمانه می خوانّد
بوی درختان را نفس می کشد
و با جسمش که انگار تیغه ی آب دیده است
همراه می شود نور
و می گذارد تا سایه اش را به رقص آورد
باشد که مجالی دهند مرا
لابلای علف ها شتاب کرد
دو برگ زرد چید
سر شار شیره و آفتاب
لوله های فولادین آبی رنگ، تف می کنند
شعله های خشک کوچک را
باشد که مجالی دهند مرا
او نزدیک آب رسیده
صورتش را در آب فرو می بِرد
از شادی می خندید
نوشید از آن آب
باشد که مجالی دهند مرا
و باز بلند شد برای شتاب
باشد که مجالی دهند مرا
زنبوری از مس داغ
مثل رعدی بر او می بارد
و خون و آب
در هم می آمیزد
و او وقت دیدن داشت
وقتی برای نوشیدن از این جویبار
فرصتی تا دو برگ سرشار از خورشید را
تا دهانش برساند
فرصتی برای رسیدن به ساحل آن سوی
وقتی برای خندیدن بر آدم کشان
فرصتی برای دویدن تا زن
او فرصت زندگی داشت.
http://www.uupload.ir/files/qif1_b.v.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2491
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹#بوریس_ویان
🔸نوشته و برگردان #آسیه_حیدری_شاهی_سرایی
بوریس ویان، در سال ۱۹۲۰ در پاریس به دنیا آمد و در سال ۱۹۵۹ در ۳۹ سالگی در پاریس از دنیا رفت. از کودکی شیفته ی موسیقی بود، به کمک خانواده و دوستانش یک گروه جاز تشکیل داد. ادامه تحصیل داد و مهندس شد. از بیماری قلبی رنج می برد با این همه تا ۲۶ سالگی به زندگی اش سر و سامانی نداد.
او قصه ای نوشت با نام " می روم سر قبرتان تف کنم" که سر و صدای زیادی به راه انداخت و شاعر مجبور شد خود را مترجم این قصه مطرح کند. در قصه ای دیگر با تم سوسیالیستی نوشت و در آن ژان پل سارتر، فیلسوف نام آشنای فرانسوی را ژان سول پارت خطاب کرد و این اسم بعدها هم روی وی ماند.
او یازده رمان، ۴ مجموعه شعر، بسیاری نمایشنامه سناریوی فیلم و چندین ترانه دارد.
ترانه ی فراری، از بین ۴۶۰ ترانه وی بسیار مشهور شد. ترانه ای در دفاع از صلح و علیه جنگ. این ترانه در پایان جنگ هندوچین و پیش از جنگ الجزایر در سال ۱۹۵۴ نوشته شد.
دو شعر فراری و نمی خواهم بمیرم، دو شعر مطرح ضد جنگ از او هستند. که در سال های ۱۹۵۰ بعد از فجایع جنگ جهانی دوم و طی جنگ های استعماری سروده شد.
ترانه های ضد جنگ بوریس ویان بسیار مشهورند.
در یکی از ترانه هایش که شهرت بسیاری دارد و توسط ژرژ برانسار اهنگسازی شده است، او از زبان یک سرباز نامه ای به رئیس جمهورش نوشته و می خواهد اعلام کند که به جنگ نخواهد رفت:
برای شما می نویسم اقای رئیس جمهور!
شاید نامه ام را بخوانید اگر فرصت کنید
مرا به سربازی احضار کرده اند
و پیش از چهارشنبه شب به جنگ اعزام می شوم
آقای رئیس جمهور من به نمی خواهم به این جنگ بروم
به دنیا نیامده ام که آدم های بیگناه را بکشم
نمی خواهم خشمگین تان کنم
اما
تصمیم خودم را گرفته ام
از خدمت فرار خواهم کرد
در شعر زیر موقعیت انسان معاصر، اسیر مدرنیته ی همعصر شاعر را در شعر می بینیم. که همانند یک زندانی از چهاردیواری اش می گریزد و در اوج امید، به مرگی پیش بینی نشده و جسورانه می رسد. شعری در ستایش زندگی و هستی
از شیب تپه ها به پایین شتاب کرد
قدم هایش سنگ ها را می غلطاند
آن بالا میان چهار دیوار
آژیر، ناشادمانه می خوانّد
بوی درختان را نفس می کشد
و با جسمش که انگار تیغه ی آب دیده است
همراه می شود نور
و می گذارد تا سایه اش را به رقص آورد
باشد که مجالی دهند مرا
لابلای علف ها شتاب کرد
دو برگ زرد چید
سر شار شیره و آفتاب
لوله های فولادین آبی رنگ، تف می کنند
شعله های خشک کوچک را
باشد که مجالی دهند مرا
او نزدیک آب رسیده
صورتش را در آب فرو می بِرد
از شادی می خندید
نوشید از آن آب
باشد که مجالی دهند مرا
و باز بلند شد برای شتاب
باشد که مجالی دهند مرا
زنبوری از مس داغ
مثل رعدی بر او می بارد
و خون و آب
در هم می آمیزد
و او وقت دیدن داشت
وقتی برای نوشیدن از این جویبار
فرصتی تا دو برگ سرشار از خورشید را
تا دهانش برساند
فرصتی برای رسیدن به ساحل آن سوی
وقتی برای خندیدن بر آدم کشان
فرصتی برای دویدن تا زن
او فرصت زندگی داشت.
http://www.uupload.ir/files/qif1_b.v.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2491
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸دلهره
▪️شعری از #پل_ورلن
🔹ترجمه ی آسیه حیدری شاهی سرایی
نه مزارع باروَرَت، نه پژواك سرخ آواز چوپانهای سیسیلیات
نه حشمت پگاهت، نه طمطراق گلهمند شامگاهانت
طبیعت! نه، دیگر به وجدم نمی آوری
میخندم، به هنر، به انسان به آوازها
شعرها
معابد باستانی، برجهای پیچ در پیچ
كه برافراشتهاند كلیساهای عتیق را
در تهی آسمان
به یك چشم میبینم، خوبیها را، بدیها را
انكار می كنم تمام اندیشه را
و از عشق، این ریشخند قدیمی
دیگر هیچ به من نگویید
خسته از زندگی، هراسان از مرگ
خاشاكی، بازیچهی جزر و مدّ
روح من، میگریزد از این بندر
از این گرداب كشتی شكن.
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2537
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر #آسیه_حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸دلهره
▪️شعری از #پل_ورلن
🔹ترجمه ی آسیه حیدری شاهی سرایی
نه مزارع باروَرَت، نه پژواك سرخ آواز چوپانهای سیسیلیات
نه حشمت پگاهت، نه طمطراق گلهمند شامگاهانت
طبیعت! نه، دیگر به وجدم نمی آوری
میخندم، به هنر، به انسان به آوازها
شعرها
معابد باستانی، برجهای پیچ در پیچ
كه برافراشتهاند كلیساهای عتیق را
در تهی آسمان
به یك چشم میبینم، خوبیها را، بدیها را
انكار می كنم تمام اندیشه را
و از عشق، این ریشخند قدیمی
دیگر هیچ به من نگویید
خسته از زندگی، هراسان از مرگ
خاشاكی، بازیچهی جزر و مدّ
روح من، میگریزد از این بندر
از این گرداب كشتی شكن.
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2537
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر #آسیه_حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 لطفا جهت انتشار آثارتان در سایت پیاده رو ، فایل متن و عکس خود را برای دبیر هر بخش تلگرام کنید :
▪️شعر آزاد : #محمد_آشور
@mohammad_ashour
▪️شعر کلاسیک : #شهرام_میرزایی
@Shahrammirzaii
▪️داستان : #احمد_درخشان
@Ahmad_derakhshan
▪️نقد و اندیشه : #حمید_شریف_نیا
@Sharifnia1981
▪️ادبیات جهان : #آزیتا_قهرمان
@Azitaghahreman
▪️ادبیات ترکیه و آذربایجان : #ابوالفضل_پاشا
@pasha1345
▪️ادبیات فرانسه : #آسیه_حیدری
@asimon
▪️ادبیات کردستان : #بابک_صحرانورد
@BABAKSAHRA
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
▪️شعر آزاد : #محمد_آشور
@mohammad_ashour
▪️شعر کلاسیک : #شهرام_میرزایی
@Shahrammirzaii
▪️داستان : #احمد_درخشان
@Ahmad_derakhshan
▪️نقد و اندیشه : #حمید_شریف_نیا
@Sharifnia1981
▪️ادبیات جهان : #آزیتا_قهرمان
@Azitaghahreman
▪️ادبیات ترکیه و آذربایجان : #ابوالفضل_پاشا
@pasha1345
▪️ادبیات فرانسه : #آسیه_حیدری
@asimon
▪️ادبیات کردستان : #بابک_صحرانورد
@BABAKSAHRA
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🔹 نگاهی به شعر «آلبتروس»از #شارل_بودلر را با ترجمه ی #آسیه_حیدری_شاهی_سرایی در سایت پیاده رو بخوانید :
#ادبیات_فرانسه
▶️ https://piadero.ir/post/2815
🆔 @piaderonews 👈
#ادبیات_فرانسه
▶️ https://piadero.ir/post/2815
🆔 @piaderonews 👈