.
#معرفی_نویسنده
پیمان اسماعیلی، رمزآلود
#شقایق_بشیرزاده
پیمان اسماعیلی (۱۳۵۶) نویسندهی کرمانشاهی متولد تهران است که دوران کودکیاش را در کرمانشاه و ایلام سپری کرده است. او دبیر هیئت مؤسس مجمع کانونهای ادبی دانشجویان کشور بوده است و با روزنامههایی چون شرق، اعتماد و مجلاتی همچون همشهری ماه به صورت نوشتن نقد و مصاحبه (از جمله مصاحبه با «ونهگات» و «جومپا لاهیری») همکاری داشته است. میتوان او را نویسندهای تجربی و میدانی خطاب کرد. نویسندهای که از زندگی و تجربیاتش در داستانهایش استفاده میکند. او که مهندسی برق خوانده است حتی از این امکان نیز در داستانهایش به خوبی بهره برده است. به طور مثال در داستانهای «مرض حیوان» و «مردگان» بازی زیبایی با دکلهای برق انجام داده، و یا در رمان «نگهبان» و برخی از داستانهایش از فضای ملموس کوهستانهای اطراف کرمانشاه استفاده کرده است. جایی که دوران کودکیاش را گذرانده و در زمان جنگ در چادرهای عشایر و پشت کوهها پناه گرفته است. ترس و وحشتی که آن سالها همراه او بوده بر روی کاغذ آمده و از او نویسندهای توانا در ایجاد فضاهای وهمی و رمزآلود ساخته است.
«جیبهای بارانیات را بگرد» اولین مجموعه داستانیست که از او در سال ۱۳۸۴چاپ شد. این مجموعه بازخوردهای مثبتی در پی داشت و در جایزهی ادبی اصفهان تقدیر شد. پس از سه سال وقفه او مجموعهی «برف و سمفونی ابری» را روانهی بازار کرد که باعث شد بیشتر شناخته شود. این مجموعه، جوایز بسیاری چون روزی روزگاری، گلشیری و مهرگان را کسب کرد و در بسیاری از مسابقات به مراحل نهایی راه یافت. پس از این مجموعه داستان، منتقدین او را نویسندهای جوان با آیندهای روشن خواندند. او با نوشتن رمان «نگهبان» (۱۳۹۲) ثابت کرد علاوه بر توانایی بر نوشتن داستان کوتاه، مشخصات یک رمان خوب را نیز میشناسد. «رمان در شکل کلی و نهایی خودش به معنی مواجههی یک شخصیت است در بستر زمان-تاریخ با اجتماع. یک بازهی طولانی در چنین بستری. داستان کوتاه ولی این وسعت را ندارد. داستان کوتاه برشهای بیشماری است که ما میتوانیم از این بستر انتخاب کنیم. هر چقدر این برش دقیقتر و زیباتر، داستان کوتاه بهتر. در کل به نظرم داستان کوتاه از خلاقیت و شهود یک نویسنده بهره بیشتری میبرد و رمان از دانش و اشراف او بر فرایند تفکر و نوشتن.»* پس از آن دست به چاپ مجموعه داستانِ «همین امشب برمیگردیم» زد که تجربهاش از دوران مهاجرتش به استرالیا در این مجموعه داستان نمایان است. این مجموعه داستان نیز برندهی جوایزی همچون جایزهی ادبی احمد محمود شد. اگرچه او در خصوص جوایز دولتی میگوید: «یک دورهای، میتوانم بگویم از دهه هشتاد تا نهایتا سال ۸۷، ۸۸، فضایی در حوزهی جوایز ادبی در ایران ایجاد شد که عملا تا حدودی نقش مجلات را جوایز به عهده گرفتند. جوایز زیادی مثل «جایزه روزی روزگاری»، «جایزه گلشیری»، «جایزه منتقدین مطبوعات»، «جایزه مهرگان» بود [...] این جوایز فعالیتهایی را پوشش میدادند و باعث میشدند قشری از نویسندهها دیده شوند. به نظر من بعد از حدود سال ۸۸، کارکرد آن جوایز هم از بین رفت. ببینید، جوایز ادبی در ایران به طور مشخص الان مشکل اعتبار دارند. دو جایزه اصلی که الان به نظرم میرسد بگویم، یکی جایزه دولتی «جلال» است که با اما و اگرهای دولتی داده میشود و خیلی محلی از اعراب ندارد؛ یکی هم جایزهای است که اخیرا راهاندازی شده، «جایزه ادبی احمد محمود» که تا حالا دو دوره برگزار شده و به هرحال تلاشی است در جهت زنده کردن دوباره اعتباری که جوایز خصوصی از اوایل تا اواسط دهه هشتاد داشتند. البته باید دید عملکرد کلی این جایزه به کجا میرسد و با بررسی عملکرد چند ساله، آیا این جایزه میتواند در نهایت آن اعتبار از دست رفتهی جوایز را برگرداند.» **
زبان داستانهای اسماعیلی ساده است اما آنچه برای او اهمیت دارد قصهگویی است. قصهای که در ساختاری مناسب و مدرن آن را عرضه میکند. عدهای از منتقدین او را نویسندهای گوتیک میشناسند که شاید دلیل این امر این باشد که داستانهای وهمآلود او بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند و موفقتر عمل کردهاند. اما او مخالف این برچسبهاست. پیمان اسماعیلی از تکرار نمیترسد. از استفادهی مجدد کوهستانهای برفی و سرما و وحشت در داستانهایش ابایی ندارد و معتقد است اگر باز هم نیاز به استفاده از این عناصر باشد او آنها را استفاده خواهد کرد. برای او وَهم تعریف دیگری دارد. «وهم ابزار کار منِ نویسنده برای ساخت جهان داستانیام است. با این وهم من جهان داستانی خودم را میسازم. جهانی که بر مبنای «کشفکردن» خلق شده است.»*
#پیمان_اسماعیلی
*مصاحبه با مجلهی آرمان، اسفند ۹۵
**مصاحبه با رادیو فردا، فروردین ۹۸
@peyrang_dastan
#معرفی_نویسنده
پیمان اسماعیلی، رمزآلود
#شقایق_بشیرزاده
پیمان اسماعیلی (۱۳۵۶) نویسندهی کرمانشاهی متولد تهران است که دوران کودکیاش را در کرمانشاه و ایلام سپری کرده است. او دبیر هیئت مؤسس مجمع کانونهای ادبی دانشجویان کشور بوده است و با روزنامههایی چون شرق، اعتماد و مجلاتی همچون همشهری ماه به صورت نوشتن نقد و مصاحبه (از جمله مصاحبه با «ونهگات» و «جومپا لاهیری») همکاری داشته است. میتوان او را نویسندهای تجربی و میدانی خطاب کرد. نویسندهای که از زندگی و تجربیاتش در داستانهایش استفاده میکند. او که مهندسی برق خوانده است حتی از این امکان نیز در داستانهایش به خوبی بهره برده است. به طور مثال در داستانهای «مرض حیوان» و «مردگان» بازی زیبایی با دکلهای برق انجام داده، و یا در رمان «نگهبان» و برخی از داستانهایش از فضای ملموس کوهستانهای اطراف کرمانشاه استفاده کرده است. جایی که دوران کودکیاش را گذرانده و در زمان جنگ در چادرهای عشایر و پشت کوهها پناه گرفته است. ترس و وحشتی که آن سالها همراه او بوده بر روی کاغذ آمده و از او نویسندهای توانا در ایجاد فضاهای وهمی و رمزآلود ساخته است.
«جیبهای بارانیات را بگرد» اولین مجموعه داستانیست که از او در سال ۱۳۸۴چاپ شد. این مجموعه بازخوردهای مثبتی در پی داشت و در جایزهی ادبی اصفهان تقدیر شد. پس از سه سال وقفه او مجموعهی «برف و سمفونی ابری» را روانهی بازار کرد که باعث شد بیشتر شناخته شود. این مجموعه، جوایز بسیاری چون روزی روزگاری، گلشیری و مهرگان را کسب کرد و در بسیاری از مسابقات به مراحل نهایی راه یافت. پس از این مجموعه داستان، منتقدین او را نویسندهای جوان با آیندهای روشن خواندند. او با نوشتن رمان «نگهبان» (۱۳۹۲) ثابت کرد علاوه بر توانایی بر نوشتن داستان کوتاه، مشخصات یک رمان خوب را نیز میشناسد. «رمان در شکل کلی و نهایی خودش به معنی مواجههی یک شخصیت است در بستر زمان-تاریخ با اجتماع. یک بازهی طولانی در چنین بستری. داستان کوتاه ولی این وسعت را ندارد. داستان کوتاه برشهای بیشماری است که ما میتوانیم از این بستر انتخاب کنیم. هر چقدر این برش دقیقتر و زیباتر، داستان کوتاه بهتر. در کل به نظرم داستان کوتاه از خلاقیت و شهود یک نویسنده بهره بیشتری میبرد و رمان از دانش و اشراف او بر فرایند تفکر و نوشتن.»* پس از آن دست به چاپ مجموعه داستانِ «همین امشب برمیگردیم» زد که تجربهاش از دوران مهاجرتش به استرالیا در این مجموعه داستان نمایان است. این مجموعه داستان نیز برندهی جوایزی همچون جایزهی ادبی احمد محمود شد. اگرچه او در خصوص جوایز دولتی میگوید: «یک دورهای، میتوانم بگویم از دهه هشتاد تا نهایتا سال ۸۷، ۸۸، فضایی در حوزهی جوایز ادبی در ایران ایجاد شد که عملا تا حدودی نقش مجلات را جوایز به عهده گرفتند. جوایز زیادی مثل «جایزه روزی روزگاری»، «جایزه گلشیری»، «جایزه منتقدین مطبوعات»، «جایزه مهرگان» بود [...] این جوایز فعالیتهایی را پوشش میدادند و باعث میشدند قشری از نویسندهها دیده شوند. به نظر من بعد از حدود سال ۸۸، کارکرد آن جوایز هم از بین رفت. ببینید، جوایز ادبی در ایران به طور مشخص الان مشکل اعتبار دارند. دو جایزه اصلی که الان به نظرم میرسد بگویم، یکی جایزه دولتی «جلال» است که با اما و اگرهای دولتی داده میشود و خیلی محلی از اعراب ندارد؛ یکی هم جایزهای است که اخیرا راهاندازی شده، «جایزه ادبی احمد محمود» که تا حالا دو دوره برگزار شده و به هرحال تلاشی است در جهت زنده کردن دوباره اعتباری که جوایز خصوصی از اوایل تا اواسط دهه هشتاد داشتند. البته باید دید عملکرد کلی این جایزه به کجا میرسد و با بررسی عملکرد چند ساله، آیا این جایزه میتواند در نهایت آن اعتبار از دست رفتهی جوایز را برگرداند.» **
زبان داستانهای اسماعیلی ساده است اما آنچه برای او اهمیت دارد قصهگویی است. قصهای که در ساختاری مناسب و مدرن آن را عرضه میکند. عدهای از منتقدین او را نویسندهای گوتیک میشناسند که شاید دلیل این امر این باشد که داستانهای وهمآلود او بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند و موفقتر عمل کردهاند. اما او مخالف این برچسبهاست. پیمان اسماعیلی از تکرار نمیترسد. از استفادهی مجدد کوهستانهای برفی و سرما و وحشت در داستانهایش ابایی ندارد و معتقد است اگر باز هم نیاز به استفاده از این عناصر باشد او آنها را استفاده خواهد کرد. برای او وَهم تعریف دیگری دارد. «وهم ابزار کار منِ نویسنده برای ساخت جهان داستانیام است. با این وهم من جهان داستانی خودم را میسازم. جهانی که بر مبنای «کشفکردن» خلق شده است.»*
#پیمان_اسماعیلی
*مصاحبه با مجلهی آرمان، اسفند ۹۵
**مصاحبه با رادیو فردا، فروردین ۹۸
@peyrang_dastan
Telegram
attach📎
.
#معرفی_کتاب
آدم تا کجا میتواند درد را تحمل کند. یا ترس را مثلا.*
#شقایق_بشیرزاده
کتاب «همین امشب برگردیم» مجموعهداستانیست به قلم پیمان اسماعیلی که در سال ۱۳۹۵ توسط نشر چشمه منتشر شد. این مجموعه که چهارمین اثر و سومین مجموعه داستان اسماعیلی است شامل پنج داستان کوتاه با مضامین ترس، اضطراب و مهاجرت میباشد. در ابتدای کتاب آمده است: «صدای پایی روی پلهها شنیده شد. آلیس فهمید که خرگوش سفید به دنبالش آمده و از ترس به لرزه افتاد و لرزهاش خانه را تکان داد.» این قسمت منتخب از فصل چهارم کتاب آلیس در سرزمین عجایب نشان میدهد که خواننده قرار است با داستانهای متفاوتی مواجه شود. اسماعیلی در سه داستانِ این مجموعه از «خرگوش سفید» به عنوان موتیف استفاده کرده است که علاوه بر خرگوش سفیدِ آلیس، نام یک نوشیدنی الکلی در استرالیاست.
داستان «دنیای آب» روایتیست از مهاجرت. از قایقهایی که مهاجران را به آن طرف آبها میرسانند. و آدمهایی که سوار بر این قایقها با زندگی خود و گذشتهشان روبرو میشوند.
داستان «تونل» روایت دو جوان کُرد است که به تهران مهاجرت کردهاند و یکی از آنها در یکی از تونلهای مترو کار میکند. در این داستان به زیبایی هر چه تمامتر فضای وهمآلود با خواننده عجین میشود و حسرتها و اندوههای شخصیتها در داستان مینشیند. چیدمانِ عناصر داستانی مثل فضاسازی، لحن، شخصیتپردازی و انتخابِ موقعیت مناسب باعث شده است تا خواننده با داستانی مواجه شود که در ذهنش ماندگار میشود.
داستان سوم «کانبرای من» به مانند داستان اول در استرالیا اتفاق میافتد. راوی که یک ایرانیست و در سایت استخراج گاز عسلویه مشغول به کار بوده است حالا در جزیرهی کورتیسِ استرالیا نیز همان کار را انجام میدهد. راوی با استفاده از تکنیک تداعی و بازگشت/برگشت به گذشته خاطراتی از گذشته را مرور میکند. در این داستان که تمام مشخصات یک داستان رئالیسم جادویی را دارد افسانه و اتفاق و مرگ در کنار هم ترکیبی مناسب را میسازند که اضطراب را به خواننده منتقل میکند و خواننده مدام منتظر وقوع حادثهای ناخواسته است و از خودش میپرسد آن اتفاق میافتد یا نه؟
ساختارِ «روز یادبود» کمی با داستانهای دیگر این مجموعه متفاوت است. دختری در خوابگاه دختران دانشگاه با روسریای دور گردنش پیدا شده. راوی که با دختر دوست بوده است خشمگین است و نمیداند دختر خودکشی کرده یا کسی او را به قتل رسانده است. این کشمکش و این خشم طرح داستان و وقایع بعد از حادثه را فرم میدهد و میسازد.
داستانِ آخر کتاب «واندرلند» که اشارهای به آلیس در سرزمین عجایب دارد فضایی مشابه با خیال و توهم دارد و این داستان نیز در استرالیا اتفاق میافتد. زنِ سابق راوی، دخترشان را دزدیده و ردی از خود به جا نگذاشته. راوی مانند آلیس سر از مکانی در میآورد به نام واندرلند. و داستان از همان مکان مرموز شروع میشود. اینجا نیز همانند آلیس، راوی اگر نوشیدنی سبز رنگی بنوشد چیزهایی بر او آشکار میشود که میخواهد ببیند. در این داستان مرز خیال و واقعیت چنان باریک است که خواننده مدام به شبهه میافتد آنچه که اتفاق افتاد کدام بود؟ خیال یا واقعیت؟
اسماعیلی در این مجموعه داستان نیز مانند باقی آثارش دنیایی برای خواننده خلق میکند رازآلود و اسرارآمیز. برخلاف مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» که مدام با عنصر سرما بازی شده، در این مجموعه همان بازی با مهارت با عنصر گرما صورت گرفته است. گرما در داستانهایی که با افسانه و تمثیل گره خوردهاند، روی پیشانی خواننده مینشیند و شیشهی عینکش را بخار میگیرد. اسماعیلی به خوبی از عهدهی تصویرپردازی و فضاسازی در تمام داستانهای این مجموعه برآمده است. «شیشهی عینک را با دستمال مالاندم تا بخارش را بگیرم. دستمال که بالا و پایین میشد عدسی چشم راستم یکهو تقهای کرد، توی قاب نصف شد و افتاد کف دستم. سمت راست دنیا یکدفعه تار شد و انگار افتاد توی آب.»** این مجموعه که برندهی نخستین دورهی جایزهی احمد محمود نیز گردیده است، دغدغههای نویسنده را به زیبایی به تصویر کشیده است. هراس و تنهایی.
*داستان دنیای آب، از همین مجموعه
**داستان کانبرای من، از همین مجموعه
#همین_امشب_برگردیم
#پیمان_اسماعیلی
#نشر_چشمه
@peyrang_dastan
#معرفی_کتاب
آدم تا کجا میتواند درد را تحمل کند. یا ترس را مثلا.*
#شقایق_بشیرزاده
کتاب «همین امشب برگردیم» مجموعهداستانیست به قلم پیمان اسماعیلی که در سال ۱۳۹۵ توسط نشر چشمه منتشر شد. این مجموعه که چهارمین اثر و سومین مجموعه داستان اسماعیلی است شامل پنج داستان کوتاه با مضامین ترس، اضطراب و مهاجرت میباشد. در ابتدای کتاب آمده است: «صدای پایی روی پلهها شنیده شد. آلیس فهمید که خرگوش سفید به دنبالش آمده و از ترس به لرزه افتاد و لرزهاش خانه را تکان داد.» این قسمت منتخب از فصل چهارم کتاب آلیس در سرزمین عجایب نشان میدهد که خواننده قرار است با داستانهای متفاوتی مواجه شود. اسماعیلی در سه داستانِ این مجموعه از «خرگوش سفید» به عنوان موتیف استفاده کرده است که علاوه بر خرگوش سفیدِ آلیس، نام یک نوشیدنی الکلی در استرالیاست.
داستان «دنیای آب» روایتیست از مهاجرت. از قایقهایی که مهاجران را به آن طرف آبها میرسانند. و آدمهایی که سوار بر این قایقها با زندگی خود و گذشتهشان روبرو میشوند.
داستان «تونل» روایت دو جوان کُرد است که به تهران مهاجرت کردهاند و یکی از آنها در یکی از تونلهای مترو کار میکند. در این داستان به زیبایی هر چه تمامتر فضای وهمآلود با خواننده عجین میشود و حسرتها و اندوههای شخصیتها در داستان مینشیند. چیدمانِ عناصر داستانی مثل فضاسازی، لحن، شخصیتپردازی و انتخابِ موقعیت مناسب باعث شده است تا خواننده با داستانی مواجه شود که در ذهنش ماندگار میشود.
داستان سوم «کانبرای من» به مانند داستان اول در استرالیا اتفاق میافتد. راوی که یک ایرانیست و در سایت استخراج گاز عسلویه مشغول به کار بوده است حالا در جزیرهی کورتیسِ استرالیا نیز همان کار را انجام میدهد. راوی با استفاده از تکنیک تداعی و بازگشت/برگشت به گذشته خاطراتی از گذشته را مرور میکند. در این داستان که تمام مشخصات یک داستان رئالیسم جادویی را دارد افسانه و اتفاق و مرگ در کنار هم ترکیبی مناسب را میسازند که اضطراب را به خواننده منتقل میکند و خواننده مدام منتظر وقوع حادثهای ناخواسته است و از خودش میپرسد آن اتفاق میافتد یا نه؟
ساختارِ «روز یادبود» کمی با داستانهای دیگر این مجموعه متفاوت است. دختری در خوابگاه دختران دانشگاه با روسریای دور گردنش پیدا شده. راوی که با دختر دوست بوده است خشمگین است و نمیداند دختر خودکشی کرده یا کسی او را به قتل رسانده است. این کشمکش و این خشم طرح داستان و وقایع بعد از حادثه را فرم میدهد و میسازد.
داستانِ آخر کتاب «واندرلند» که اشارهای به آلیس در سرزمین عجایب دارد فضایی مشابه با خیال و توهم دارد و این داستان نیز در استرالیا اتفاق میافتد. زنِ سابق راوی، دخترشان را دزدیده و ردی از خود به جا نگذاشته. راوی مانند آلیس سر از مکانی در میآورد به نام واندرلند. و داستان از همان مکان مرموز شروع میشود. اینجا نیز همانند آلیس، راوی اگر نوشیدنی سبز رنگی بنوشد چیزهایی بر او آشکار میشود که میخواهد ببیند. در این داستان مرز خیال و واقعیت چنان باریک است که خواننده مدام به شبهه میافتد آنچه که اتفاق افتاد کدام بود؟ خیال یا واقعیت؟
اسماعیلی در این مجموعه داستان نیز مانند باقی آثارش دنیایی برای خواننده خلق میکند رازآلود و اسرارآمیز. برخلاف مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» که مدام با عنصر سرما بازی شده، در این مجموعه همان بازی با مهارت با عنصر گرما صورت گرفته است. گرما در داستانهایی که با افسانه و تمثیل گره خوردهاند، روی پیشانی خواننده مینشیند و شیشهی عینکش را بخار میگیرد. اسماعیلی به خوبی از عهدهی تصویرپردازی و فضاسازی در تمام داستانهای این مجموعه برآمده است. «شیشهی عینک را با دستمال مالاندم تا بخارش را بگیرم. دستمال که بالا و پایین میشد عدسی چشم راستم یکهو تقهای کرد، توی قاب نصف شد و افتاد کف دستم. سمت راست دنیا یکدفعه تار شد و انگار افتاد توی آب.»** این مجموعه که برندهی نخستین دورهی جایزهی احمد محمود نیز گردیده است، دغدغههای نویسنده را به زیبایی به تصویر کشیده است. هراس و تنهایی.
*داستان دنیای آب، از همین مجموعه
**داستان کانبرای من، از همین مجموعه
#همین_امشب_برگردیم
#پیمان_اسماعیلی
#نشر_چشمه
@peyrang_dastan
Telegram
attach📎
Forwarded from پیرنگ | Peyrang
.
#معرفی_کتاب
آدم تا کجا میتواند درد را تحمل کند. یا ترس را مثلا.*
#شقایق_بشیرزاده
کتاب «همین امشب برگردیم» مجموعهداستانیست به قلم پیمان اسماعیلی که در سال ۱۳۹۵ توسط نشر چشمه منتشر شد. این مجموعه که چهارمین اثر و سومین مجموعه داستان اسماعیلی است شامل پنج داستان کوتاه با مضامین ترس، اضطراب و مهاجرت میباشد. در ابتدای کتاب آمده است: «صدای پایی روی پلهها شنیده شد. آلیس فهمید که خرگوش سفید به دنبالش آمده و از ترس به لرزه افتاد و لرزهاش خانه را تکان داد.» این قسمت منتخب از فصل چهارم کتاب آلیس در سرزمین عجایب نشان میدهد که خواننده قرار است با داستانهای متفاوتی مواجه شود. اسماعیلی در سه داستانِ این مجموعه از «خرگوش سفید» به عنوان موتیف استفاده کرده است که علاوه بر خرگوش سفیدِ آلیس، نام یک نوشیدنی الکلی در استرالیاست.
داستان «دنیای آب» روایتیست از مهاجرت. از قایقهایی که مهاجران را به آن طرف آبها میرسانند. و آدمهایی که سوار بر این قایقها با زندگی خود و گذشتهشان روبرو میشوند.
داستان «تونل» روایت دو جوان کُرد است که به تهران مهاجرت کردهاند و یکی از آنها در یکی از تونلهای مترو کار میکند. در این داستان به زیبایی هر چه تمامتر فضای وهمآلود با خواننده عجین میشود و حسرتها و اندوههای شخصیتها در داستان مینشیند. چیدمانِ عناصر داستانی مثل فضاسازی، لحن، شخصیتپردازی و انتخابِ موقعیت مناسب باعث شده است تا خواننده با داستانی مواجه شود که در ذهنش ماندگار میشود.
داستان سوم «کانبرای من» به مانند داستان اول در استرالیا اتفاق میافتد. راوی که یک ایرانیست و در سایت استخراج گاز عسلویه مشغول به کار بوده است حالا در جزیرهی کورتیسِ استرالیا نیز همان کار را انجام میدهد. راوی با استفاده از تکنیک تداعی و بازگشت/برگشت به گذشته خاطراتی از گذشته را مرور میکند. در این داستان که تمام مشخصات یک داستان رئالیسم جادویی را دارد افسانه و اتفاق و مرگ در کنار هم ترکیبی مناسب را میسازند که اضطراب را به خواننده منتقل میکند و خواننده مدام منتظر وقوع حادثهای ناخواسته است و از خودش میپرسد آن اتفاق میافتد یا نه؟
ساختارِ «روز یادبود» کمی با داستانهای دیگر این مجموعه متفاوت است. دختری در خوابگاه دختران دانشگاه با روسریای دور گردنش پیدا شده. راوی که با دختر دوست بوده است خشمگین است و نمیداند دختر خودکشی کرده یا کسی او را به قتل رسانده است. این کشمکش و این خشم طرح داستان و وقایع بعد از حادثه را فرم میدهد و میسازد.
داستانِ آخر کتاب «واندرلند» که اشارهای به آلیس در سرزمین عجایب دارد فضایی مشابه با خیال و توهم دارد و این داستان نیز در استرالیا اتفاق میافتد. زنِ سابق راوی، دخترشان را دزدیده و ردی از خود به جا نگذاشته. راوی مانند آلیس سر از مکانی در میآورد به نام واندرلند. و داستان از همان مکان مرموز شروع میشود. اینجا نیز همانند آلیس، راوی اگر نوشیدنی سبز رنگی بنوشد چیزهایی بر او آشکار میشود که میخواهد ببیند. در این داستان مرز خیال و واقعیت چنان باریک است که خواننده مدام به شبهه میافتد آنچه که اتفاق افتاد کدام بود؟ خیال یا واقعیت؟
اسماعیلی در این مجموعه داستان نیز مانند باقی آثارش دنیایی برای خواننده خلق میکند رازآلود و اسرارآمیز. برخلاف مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» که مدام با عنصر سرما بازی شده، در این مجموعه همان بازی با مهارت با عنصر گرما صورت گرفته است. گرما در داستانهایی که با افسانه و تمثیل گره خوردهاند، روی پیشانی خواننده مینشیند و شیشهی عینکش را بخار میگیرد. اسماعیلی به خوبی از عهدهی تصویرپردازی و فضاسازی در تمام داستانهای این مجموعه برآمده است. «شیشهی عینک را با دستمال مالاندم تا بخارش را بگیرم. دستمال که بالا و پایین میشد عدسی چشم راستم یکهو تقهای کرد، توی قاب نصف شد و افتاد کف دستم. سمت راست دنیا یکدفعه تار شد و انگار افتاد توی آب.»** این مجموعه که برندهی نخستین دورهی جایزهی احمد محمود نیز گردیده است، دغدغههای نویسنده را به زیبایی به تصویر کشیده است. هراس و تنهایی.
*داستان دنیای آب، از همین مجموعه
**داستان کانبرای من، از همین مجموعه
#همین_امشب_برگردیم
#پیمان_اسماعیلی
#نشر_چشمه
@peyrang_dastan
#معرفی_کتاب
آدم تا کجا میتواند درد را تحمل کند. یا ترس را مثلا.*
#شقایق_بشیرزاده
کتاب «همین امشب برگردیم» مجموعهداستانیست به قلم پیمان اسماعیلی که در سال ۱۳۹۵ توسط نشر چشمه منتشر شد. این مجموعه که چهارمین اثر و سومین مجموعه داستان اسماعیلی است شامل پنج داستان کوتاه با مضامین ترس، اضطراب و مهاجرت میباشد. در ابتدای کتاب آمده است: «صدای پایی روی پلهها شنیده شد. آلیس فهمید که خرگوش سفید به دنبالش آمده و از ترس به لرزه افتاد و لرزهاش خانه را تکان داد.» این قسمت منتخب از فصل چهارم کتاب آلیس در سرزمین عجایب نشان میدهد که خواننده قرار است با داستانهای متفاوتی مواجه شود. اسماعیلی در سه داستانِ این مجموعه از «خرگوش سفید» به عنوان موتیف استفاده کرده است که علاوه بر خرگوش سفیدِ آلیس، نام یک نوشیدنی الکلی در استرالیاست.
داستان «دنیای آب» روایتیست از مهاجرت. از قایقهایی که مهاجران را به آن طرف آبها میرسانند. و آدمهایی که سوار بر این قایقها با زندگی خود و گذشتهشان روبرو میشوند.
داستان «تونل» روایت دو جوان کُرد است که به تهران مهاجرت کردهاند و یکی از آنها در یکی از تونلهای مترو کار میکند. در این داستان به زیبایی هر چه تمامتر فضای وهمآلود با خواننده عجین میشود و حسرتها و اندوههای شخصیتها در داستان مینشیند. چیدمانِ عناصر داستانی مثل فضاسازی، لحن، شخصیتپردازی و انتخابِ موقعیت مناسب باعث شده است تا خواننده با داستانی مواجه شود که در ذهنش ماندگار میشود.
داستان سوم «کانبرای من» به مانند داستان اول در استرالیا اتفاق میافتد. راوی که یک ایرانیست و در سایت استخراج گاز عسلویه مشغول به کار بوده است حالا در جزیرهی کورتیسِ استرالیا نیز همان کار را انجام میدهد. راوی با استفاده از تکنیک تداعی و بازگشت/برگشت به گذشته خاطراتی از گذشته را مرور میکند. در این داستان که تمام مشخصات یک داستان رئالیسم جادویی را دارد افسانه و اتفاق و مرگ در کنار هم ترکیبی مناسب را میسازند که اضطراب را به خواننده منتقل میکند و خواننده مدام منتظر وقوع حادثهای ناخواسته است و از خودش میپرسد آن اتفاق میافتد یا نه؟
ساختارِ «روز یادبود» کمی با داستانهای دیگر این مجموعه متفاوت است. دختری در خوابگاه دختران دانشگاه با روسریای دور گردنش پیدا شده. راوی که با دختر دوست بوده است خشمگین است و نمیداند دختر خودکشی کرده یا کسی او را به قتل رسانده است. این کشمکش و این خشم طرح داستان و وقایع بعد از حادثه را فرم میدهد و میسازد.
داستانِ آخر کتاب «واندرلند» که اشارهای به آلیس در سرزمین عجایب دارد فضایی مشابه با خیال و توهم دارد و این داستان نیز در استرالیا اتفاق میافتد. زنِ سابق راوی، دخترشان را دزدیده و ردی از خود به جا نگذاشته. راوی مانند آلیس سر از مکانی در میآورد به نام واندرلند. و داستان از همان مکان مرموز شروع میشود. اینجا نیز همانند آلیس، راوی اگر نوشیدنی سبز رنگی بنوشد چیزهایی بر او آشکار میشود که میخواهد ببیند. در این داستان مرز خیال و واقعیت چنان باریک است که خواننده مدام به شبهه میافتد آنچه که اتفاق افتاد کدام بود؟ خیال یا واقعیت؟
اسماعیلی در این مجموعه داستان نیز مانند باقی آثارش دنیایی برای خواننده خلق میکند رازآلود و اسرارآمیز. برخلاف مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» که مدام با عنصر سرما بازی شده، در این مجموعه همان بازی با مهارت با عنصر گرما صورت گرفته است. گرما در داستانهایی که با افسانه و تمثیل گره خوردهاند، روی پیشانی خواننده مینشیند و شیشهی عینکش را بخار میگیرد. اسماعیلی به خوبی از عهدهی تصویرپردازی و فضاسازی در تمام داستانهای این مجموعه برآمده است. «شیشهی عینک را با دستمال مالاندم تا بخارش را بگیرم. دستمال که بالا و پایین میشد عدسی چشم راستم یکهو تقهای کرد، توی قاب نصف شد و افتاد کف دستم. سمت راست دنیا یکدفعه تار شد و انگار افتاد توی آب.»** این مجموعه که برندهی نخستین دورهی جایزهی احمد محمود نیز گردیده است، دغدغههای نویسنده را به زیبایی به تصویر کشیده است. هراس و تنهایی.
*داستان دنیای آب، از همین مجموعه
**داستان کانبرای من، از همین مجموعه
#همین_امشب_برگردیم
#پیمان_اسماعیلی
#نشر_چشمه
@peyrang_dastan
Telegram
attach📎
Audio
Peyman Esmaeili
تونل
نوشتهی پیمان اسماعیلی
با صدای نویسنده
از مجموعه داستان «همین امشب برگردیم»
مدت: ۲۱ دقیقه
#داستان_صوتی
#داستان_کوتاه
#پیمان_اسماعیلی
#همین_امشب_برگردیم
@peyrang_dastan
نوشتهی پیمان اسماعیلی
با صدای نویسنده
از مجموعه داستان «همین امشب برگردیم»
مدت: ۲۱ دقیقه
#داستان_صوتی
#داستان_کوتاه
#پیمان_اسماعیلی
#همین_امشب_برگردیم
@peyrang_dastan
vanderland
@dastansoti
واندرلند
نوشتهی پیمان اسماعیلی
با صدای نویسنده
از مجموعه داستان «همین امشب برگردیم»
مدت: ۳۳ دقیقه
#داستان_صوتی
#داستان_کوتاه
#پیمان_اسماعیلی
#همین_امشب_برگردیم
@peyrang_dastan
نوشتهی پیمان اسماعیلی
با صدای نویسنده
از مجموعه داستان «همین امشب برگردیم»
مدت: ۳۳ دقیقه
#داستان_صوتی
#داستان_کوتاه
#پیمان_اسماعیلی
#همین_امشب_برگردیم
@peyrang_dastan
.
#مطلب_برگزیده
انتخاب: گروه ادبی پیرنگ
الان بیست سال از مرگش میگذرد. من آدم یادداشتنویسی در سالگردها نیستم. برای همین هم چند ماه بعد از سالمرگش این را مینویسم.
این متنِ یک داستان کوتاه قدیمی است. بیست و یکی دو ساله بودم که نوشتمش. بخشهایی از این داستان بعدها در داستانهای کوتاهی که نوشتم یا در رمان نگهبان به کارم آمد. مثل همین «سردباد» که گلشیری با دستخط خودش درشت روی سربرگ داستانم نوشته. زیر جملاتی خط کشیده. چند جایی را خط زده. نشانه گذاشته. سوال پرسیده. گفته جملاتی را حذف کنم.
همه این کارها را کردم و داستان درست نشد. خوشش نیامد. میگفت هنوز کار دارد. میگفت در نیامده. خراب کردی.
گلشیری اهل ناز و نوازش نبود. اهل «حالا اینم خوب بود»، «اینجاش خوب بود».
این داستان هیچ وقت در هیچ جا چاپ نشد. یعنی برای هیچ جا نفرستادم تا چاپش کنند. توی پوشه کهنه مقواییام ماند. شد یک طلسم قدیمی بین من و گلشیری.
به نظرم هر نویسندهای به این طلسمها نیاز دارد. طلسمهای کاهی زردرنگ بین خودش و یک نفر دیگر. طلسمهایی که نشانه نقصاناند. نشانه کمبود. ناتمامی.
منبع: اینستاگرام پیمان اسماعیلی
#هوشنگ_گلشیری
#پیمان_اسماعیلی
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
#مطلب_برگزیده
انتخاب: گروه ادبی پیرنگ
الان بیست سال از مرگش میگذرد. من آدم یادداشتنویسی در سالگردها نیستم. برای همین هم چند ماه بعد از سالمرگش این را مینویسم.
این متنِ یک داستان کوتاه قدیمی است. بیست و یکی دو ساله بودم که نوشتمش. بخشهایی از این داستان بعدها در داستانهای کوتاهی که نوشتم یا در رمان نگهبان به کارم آمد. مثل همین «سردباد» که گلشیری با دستخط خودش درشت روی سربرگ داستانم نوشته. زیر جملاتی خط کشیده. چند جایی را خط زده. نشانه گذاشته. سوال پرسیده. گفته جملاتی را حذف کنم.
همه این کارها را کردم و داستان درست نشد. خوشش نیامد. میگفت هنوز کار دارد. میگفت در نیامده. خراب کردی.
گلشیری اهل ناز و نوازش نبود. اهل «حالا اینم خوب بود»، «اینجاش خوب بود».
این داستان هیچ وقت در هیچ جا چاپ نشد. یعنی برای هیچ جا نفرستادم تا چاپش کنند. توی پوشه کهنه مقواییام ماند. شد یک طلسم قدیمی بین من و گلشیری.
به نظرم هر نویسندهای به این طلسمها نیاز دارد. طلسمهای کاهی زردرنگ بین خودش و یک نفر دیگر. طلسمهایی که نشانه نقصاناند. نشانه کمبود. ناتمامی.
منبع: اینستاگرام پیمان اسماعیلی
#هوشنگ_گلشیری
#پیمان_اسماعیلی
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
Telegram
attach 📎
Donyaye Ab
Dastan Hamrah 9
.
دنیای آب
نوشتهی پیمان اسماعیلی
با صدای نویسنده
از مجموعه داستان «همین امشب برگردیم»
مدت: ۳۴ دقیقه
مشخصات فایل صوتی: از مجموعهی داستان همراه نهم، ضمیمهی مجلهی داستان همشهری
#داستان_صوتی
#داستان_کوتاه
#پیمان_اسماعیلی
#همین_امشب_برگردیم
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
دنیای آب
نوشتهی پیمان اسماعیلی
با صدای نویسنده
از مجموعه داستان «همین امشب برگردیم»
مدت: ۳۴ دقیقه
مشخصات فایل صوتی: از مجموعهی داستان همراه نهم، ضمیمهی مجلهی داستان همشهری
#داستان_صوتی
#داستان_کوتاه
#پیمان_اسماعیلی
#همین_امشب_برگردیم
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
.
#گاهنامه_پیرنگ_شماره_یک
آدم تا کجا میتواند درد را تحمل کند. یا ترس را
مثلا.
کتاب «همین امشب برگردیم» مجموعهداستانیست به قلم پیمان اسماعیلی که در سال ۱۳۹۵ توسط نشر چشمه منتشر شد. این مجموعه که چهارمین اثر و سومین مجموعه داستان اسماعیلی است شامل پنج داستان کوتاه با مضامین ترس، اضطراب و مهاجرت میباشد. در ابتدای کتاب آمده است: «صدای پایی روی پلهها شنیده شد. آلیس فهمید که خرگوش سفید به دنبالش آمده و از ترس به لرزه افتاد و لرزهاش خانه را تکان داد.» این قسمت منتخب از فصل چهارم کتاب آلیس در سرزمین عجایب نشان میدهد که خواننده قرار است با داستانهای متفاوتی مواجه شود. اسماعیلی در سه داستانِ این مجموعه از «خرگوش سفید» به عنوان موتیف استفاده کرده است که علاوه بر خرگوش سفیدِ آلیس، نام یک نوشیدنی الکلی در استرالیاست. او در این کتاب در کنار واقعیات زندگی دنیایی جادویی را نیز به تصویر کشیده است.
بخشی از معرفی کتاب «همین امشب برگردیم»
نویسنده: #شقایق_بشیرزاده
ادامهی معرفی را در گاهنامهی ادبی الکترونیکی پیرنگ، شمارهی یک، بهمن ۱۳۹۹ بخوانید.
لینک خرید مجله در فروشگاه سایت پیرنگ (پرداخت به هر دو صورت ریالی و ارزی امکانپذیر است):
http://www.peyrang.org/shop/
#پیمان_اسماعیلی
#همین_امشب_برگردیم
#نشر_چشمه
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
#گاهنامه_پیرنگ_شماره_یک
آدم تا کجا میتواند درد را تحمل کند. یا ترس را
مثلا.
کتاب «همین امشب برگردیم» مجموعهداستانیست به قلم پیمان اسماعیلی که در سال ۱۳۹۵ توسط نشر چشمه منتشر شد. این مجموعه که چهارمین اثر و سومین مجموعه داستان اسماعیلی است شامل پنج داستان کوتاه با مضامین ترس، اضطراب و مهاجرت میباشد. در ابتدای کتاب آمده است: «صدای پایی روی پلهها شنیده شد. آلیس فهمید که خرگوش سفید به دنبالش آمده و از ترس به لرزه افتاد و لرزهاش خانه را تکان داد.» این قسمت منتخب از فصل چهارم کتاب آلیس در سرزمین عجایب نشان میدهد که خواننده قرار است با داستانهای متفاوتی مواجه شود. اسماعیلی در سه داستانِ این مجموعه از «خرگوش سفید» به عنوان موتیف استفاده کرده است که علاوه بر خرگوش سفیدِ آلیس، نام یک نوشیدنی الکلی در استرالیاست. او در این کتاب در کنار واقعیات زندگی دنیایی جادویی را نیز به تصویر کشیده است.
بخشی از معرفی کتاب «همین امشب برگردیم»
نویسنده: #شقایق_بشیرزاده
ادامهی معرفی را در گاهنامهی ادبی الکترونیکی پیرنگ، شمارهی یک، بهمن ۱۳۹۹ بخوانید.
لینک خرید مجله در فروشگاه سایت پیرنگ (پرداخت به هر دو صورت ریالی و ارزی امکانپذیر است):
http://www.peyrang.org/shop/
#پیمان_اسماعیلی
#همین_امشب_برگردیم
#نشر_چشمه
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
Telegram
attach 📎
Audio
Peyman Esmaeili
تونل
نوشتهی پیمان اسماعیلی
با صدای نویسنده
از مجموعه داستان «همین امشب برگردیم»
مدت: ۲۱ دقیقه
#داستان_صوتی
#داستان_کوتاه
#پیمان_اسماعیلی
#همین_امشب_برگردیم
@peyrang_dastan
نوشتهی پیمان اسماعیلی
با صدای نویسنده
از مجموعه داستان «همین امشب برگردیم»
مدت: ۲۱ دقیقه
#داستان_صوتی
#داستان_کوتاه
#پیمان_اسماعیلی
#همین_امشب_برگردیم
@peyrang_dastan