Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
ناشناخته ی درون, کشف و شهود, میوه هاشان همه تلخ به رنج آغشته اند
این خوراک از زبان و نهاد فرزانه مردی شنیدم که میگفت طیِ عمر ;
انگشتِ گورکنانِ هزیان گو, چنگ به حنجره ش میزنند
پاسخ نمی گوید, می سازد,
تنها به سازِ نِی لبکی که سوزِ غمینِ زوال مینوازد, گوش میسپارد
آغوشش مچاله ی شهوت هایِ ناکامِ کِرم گونه که روزگاری بر تنومندیش بالا میخزیدند, گشته ست
هر دم, هر خاطره ربوده اند هوش و روحِ رهایش
دریافت های کیهان و حقیقت های کهن چیره کرده ست پوچی بر چینشِ استخوانهایش,
بر شالوده ی صدپاره, تنش
زخم زنجیر میکند هر آوا, که مرکبشان, زهرآلودِ زبانهاست
قلاب صداقت در دهان کدام نهنگ گیرست که خدا چنین غرقِ دروغست
براستی سیاهیِ سلیس, صدای رسایِ زندگیست!
چنین جهانی تاریک, نور نمیخواهد,
شرم دارد,
مرگ میخواهد!
#روز_به
@Osyannn
این خوراک از زبان و نهاد فرزانه مردی شنیدم که میگفت طیِ عمر ;
انگشتِ گورکنانِ هزیان گو, چنگ به حنجره ش میزنند
پاسخ نمی گوید, می سازد,
تنها به سازِ نِی لبکی که سوزِ غمینِ زوال مینوازد, گوش میسپارد
آغوشش مچاله ی شهوت هایِ ناکامِ کِرم گونه که روزگاری بر تنومندیش بالا میخزیدند, گشته ست
هر دم, هر خاطره ربوده اند هوش و روحِ رهایش
دریافت های کیهان و حقیقت های کهن چیره کرده ست پوچی بر چینشِ استخوانهایش,
بر شالوده ی صدپاره, تنش
زخم زنجیر میکند هر آوا, که مرکبشان, زهرآلودِ زبانهاست
قلاب صداقت در دهان کدام نهنگ گیرست که خدا چنین غرقِ دروغست
براستی سیاهیِ سلیس, صدای رسایِ زندگیست!
چنین جهانی تاریک, نور نمیخواهد,
شرم دارد,
مرگ میخواهد!
#روز_به
@Osyannn
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
جذبه یی گیرا،
نگاهی دائم،
زاغمان را چوب میزند!
زمان چون زمزه ایی در گوش هستی
خاطراتمان را پیش و پس میبرد
درختان چون دوشیزگانی هوس آلود
می رویند و می میرند
می رویند و می میرند
ذاتِ بودنمان فهمِ تکراریست ابدی
تا پرده از باکره ی تاریکی بدریم!
نور را آغوش گیریم،
در خلأ هیچ شویم و
تمام!
چ شوم سرنوشتیست گر سرانجام، خورشید به حجله مان نیاید
چ شوم سرنوشتیست گر پر تکرار، متولد شویم و آتشِ دانش و عشق همزادمان نباشد...
#روز_به
@Osyannn
نگاهی دائم،
زاغمان را چوب میزند!
زمان چون زمزه ایی در گوش هستی
خاطراتمان را پیش و پس میبرد
درختان چون دوشیزگانی هوس آلود
می رویند و می میرند
می رویند و می میرند
ذاتِ بودنمان فهمِ تکراریست ابدی
تا پرده از باکره ی تاریکی بدریم!
نور را آغوش گیریم،
در خلأ هیچ شویم و
تمام!
چ شوم سرنوشتیست گر سرانجام، خورشید به حجله مان نیاید
چ شوم سرنوشتیست گر پر تکرار، متولد شویم و آتشِ دانش و عشق همزادمان نباشد...
#روز_به
@Osyannn
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خستگی روح من عمیق تر از هزاران بار تکرار ؛
زمان لِه میشود زیر چکشِ غم
قلم نمیکشد بار رخوت روزگار
خدایان بی ملاحظه اند،
رخصت آسایش نمی دهند
شیره ی استخوان هامان را شراب کرده ز مستی اش میهمانیِ خلق گرفته اند
ولی اما من؛
روزی پرواز خواهم کرد،
پرواز تا بالای نگاه خدای خود،
تا جایی که دیگر هیچ
هیچ
هیچ چیزی مرا در برش نگیرد،
جاییکه تمام هستی زیر پلکهایم
لیز بخورد
پیچ و تاب برود
کج و ماوج بشود،
و من از فرط نشئگی دماغ غرورم را بخوارانم
لب خیس کنم و زمزه ی عشق و نور بخوانم
مگر مهربانی چ بهایی دارد که این دریوزگان
کاسه ی خون آلود به کف گرفته اند و نان عشق از قلب من و تو به یغما میبرند؟!
با نیم نگاهی به امید
میشود بیرون ز تن
میشود بیرون ز ذهن
میشود به پهنای نبودن
زندگی کرد!
وقتی نقشه ای نباشد رفیق
باختی هم در کار نیست...
#روز_به
@Osyannn
زمان لِه میشود زیر چکشِ غم
قلم نمیکشد بار رخوت روزگار
خدایان بی ملاحظه اند،
رخصت آسایش نمی دهند
شیره ی استخوان هامان را شراب کرده ز مستی اش میهمانیِ خلق گرفته اند
ولی اما من؛
روزی پرواز خواهم کرد،
پرواز تا بالای نگاه خدای خود،
تا جایی که دیگر هیچ
هیچ
هیچ چیزی مرا در برش نگیرد،
جاییکه تمام هستی زیر پلکهایم
لیز بخورد
پیچ و تاب برود
کج و ماوج بشود،
و من از فرط نشئگی دماغ غرورم را بخوارانم
لب خیس کنم و زمزه ی عشق و نور بخوانم
مگر مهربانی چ بهایی دارد که این دریوزگان
کاسه ی خون آلود به کف گرفته اند و نان عشق از قلب من و تو به یغما میبرند؟!
با نیم نگاهی به امید
میشود بیرون ز تن
میشود بیرون ز ذهن
میشود به پهنای نبودن
زندگی کرد!
وقتی نقشه ای نباشد رفیق
باختی هم در کار نیست...
#روز_به
@Osyannn
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیای من دنیایی سیاه و سپید و مه آلود است؛
ابعاد لطیفی که نور، خرامان خرامان میان بازوانش میلغزد و شور و شهوت می آفریند
صداهایی بم در پس گلوی هر جنبده ای میلولد
حرکات جانوارن کم و پر تکرارند
غم و شادی دور از هم و گاهی برای هم دست تکان میدهند
چشم ها به درون چرخیده
هر کس در سرزمین تهی و خشک تن خویش قدم میزند
دست ها شاعرانه روی ریتم زمزمه ای خواب آلود می رقصند
پاها را کفش دلتنگی میزند
ولی قلبها گشاده و در پروازند
سیاهی و سپیدی هر دم عشق بازی میکنند
و
زمین آبستن زندگیِ خاکستریست!
#روز_به
@Osyannn
ابعاد لطیفی که نور، خرامان خرامان میان بازوانش میلغزد و شور و شهوت می آفریند
صداهایی بم در پس گلوی هر جنبده ای میلولد
حرکات جانوارن کم و پر تکرارند
غم و شادی دور از هم و گاهی برای هم دست تکان میدهند
چشم ها به درون چرخیده
هر کس در سرزمین تهی و خشک تن خویش قدم میزند
دست ها شاعرانه روی ریتم زمزمه ای خواب آلود می رقصند
پاها را کفش دلتنگی میزند
ولی قلبها گشاده و در پروازند
سیاهی و سپیدی هر دم عشق بازی میکنند
و
زمین آبستن زندگیِ خاکستریست!
#روز_به
@Osyannn
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
ای جمعه ی حزن انگیز
دستِ رِخوت از بالین من بِکِش
گردنم ز افسار غم زخم
ابر چشمهام غرقِ رودی گل آلود
پس بِکِش این قلب سیاه و غمگینت را
میدانی چیست؟!
انگار امروز، روحم نقش بر بادبادکی ست؛
گم در بیابانی تنها، تاریک و سرد...
#نوشته_ادمین
#روز_به
@pEnDaReNic
دستِ رِخوت از بالین من بِکِش
گردنم ز افسار غم زخم
ابر چشمهام غرقِ رودی گل آلود
پس بِکِش این قلب سیاه و غمگینت را
میدانی چیست؟!
انگار امروز، روحم نقش بر بادبادکی ست؛
گم در بیابانی تنها، تاریک و سرد...
#نوشته_ادمین
#روز_به
@pEnDaReNic
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️ (Rouzbeh)
اناری افتاده ام پای درخت؛
خسته،
خشکیده،
فسرده،
دست به دست شده،
جدا افتاده و پوسیده،
پست شده،
پیوسته به خاک
تن به برزخ تاریکی سپرده،
از تحمل گذشته،
به تحمل خورده!
این شروعِ تکرارِ
آره،
شروعِ تکرارِ شهود...
خزش شریان ریشه ها
در آغوش خاک
گرفتن بال و پر
مثل تولد دوباره درویش پیر
سرشار از دانش
سراسر مهربونی
ولی؛
دوباره پای زندگی،
مثل انار خورده نشده،
میپلاسی
میسوزی
میمیری
میپوسی
خاک میشی
خاک...
#روز_به
@Osyannn
خسته،
خشکیده،
فسرده،
دست به دست شده،
جدا افتاده و پوسیده،
پست شده،
پیوسته به خاک
تن به برزخ تاریکی سپرده،
از تحمل گذشته،
به تحمل خورده!
این شروعِ تکرارِ
آره،
شروعِ تکرارِ شهود...
خزش شریان ریشه ها
در آغوش خاک
گرفتن بال و پر
مثل تولد دوباره درویش پیر
سرشار از دانش
سراسر مهربونی
ولی؛
دوباره پای زندگی،
مثل انار خورده نشده،
میپلاسی
میسوزی
میمیری
میپوسی
خاک میشی
خاک...
#روز_به
@Osyannn
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️ (Rouzbeh)
دلگرم یا دلگیر،
چ فرقی میکند
وقتی فراق، فقر داشتن توست؟
چون فصل ها
فاصله ها
صورت سرد
و دلهای سیاه را سامان نمیدهد!
پناهِ من؛
چگونه غرق غروری تو
و سرخی این داغ
روزهای زرد مرا
سبز نخواهد کرد!
باز من و این؛
سردردهای نابهنگام
سرودهای سرسام
سادگی، سکوت
این درد را چه بود نام؟
آسمان روی سوی من کرد و گفت:
_تصمیمی نیست به سرانجام!
#روز_به
@Osyannn
چ فرقی میکند
وقتی فراق، فقر داشتن توست؟
چون فصل ها
فاصله ها
صورت سرد
و دلهای سیاه را سامان نمیدهد!
پناهِ من؛
چگونه غرق غروری تو
و سرخی این داغ
روزهای زرد مرا
سبز نخواهد کرد!
باز من و این؛
سردردهای نابهنگام
سرودهای سرسام
سادگی، سکوت
این درد را چه بود نام؟
آسمان روی سوی من کرد و گفت:
_تصمیمی نیست به سرانجام!
#روز_به
@Osyannn
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️ (Rouzbeh)
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️ (Rouzbeh)
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️ (Rouzbeh)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در بیشه زار شور و شوق؛
شرری از شر و نومیدی شیطنت می کند.
و در طریق توبه و زهد؛
گه گاه،
گنهی گوارا،
گام می گستراند.
نوار و مدار نور را؛
تاریکی تارو پود میتند.
و پیوسته ریسمان زندگی را مرگ،
چنگ و دندان می زند.
ای خردمند بهوش باش؛
لمس دستان آن مرد کور،
بی تابیِ کرم شب تابی بود،
که معنا را ز دیده ی ما گریزان کرد!
#روز_به
@Osyannn
شرری از شر و نومیدی شیطنت می کند.
و در طریق توبه و زهد؛
گه گاه،
گنهی گوارا،
گام می گستراند.
نوار و مدار نور را؛
تاریکی تارو پود میتند.
و پیوسته ریسمان زندگی را مرگ،
چنگ و دندان می زند.
ای خردمند بهوش باش؛
لمس دستان آن مرد کور،
بی تابیِ کرم شب تابی بود،
که معنا را ز دیده ی ما گریزان کرد!
#روز_به
@Osyannn
Forwarded from 🔻عصیان~OSyan🔺️ (Rouzbeh)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM