@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸"خوانشی بر شعر تنيس" زنده یاد #بیژن_نجدی
🔹به قلم #حامد_رمضانی
" تنيس"
تنیس، روی میز
تنیس، بر مهربانی های چمن
درآسمان، با ماه
هلال- بدر
هلال- بدر
هلال...
بدر...
در روزنامه ها،با سنگ
سنگ- گاز اشک آور
سنگ- گاز اشک آور
سنگ...
شلیک...
تنیس،روی تلکس خبرگزاری ها
با پاشنه های پوتین
لگد-صورت...
لگد-دهان من...
لگد-صدای تو...
کاشکی تنیس،در انتهای جهان با فرشته ای عاشق
و صدای دل
دل تو
دل من
تلیک-تلک
تلیک-تلک
بوم-تک
بوم-تک
🔺زنده ياد بيژن نجدی
◀️شعر با تصاويری از بازی تنيس شروع ميشود، و در ادامه جريان سيال ذهن روايت شعر را می برد به سمت حرکت ماه که مثل توپی در بازی تنيس کائنات، اين سو و آن سو می رود.
رابطه چمن و آسمان، همچنين اشاره بينامتنی دارد به اشعار کلاسيک ايران (مزرع سبز فلک).
سپس اين توپ غلطان (که استعاره ای از ذهن راوی و خود راوی / انسان هم هست) به سمت واقعيت بر ميگردد.
رفت و برگشت و صدای توپ تنيس حتی در موسيقی اثر قابل شنيدن است و در انسجام و فرم بيرونی و درونی شعر نقش دارد. (تليک - تلک، بوم - تک) اين صدا در طول شعر، کارکرد های مختلفی به خود ميگيرد و تداعی های مختلفی در متن ايجاد می کند؛ از بازی تنيس تا ضربه و زد و خورد، و از صدای تپش قلب تا صدای گذر زمان...
بنيان تنيس بر تکرار و رفت و برگشت استوار است. اين تکرار که در بازی دلچسب است، در عرصه زيست انسانی آلوده به جنايت و عذابی مکرر است. اما نکته و تلنگر شعر در همين بازي ست: کابوس جهانی که فاجعه در آن به بازی و سرگرمی بدل شده است، و ضرباهنگ آن صدای خرد شدن دندان ها و استخوان هاست.
شکلوفسکی، نظريه پرداز فرماليست روس، کار اصلی شعر را عادت زدايی می داند. او خطر عادت زدگی را اينگونه گوشزد می نمايد: عادت زدگی ، زندگی، همسر و فرزندان، ... و هراس بشر از جنگ را می بلعد.
نجدی نيز در شعر تنيس، بار ديگر خطر اين بازی کثيف عادت زده را به نمايش ميگذارد؛ بازی بی تفاوتی به تکرار فاجعه.
در پايان شعر، توپ تنيس ذهن راوی/ شاعر/ بازيکن به زمينی ديگر در می غلطد؛ زمين آرزو و اميد. اميد به عالمی ديگرگونه و آدمی ديگر به قول حافظ ((عالمی ديگر ببايد ساخت وز نو آدمی)).
و اينگونه شاعر در پايان اثر پيشنهاد خود را برای يک بازی انسانی تر ، و البته انسانی فرشته خو و عاشق، در فرمی عينی و ساختاری مرتبط، ارائه می دهد.
http://s3.picofile.com/file/8284108392/H_R_1.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1854
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
🔸"خوانشی بر شعر تنيس" زنده یاد #بیژن_نجدی
🔹به قلم #حامد_رمضانی
" تنيس"
تنیس، روی میز
تنیس، بر مهربانی های چمن
درآسمان، با ماه
هلال- بدر
هلال- بدر
هلال...
بدر...
در روزنامه ها،با سنگ
سنگ- گاز اشک آور
سنگ- گاز اشک آور
سنگ...
شلیک...
تنیس،روی تلکس خبرگزاری ها
با پاشنه های پوتین
لگد-صورت...
لگد-دهان من...
لگد-صدای تو...
کاشکی تنیس،در انتهای جهان با فرشته ای عاشق
و صدای دل
دل تو
دل من
تلیک-تلک
تلیک-تلک
بوم-تک
بوم-تک
🔺زنده ياد بيژن نجدی
◀️شعر با تصاويری از بازی تنيس شروع ميشود، و در ادامه جريان سيال ذهن روايت شعر را می برد به سمت حرکت ماه که مثل توپی در بازی تنيس کائنات، اين سو و آن سو می رود.
رابطه چمن و آسمان، همچنين اشاره بينامتنی دارد به اشعار کلاسيک ايران (مزرع سبز فلک).
سپس اين توپ غلطان (که استعاره ای از ذهن راوی و خود راوی / انسان هم هست) به سمت واقعيت بر ميگردد.
رفت و برگشت و صدای توپ تنيس حتی در موسيقی اثر قابل شنيدن است و در انسجام و فرم بيرونی و درونی شعر نقش دارد. (تليک - تلک، بوم - تک) اين صدا در طول شعر، کارکرد های مختلفی به خود ميگيرد و تداعی های مختلفی در متن ايجاد می کند؛ از بازی تنيس تا ضربه و زد و خورد، و از صدای تپش قلب تا صدای گذر زمان...
بنيان تنيس بر تکرار و رفت و برگشت استوار است. اين تکرار که در بازی دلچسب است، در عرصه زيست انسانی آلوده به جنايت و عذابی مکرر است. اما نکته و تلنگر شعر در همين بازي ست: کابوس جهانی که فاجعه در آن به بازی و سرگرمی بدل شده است، و ضرباهنگ آن صدای خرد شدن دندان ها و استخوان هاست.
شکلوفسکی، نظريه پرداز فرماليست روس، کار اصلی شعر را عادت زدايی می داند. او خطر عادت زدگی را اينگونه گوشزد می نمايد: عادت زدگی ، زندگی، همسر و فرزندان، ... و هراس بشر از جنگ را می بلعد.
نجدی نيز در شعر تنيس، بار ديگر خطر اين بازی کثيف عادت زده را به نمايش ميگذارد؛ بازی بی تفاوتی به تکرار فاجعه.
در پايان شعر، توپ تنيس ذهن راوی/ شاعر/ بازيکن به زمينی ديگر در می غلطد؛ زمين آرزو و اميد. اميد به عالمی ديگرگونه و آدمی ديگر به قول حافظ ((عالمی ديگر ببايد ساخت وز نو آدمی)).
و اينگونه شاعر در پايان اثر پيشنهاد خود را برای يک بازی انسانی تر ، و البته انسانی فرشته خو و عاشق، در فرمی عينی و ساختاری مرتبط، ارائه می دهد.
http://s3.picofile.com/file/8284108392/H_R_1.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1854
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw