@piaderonews
#شعر_خوب از #یدالله_رویایی
آنچه زبان می خورَد
همیشه همان چیزی ست
که زبان را می خورَد
امیدِ آمدنِ لغتی
لغتی که نمی آید
تو آنسوتر آنجاتر
برابر من ایستاده ای
برابر با من
و چهره ام
چیزی به آینه از من نمی دهد
چیزی از آینه در من می کاهد
و انتظار صخره ی سرخ
نوکِ زبانِ تو امیدِ آمدنِ لغتی ست
لغتی که نمی آید
http://s1.upzone.ir/107134/Y.R.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1692
برگرفته از مجموعه شعر "درجستجوی آن لغت تنها " نشر کاروان . سال 1387
🔴 بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
#شعر_خوب از #یدالله_رویایی
آنچه زبان می خورَد
همیشه همان چیزی ست
که زبان را می خورَد
امیدِ آمدنِ لغتی
لغتی که نمی آید
تو آنسوتر آنجاتر
برابر من ایستاده ای
برابر با من
و چهره ام
چیزی به آینه از من نمی دهد
چیزی از آینه در من می کاهد
و انتظار صخره ی سرخ
نوکِ زبانِ تو امیدِ آمدنِ لغتی ست
لغتی که نمی آید
http://s1.upzone.ir/107134/Y.R.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1692
برگرفته از مجموعه شعر "درجستجوی آن لغت تنها " نشر کاروان . سال 1387
🔴 بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
بر آب ها
صدای گام سپیده دم است :
زنی که شادمانه
بر پله ها گذر دارد!
#یدالله_رویایی
🔴با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید: 👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
صدای گام سپیده دم است :
زنی که شادمانه
بر پله ها گذر دارد!
#یدالله_رویایی
🔴با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید: 👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵شعر و اجرا : #یدالله_رویایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
تمام حرف
بر سر حرفی ست
که از گفتن آن عاجزیم
#یدالله_رویایی
🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
بر سر حرفی ست
که از گفتن آن عاجزیم
#یدالله_رویایی
🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹در پیکرهیی دریایی
▫️نقبی بر شعر #یدالله_رویایی
🔸#سید_حمید_شریف_نیا
میان این همه پیکر، تنها پیکری رؤیایی بر آن قوه روییده، بالنده و نخبه سرانجامی داد؛ شعری که مغناطیس ذاتی موجود در واژگان را کشف میکند و از چینش ذاتی و زیستی زبان روح تازهای بر کلام مینشاند. یک رفتار در هندسه کلام که با رعایت مناظر و مرایا، کمپوزیسونی ارائه میدهد که آن لذت دیداری و شنیداری به صورت ذوقی شمایل یک حظ را شکل میدهد و در آن بارقه نمایان میشود. این ارائه یک روش و بیشتر منش در تکنیک و بیان است که حیطه صناعات آن نیز در یک دایره قابل تعریف و عرضه است. یدالله رؤیایی معماری است که از سطح فضایی و کندالینی که در هستی وجود دارد موقعیت زیستی برای فضا زبانیاش خلق میکند. یدالله رؤیایی انرژی پنهانی که در نهاد موقعیتهای اطرافش وجود دارد را بیدار میکند و سهم هستی شناسانه این بیداری را با "معماری کلمه" به شکلگرایی نهایی میرساند و جانی به زبان میدهد که آن لحظه که در «ماورای واقعیت» است فوری و بی تخدیر پرواز میدهد. «ایجاز، رسیدن به شعرهای کوتاه لبریختهها حاصل همین تراشیدنها و کوچک کردنها، مداقه کردنها در شعرش بود. زبان نخبهگرای او برای رسیدن به این نخبگی تعلیم و تهذیب بسیار دیده است». در خانه هستی، نیروی حیاتی است که یدالله رؤیایی آن را مانند جریانی پیشرونده و تکاملی بر پیکره و ستون فقرات زبان میپیچاند تا از ریشه برخاسته و بر تاج گل میدهد. کاری که رؤیایی در شعر میکند این بیداری راستین کندالینی زبان هستی است که هیچ یک از دیگر شاعران پشت سر رؤیایی نتوانستند اینچنین این سرانجام را طی کنند و چه بسیار در گمراهی عظیمی نشستند ...
http://www.uupload.ir/files/xtll_y.r.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2274
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹در پیکرهیی دریایی
▫️نقبی بر شعر #یدالله_رویایی
🔸#سید_حمید_شریف_نیا
میان این همه پیکر، تنها پیکری رؤیایی بر آن قوه روییده، بالنده و نخبه سرانجامی داد؛ شعری که مغناطیس ذاتی موجود در واژگان را کشف میکند و از چینش ذاتی و زیستی زبان روح تازهای بر کلام مینشاند. یک رفتار در هندسه کلام که با رعایت مناظر و مرایا، کمپوزیسونی ارائه میدهد که آن لذت دیداری و شنیداری به صورت ذوقی شمایل یک حظ را شکل میدهد و در آن بارقه نمایان میشود. این ارائه یک روش و بیشتر منش در تکنیک و بیان است که حیطه صناعات آن نیز در یک دایره قابل تعریف و عرضه است. یدالله رؤیایی معماری است که از سطح فضایی و کندالینی که در هستی وجود دارد موقعیت زیستی برای فضا زبانیاش خلق میکند. یدالله رؤیایی انرژی پنهانی که در نهاد موقعیتهای اطرافش وجود دارد را بیدار میکند و سهم هستی شناسانه این بیداری را با "معماری کلمه" به شکلگرایی نهایی میرساند و جانی به زبان میدهد که آن لحظه که در «ماورای واقعیت» است فوری و بی تخدیر پرواز میدهد. «ایجاز، رسیدن به شعرهای کوتاه لبریختهها حاصل همین تراشیدنها و کوچک کردنها، مداقه کردنها در شعرش بود. زبان نخبهگرای او برای رسیدن به این نخبگی تعلیم و تهذیب بسیار دیده است». در خانه هستی، نیروی حیاتی است که یدالله رؤیایی آن را مانند جریانی پیشرونده و تکاملی بر پیکره و ستون فقرات زبان میپیچاند تا از ریشه برخاسته و بر تاج گل میدهد. کاری که رؤیایی در شعر میکند این بیداری راستین کندالینی زبان هستی است که هیچ یک از دیگر شاعران پشت سر رؤیایی نتوانستند اینچنین این سرانجام را طی کنند و چه بسیار در گمراهی عظیمی نشستند ...
http://www.uupload.ir/files/xtll_y.r.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2274
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
تو آنسوتر آنجاتر
برابر من ایستاده ای
برابر با من
و چهره ام
چیزی به آیینه از من نمیدهد
چیزی از آیینه در من میکاهد
و انتظار صخره ی سرخ
_نوک زبان تو_
امید آمدن لغتی است
لغتی که نمیآید
#یدالله_رویایی (مرگ در ۲۴ شهریور ۱۴۰۱)
#قلمرو_شعر
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
برابر من ایستاده ای
برابر با من
و چهره ام
چیزی به آیینه از من نمیدهد
چیزی از آیینه در من میکاهد
و انتظار صخره ی سرخ
_نوک زبان تو_
امید آمدن لغتی است
لغتی که نمیآید
#یدالله_رویایی (مرگ در ۲۴ شهریور ۱۴۰۱)
#قلمرو_شعر
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
Forwarded from ✍️ مجله ادبی پیاده رو (Meysam Riahi)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من از رطوبت سبز نگاه او دیدم
که در نهایت چشمش کبوتر دل من،
قلمروی ز برهنه ترین هواها داشت
و اشتیاق تبآلود بامهای بلند،
در آفتاب ز پرواز دور او میسوخت
ز روی پنجرهٔ من،
خیال او پر زد.
و شب ادامه گرفت
و من ادامه گرفتم.
#یدالله_رویایی
#از_دوستت_دارم ۱۳۴۷
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
که در نهایت چشمش کبوتر دل من،
قلمروی ز برهنه ترین هواها داشت
و اشتیاق تبآلود بامهای بلند،
در آفتاب ز پرواز دور او میسوخت
ز روی پنجرهٔ من،
خیال او پر زد.
و شب ادامه گرفت
و من ادامه گرفتم.
#یدالله_رویایی
#از_دوستت_دارم ۱۳۴۷
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
ای خطبههای آب
بر میزهای مفرغی دریا!
ای کاش با فصاحت سنگین این کبود
اندام من تلفظ شیرین آب بود
#یدالله_رویایی
#جنگ_طرفه ۱۳۴۳
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب #شعر_موج_نو
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بر میزهای مفرغی دریا!
ای کاش با فصاحت سنگین این کبود
اندام من تلفظ شیرین آب بود
#یدالله_رویایی
#جنگ_طرفه ۱۳۴۳
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب #شعر_موج_نو
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
Forwarded from ادبیات
اسب:
در فاصله مدی را
میپیماید اسب
اسبِ بلندِ من
وقتی دیگر جایی دیگر
جایی دیگر مدی دیگر
در مداری تاریک
نَفسی رسم میکند باز
حریصانه خطِ تاریکی را
دَمی که شیب سپید میزند
خیالهای گرانش در باد
میافتند
و یالهای دیگرش از باد
بالا میروند
سمندِ خسته نمیمیرد.
#یدالله_رویایی
و اسب بی سوار چه قدر شبیه سوار بی اسبی است
تنها میان حلقه ی قاتلانش
تا آن گاه که به تابوت گلپوش زخم های خود خوابیده
ناگاه شیهه کشان
اسبی سیاه فرا برسد
سم بکوبد بالای سر سالار زخم ها و به جوش آوردن خون طایفه را
با این همه
چه قدر این تبر افتاده
یادآور آن سوار برخاسته است
آن سرو
#منوچهر_آتشی
به كردار ابري ببار اگر میباري
كه سرود باران در منقار مرغي سرگردان است
سراسيمه سلام
اگر آن چه بر يال اسب ميجنبد، سپيدهدمان است.
#هوشنگ_چالنگی
ای تُک زبانان
غایت لال بودن
منم
که گردن بریدهی اسب میبوسم
با دو چشم تهی
که اشارتگر آوار است
#حمید_عرفان
صحرا تمام می شد و میرفت
تا کولیان به منزل و مأوای خود رسند
آوازهای مردان
گیسوی دختران
با اسب های چابک
با کوله بارها
#هوشنگ_بادیهنشین
همسرم!
اين دعا و قسم را که سخت ناخواناست
به گردن اسبی بياويز
که بر اجساد سربازان و ما خواهد گذشت.
اسبی به هيئت انسان
به هیبت بهمنی در سهند.
#بهرام_اردبیلی
هر دم
بدندان که میگیری رگ
ستاره به مست میبندی
کز ایلِ منتشر
مباینه تعیین کرده است
و شکل شتر، رسم راه هم
وقتی که اسب
تنها
رسیدن است
#محمود_مومنی
که اسبی بر شیب
ناگهان
افتاده آمد
برای اینکه نما را خالی کنم از اسب
کشیده شدم کنار درخت
دو آهو بر شاخه دیدم
کمرمق از جراحت
#مهدی_یزدی
با علف های صاف
پهلویم را بخواران
و انحنای تنم را
که زیر خاک
تاسف است
به ریشه های سوسنی بسپار
تا بزاق یک اسب
مدفون ام کند
#سید_حمید_شریفنیا
اینک
با واپسین گرهها
آخرین مادیان را رسم میکند:
پود
به زخامتِ نوحه است
تار
بیتابِ لالایی
در سیاه چادری از مژهی اسب
پلک میزند که شکلِ دیگری از یال را شانه کند
#حسین_خلیلی
سُم بکوبان
اسب نگونبخت!
به تابشِ عظیم
پاییزی در شفق
به دیدهگان من در آمد و
قیام کرد
اشک
از شفق تا به فلق
#بهنود_بهادری
در فاصله مدی را
میپیماید اسب
اسبِ بلندِ من
وقتی دیگر جایی دیگر
جایی دیگر مدی دیگر
در مداری تاریک
نَفسی رسم میکند باز
حریصانه خطِ تاریکی را
دَمی که شیب سپید میزند
خیالهای گرانش در باد
میافتند
و یالهای دیگرش از باد
بالا میروند
سمندِ خسته نمیمیرد.
#یدالله_رویایی
و اسب بی سوار چه قدر شبیه سوار بی اسبی است
تنها میان حلقه ی قاتلانش
تا آن گاه که به تابوت گلپوش زخم های خود خوابیده
ناگاه شیهه کشان
اسبی سیاه فرا برسد
سم بکوبد بالای سر سالار زخم ها و به جوش آوردن خون طایفه را
با این همه
چه قدر این تبر افتاده
یادآور آن سوار برخاسته است
آن سرو
#منوچهر_آتشی
به كردار ابري ببار اگر میباري
كه سرود باران در منقار مرغي سرگردان است
سراسيمه سلام
اگر آن چه بر يال اسب ميجنبد، سپيدهدمان است.
#هوشنگ_چالنگی
ای تُک زبانان
غایت لال بودن
منم
که گردن بریدهی اسب میبوسم
با دو چشم تهی
که اشارتگر آوار است
#حمید_عرفان
صحرا تمام می شد و میرفت
تا کولیان به منزل و مأوای خود رسند
آوازهای مردان
گیسوی دختران
با اسب های چابک
با کوله بارها
#هوشنگ_بادیهنشین
همسرم!
اين دعا و قسم را که سخت ناخواناست
به گردن اسبی بياويز
که بر اجساد سربازان و ما خواهد گذشت.
اسبی به هيئت انسان
به هیبت بهمنی در سهند.
#بهرام_اردبیلی
هر دم
بدندان که میگیری رگ
ستاره به مست میبندی
کز ایلِ منتشر
مباینه تعیین کرده است
و شکل شتر، رسم راه هم
وقتی که اسب
تنها
رسیدن است
#محمود_مومنی
که اسبی بر شیب
ناگهان
افتاده آمد
برای اینکه نما را خالی کنم از اسب
کشیده شدم کنار درخت
دو آهو بر شاخه دیدم
کمرمق از جراحت
#مهدی_یزدی
با علف های صاف
پهلویم را بخواران
و انحنای تنم را
که زیر خاک
تاسف است
به ریشه های سوسنی بسپار
تا بزاق یک اسب
مدفون ام کند
#سید_حمید_شریفنیا
اینک
با واپسین گرهها
آخرین مادیان را رسم میکند:
پود
به زخامتِ نوحه است
تار
بیتابِ لالایی
در سیاه چادری از مژهی اسب
پلک میزند که شکلِ دیگری از یال را شانه کند
#حسین_خلیلی
سُم بکوبان
اسب نگونبخت!
به تابشِ عظیم
پاییزی در شفق
به دیدهگان من در آمد و
قیام کرد
اشک
از شفق تا به فلق
#بهنود_بهادری