✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸شعری از راینر #ماریا_ریلکه
🔹ترجمه ی #کامبیز_جعفری_نژاد

▫️1926 - 1875
▫️Rainer Maria Rilke

📚ریلکه از بزرگترین شاعران و نویسندگان آلمانی زبان است. او در پراگ که در زمان تولد وی بخشی از امپراتوری اتریش- مجارستان بود چشم به جهان گشود. در سال 1897 با بانویی بنام «لو آندریاس سالومه» آشنا شد که وی را با افکار و اندیشه های نیچه آشنا کرد و به سفر ایتالیا و روسیه برد.
ریلکه در سال 1900 با مجسمه سازی بنام «کلارا» ازدواج کرد. در سال 1916 و در بحبوحه ی جنگ جهانی اول به خدمت سربازی فراخوانده شد و به شدت تحت تاثیر فجایع حاصل از جنگ قرار گرفت.
آثار ریلکه که عبارتند از نامه ها، داستان ها و تعدادی دفتر شعر حاکی از عبور وی از سنت و پیوندش با مدرنیسم هستند. این آثار اغلب حول مضامینی هستی گرایانه چون صفات فردی، عشق، مرگ، انزوا و دشواری ارتباط با دیگران می چرخند و از ترس های دوران کودکی و تمایلات قلبی او نسبت به خداوند پرده برمی دارند.


▪️پلنگ

نگاهش از عبور مداوم میله ها خسته است
و خستگی راه بر نور نگاهش فرو بسته است
گویی هزاران میله ی سرد احاطه اش کرده اند
و در آنسوی صف میله ها هیچ است که قامت افراشته است.

گامهای نرم و استوارش، چُست و چابک و موزون
دایره ها به گردش می کشند تَنگ
و اراده ای بس سترگ در مرکز رقصی چنین آیینی
مات و مبهوت گوشه گرفته است.

گاه و بیگاه پلکی می زند
و خیالات و صُوَر یکایک راه به درونش می جویند
از عضلات ورزیده اما بازداشته اش می گذرند
و در میان قلبش رنگ می بازند.

His gaze against the sweeping of the bars
has grown so weary, it can hold no more.
To him, there seem to be a thousand bars
and back behind those thousand bars no world.

The soft the supple step and sturdy pace,
that in the smallest of all circles turns,
moves like a dance of strength around a core
in which a mighty will is standing stunned.

Only at times the pupil’s curtain slides
up soundlessly — . An image enters then,
goes through the tensioned stillness of the limbs —
and in the heart ceases to be

http://www.uupload.ir/files/nlr3_m.r.jpeg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2311

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸شعری از #راینر_ماریا_ریلکه
🔹ترجمه ی #کامبیز_جعفری_نژاد

1926 - 1875
#Rainer_Maria_Rilke

📚ریلکه از بزرگترین شاعران و نویسندگان آلمانی زبان است. او در پراگ که در زمان تولد وی بخشی از امپراتوری اتریش- مجارستان بود چشم به جهان گشود. در سال 1897 با بانویی بنام «لو آندریاس سالومه» آشنا شد که وی را با افکار و اندیشه های نیچه آشنا کرد و به سفر ایتالیا و روسیه برد.
ریلکه در سال 1900 با مجسمه سازی بنام «کلارا» ازدواج کرد. در سال 1916 و در بحبوحه ی جنگ جهانی اول به خدمت سربازی فراخوانده شد و به شدت تحت تاثیر فجایع حاصل از جنگ قرار گرفت.
آثار ریلکه که عبارتند از نامه ها، داستان ها و تعدادی دفتر شعر حاکی از عبور وی از سنت و پیوندش با مدرنیسم هستند. این آثار اغلب حول مضامینی هستی گرایانه چون صفات فردی، عشق، مرگ، انزوا و دشواری ارتباط با دیگران می چرخند و از ترس های دوران کودکی و تمایلات قلبی او نسبت به خداوند پرده برمی دارند.


▪️نیم تنه ی اساطیری آپولو

ما را شناختی نیست به آن گمگشته سَر اساطیری
و آن چشمها که چون دو میوه ی رسیده بودند. و هنوز
گویی آن پیکره ی بی سر چون فانوسی از درون روشن است،
با نگاهی نافذ و در سکوت به ما می نگرد

و در نهایت قدرت می درخشد. آری اینگونه است
که سینه های خوش تراشش شگفت زده ات می کنند
و لبخندت فرو می لغزد بر آن نقطه ی ممنوعه، آن مرکز تاریکی
که روزگاری آتش فروزان زندگی و زادوری را بر می افروخت.

و غیراین اگر بود، پیکره جز توده ای سنگ سخت
به زیر شانه هایی فراخ و شفاف نبود
و بسان خز نرم یکی سمور وحشی چنین به درخشش و درتلالو نبود:

و چون ستاره ای دُرشت و درخشان در تمامی ابعاد و زوایا
شکوفا نمی شد: و از هر پست و بلندی شاهد تو نبود.
آری باشد که در زندگی راه و رسمی دیگر اختیار کنی.


▫️آپولو: پسر زئوس و لتو بود. او را خدای شعر و موسیقی و آفتاب و نور نامیده اند.


▪️Archaic Torso of Apollo
▫️Rainer Maria Rilke, 1875 – 1926
▫️Translated by Stephen Mitchell


We cannot know his legendary head
with eyes like ripening fruit. And yet his torso
is still suffused with brilliance from inside,
like a lamp, in which his gaze, now turned to low,

gleams in all its power. Otherwise
the curved breast could not dazzle you so, nor could
a smile run through the placid hips and thighs
to that dark center where procreation flared.

Otherwise this stone would seem defaced
beneath the translucent cascade of the shoulders
and would not glisten like a wild beast’s fur:

would not, from all the borders of itself,
burst like a star: for here there is no place
that does not see you. You must change your life.


http://www.uupload.ir/files/nlr3_m.r.jpeg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2339

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈

🔸#فریدریش_شیلر
🔹برگردان: #کامبیز_جعفری_نژاد

یوهان کریستوف فریدریش فون شیلر، شاعر، نمایشنامه‌نویس، فیلسوف و مورخ آلمانی در سال 1759 به دنیا آمد. شیلر، در رشته پزشکی تحصیل کرد. او خواهان آزادی و برابری انسان‏ها‏ بود. با محافل روشنفکری و گروه‌های آزادیخواه رابطه داشت و از مشتاقان و رواج ‏دهندگان آثار فلسفی امانوئل کانت بود.
شیلر، شش سال آخر زندگی خود را در وایمار گذراند. در آن جا با یوهان ولفگانگ فون گوته دوست شد و هر یک‏ الهام ‏بخش یکدیگر بودند.، تئاتر وایمار را بنیان نهادند و بانی سبکی نوشتاری بنام کلاسیک وایمار شدند. سبکی که ترکیبی از افکار و نظرات جنبش قرن هجدهمی روشنگری اروپا و همچنین سبک ‌‏های ادبی و هنری کلاسیسم و رمانتیسم بود. شیلر، در سال ۱۸۰۵ در ۴۶ سالگی درگذشت.
برخی از آثار ترجمه شده شیلر به زبان فارسی عبارتند از:
خدعة عشق، ترجمة یوسف‌خان اعتصام‌الملک، تهران: فاروس، 1285.
دوشیزة اورلئان، ترجمة بزرگ علوی، تهران: تمدن، 1309.
ویلهلم تل، ترجمة هاشم کاشف، تهران: نشریة شاهین، 1326
دون کارلوس، ترجمة سیدمحمدعلی جمالزاده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1334.
ویلهلم تل، ترجمة سیدمحمدعلی جمالزاده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1334.
راهزنان و توطئة فیسکو، ترجمة عبدالحسین میکده، تهران: ترجمه و نشر کتاب، 1336.
آزادی و دولت فرزانگی، ترجمة محمود عبادیان، تهران: فرهنگ و اندیشه، 1377.

▪️چکامه ‏ای برای شادمانی

ای یاران و ای دوستان، این سروده ‏ها را چاره ‏ای کنید!
و بگذارید نغمه و نوایی هر دم رساتر ساز کنیم
نغمه و نوایی بس طرب‏ انگیزتر و شادمانه ‏تر.

شادمانی!
شادمانی!

شادمانی ای بارقه‏ ی زیبای الهی
ای دُخت پاکیزه ‏ی عالم قدس و خُرم بهشت
ما آتش سوزان شوق تو در دل داریم
و مسرور و پرشور
به بارگاه آسمانی تو ورود‌‏ می‏ کنیم
و تو با افسونت
اتحاد این جمع جدا داشته با آداب و آیین‏ ها ‏ هستی
و چندان که بال‏ ها‏ی لطیفت را بگشایی
برادری و مهر بگستری.

آن را که دوستی صادق یافت
و رضای دوست نگاه داشت،
آن را که همسری درخور یافت
و کام و ناز داشت،
و آن که جانش را
در این جهان مرده زنده و جاودان شمرد
آری آنان را بگذار تا از سرِ جان و شادمانه
با ما زبان به ثنا و ستایش بگشایند
و آنان که دل و لب، پر از آه سرد یافتند
و کمترین شادمانی‏ را نیارستند
بگذار تا از این جمع و اشک شوقش کناره گیرند.

شادمانی و سرور را مخلوقات عالم وجود
از سینه‏ ی مام طبیعت نوشند
و آنان که دل از طمع پاک داشته ‏اند
و آنان که ناپاکند و بی‏ وفا بوده ‏اند
در گذرگاهی از گل‏ های سرخ
در پی شادمانی راه پویند.
شادمانی بساط بوسه را شکرریز کند
و دختر رز را به نزد ما نشاند.
شادمانی یکی دوست مهربان
و یار و همراه ما تا دم مرگ است
و هم او است که در نهاد کرم خاکی
شوق وصال را نهاده است
و کروبیان عالم قدس را
به درگاه پروردگار به سجده برده است.

پس شاد و شادمان
از آن گونه که خورشیدها و آفتاب ‌‏ها سامان خود را
در پهنه ‏ی پر شکوه آسمان شتاب گرفته ‏اند
شما نیز، ای دوستان، باشد که از این پس
خرم و خوش نغمه سرائید
و در مسیر و مدار خویش
بسان فاتحان دلیر راه پویید.

پس شما ای میلیون‏ ها‏ و ای بی‏شماران
که در یگانگی چون شما نیافتم، گرد هم آیید
یکدیگر را در آغوش پر خواهش خود احساس کنید
و این بوسه که جانم را میان آن نهان ساخته‏ ام
ای یاران جهانی، برای تمامی شما گسیل ‌‏می‏ دارم
ای دوستان! در آن سوی آبی بی ‏انتها و ظلماتِ شب
آن خالق یگانه و دوستدار شما حضور دارد.

و شما ای میلیون ‏ها‏ و ای بی‏شماران
آیا پیش او زانو بر زمین نهاده ‏اید؟
ای ساکنان این جهان شگرف
مگر خالق خود را باز نمی ‏شناسید؟
باشد که او را به شادی و شادمانی طلب کنید
و اندوه از دست بگذارید
که او در آنسوی آبی بی‏ انتها و ظلماتِ شب
به لطف و مهر
قدم بر سر آفتاب و ستاره‏ ها‏ی بی‏شمار دارد.

http://www.uupload.ir/files/5cuh_111.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2528

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا_قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈