🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
@pedrambook
- تو فقیری؟
دیگر نمیتوانستم بهش دروغ بگویم.
گفتم: "آره، فقیرم."
حس کردم همین الان است که ترکم کند. امّا ترکم نکرد. عوضش مرا بوسید. روی گونههایم را. گمانم لبِ فقیر بیچارهها را نمیبوسند. میخواستم بهخاطر بیجنبه بودنش سرش داد بزنم. امّا یادم آمد دوست من است. آن هم دوست خوب. برای من دلسوزی میکرد. من داشتم به اندام او فکر میکردم و او به کلِ زندگیام. پس آنکه بیجنبه بود، من بودم.
📚#خاطرات_صددرصد_واقعی_یک_سرخپوست_پارهوقت
✍#شرمن_الکسی
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
@pedrambook
- تو فقیری؟
دیگر نمیتوانستم بهش دروغ بگویم.
گفتم: "آره، فقیرم."
حس کردم همین الان است که ترکم کند. امّا ترکم نکرد. عوضش مرا بوسید. روی گونههایم را. گمانم لبِ فقیر بیچارهها را نمیبوسند. میخواستم بهخاطر بیجنبه بودنش سرش داد بزنم. امّا یادم آمد دوست من است. آن هم دوست خوب. برای من دلسوزی میکرد. من داشتم به اندام او فکر میکردم و او به کلِ زندگیام. پس آنکه بیجنبه بود، من بودم.
📚#خاطرات_صددرصد_واقعی_یک_سرخپوست_پارهوقت
✍#شرمن_الکسی
@pedrambook