✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.27K subscribers
1.08K photos
45 videos
8 files
1.67K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸 آلبوم‌ها شاهدانی سوزناکند
🔹 شعری از #سعدی_گلبیانی

در یک مقبره‌ی خانوادگی
اسکلت‌های خاموش
بر پت پتِ عکسِ چراغی بر گور نشسته‌اند
به دود کردن سیگار
لم دادن در رخوت روزمره که بازمانده است
در اعصابِ ابد
یا گرفتن فالِ ورق
دلخوش به رستگاریِ مقدر
یا نه
روحِ نامنظم تصادف.
بعضی هم به قلیانی در خیالْ مشغول
که سکوت را با تپق‌های باستان و تاس نرد
آراسته است.

فلزات کارخانه‌ای متروک
فنرها، پیچ و حلب‌های بریده
اطراف گورستان
در منظر ماهی تهی
با خاطره‌ی هیاهوی کارگران
برق می‌زنند.

اسکلتی با تهیگاه پهن
و خاطره‌ی از یاد رفته ی مژه‌هایی خیس
دقیقا در فضایی تهی در چشمخانه
با خاطره‌ی قلبی شیدا میان دنده‌ها
به آسمان تاریک
نگاه می کند.

http://www.uupload.ir/files/vmi_s.g.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2307

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

#معرفی_کتاب

📝 "به میچکا که روز و شب‌ها پشت پنجره‌ام بود" دفتر شعر #سعدی_گل‌بیانی در نشر "چشمه" به چاپ رسید. این چهارمین اثر شعری این شاعر است. پیش از این، دفترهای شعر "نی زن، جذامی و باد"، "برگ‌های بی‌عشوه‌ی ختمی" و "مدارک جعلی" از او به چاپ رسیده است.

گل بیانی در گفتگو با "رستاک" درباره‌ی این کتاب گفت: "توضیح یک دفتر شعر در چندجمله ممکن نیست، از یک لحاظ بهترین توضیح برای یک کتاب شعر خود کتاب شعر است. منتها تا جایی که بتوان با فاصله‌ای غیرشخصی از اثر ایستاد و حرف زد، می‌توان گفت که بیشتر شعرهای این کتاب تجربه‌هایی به لحاظ مفهومی غنایی است، نسبت به خود کنش نوشتن، نسبت به عشق، نسبت به آدم‌ها و روابطشان در مقیاسی وسیع تر و تک‌افتادگی سوژه و این که چقدر روابط انسانی در دوران ما در حال بحرانی‌شدن است و این که چطور این بحران می‌تواند به بخشی از معماری مفهومی یا فرمال خود اثر تبدیل شود."

گل بیانی ادامه داد: "من زندگی را از خلال بحرانی کردن تجربه می‌فهمم و شعر در بهترین حالت ممکن، گمان می‌کنم که تلاش برای زبانی کردن این بحران است. در این دفتر، شعرهایی را خواهید خواند که بیشتر محصول زندگی راوی در وضعیت‌های اجتماعی معاصر است، تلاش برای زیستن ایده‌های عمومی در خیال و خاطره. وضعیت‌هایی اجتماعی که تلاش شده است شخصی و درونی باشند، به عبارتی در دیالکتیک با دنیای ذهنی راوی شکل بگیرند. به همین جهت هم شعر را کلا سخن دیگری می‌دانم، سخن دیگری که توسط ما درحال رخ دادن است!"
http://www.uupload.ir/files/uepq_s.g.jpg

☑️بخش : معرفی کتاب

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #سعدی_گلبیانی

"آرامش روح سرآغاز آن نخستین سایه‌ای است که شامگاه می‌افکند"
غروب بتان، نیچه



ماه، ماه نارنجی
کمانش پوشال سقف را می‌سایید
از مهتابی خم شده بودی
چون شب بر بهار و پاشویه‌ی حوض
از سایه‌روشن حیاط و لولای چوب
باد در بوته‌های تمشک
لانه‌ی شب را
سبز و سیاه می‌‌زد

ماه، ماه نارنجی
از دوخت لباست می‌تابید به چهره‌ی من
همه چیزم پارچه‌ی تو می‌شد
دست‌هایت شکل دست‌های من
شکل یک تعارف سپید
در آغوش کشیدنِ خلاء
چمبره زدن دور کمرگاهی مقدس
و پاهایت شبیه من بود
وقتی که راه می‌رفتی زیر نعل درگاه، زیر اشکوب
وقتی که الهه‌ی باستانی صندلی‌هایی
وقتی که دکمه‌هایت را باز می‌کرد
در حوض‌های یک معماری از دست‌شده محو شوی
وقتی که دکمه‌هایت را می‌بست
و چشم‌هایت به خاطره‌ی چشم‌هایت بدل می‌شد
تنها به خاطر یک کلمه
تنها به خاطر رویایی واقعی
تنها به خاطر گلی که اعصار را معطر
تنها به خاطر برهوتِ پس از انسان
و خیال مفهومی انسانی که در بیابانی بی‌نام
در اندام یک مقبره‌ی فرسوده چون بادی دردناک
می‌پیچید
تنها به خاطرِ زانوهای انسان
وقتی به خاک می‌افتاد
و در گوشه‌ی چشم‌اش نام انسانی دیگر می‌درخشید
چنان‌که ماه، ماه نارنجی
از میان ابرها
اشکال مقوایی شب را سپید می‌زد
و هستی که کبود بود هنوز
و اشیای زندگی که نامعلوم در نور آن ماه
ماه نارنجی
چون اقیانوسی سپید از بالای فاصله
ماه، ماه نارنجی
وقتی از پلکانی موهوم بالا می‌رفتی
وقتی که ساعت‌ها کوله‌ را پی فقدانی بی‌نام می‌گشتی
از نرده‌های ایوان
همچنان
فارغ از فهم زیبایی
پایین را می‌پایید

http://www.uupload.ir/files/ibea_s.g.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2493

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈