Pathwaystogod
1.62K subscribers
6.61K photos
496 videos
153 files
205 links
اسرار درون ومديتيشن، چاکرا و کالبدها،حقایق روانشناسی ،تعالیم معنوی و عرفانی......
Download Telegram
عزیزان رهجو و علاقمندان به مدیتیشن و مراقبه:
ازامروز میتوانید برای دریافت پکیج تکنیکهای حرفه ای مدیتیشن و مراقبه به آیدی زیر مراجعه نمایید و شرایط دریافت این پکیج استثنایی را جویا باشید.
این پکیج برای اولین بار است که به اشتراک.گذاشته میشود و همگی این تکنیکها از طریق استاد موکتی
تعلیم داده میشود.
👈قابل توجه ؛ 50 تکنیک حرفه ای در این پکیج وجود دارد که با انجام این تکنیکها دیدگاه معنوی و آگاهی شما عزیزان رشد و تکامل قابل توجهی پیدا خواهد کرد .
توجه فرمائید :
💙👈برای عزیزانی که این پکیج استثنایی را خریداری می نمایند هدیه ای در نظر گرفته شده که میتوانند چهل و پنج دقیقه با استاد موکتی جلسه آنلاین مشاوره و پرسش و پاسخ داشته باشند . 💙
Telegram.me/nirvana77
@pathwaystogod
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای تهیه این پکیج استثنایی به آیدی زیر در تلگرام پیام دهید.
با سپاس
@telegram.me/nirvana77
🎆 کمی تامل:

گاهی خراب کردن پل ها چیز بدی نیست.
چون باعث میشه؛
نتونی به جایی برگردی
که از همون اول هم نباید
قدم میگذاشتی...!!!!

#کمی_تامل #خراب_کردن_پل #قدم_اشتباه #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🧘🔮🧘❄️

📜 حکایت عشق درخت و پسرک 📜
⚜️قسمت اول:

☸️ روزگاري يك درخت عظيم و قديمي وجود داشت كه شاخه هايش به آسمان افراشته بود. وقتي كه گل مي داد، پروانه ها، در انواع شكل ها و اندازه ها و رنگ ها مي آمدند و اطراف آن مي رقصيدند. وقتي كه ميوه مي داد، پرندگان از دوردست ها مي آمدند و بر آن درخت مي نشستند. شاخه هايش همچون بازوهايي گسترده در باد بودند، بسيار زيبا به نظر مي رسيدند.

⚛️ يك پسر بچه ي كوچك عادت داشت هر روز زير اين درخت بازي كند و آن درخت قديمي و زيبا عاشق اين پسر شد.

💎 بزرگ و قديمي مي تواند عاشق كوچك و جوان شود، اگر كه اين فكر را حمل نكند كه بزرگ است .آن درخت اين فكر را نداشت كه بزرگ است ، فقط انسان ها چنين افكاري دارند ، بنابراين عاشق آن پسر بچه شد. نفس هميشه سعي دارد عاشق چيزهاي بزرگ شود. نفس هميشه مي كوشد با چيزهاي بزرگ تر از خودش مرتبط باشد. ولي براي عشق هيچكس بزرگتر و كوچكتر نيست. عشق هركس را كه نزديك شود در آغوش مي گيرد.

⚛️بنابراين، درخت براي آن پسر كه هر روز مي آمد و زير آن مي نشست، عشقي را رشد داد. شاخه هايش بالا بودند، ولي براي اينكه پسر بتواند گل هايش را بكند و ميوه هايش را بچيند، آن ها را فرود مي آورد.

💎 عشق هميشه آماده ي تعظيم كردن است، نفس هرگز آماده نيست كه سرخم كند. اگر به نفس نزديك شوي خودش را بالاتر مي كشاند، خودش را سفت مي گيرد تا نتواني آن را لمس كني. كسي كه بتواند لمس شود، به نظر پايين تر مي آيد. كسي كه نتواند لمس شود، كسي كه بر اريكه قدرت در پايتخت تكيه زده، به نظر بزرگ مي آيد.

⚛️كودك بازيگوش مي آيد و درخت در برابرش سر خم مي كند. وقتي پسربچه گل هايش را مي چيند، درخت احساس شادماني زياد مي كند، تمام وجودش سرشار از عشق مي شود.

💎 عشق وقتي خوشنود است كه قادر باشد چيزي ببخشد. نفس وقتي خوشنود است كه قادر باشد چيزي بستاند.

⚛️ آن پسر بزرگ شد. گاهي روي زانوهاي درخت به خواب مي رفت، گاهي از ميوه هايش مي خورد و گاه تاجي از گل هاي درخت را بر سر مي گذاشت و همچون پادشاه جنگل نمايش مي داد.

💎 وقتي گل هاي عشق وجود داشته باشند، انسان احساس مي كند كه شاه است. ولي وقتي خارهاي نفس وجود دارند انسان بيچاره و مستاصل مي شود.

⚛️ وجود آن درخت با ديدن آن پسرك كه تاجي از گل هايش را بر سر داشت و مي رقصيد سرشار از وجد و سرور مي شد. سپس در عشق سر تكان مي داد و همراه نسيم آواز مي خواند. پسر بيشتر رشد كرد و شروع كرد به بالارفتن از درخت تا روي شاخه هايش تاب بخورد. وقتي پسرك روي شاخه هايش استراحت مي كرد، درخت بسيار خوشحال بود.


❄️🧘🔮🧘❄️

#عشق_درخت_و_پسرک #حکایتهای_پند_آمیز #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🧘🔮🧘❄️

📜 عشق درخت و پسرک 📜
⚜️ قسمت دوم:

💎 عشق وقتي خوشحال است كه به كسي راحتي بدهد. نفس فقط وقتي خوشحال است كه خوشي ديگري را از او بگيرد.

⚛️ با گذشت زمان، سنگيني وظايف ديگر به پسر محول شده بود. جاه طلبي ها وارد شدند، او بايد امتحان مي داد و بايد با دوستانش رقابت مي كرد، بنابراين به طور مرتب نزد درخت نمي آمد. ولي درخت با هيجان منتظر ديدار او بود.
درخت با روحش او را صدا مي زد: "بيا. بيا. منتظرت هستم."

💎 عشق هميشه انتظار معشوق را دارد. عشق يك انتظار كشيدن است.

⚛️ وقتي كه پسر نمي آمد، درخت احساس اندوه مي كرد.

💎 عشق تنها يك اندوه دارد: وقتي كه نتواند سهيم شود، عشق وقتي كه نتواند بدهد غمگين است. عشق وقتي شاد است كه بتواند بدهد و سهيم شود. عشق وقتي خوشحال ترين است كه بتواند با تماميت نثار كند.

⚛️ پسر بزرگتر شد و روزهايي كه نزد درخت مي رفت كمتر و كمتر مي شد.

💎 هركس كه در دنياي رقابت بزرگ شود، وقت كمتر و كمتري براي عشق خواهد يافت.

⚛️ پسر اينك در جاه طلبي هاي دنيايي گرفتار شده بود: "كدام درخت؟ چه كسي وقتش را دارد؟" يك روز، وقتي كه پسرك گذر مي كرد، درخت او را فرا خواند: "گوش بده!" صدايش در هوا منتشر شد: "گوش بده!
من منتظر تو هستم، ولي نمي آيي. من هر روز منتظر تو هستم.
" پسر گفت، "تو چه داري كه من بايد نزد تو بيايم؟ من دنبال پول هستم." نفس هميشه دنبال انگيزه است: "تو چه داري كه پيشكش كني تا نزد تو بيايم؟ اگر بتواني چيزي به من بدهي، مي توانم بيايم. وگرنه، نيازي نيست كه نزد تو بيايم."

💎نفس هميشه انگيزه دارد، منظور دارد. عشق بي انگيزه است، بدون منظور است. عشق پاداش خودش است. ⚛️ درخت با تعجب گفت، "تو فقط وقتي مي آيي كه من چيزي به تو بدهم؟ من مي توانم همه چيز به تو بدهم...!!!!

❄️🧘🔮🧘❄️

#عشق_درخت_و_پسرک #حکایتهای_پند_آمیز #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🧘🔮🧘❄️

📜 حکایت عشق درخت و پسرک 📜
⚜️قسمت سوم:

💎 چيزي كه نگه بدارد ، عشق نيست. اين نفس است كه نگه مي دارد، عشق بي قيد و شرط مي بخشد.

⚛️ درخت ادامه داد: "ولي من پول ندارم. اين فقط يك اختراع انسان است. ما چنين مرض هايي نداريم و ما مسرور هستيم. شكوفه ها برما مي رويند. ميوه هاي بسيار مي دهيم. سايه هاي مطبوع مي دهيم. در نسيم به رقص در مي آييم و آواز مي خوانيم. پرندگان معصوم روي شاخه هاي ما مي جهند و آواز مي خوانند زيرا ما هيچ پولي نداريم. روزي كه درگير پول شويم، همچون شما انسان هاي بدكاره و رنجور مي شويم كه در معابد مي نشينيد و به مواعظي گوش مي دهيد تا كه چگونه به آرامش برسيد و چگونه عشق به دست آوريد. نه، نه، ما پولي نداريم." پسر گفت، "پس براي چه نزد تو بيايم؟ بايد جايي بروم كه پول باشد. من نياز به پول دارم."

💎 نفس خواهان پول است زيرا پول قدرت است. نفس نيازمند قدرت است.

⚛️ درخت عميقاً به فكر رفت و سپس چيزي را دريافت و گفت، " يك كار بكن. تمام ميوه هاي مرا بچين و بفروش. شايد بتواني پولي به دست آوري." پسر بي درنگ دست به كار شد. از درخت بالا رفت و تمام ميوه هاي درخت را چيد. حتي آن ها را كه نرسيده بودند تكان داد تا بيفتند. شاخه هاي درخت شكسته شدند و برگ هاي آن با خشونت فرو مي ريختند.
درخت بسيار شاد بود و از شوق برافروخته بود.

💎 حتي شكسته شدن نيز عشق را شاد مي سازد، ولي نفس حتي در به دست آوردن نيز راضي نيست، نفس ناشاد است.

⚛️ پسر حتي برنگشت تا از درخت تشكر كند. ولي درخت به اين توجهي نكرد. وقتي كه پسر پيشنهاد عاشقانه ي او را براي چيدن ميوه هايش و فروش آن ها پذيرفت، درخت تشكر خودش را دريافت كرده بود.
براي مدت هاي زياد پسر بازنگشت. حالا او پول داشت و سعي داشت با اين پولش پول بيشتري به دست آورد.
او درخت را تماماً از ياد برده بود. سال ها گذشت. درخت غمگين بود. مشتاق بازگشت پسر بود ، همچون مادري كه سينه هايش پر از شير باشد، ولي پسرش گم شده باشد. تمامي وجود مادر، پسرش را مي خواهد تا بتواند بيايد و او را سبكبار كند. حالت دروني درخت چنين بود. تمامي وجودش در اشتياق بود.
پس از سال ها، پسر كه اكنون مردي بالغ شده بود نزد درخت بازگشت.
درخت گفت، "نزد من بيا. بيا و مرا درآغوش بگير." مرد گفت، "بس كن اين حرف بي معني را. آن يك احساس كودكي بود."

💎 نفس، عشق را همچون يك چيز بي معني مي بيند، يك افسانه ي دوران كودكي...

❄️🧘🔮🧘❄️

#عشق_درخت_و_پسرک #حکایتهای_پند_آمیز #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🧘🔮🧘❄️

📜 عشق درخت و پسرک 📜
⚜️قسمت چهارم:

ولي درخت دعوتش كرد: "بيا، روي شاخه هايم تاب بخور. بيا با من برقص." مرد پاسخ داد: "اين حرف هاي بي فايده را كنار بگذار! من مي خواهم يك منزل بسازم. آيا مي تواني يك منزل به من بدهي؟" درخت با تعجب گفت، "يك منزل؟ من بدون منزل زندگي مي كنم." فقط انسان ها هستند كه در منزل زندگي مي كنند. هيچكس ديگر در اين دنيا به جز انسان در منزل زندگي نمي كند.

💎 و آيا وضعيت انسان ها را مي بينيد ، اوضاع اين انسان هاي منزل يافته را؟
هرچه خانه ها بزرگ تر مي شوند، خود انسان ها كوچك تر مي شوند....

⚛️ درخت گفت، "ما در منزل زندگي نمي كنيم. ولي مي تواني يك كار بكني. مي تواني شاخه هاي مرا ببري و با آن ها يك خانه بسازي." مرد بدون يك لحظه درنگ تبري آورد و تمام شاخه هاي درخت را قطع كرد.
اينك آن درخت فقط يك قطعه الوار خشك شده بود: برهنه. ولي درخت بسيار خوشحال بود.

💎 عشق وقتي كه حتي دست و پايش براي معشوق قطع مي شود نيز خوشحال است.
عشق بخشاينده است، عشق هميشه آماده ي سهيم كردن و بخشايش است.

⚛️ مرد حتي به عقب بازنگشت تا به درخت نگاه كند. او خانه اي ساخت و روزها و سال ها گذشت.
تنه ي درخت منتظر شد و منتظر شد. مي خواست او را صدا بزند، ولي ديگر نه شاخه اي داشت و نه برگي كه به او صدا بدهد. باد مي وزيد، ولي او نمي توانست از آن صدايي بسازد.
و هنوز هم روحش از يك صدا سرشار بود: "بيا، بيا، عزيز من، بيا."

⚛️ مدت ها گذشت و آن مرد سالخورده شد. روزي از آن حوالي مي گذشت و آمد و نزديك درخت نشست.
درخت پرسيد، " چه كار ديگري مي توانم برايت انجام دهم؟ پس از مدت هاي بسيار زياد آمده اي." پيرمرد گفت، "چه كار مي تواني برايم بكني؟ من مي خواهم به سرزمين هاي دوردست بروم تا پول بيشتري به دست آورم. به يك قايق نياز دارم." درخت با خوشحالي گفت، "تنه ي مرا ببر و از آن يك قايق بساز. من بسيار خوشحال مي شوم كه قايق تو بشوم و تو را به سرزمين هاي دوردست ببرم تا پول به دست آوري. ولي لطفاً از خودت خوب مراقبت كن و زود برگرد. من هميشه منتظر بازگشت تو خواهم بود." مرد اره اي آورد و شروع كرد به بريدن تنه درخت، قايقي ساخت و به سفر رفت.

⚛️ حالا آن درخت ديگر يك كنده ي كوچك است. و منتظر معشوقش است تا بازگردد.
صبر مي كند و صبر مي كند و صبر مي كند. ولي اينك ديگر چيزي براي پيشكش كردن ندارد. شايد آن مرد ديگر هرگز نزد او برنگردد. نفس هميشه جايي مي رود كه چيزي براي به چنگ آوردن وجود داشته باشد.
نفس جايي نمي ورد كه چيزي براي به دست آوردن وجود نداشته باشد..

❄️🧘🔮🧘❄️

#عشق_درخت_و_پسرک #حکایتهای_پند_آمیز #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🧘🔮🧘❄️

📜 عشق درخت و پسرک 📜
⚜️قسمت پنجم:

...شبي نزديك آن تنه ي درخت استراحت مي كردم. برايم زمزمه كرد: "آن دوست من هنوز بازنگشته است. خيلي نگرانم كه شايد غرق شده و يا گم شده باشد. شايد در يكي از آن كشورهاي دورافتاده گم شده باشد. شايد اكنون زنده هم نباشد. چقدر مشتاقم از او خبري به دست آورم! چون آخر عمرم است، دست كم با داشتن خبري از او راضي مي شدم.

⚛️ آنوقت مي توانستم با خوشحالي بميرم. ولي او حتي اگر هم بتوانم او را بخوانم باز نخواهد گشت. من ديگر هيچ چيز براي دادن ندارم و او تنها زبان گرفتن را مي داند." نفس فقط زبان گرفتن را مي داند، عشق زبان بخشيدن است.

⚛️ من بيش از اين چيزي نخواهم گفت. اگر زندگي بتواند همچون اين درخت بشود، شاخه هايش را به دوردست ها بگستراند تا همه بتوانند در سايه اش پناه بگيرند، آنوقت مي توانيم عشق را درك كنيم.
براي عشق هيچ كتاب مقدس، هيچ تعريف و هيچ نظريه اي وجود ندارد. عشق هيچ آداب و اصولي ندارد.

⚛️ در عجب بودم كه در مورد عشق چه مي توانم به شما بگويم. توصيف عشق بسيار دشوار است.
مي توانستم فقط بيايم و بنشينم ، اگر فقط مي توانست از چشم هايم ديده شود، شايد همان كافي مي بود، يا اگر مي توانست در حركت دست هايم احساس شود، مي توانستيد آن را ببينيد و بگوييد: عشق اين است.

💎 ولي عشق چيست؟ اگر در چشمان من ديده نشود، اگر در حركت دست هايم احساس نشود، آنوقت به يقين هرگز توسط كلامم احساس نخواهد شد.

💗من از شما بسيار سپاسگزارم كه با عشق و سكوت به من گوش داديد.💗


❄️🧘🔮🧘❄️

#عشق_درخت_و_پسرک #حکایتهای_پند_آمیز #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🧘🔮🧘❄️

🎆 چاکرا در حیوانات 🎆

در مقام مقایسه و برابری انسان و حیوان، مولادهارا را اولین مرکز روانی در انسان و آخرین چاکرا در حیوانات است. مولادهارا در حیوانات نقطه تکامل است و در انسان پیشرفت، بنابراین چاکراهای بالاتر از مولادهارا در انسان به فیزیولوژی روانی حیوانات اشاره ای ندارند و سیستم اعصاب حیوانات دارای این نقص است. بالاترین چاکرا در سلطان حیوانات، مولادهاراست که ارتباط با آگاهی های حسی دارد نه آگاهی های روانی، و موقعی که رشد شما یا ثابت بودن در این چاکرا است شما در مرحله حیوانیت به سر می برید، تنها آگاهی که وجود دارد آگاهی حسی است که حیوانات با آن ارتباط و در آن شرکت دارند. اگر آگاهی از هویت شخصی، نفس وجود نداشته باشد اعمال ما از مولادهارا آغاز می گردد. در انسان آگاهی از بالای چاکرای مولادهارا آغاز می گردد و بدین جهت آگاهی نتیجه و حاصل نفس و هویت شخصی است. اعمال غریزی حیوانات نتیجه عملکرد چاکراها هستند که در ساقه های پا قرار دارند و به وسیله نادی ها بر یک نقطه یا مرکز مولادهارا اثر می گذارند، مانند نادی ها در بدن انسان که تاثیرات چاکراها را از مولادهارا با چاکرای آجنا انتقال می دهند.

🔵 اسامی چاکراها در حیوانات از پایین به بالا به شرح زیر است:
🔸1- پاتالا
🔹2- آتالا. 🔸3- وی تالا
🔹4- سوتالا. 🔸5- تالاتالا. 🔹6-راساتالا
🔸7- ماهاتالا
پایین ترین چاکرا پاتالا است.

🔵 چاکرای پاتالا در حیوانات همانند چاکرای مولادهارا در انسان، پایین ترین چاکرا است. این بعدی است که به تاریکی ها اشاره دارد، جایی که طبیعت در آن اثر ندارد و ناحیه ای است خاموش و ساکن. چاکرای ساهاسرارا در بالای سر مانند چاکرای دیگر است و دلالت می کند بر آگاهی برتر و الهی.

🔵 بنابراین در سیستم تکاملی روان، چاکرای مولادهارا بالاترین و نقطه تکامل در حیوانات محسوب می شود و برابر است با چاکرای ساهاسرارا در انسان که بالاترین تکامل انسان می باشد.

🔵 موقعی که شاکتی از میان چاکراهای حیوانی عبور می کرد، جهل را در حیوان تکامل بخشید و بدین مناسبت است که حتی کاملترین حیوانات هم تنها از خوردن، خوابیدن، ترسیدن پیروی می کنند و اینها بر تاماسیک دلالت می کنند.

❄️🧘🔮🧘❄️

#چاکرا_در_حیوانات #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
💕💗💞تشکر و سپاس از بودن تان عزیزانم.........
از اینکه پیج و کانال این حقیر را همراهی و حمایت می نمایید ،کمال قدردانی را دارم ،
برایتان نور، آرامش و برکت الهی آرزو می کنم...
با پیشکش هزاران عشق ....
"موکتی" 💕💗💞

#راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🧘🔮🧘❄️

🎆 زندگی زیباست چشمی بازکن
گردشی درکوچه باغ راز کن

هرکه عشقش در تماشا نقش بست
عینک بدبینی خود را شکست

علت عاشق زعلت ها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خداست

من میان جسمها جان دیده ام
درد را افکنده درمان دیده ام

دیده ام برشاخه احساسها
می تپد دل در شمیم یاسها

زندگی موسیقی گنجشکهاست
زندگی باغ تماشای خداست

گر تورا نور یقین پیدا شود
می تواند زشت هم زیبا شود

حال من در شهر احساسم گم است
حال من عشق تمام مردم است

زندگی یعنی همین پروازها
صبح ها، لبخندها، آوازها

ای خطوط چهره ات قرآن من
ای تو جان جان جان جان من

با تو اشعارم پر از تو می شود
مثنوی هایم همه نو می شود
حرف هایم مرده را جان می دهد
واژه هایم بوی باران می دهد...

❄️🧘🔮🧘❄️

#اشعار #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 کمک به یک نفر تمام دنیا را تغییر نمی دهد
اما می تواند تمام دنیای او را تغییر بدهد.!!!!

#کمک #تغییر_زندگی_دیگری #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot