ایرانیان زرتشتی
1.67K subscribers
3.99K photos
1.5K videos
23 files
1.29K links
مزدا اهورا
که دانش بیکران هستی‌مند است
بنیاد آفرینش است‌.
اهورامزدا هیچ فرمان و احکامی برای مردم ندارد.

فیسبوک
https://www.facebook.com/IranianZartoshti
اینستاگرام
https://www.instagram.com/persianzoroastrians
Download Telegram

- خاشین - خاوران - خاوند - خاکسار - خدابخش - خداداد - خدایار - خدنگ - خدیر - خدیش - خدیو - خردور - خردادبه - خردمند - خُرسند - خُرم - خُرم‌شاد - خُرم‌بخت - خروشان - خُرمداد - خُرمدین - خردیار - خسرو - خسروپرویز - خشاشه - خشایار - خشنود - خُنیا - خورزاد - خورشاد - خوروند - خورداد - خورسند - خوزان - خوش‌منش - خوشان - خوشبین - خشنود - خوشخو - خوشروز - خوشنام - خوشیار - خُونیرِس.

دادآقرین - دادآفرید - دادار - دادبان - دادبرزین - دادبه - داتَه - دادبین - دادبخش - دادپویه - دادجو - دادخواه - دادرس - دادفر - دادگر - دادگون - دادمهر - دادنام - دادوَر - دارا - داراب - داربه - داتیس - دارشاد - داریا - داریس - داريو - داریوش - داژو - داشاد - داماسپ - دامان - دامیار - دانا - دانش - دانوش - داور - درفش - دَریز - درخشان - دستان - دَسَم - دلاور - دماوند - دوستار - دهش - دهناد - دیانوش - دینشاه - دینور - دینیار - دیهیم.

- راتا - راتین - راجان - راد - رادان - رادبُد - رادبه - رادفر - رادمان - رادمن - رادمرد - رادمهر - رادوین - رادک - رادین - رادینا - رادفر - رازقی - رازدار - رازبین - رازمهر - راستا - راستین - راسود - راسک - راشن - رام‌برزین - راماتیا - رامبد - رامپور - رامتین - رامشاد - رامشت - رامیار - رامیاد - رامی - رامین - راهزاد - راهجو - راهوی - راهی - راوند - رایان - رایین - راین - رانا - راشا - رادمنش - رپیتون - رَتوشتَر - رَتوناک - رخشان - رَزم‌آرا - رَزمجو - رزما - رزمیار - رَزین - رَزوان - رسا - رَسام - رستا - رستگار - رستم - رشن - رَشنُو - رشنواد - رَنگوشتَر - رَهاد - رُهام - رَهان - رهزاد - رهی - رهيار- روانبخش - روانبُد - روزبِه - روزبهار - روزبهان - روزمهر - روشاک - روشن - رویین - رویین تن - ریوند - ریکا.

- زادبخت - زادفرخ - زادفر - زادمهر - زادهرمز - زادان - زادبه - زادفر - زادوی - زال - زاماسپ - زامیاد - زاوَش - زاوُش - زاوُل - زرآوند - زراسپ - زران - زراوه - زربار - زربخش - زربین - زرتاب - زرتـشـت - زردشـت - زردان - زرسپ - زرمهر - زرمیوَر - زرند - زروان - زروند - زرکش - زَریر - زریاب - زریران - زریوند - زَم - زنگه - زَهیر - زَواره - زوان - زوبین - زوپیر - زیار - زیرک - زیرکزاد - زیگ.

- ژاماسپ - ژوپین - ژورک - ژیان - ژیگس.

- سابک - ساتین - ساتيار - ساتراپ - سازمند - ساسان - سارنگ - سالار - سام - سام‌راد - سامان - سامند - سامیز - سامیار - ساونگ - سامیز - سایان - سایینا - سَپْرَنگ - سپرداد - سِپنتا - سپاد - سپنتمان - سپیتام - سپیدار - سپند - سپندار - سپندان - سِپِهر - سپهران - سپهرم - سپهریار - سپهرپاد - سپهرداد - سپهرَم - سپیدار - ستایش - ستُرگ - ستوده - سرافراز - سُرایش - سرشار - سُرخاب - سرخوش - سرمد - سَرواد - سرور - سُروش - سروشان - سروشیار - سرکَش - سزاوار - سَلم - سمان - سمند - سمندر - سهراب - سهند - سورن - سورنا - سورين - سوشیانت - سوشیانس - سیامک - سیاوخش - سیاوش - سیبوی - سیبویه - سیروس - سیماس - سینا - سینار - سینداد.

- شابهرام - شابرزین - شابُرَن - شابهار - شاپور- شاخه - شاد - شاداب - شادبخت - شادپور - شادروز - شادرنگ - شادان - شادبه - شادفر - شادكام - شادگام - شادمان - شادمهر - شادنوش - شادخو - شادور - شادوی - شادکامه - شادگان - شادیاب - شاديان - شایگان - شاوَر- شاهپور - شاهداد - شاهرخ - شاهرود - شاهروز - شاهنده - شاهوار - شاهویه - شاهکار - شاهنده - شاهین - شایان - شایگان - شباروز - شباهنگ - شباویز - شبدیز - شتاب - شتابان - شراگیم - شرزه - شَرزين - شروین - شكیبا - شهبار - شهباز - شهبال - شهبان - شه‌بد - شهبند - شهداد - شهراسپ - شهربراز - شهراد - شهرداد - شهراست - شهرام - شهران - شهربان - شهرخ - شهرنوش - شهرَوان - شهروز - شهریار - شهزاد - شهسوار - شهنا - شهنام - شهوار - شهیاد - شهیار - شکیب - شیان - شیداسپ - شیدور - شیداب - شیدان - شیدفر - شیده - شیدوَر - شیدوش - شیذر - شیروار - شیراسپ - شیراک - شیردل - شیرزاد - شیرمرد - شیرنام - شیرو - شیروان - شيراوژن - شیروَش - شیروی - شیرویه - شیشَم.
👇ادامه نام‌ها👇

خوشافرید - خاور - خاوردخت - خجسته - خجیر - خرامان - خرم‌چهر - خرمدخت - خرم‌ناز - خرمدل - خندان - خندان‌چهر - خندانه - خوابنوش - خوبچهر - خوبرخ - خوبروی - خورچهر - خوردخت - خورزاد - خورشاد - خورشید - خورشیدچهر - خُوروَش - خوشاب - خوشه - خوشبوی - خوشچهر - خوشخو - خوشدل - خوشرنگ - خوشرو - خوشروی - خوشگو - خوشناز - خوشنما - خوشنوا - خوشنواز - خوشه - خیزران.

دادبخش - داناک - دُخمل - دراج - دُرافشان - درخشان - دُخشید - دُردانه - درسا - درمان - دِرمنَه - دُرنا - درناز - درنام - دریا - دریاناز - دستانه - دَستنبو - دُغدو - دل‌آرا - دل‌آسا - دل‌آرام - دل‌آشوب - دل‌افروز - دل‌انگیز - دلپاک - دنا - دلسا - دلاسا - دلاویز - دلبر - دلبسته - دلبند - دلپذیر - دلپسند - دلجو - دلخوش - دلدار - دلربا - دلناز - دلشيد - دلفروز - دلفریب - دلكش - دلگرم - دلگشا - دلنشین - دلنواز- دمساز - دنبره - دیبا - دیبارخ - ديارا - ديانا - دینا - دیناز - ديندخت - دیما.

رادنوش - رازبانو - رازمهر - رازانه - رازیانه - راشا - راشنو - راشین - رام‌افزون - رامدخت - رامش - رامشین - رامک - رامدخت - رامی - رامیا - رامینا - رامینه - رايا - رایكا - رائيكا - رایتی - رایومند - رخسار - رخساره - رُخسان - رخسانا - رخسانه - رخشا - رخشاد - رُخشادخت - رُخشاره - رخشان - رخشانه - رخشنده - رَزمينا - ردیمه - رسا - رَسابانو - رَسادخت - رسانه - رَستا- رَستاک - رستک - رَسپينا - رُكسانا - روکسانه - رَشنان - رشینه - رنگین - رنگینا - رَوا - روایی - روبيتا - رودابه - روزانا - روزمهر - روژین - روجا - روشا - روشان - روشن - روشنا - روشن‌چهر - روشندخت - روشنک - روشن‌مهر - رُومينا - رونیکا - روناک - رُونيا - رویینه - رها - رَهادخت - رُهاب - رُهاو - رُويان - ریواس.

زادمهر - زادویه - زاوش - زرآسا - زراب - زرافشان - زراختر - زراندام - زربانو - زربین - زرتاب - زردخت - زردیس - زرستان - زرشام - زرفام - زرفان - زرکام - زرگل - زرگیس - زرگیسو - زرمان - زرماندخت - زرمیک - زرنگار - زرنوش - زری - زرین - زرینار - زرین‌بانو - زرین‌چهر - زرین‌تاج - زرینه - زربار - زُمرد - زوشا - زوش - زیبا - زیبادخت - زيبان - زیباچهر - زیبارخ - زیباروی - زیبنده - زریره - زیور - زيوردخت.

ژابیز - ژاسمن - ژاسمین - ژاله - ژرفا - ژورک - ژوله - ژیانچهر - ژیاندخت - ژيانا - ژیلا.

ساتی - ساتیا - ساتینک - سارنگ - سارک - ساناز - سازگار - سامدخت - سامدیس - سامگون - سامن - سامه - سامیا - ساندخت - ساهویه - ساویز - ساویس - سایه - ساینا - سپاسه - سالیا - سالينا - سپندان - سپیتا - سپیته - سپیده - سپیدخت - سپیدار - سپيناز - ستایا - ستایش - سپیدرو - سپینود - ستوده - ستی - سداب - سُرنا - سرشار - سرفراز - سَرودخت - سَروگل - سَروناز - سرواد - سروانه - سُرايه - سرور - سَروَر - سَروين - سروینه - سمانه - سَمن - سَمنتا - سمن‌چهر - سمن‌رخ - سمن‌روی - سمن‌ناز - سمنبر - سمندیس - سمنزار - سمیده - سهندیس - سهی - سهی‌دخت - سودابه - سوداوه - سورا - سوزا - سوزان - سوزانا - سوسن - سوسندخت - سوگند - سیتا - سیران - سیرانوش - سیمروی - سیمگون - سیندخت - سیمین - سیمین‌بر - سیمین‌چهر - سیمین‌دخت - سیمین‌رخ - سيوا - سیمینه - سیندخت.

شادآفرید - شاران - شارينا - شادان - شاداب - شادبخت - شادنوش - شادون - شادبانو - شادبهر - شادناز - شادپری - شاه‌پری - شاپرک - شاددل - شادروز - شادروی - شادزی - شادزیک - شادكام - شادمان - شادمانه - شادمهر - شادناز - شادویه - شادک - شادی - شادی‌آور - شادی‌افزا - شادیه - شاهپر - شاهدخت - شاهرو - شاهنگ - شاهین‌دخت - شایا - شایاندخت - شایسته - شب بو - شباهنگ - شبرنگ - شبرو - شبنم - شراره - شرمینه - شكربانو - شكرناز - شكفته - شكوفه - شكوه - شگون - شنایا - شهدخت - شهربانو - شهرخ - شهردخت - شهزاد - شهرزاد - شهرناز - شهرنوش - شهرنواز - شهرو - شهرود - شهروی - شهرویه - شهپر - شهگل - شهلا - شهناز - شهنواز - شهنوش - شهین - شهین‌بانو - شهین‌دخت - شورانگیز - شوریده - شوکا - شکوفا - شیدا - شیدانه - شیدبانو - شیددخت - شیدرخ - شیرناک - شیرین - شیرین‌دخت - شیرین‌گل - شیرینه - شیفته - شیلا - شیلانه - شیوا - شیوه - شینا -

غنچه.

فایدیم - فراتاگون - فُراته - فراتین - فرازه - فرازین - فرانک - فراویز - فرجام - فرخ‌سا - فرخ‌مهر - فرخ‌چهر - فرخ‌رو - فرخنده - فردخت - فرزانه - فرسا - فرشته - فرشک - فرگل - فرگون - فرمهر - فرناد - فرناز - فرخ‌ناز - فرنیک - فرنگ - فَرنگيس - فرنوش - فرنی - فَرنيا - فروردین - فروزا - فروزان - فروزش - فروزنده - فروزه - فوژان - فروغ - فروغ‌بانو - فریا - فریبا - فریدا - فریر - فریز - فریس - فریش - فریماه - فرین - فريدخت - فریناز - فرینام - فَغَند - فلامک - فلاوه - فنک - فورک - فیروزه - فیسا.
👇
باشد: نخست، همه مدارک تاریخی در زمان یورش تازیان به ایران نابود و مدرکی نبوده تا به آنها ارجاع و استناد کنند.
دوم، خوان نوروزی همانند دیگر خوان‌های جشن‌های ایرانی همچون مهرگان و سده بوده و آنان نیازی ندیده بودند تا بشرح آن بپردازند.
به‌هرروی، تنها مدرک تاریخی که آنهم ضمنی به خوان نوروزی اشاره کرده است، کتاب "المحاسن و الاضداد" نوشته جاحظ می‌باشد که در شرح نوروز به نقل قول از خسروی(عیسا بن موسا) می‌نویسد، ساسانیان برای خوش‌آمدگویی به نوروز، هفت ستون از خشت خام برپا داشته و بر سر هر ستونی، گندم، برنج، جو، باقلا، گلرنگ (کاجیره/کافشه)، ارزن، ذرت، لوبیا، نخود، کنجد و ماش می‌کاشتند. در ششمین روز از نوروز بهترین ساقه‌های آنها را چیده و برای خجستگی و فرخندگی در مجلس می‌پراکندند. سرانجام در روز مهر از ماه فروردین (چهاردمین روز فروردین) آنها گردآوری کرده و در آب می‌افکندند، که نماد هدیه دادن به ایزد آناهیتا(ایزد آب‌ها) بوده است. این بازخوانی تاریخ به تنهایی نشانگر دیگری از پیوند ایزد آناهیتا با نوروز و نیز طبعتا کارماهی با نوروز می‌باشد. همچنین، بدون هیچ گمانی، سنت در آب افکندن سبزه‌های نوروزی در سیزدهمین روز نوروز، ادامه همان سنت گذشته دوران باستان می‌باشد.

هفت سین به شکل امروزی:
شاها روا مدار که بر جای هفت‌سین
با هفت‌شین، کسی شب نوروز، سر کند
شکوا و شیون‌ و شغب‌ و شور و شین را
با ذکر شه شریک، دعای سحر کند.
#ملک‌الشعرای_بهار

سفره هفت سین با آنکه جنبه آن و نیز یکایک اجزایش بازمانده از ایران باستان و ریشه در فرهنگ و تمدن چندین هزار ساله ایران دارد که امروزه مبدل به عنصر جدایی ناپذیری از فرهنگ نوروزی و هویت ملی شده است، ولی تاریخ آن نه چند هزار ساله، بلکه به چند سده پیش و به دوران فراساسانی(پیش از اسلام) می‌رسد. البته در گذشته و حتا امروزه برخی تلاش کرده‌اند تا به اشکال گوناگون برای سفره هفت سین پیشینه‌ای موهوم چندین هزار ساله دست و پا سازند، از جمله آنکه هفت شین، هفت میم، هفت سینی و غیره بوده است، ولی حقیقت غیرقابل کتمان این است که سفره هفت سین به شکل امروزیش دیرینگی چندصد ساله دارد. زیرا نه تنها هیچ مدرک و مستند تاریخی یا حتا شفاهی از سفره هفت سین تا پیش از اسلام وجود ندارد، بلکه در میان جامعه زرتشتیان ایران و هند که با خون و جان خود از رسوم و جشن‌های باستانی نگهداری کرده‌اند، پهن کردن سفره هفت سین در میان آنان رواج نداشته است. البته جامعه زرتشتیان در چند دهه گذشته همانند دیگر ایرانیان آغاز به گستردن سفره نوروزی کرده‌اند، ولی با هفت سین هم میهنان مسلمان متفاوت است.
در هر روی، شواهد نشان می‌دهد که کهن‌ترین اشاره به سفره هفت سین به شکل امروزی در چکامه‌ای منسوب به امیر بهاالدین برندق(برندق خجندی)، از چکامه سرایان سده هشتم و نهم یافت می‌شود، که سفره هفت سین را شش سده پیش این چنین توصیف می‌کند:
چون به میدان طرب رانی بُراق عیش را
هم ز عین مردمی باید كه چینی هفت سین
سبزه سیراب و سنبل، سوسن و سرو و سمن
ساغر می در میان بزم و ساقی هفتمین.

پس از او احمد ابن‌مصطفى ابن‌خليل نامی به طاشكبری(زاده ۱۴۹۴ درگذشت ۱۵۶۱میلادی)، نویسنده عثمانی سده شانزدهم ترسایی، در کتاب خود بنام "مفتاح السعادة و مصباح السيادة في موضوعات العلوم" از سفره هفت سین به عنوان یک رسم دیرینه ایرانی یاد کرده و می‌نویسد:
از سنت‌های پارسیان(ایرانیان) بوده است که در آن زمان، براساس سنت روز نوروز، هفت چیز خوردنی که نام آنها با آغاز می‌شده است را فراهم و در کنار یکدیگر می‌گزاشتند. آن هفت چیز، شکر، کنجد، آرد سمولینا، به، سماق، سداب و سقنقور.

و در سده‌های دیرتر، میرزا حبیب‌اله متخلص به قاآنی، چکامه‌سرا و قصیده‌سرای دربار فتحعلیخان، محمدخان و نیز ناصرالدین‌خان قجر در توصیف نوروز، به هفت سین نیز اشاره می‌کند:
عيد شد ساقی بيا در گردش آور جام را
پشت پا زن دور چرخ و گردش ايام را
سين ساغر بس بود ای ترک ما را روز عيد
گو نباشد هفت سين رندان درد آشام را.

همچنین #هانری_رونه آلمانی که در سال۱۸۹۹ و سال‌های پایانی دوره قاجاریه به ایران سفر کرده بود در توصیف سفره هفت سین می‌نویسد:
از روزگاران قدیم چنین معمول بوده که در موقع فرا رسیدن نوروز جمشیدی توانگران با فرستادن مجموعه محتوی هفت سین به یکدیگر شادباش می‌گفته‌اند. مجموعه هفت سین مرکب است از هفت نوع شیرینی یا میوه و سایر خوراکی‌ها که حرف اول هر یک باشد.

و #هینریش_بروگش که در سال۱۸۶۰ میلادی از تهران بازدید کرده بوده بود، بی آنکه نامی از سفره هفت سین ببرد می‌نویسد که ایرانیان برای نوروز گل‌هایی می‌کاشتند که نامشان با حرف #سین آغاز می‌شده است.

و باز #یل_نیکیتین، خاورشناس و کنسول پیشین روس در ایران در خاطرات خود می‌نویسد:
در شب پیش از آن[نوروز] سفره‌ای باید گسترده شود که افزون‌بر شیرینی و خوراکی هفت چیز در آن یافت می‌شود که 👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جامی‌ست که عقل آفرین‌ می‌زندش
صد بوسه به مهر بر جبین می‌زندش
این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف
می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش.
✍️ #خیام_نشاپوری


#خیام_بزرگ در نگاه #شاهدخت_بی_بسکو:

#خیام ای حکیم فرزانه،
در ایران کهن، در این سرزمین پهناور که زادگاه توست، جام‌هه و کوزه‌ها و همه چیز رنگ دیرین خود را پاس داشته است و حال آنکه اشعار نغز و شیوا و پر معنایی که تو سده‌ها پیش سروده‌ای،‌ امروز الهام بخش اندیشمندان جهان شده و ولوله‌ای غریب در پیر و جوان درافکنده است.

توصیف‌های دلکش و شیفتگی شاهدخت بی بسکو از شاعران بلندپایه ایران به راستی
سُکرآور و شگفت انگیز است.

در نسک‌
سیمای ایران و ایرانیان در پاره‌ای از آثار اَنیرانیان با دیدگاه‌های همه سویه بسیاری از خاورشناسان،سفرنامه نویسان، شاعران و بزرگان انیرانی در پیوند با شاعران و نویسندگان ایرانی آشنا خواهید شد.
به یاری یزدان
به زودی.

✍️ #س_ستاری

۲۸ اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت فرزانه‌ و اندیشمند بزرگ ایران‌زمین #خیام_نیشابوری بر ملت بزرگ ایران خجسته باد.
@Persianzoroastrians🔥
#جشن_تیرگان

به فراخوار جشن پرشکوه تیرگان و حماسه #آرش شیپاک تیر(کمانگیر)، این چامه زیبا پیشکش به شما هم‌میهنان گرامی.

الا ای بزرگان و فرزانگان
وُ هم خوب یاران و پرمایگان
یکی داستان دارم اَر بشنوید
بخوانید و بر گفت من بنگرید
در آن روزگاران، دِلان مُرده بود
همه بخت ایرانیان خُفته بود
زمین داغ و سوزان،
زمین پر ز سَم
نبارید از آسمان هیچ نَم
یکی نَر هیولا به ما چیره بود
کسی این چنین روز، نادیده بود
منوچهر و ایرانیان در حصار
دلیران و شیران،شده زار و خوار
چو این تلخکامی کمی دیر گشت
دل شاه و ایرانیان،سیر گشت
سرانجام آن شاه پیروزبخت
ببستش یکی عهد و پیمان سخت
کمانگیر آرش، درخشان چو هور
از آن آرمانشهر خوبی و نور
به تن ژنده پیل و به رخ چون بهشت
ندیدی ز وی، هیچ اندام زشت
یکی تیر انداخت، خود پاره شد
همی طالعِ تیره را چاره شد
دریغا چُنین شیر و آن بخردا
دریغا چُنین نازنین مهترا
دریغ آن رخ و بُرز و بالای او
دریغ آن همه مردی و رای او
چه گویم ازین حسرتِ غم گُسِل
ز چشمم روان اشک و پر داغ
دل برفت آرش و جان به یزدان سِپُرد
ولیکن به جز نام نیکی نَبرد
منوچهر و ایران بِرَست از بَدی
بتابید آن فَر شاهنشهی
در آن تیر روز و در آن تیرما
منوچهر خرم بشد پیش گاه
یکی جشن فرخنده اَفراختند
همی نام آن تیرگان ساختند
غم و درد و اندوه درباختند
لباس سپید و نکو بافتند
چنین جشن نیکوی‌تان شاد باد
غم و رنج و اندوهتان باد باد.
✍️ #س_ستاری

امیدواریم روزی جشن‌های باستانی باشکوه را به شادی و شادمانی در سراسر ایرانشهر عزیز جشن بگیریم.

@iran_shatra
@Persianzoroastrians🔥