Pathwaystogod
1.6K subscribers
6.61K photos
499 videos
153 files
207 links
اسرار درون ومديتيشن، چاکرا و کالبدها،حقایق روانشناسی ،تعالیم معنوی و عرفانی......
Download Telegram
✳️در طریقه برهمنی نیز فقرا میدان پر انبساطی داشته از صدقات زندگی کرده و داخل در خیر و شر متمدنین نشده و تمام عمر خود را مجرداً و بیکار گذرانده فوته مختصری به کمر بسته و چماقی برای دفع حیوانات به دست گرفته هر چه نصیبشان بشود خورده طبیعت یعنی هوای گرم آن نواحی نیز با طرز زندگانی آزادانه ایشان موافقت داشته. به همین دلیل است که سنخ فقیر در ممالک سردسیر بومی نشده مردمان بلاد شمال باید کار کرده و خود را از سرما محفوظ داشته، لباسهای گرم بپوشند.
✳️فقرا در وطنهای اصلی خویش یعنی در مناطق محترقه خوب نشو و نما نموده هیچگونه انقلاب سیاسی مسلکی در مملکت اسباب انحراف زندگی ایشان نشده خود را به سگ تشبیه نموده می گویند ده صفت در سگ هست که ما نیز باید همه وقت دارای آنها باشیم. از قبیل همیشه گرسنه بودن، بی خانمان بودن، شب زنده دار بودن، وفادار بودن، متحمل مصائب شدن، خرده غذا خوردن، بی قید و بی خیال بودن.
✳️یکی از چیزهایی که در طریقه فقر معمول است نه فقط تنها بودن و احتراز از زندگانی های اجتماعی است بلکه باید هیچ وقت در یک نقطه و محل ثابت و برقرار نمانده به هر جا که می رسند با بدن عریان بر روی زمین خوابیده شب دیگر به آن مکان نباید رجعت نمایند. این فقرای حقیقی به عکس آنچه گاهی شنیده شده است هیچ وقت دزدی و آدم کشی نکرده کسانی که در هندوستان آدم می کشند اعضای حزب مخفی مخصوصیند موسوم به حزب مرگ پرست که سعادت افراد بشر را در مردن دانسته و به اصطلاح خود خدمت به نوع کرده هرکس را که ممکنشان شود کشته سه هزار سال است که این حزب در ماوراءالنهر رودخانه گانژ مشغول آدم کشی بوده و تاکنون نتوانسته اند آن طوری که بایست از اعمال ایشان جلوگیری نمایند.
فقرا در هندوستان بسیار محترم بوده دعا و نفس و اورادشان را برای شفای مفلوجین و بیاری از مرضا مجرب دانسته مخصوصاً فقرایی که به اصطلاح ریاضت کشیده و کسب مقامات نموده باشند.
✳️ریاضتهای شاقه و اعمال متعبه داشته می نویسند بعضی خود را تا گردن در خاک دفن نموده و مدتها به همین وضع مانده یا آنکه دست و بازوان خود را در مدت چندین سال به جانب آسمان بلند نگاه داشته و به همان قرار باقی گذارده اغلب طوری می شود که دستها به همان شکل در آفتاب سوزان ایستاده یا خود را به گزیدن زنبور و مار و عقرب داده اند. جوکیها که باید طی مراتب کرده تا به مقام برهمنی برسند این نوع ریاضات شاقه را به خود روا داشته و یکی از سیاحان انگلیس می نویسد یک نفر جوکی دوازده سال متوالی بی آنکه بنشیند یا بخوابد ایستاده سر پا زندگی نموده دوازده سال دیگر نیز دستها را در قله کله خویش قلاب نموده و انگشتان درهم کرده به همین وضع باقی ماند.
✳️چیزی که از همه بالاتر دیده شده و کمتر کسی باور می کند آنست که زنده زنده به گور نموده و بعد از مدتها سر از قبر بیرون آورده یکی از صاحب منصبان قشون انگلیس حکایت کرده می گوید بعد از این که فقیر مقدمات این کار را که ذکر آنها مفصل است انجام داده حاضر شد با مهاراجه و ژنرال انگلیسی موقتاً خداحافظی نموده گفت مهیای رفتن هستم. با موم تمام منافذ بدن خود را به استثنای دهان مسدود کرد و لباسهای خود را به التمام کنده عریان شد، زبانش را مطابق تعلیمات وی به عقب خوابانده و طوری کردند که مجرای نفسش گرفته شده نبض و تنفس و قلب فقیر از حرکت افتاد.
#فلسفه #فقیر #جوکی #مرتاض #ریاضت
@pathwaystogod
🍃🍂🌿🌸🌿🍂🍃
کیمیاگری به عنوان یک شاخه فلسفی و روحانی
مهترین اهداف کیمیاگران تبدیل فلزات رایج به طلا و نقره، و نیز خلق یک «نوشدارو، » یعنی دارویی بود که تمام بیماری‌ها را درمان کرده و زندگی را به مدت نامحدودی طولانی کند. گرچه اینها تنها موارد استفاده از این علم نبودند، اما این اهداف بیش از همه ثبت شده و شناخته شده ‌است. کیمیاگران اروپا از قرون وسطی زمان بسیاری صرف جستجو برای یافتن «سنگ فلاسفه»، یعنی ماده‌ای اسطوره‌ای کردند که تصور می‌شد بخش اصلی هر دوی آن اهداف باشد. تصور می‌شد سنگ فلاسفه می‌تواند به نحو اسرارآمیزی دانش کیمیاگران را افزایش داده به نحوی که بتوان از طریق آن به هر چیزی دست یافت. کیمیاگران در طول قرنها از وجهه و حمایت بسیاری برخوردار بودند، گرچه این پشتیبانی صرفاً به واسطه پیگیری این اهداف، یا تفکر رمزآلود و فلسفی حاکم بر فعالیت آنان نبوده‌است. بلکه این شهرت بیشتر به خاطر فعالیت‌های این‌جهانی بود که آنان برای صنایع «شیمی» زمان خود، مانند اختراع باروت، آزمایش و تصفیه سنگ معدن فلزکاری، تولید جوهر، رنگینه، رنگ، و مواد آرایشی، دباغی چرم، تولید سرامیک و شیشه، عصاره‌گیری و تولید نوشیدنی‌جات داشتند. (به نظر می‌رسد که تهیه «نوشیدنی قوی»، «آب حیات»، «تجربه» تقریباً رایجی در میان کیمیاگران اروپایی بوده‌است). از سوی دیگر، کیمیاگران هرگز تمایلی به جداسازی جنبه‌های فیزیکی (شیمیایی) صنعت خود از تفسیرات متافیزیکی را نداشتند. در حقیقت، از روزگار قدیم تا عصر جدید، فیزیک بدون جنبه‌های ماورای‌طبیعی به اندازه متافیزیک فاقد جلوه فیزیکی نارضایت‌آمیز بود. از یک سو، فقدان اسامی رایج برای مفاهیم و فرایندهای شیمیایی، و همچنین پنهان‌کاری، منجر شد کیمیاگران اصطلاحات کتاب مقدس و اسطوره‌شناسی، اخترشناسی، علوم اسرارآمیز، و دیگر حوزه‌های اسطوره‌ای و محرمانه را به عاریت بگیرند؛ به نحوی که حتی ساده‌ترین دستورالعمل شیمیایی همانند یک طلسم پیچیده و سحرآمیز قرائت می‌شد. علاوه بر این، کیمیاگران در این امور به دنبال چارچوب نظری بودند تا بتوانند مجموعه حقایق آزمایشی از هم‌گسیخته و فزاینده خود را در آن جای دهند.
از قرون وسطی برخی از کیمیاگران به طرز فزاینده‌ای این جنبه‌های متافیزیکی را به عنوان بنیان راستین کیمیاگری در نظر گرفته و مواد شیمیایی، حالت‌های فیزیکی، و فرایندهای مواد را به عنوان استعاره از ماهیت‌ها، حالات و تغییر ماهیت‌های روحانی مدنظر قرار دادند و معنای تحت لفظی فرمول‌های کیمیاگری به عنوان وسیله‌ای برای پنهان‌کردن فلسفه روحانی خود به کار بردند که تضاد با نظرات کلیسای قرون وسطی از ملزومات آن بود که می‌توانست آنها را به شکنجه‌گاه‌های مأموران استنطاق کلیسا به دلیل کفرگویی هدایت کند. بنابراین، هم تبدیل فلز رایج به طلا و هم نوش‌داروی عمومی نماد تکامل از یک حالت ناقص، فسادپذیر و بی‌دوام به یک حالت کامل، سالم، فسادناپذیر و جاودانه هستند؛ و سنگ فلاسفه نیز بیانگر کلید اسرارآمیزی بود که این تکامل را ممکن می‌ساخت. در مورد خود کیمیاگر نیز، هدف دوگانه نماد تکامل وی از جهل به روشنگری بود، و سنگ نیز نشان‌دهنده یک واقعیت یا قدرت روحانی پنهان بود که می‌توانست به آن هدف بینجامد. در متونی که با این نگرش نگاشته شده‌اند، نمادهای کیمیا، نمودارها، و تصاویر متنی از آخرین فعالیت‌های کیمیاگران عموماً دارای لایه‌های چندگانه معنا، تمثیل، و اشاراتی به دیگر آثار رمزآمیز است؛ و باید برای کشف معنای آنها به نحو مقتضی آنها را رمزگشایی کرد.
پاراسلسوس در کتاب سوال و جواب کیمیاگری خود در استفاده از فلزات به عنوان نماد به روشنی اشاره می‌کند:
💎س. هنگامی که فیلسوف از طلا و نقره سخن می‌گوید، آیا به آنچه از آن درک کرده‌اند اشاره می‌کنند یا سخن آنها درباره طلا و نقره عامیانه است؟
💎ج. بدون معنی طلا و نقره عامیانه مرده‌است در حالی‌که سخن فیلسوفان سرشار از زندگی است.
برخی محققان انسان‌گرا اکنون این تمثیل‌های متافیزیکی و روحانی را به عنوان واقعی‌ترین و ارزشمندترین جنبه کیمیاگری در نظر گرفته، و حتی مدعی شده‌اند که تبدیل کیمیاگری به شیمی «تباهی» سنت سحرآمیز اولیه بود. کیمیاگران روحانی معاصر چنین عقیده‌ای دارند. بیشتر دانشمندان از سوی دیگر، نگرشی عکس این نگرش دارند:
از نظر آنان، گذر از بخش مادی کیمیاگری به شیمی معاصر، "مسیر درست «در تکامل رشته بود، و شاخه متافیزیکی کیمیاگری» چرخش نادرستی" بود. با این وجود، در هر یک از این دو عقیده، تفسیر ساده‌لوحانه برخی حرفه‌ای‌ها یا امیدهای واهی که دیگران تبلیغ می‌کردند نباید کمک‌های کیمیاگران راستین را تضییع کند.
🍃🍂🌿🌸🌿🍂🍃
#کیمیاگری #فلسفه #روح #متافیزیک
@mazeye_malakoot
🍃🍂🌿🌸🌿🍂🍃
🌋زمان و گذشته🌋
توالی زمانی مفهومی ندارد، چرا که ساختارها در ورای زمان شکل می گیرند. دلیل اینکه توالی زمانی مفهومی ندارد این است که رویه ی شکل گیری، قبل از اینکه ماده شکل خارجی به خود بگیرد شروع می شود. فیزیکدانان کوانتوم آن را « پیش – ماده » می نامند؛
تابع موج کوانتومی
اگر چه تابع موج کوانتومی با دقت بالایی قابل محاسبه است اما نمی توان آنرا ماده به حساب آورد. در واقع هیچ چیز نیست. امواج کوانتومی قادر به حرکت اند ، و بسیار بسیار سریع حرکت می کنند. در حقیقت آنها می توانند سریع تر از نور حرکت کنند. این بدان مفهوم است که آنها قادرند در زمان، رو به عقب یا رو به جلو حرکت کنند. فیزیکدانان ذراتی را که قادر به حرکتِ سریعتر از نور هستند (اگر چنین چیزهایی در واقع وجود داشته باشند) ، را تاکیون می نامند. اینشتین و فیزیکدانان بعد از او نشان دادند هر چیزی که بتواند سریع تر از نور حرکت کند را می توان به صورت توالی زمانی مشاهده کرد. برخی از ناظران، این توالی زمانی را به صورت نمایش یک فیلم مشاهده می کنند، در حالیکه از نظر بقیه، فیلم به صورت پخش می شود. هر چند بسیار خارق العاده و خیالی به نظر می رسد، اما نمونه های ریاضی چنین چیزهایی بسیار خوب تعریف شده اند و می توان گفت که حداقل از نظر ریاضی، به خوبی درک می شوند. خاصیت اصلی دیگر امواج کوانتومی این است که در مکان و زمانی که احتمال وقوع چیزی می رود نمایــان می شود؛ به عبارت دیگر ، معیاری برای احتمال وقوع یک واقعه است. یک تعبیر شگفت انگیز این است که بگوییم این احتمال نه تنها در ذهنِ ما وجود دارد؛ بلکه در فضا – زمان حرکت می کند. به عبارت دیگر ، این موج هم درون ذهن ما و هم خارج از آن در جهان قرار دارد. به طور خلاصه ، موج کوانتومی ، موجی از احتمال است که با سرعتی بیش از سرعت نور حرکت می کند و ذهن ما را به جهانی مادی پیوند می زند.
گذشته از دیدگاه فلسفه
هر آنچه که در "گذشته" اتفاق افتاده است را جبر می نامیم؛ یعنی اگر به گذشته بنگریم به سادگی در می یابیم که هر آنچه در گذشته رخ نموده و انجام شده است غیر قابل تغییر و عوض ناشدنی است، با این نگاه به گذشته با تفکر یعنی مرور، مقایسه و جستجو در اطلاعاتی که از "گذشته" در ذهن ما ذخیره است می توان قانون، منطق و قوانین حاکم بر حوادث را فهمید و دلایل رخداد ها را درک نمود.
این منطق و قوانین همان جبری است که ما می پنداریم جهان بر اساس آن در حال تغییر است و از این منطق و قانون گریزی نیست و بدین سبب "گذشته" ناگزیر است و جبر - در حقیقت شده است آنچه که می بایست.
بدیهی است که ما قدرت تغییر جبر را نداریم و در حقیقت غیر ممکن است که بتوان جبر را تغییر داد ( چه در آنصورت اختیار می باشد و نه جبر!). به بیان ساده تر گذشته چیزی نیست مگر اطلاعاتی ذخیره شده در یک حافظه ( چه یک کتاب، نقاشی، رایانه و یا ذهن بشری ) و به دیگر سخن تاریخ و گذشته چیزی نیست جز بیاد آوردن و به خاطر آوردن اطلاعاتی که در حافظه و ذهن وجود دارد، وهمانگونه که در مطلب " ذهن مشترک" آمد این یاد و خاطره و در حقیقت "گذشته"، می تواند بصورت کتاب، فیلم، اینترنت و... در فضای ذهن مشترک بشری موجود باشد و تنها محدود به فضای ذهنی انسان نیست، می شود آنرا بازخوانی، بازشنود و بازبینی کرد، در حقیقت آنها را مرور نمود.
یک صدای ضبط شده بر یک حافظه ( خواه نوارصوتی، صفحه گرامافون، سی دی (CD)، حافظه رایانه یا اینترنت و ... ) که ما آنرا می شنویم تنها اطلاعاتی است ثبت شده، که "در گذشته" می باشد، می توان آنرا ثبت و ضبط کرد و به آن فکر نمود و به خاطر آورد؛ اما نمی تواند واقع و عملی گردد، چه به محض وقوع و به عمل در آمدن، دیگر نه گذشته که "حا ل" می باشد.
در حقیقت گذشته جز خاطره ای بیش نیست و این خود جبر است.
لازم به توضیح است که در مطلب بالا کلمه گذشته هیچگاه با قید زمان همراه نبوده است، یعنی سخن از "گذشته" در مطلب بالا با زمان گذشته متفاوت می باشد.
🍃🍂🌿🌸🌿🍂🍃
#ماده #زمان #موج #کوانتوم #گذشته #فلسفه
@mazeye_malakoot
بعنوان مثال، از دو تاجر یکی موفق است و دیگری نیست. این تفاوت ناشی از کارمای پیشین آنهاست. شما دو بازرگان را می‌بینید که یکی از آنها سخت کار و تلاش می‌کند و موفق نیست در حالی که یکی دیگر چندان زحمت نمی‌کشد اما موفق است. مثالی دیگر، اگر موجودات زنده را بکشید عمری کوتاه خواهید داشت و گرفتار بیماری می‌شوید. اگر از ارتکاب اعمال منفی خودداری کنید در قلمرو سفلی به دنیا نخواهید آمد، بلکه در مقام انسان یا در قلمرو خدایی زاده خواهید شد. اما حتی به دنیا آمدن در مقام انسان یا خدا، سعادت غایی را برای شما به ارمغان نمی‌آورد، همه اینها در ذات رنج است. چرا چنین است؟ اگر به مقامی بالا برسید، به رتبه‌ای پایین افت خواهید کرد؛ اگر در مرتبه‌ای پایین باشید، به مرتبه‌ای فراتر می‌رسید. این فرآیند با رنج فراوان همراه است. بعنوان مثال، اگر گرسنه باشید، غذا می‌خورید؛ اما اگر زیاد بخورید، ناخوش می‌شوید. اگر سردتان باشد درجه حرارت اتاق را بالا می‌برید و هوای اتاق بیش از حد گرم می‌شود؛ بعد باید اتاق را خنک کنید. رنج انواع و اقسام دارد. سامسارا (که عبارت است از حیات مهارناپذیر تکرارشونده از این درد و رنج‌ها تشکیل می‌شود.) سامسارا نتیجه کارما و احساسات و رویکردهای اضطراب‌آور گوناگون است. ما نیاز داریم که در وجود خود خرد (قدرت تشخیص) خلاء و بی‌هویتی را پدید آوریم. نمونه کسانی که به پایان سامسارای خود رسیده اند نشانه بسیار خوبیست که ما نیز می‌توانیم به حیات سامسارایی خود پایان دهیم، زمانی که به مرتبه بودایی برسیم، تلاش‌های دارمایی ما به فرجام می‌رسند. کاری که در دارما انجام می‌دهیم در آغاز بسیار دشوار است، اما به تدریج آسان‌ و آسان‌تر می‌شود و ما از پیشرفت خود در آن مرحله خشنود و خشنودتر می‌شویم. ما کار دارمایی خود را در حالتی از خشنودی کامل به اتمام می‌رسانیم. در حالی که کار دنیوی بر درد و رنج ما می‌افزاید. بعنوان مثال، آدم‌ها وقتی می‌میرند عمرشان به فرجام می‌رسد و مرگ که نقطه پایان عمر است فقط باعث فلاکت و رنج بیشتر می‌شود رنجی که فقط خود این افراد تحمل نمی‌کنند بلکه بازماندگان آنها هم در سوگ این افراد رنج می‌کشند. ما باید به این موضوع فکر کنیم و به نوعی کار دارمایی بپردازیم. رسیدن به فرجام یا نقطه پایان دارما که نیل به روشنگری است ارمغانی جز سعادت ندارد، نه فقط سعادتمندی ما، بلکه سعادت همگانی. اگر اعمال ما مثبت باشند، خشنود می‌شویم و اگر اعمال ما منفی باشند ناراضی خواهیم بود. باید نتایج کارهای خود را بررسی کنیم و ذهن خود را که مسبب این اعمال است بکاویم. وقتی این کاوش را انجام می‌دهیم، به وجود سه احساس و رویکرد مسموم پی می‌بریم:
میل و آرزو، دشمنی و جهل کوته‌فکرانه (ساده‌لوحی).

همین‌ها منشاء هشتاد و چهار هزار نوع احساسات و افکار ناراحت کننده است. این هشتاد و چهار هزار خیال باطل دشمنان اصلی ما هستند، پس برای یافتن دشمنان خود باید در درونمان جستجو کنیم نه در پیرامونمان. در میان این هشتاد و چهار هزار، توهم‌های اصلی در کشاکش جریان‌های ذهنی ما، همان سه سمی هستند که گفته شد و از آن سه، جهل کوته‌فکرانه یا ساده‌لوحی بدترین است.

خلاصه کلام این که ما باید به درون خویش بپردازیم و بکوشیم که این دشمنان درونی را از میان ببریم. به همین دلیل است که همیشه در درون خود بدنبال مشکلات و رفع آنها کاوش و مکاشفه می کنیم. اگر ما در زنجیره‌های روانی خود به احساسات و رویکردهای ناراحت کننده پایان بدهیم، به رنج خود پایان داده‌ایم. .فعالیت دارمایی یعنی کسی که می‌کوشد احساسات و افکار آزاردهنده را فقط در وجود خود از میان ببرد. اگر بکوشیم که توهمات خود را از بین ببریم، اما نه به این منظور که فقط خودمان از رنج رها شویم بلکه برای دیگران و برای کمک به آنها تا احساسات و عقاید ناگوار را از ذهنشان دور کنند، در کارگاه این جسمی که متعلق به ماست، باید بکوشیم پاک و روحانی و روشن بشویم و ثمره کار و تلاش ما این خواهد بود که به حالت روشنگری یک بودا دست یابیم. نکته اصلی این است که همیشه بکوشیم به همه سود برسانیم و هیچگاه به کسی لطمه نزنیم. اگر مانترای «ام مانی پادمه هوم» را بر زبان جاری می‌کنید باید با خود فکر کنید: «باشد که نیروی مثبت این ذکر به تمام موجودات خیر برساند.» این کالبدی که اساس کار ما است آسان به دست نمی‌آید؛ زاده شدن بعنوان یک انسان آسان اتفاق نمی‌افتد.

🍁🌸🍃🔮🍃🌸🍁
#دارما #متافیزیک #فلسفه_شرق #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌲❄️🔮❄️🌲

🍥 عقل و خرد از دیدگاه مولانا 🍥

حضرت مولانا برای دانش حصولی جهت وصول به ملکوت اعلی اهمیتی قائل نیست. او شیفته دانش حضوری مبنی بر عشق و جذبه است که از درون می جوشد. مولانا در جستجوی معرفت ناب است نه دانش تقلیدی.

اگر فلسفه را به معنای خِـرَدگرایی فرض کنید مولانا مؤیـّـد خِــرَد ربانی است و عقل جزوی را از ورود به ساحت قدس ناتوان می داند. مولانا در کتاب شریف مثنوی معنوی از سه نوع عقل سخن می گوید که یک نوع آن مذموم است و دو نوع دیگر ممدوح. عقل مذموم؛ عقل جزوی است که سطحی اندیش است و باطن و عمق حقایق را درک نمی کند و اسیر محسوسات است. عقل ممدوح؛ عقل کلی و عقل کل است. عقل کلی منور به نور الهی است و حقایق امور را می فهمد. این نوع عقل مخصوص بندگان مهذب الهی است. مولانا این عقل را “عقل عقل”، “عقل ایمانــی”، “عقل عرشــی” و “عقل من لــدن” می خواند. نوع سوم عقل کل؛ عقلی است که حقیقت پنهان جهان هستی است و این جهان، نمود و صورت آن عقل است. این جهان، کالبد آن عقل است و آن عقل، روح عالم است:

کل عالم صورت عقل کل است / کوست بابای هر آنک اهل قُل است

(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۵۹).

از منظر مولانا “عقل جزوی” همانا عقل ناقص”، “عقل زیرک”، “عقل کسبی” و . . . است. این عقل از کشف حقایق متافیزیکی ناتوان است. مولانا عقل جزوی را کوته پرواز، حس گرا و فاقد توانایی در دریافت حقایق و منحصر به فهم اسباب ظاهری امور می خواند:

عقل جزوی عقل استخراج نیست / جز پذیرای فن و محتاج نیست

(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۲۹۵)


قلمرو عقل جزوی امور مادی و عالم طبیعت است. فهم و عمل براساس عقل معاش بدون توجه به عقل معاد از ویژگی های عقل عملی جزوی است. مولانا عقل جزوی را قادر به شناخت عالم امر که دارای جهت وَ وصل و فصل است نمی داند. از دیدگاه وی ذات و صفات خداوند از دسترس عقول بشری خارج است و این عقول فاقد قدرت درک کلام خداوند (وحــی) هستند که بر انبیاء و اولیاء الهی نازل می شود. ماهیت انسان های کامل که تجلی گاه کلام وحی اند نیز برای این عقول ناشناخته است.
از دیدگاه مولانا برخی از مهم ترین مسائلی که عقل جزوی قادر به درک آنها نیست عبارتنداز: 1- عالم غیب 2-ذات خداوند 3- حقیقت وحی 4- حقیقت انسان کامل 5- حقیقت روح 6- قضای الهی 7- حقیقت عشق 8- جبر و اختیار 9- معاد و رستاخیز.

از دیگر مواردی که عقل را در فهم ماهیت آن ناتوان می بیند حقیقت روح انسان است که با استناد به آیه ۸۵ سوره اسراء آن را از مصادیق امر الهی می داند.

” وَ یَسئَلونَک عَن ِ الرّوحُ قُل الرّوحُ مِن اَمرِ رَبّی وَ ما اوتیتُم مِنَ العلم ِ الّا قَلیلًا “:
” و از تو درباره روح می پرسند . بگو ( روح ) از امر پروردگار من است و جز اندکی از دانش ، به شما داده نشده است. “

قضای الهی که با حضور آن عقل و بصیرت به کناری می روند مکشوف عقول جزوی نیست. عشق حقیقی نیز از آن رو که صفت خداوند است و به تبعِ موصوفِ خود ( خداوند) لایتناهی است؛ خارج از قلمرو عقل جزوی است و عقل جزوی قادر به تجزیه و تحلیل و در نتیجه شناخت آن نیست:

عاشق از خود چون غذا یابد رحیق / عقل آنجا گم بماند بی رفیق

عقل جزوی عشق را منکر بود / گرچه بنماید که صاحب سِر بود

(مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات ۱۹۸۱ – ۱۹۸۲)


عقل جزوی تنها با عشق جزوی و مادی مأنوس می شود و امکان و ظرفیت استعلا یافتن از عشق مجازی به عشق حقیقی را ندارد. عشق های مجازی با منشاء شهوات نیز فرجام خوشی ندارند:

عشق هایی کز پی رنگی بود / عشق نبـود عاقبت ننگی بود

قیامت نیز به عنوان یکی از مهم ترین مصادیق عالم غیب به وسیله عقل جزوی قابل فهم نیست. موانع فهم امور مابعدالطبیعه، هبوط روح از عالم غیب به جهان مادی، خدشه دارشدن سنخیت روح آدمی با خداوند و جهان غیب وَ اراده الهی مبنی بر وجود غفلت درجهان هستی بیانگر این نکته مهم است که عالم مادی عالم آمیختگی حق و باطل است. به تعبیر دیگر با ورود انسان به عالم مادی بین او و جهان غیب حجاب هایی واقع شده که مانع درک کامل انسان از حقایق آن عالم می شود. مولانا این حجاب ها را در حواس پنجگانه، جهات شش گانه، هواهای نفسانی، ذهن و زبان خلاصه می کند و ویژگی مهم این حجاب ها را محدود نمودن خِـرَد انسان ها دانسته، می گوید به این دلیل خِـرَدهای محدود قادر به شناخت خداوند لایتناهی و جهان نامحدود نیستند.

🌲❄️🔮❄️🌲
#فلسفه_مولانا #مولانا #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌸🌿🔮🌿🌸

🎆 فریدریش نیچه 🎆

او به صورت بسیار فشرده می نوشت؛ او یک نویسنده نیست؛ نوشته هایش بصورت گزین گویه است؛ هر کسی می تواند یک کتاب کامل بنویسد؛ ولی نیچه فقط یک پاراگراف می نوشت؛ نوشته های او را نمی توان همچون یک داستان خواند؛ نوشته های او تقریبا مانند سوتراهای کتاب اوپانیشاد هستند؛ هر سوترا و هر پند او بسیار غنی است، نکات بسیاری را در خود مستتر دارد.

او یکی از فیلسوفانی است که در دنیا مورد بیشترین سوء تفاهم قرار گرفته، به این دلیل که بسیار فشرده می نوشت؛ هرگز توضیح نمی داد و وارد جزئیات تعابیر ممکن نمی شد؛ او انسانی بسیار نمادین است و چنان سرشار از بینش های تازه بود که زمان کافی برای توضیحات نداشت.

او نمی توانست رساله بنویسد؛ او برای بخشیدن و قسمت کردن بسیار داشت و زندگی بس کوتاه بود؛
چون او بسیار فشرده و متبلور می نوشت مردم او را درک نکردند؛ در ثانی اگر هم می فهمیدند باز هم دچار سوء تفاهم می شدند.

سوم اینکه مردم او را غیر قابل خواندن یافتند، آنان می خواستند همه چیز توضیح داده شده باشد؛
نیچه برای کودکان نمی نوشت، برای افراد بالغ می نوشت ولی بلوغ بسیار نادر است...

🌸🌿🔮🌿🌸

#نيچه #فلسفه #بیداری #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿🌸🔮🌸🌿

🎆 فلسفه جوکی و معنی آن 🎆

☸️مشرق همواره گهواره اسرار و سرزمین شگفتی های علوم و سحریات بوده، قصص و روایات راجعه به امور مزبور و وقایع حیرت انگیز تعجب آور از هندوستان بسیار نقل می شده است؛

💥کارهای معجزه آسایی در برابر چشم انسان بظهور می رسانند، مانند: بستن دم مارهای زهرناک، زنده به گور کردن، به خواب های عمیق بردن، جرح و ضرب شدید بر بدن و بروز قدرت های غیرعادی برای تحمل ریاضات مثل نگه داشتن دست ها به سمت بالا، بطوریکه دیگر به حالت نخستین و طبیعی بازگشت نگردد و مادام الحیات با وضع عمودی باقی می ماند بسیار دیده شده است؛ بعضی از این امور در شمار حقایق محسوب و برخی دیگر به نظر از حقیقت دور می نمایند؛ مثلا فقراء هند ساحران هوشیارند حتی اگر بعضی اوقات اجرت به آنها دهند نمایشاتی می دهند؛ نکات بعضی کارها که از ساحران به ظهور می رسد از قبیل شعبده های درخت انبه که لحظه ای که تخم انبه را می کارند می روید و میوه می دهد، سنگ ریزه سخن می گوید کاملا کشف گردیده است؛ بعضی دیگر از قبیل رفتن به آسمان بوسیله ریسمان یا طناب که مشهور است دیده نشده؛ اگر چنانچه وقوع شعبده مزبور مقرون بصحت باشد جز این نیست که ناظران را در حالت رویا و هزیان افکنده و به آنها این جور جلوه داده اند؛ علاوه بر این، جوکیان اصلی و حقیقی مردمانی معتزل و رشوه گیر که در گودال های جبال ماوا گرفته بندرت به چشم می آیند و یان کتاب تفصیل بعضی احوال و کارهای آنهاست؛ فلسفه (جوکی) یکی از فلسفه های شش گانه موجوده در هند است و برای اینکه در آن عنصر اسرار و معجزه موجود است و این دو موضوع نیز در عالم دلفریبی بسیار دارد؛ ضمناً باید دانست که در سرزمین هندوستان بیش از شش فلسفه هندو موجود است مانند فلسفه شکاکان و مادیون غرب علاوه بر آن فلسفه های بودائی و متصوفه هم وجود دارد، ولیکن این فلسفه را پیروان و معتقدان بسیاری است؛ فلسفه (جوکی) در هندوستان مختلف و دارای انتظام عالی و نهایت عالی است و شروع می شود؛ در اصلاح و نمو بدن تا برسد به اقتدار و فعالیت ضمیر و به رتبه ترقی اساس و روحی ختم شود.

☸️خلاصه و فهرست موضوعات مختلفه آن فلسفه این است :

🔹1- (هاناجوکی) متضمن قواعد و تکمیل و نمو بدن

🔸2- (راجا جوکی) راجع به نفس و قوای نهانی و روشن ضمیری

🔹3- (کرماجوکی) راجع به آزادی روح به وسیله کار و خدمت بخصوص خدمت به دیگران

🔸4- (کنی جوکی) یک نوع از فلسفه جوکی است که مقصدش میل به درجات کامل بوسیله تسلیم و رضاست و آن فلسفه محبت می باشد.

🌿🌸🔮🌸🌿

#فلسفه_جوکى #يوگا #مرتاض #رياضت #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿🌸🔮🌸🌿

🎆 فلسفه جوکی و معنی آن 🎆

☸️مشرق همواره گهواره اسرار و سرزمین شگفتی های علوم و سحریات بوده، قصص و روایات راجعه به امور مزبور و وقایع حیرت انگیز تعجب آور از هندوستان بسیار نقل می شده است؛

💥کارهای معجزه آسایی در برابر چشم انسان بظهور می رسانند، مانند: بستن دم مارهای زهرناک، زنده به گور کردن، به خواب های عمیق بردن، جرح و ضرب شدید بر بدن و بروز قدرت های غیرعادی برای تحمل ریاضات مثل نگه داشتن دست ها به سمت بالا، بطوریکه دیگر به حالت نخستین و طبیعی بازگشت نگردد و مادام الحیات با وضع عمودی باقی می ماند بسیار دیده شده است؛ بعضی از این امور در شمار حقایق محسوب و برخی دیگر به نظر از حقیقت دور می نمایند؛ مثلا فقراء هند ساحران هوشیارند حتی اگر بعضی اوقات اجرت به آنها دهند نمایشاتی می دهند؛ نکات بعضی کارها که از ساحران به ظهور می رسد از قبیل شعبده های درخت انبه که لحظه ای که تخم انبه را می کارند می روید و میوه می دهد، سنگ ریزه سخن می گوید کاملا کشف گردیده است؛ بعضی دیگر از قبیل رفتن به آسمان بوسیله ریسمان یا طناب که مشهور است دیده نشده؛ اگر چنانچه وقوع شعبده مزبور مقرون بصحت باشد جز این نیست که ناظران را در حالت رویا و هزیان افکنده و به آنها این جور جلوه داده اند؛ علاوه بر این، جوکیان اصلی و حقیقی مردمانی معتزل و رشوه گیر که در گودال های جبال ماوا گرفته بندرت به چشم می آیند و یان کتاب تفصیل بعضی احوال و کارهای آنهاست؛ فلسفه (جوکی) یکی از فلسفه های شش گانه موجوده در هند است و برای اینکه در آن عنصر اسرار و معجزه موجود است و این دو موضوع نیز در عالم دلفریبی بسیار دارد؛ ضمناً باید دانست که در سرزمین هندوستان بیش از شش فلسفه هندو موجود است مانند فلسفه شکاکان و مادیون غرب علاوه بر آن فلسفه های بودائی و متصوفه هم وجود دارد، ولیکن این فلسفه را پیروان و معتقدان بسیاری است؛ فلسفه (جوکی) در هندوستان مختلف و دارای انتظام عالی و نهایت عالی است و شروع می شود؛ در اصلاح و نمو بدن تا برسد به اقتدار و فعالیت ضمیر و به رتبه ترقی اساس و روحی ختم شود.

☸️خلاصه و فهرست موضوعات مختلفه آن فلسفه این است :

🔹1- (هاناجوکی) متضمن قواعد و تکمیل و نمو بدن

🔸2- (راجا جوکی) راجع به نفس و قوای نهانی و روشن ضمیری

🔹3- (کرماجوکی) راجع به آزادی روح به وسیله کار و خدمت بخصوص خدمت به دیگران

🔸4- (کنی جوکی) یک نوع از فلسفه جوکی است که مقصدش میل به درجات کامل بوسیله تسلیم و رضاست و آن فلسفه محبت می باشد.

🌿🌸🔮🌸🌿

#فلسفه_جوکى #يوگا #مرتاض #رياضت #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿🌸🔮🌸🌿

🎆 فلسفه جوکى و معنى آن 🎆
⚜️ قسمت دوم:

🔹5- (جاناجوکی) متضمن راه حصول اتحاد مؤثر کل با قوه محیط عالم وجود است، بوسیله معرفت و حکمت و اینها البته بستگی و منطبق با یکدیگر خواهند بود

🔸6- (هاتا جوکی) متضمن قواعد خوراک، خواب و استراحت و حفظ صحت است و نیز اتحاد با انتظامات روان شناسی که موجب تربیت بدن است و مفهوم حقیقی ریاضت را به ما می آموزد؛ در نتیجه این می شود که بدن کاملاً مطیع روح می گردد و تحت تسلط اختیار آن در می آید.

⚜️مرحله اول را یاما گویند که تا سه مرحله آن مقدماتی است و وادی چهارم به انسان می آموزد که چگونه در عالم سلوک قدم نهاده در موجودات زیبا و نیکوی دنیا تمتع برد و کسب لذت کند؛ اعم از اینکه آن لذات مربوط به تحریکات شهوانی یا سایر انقلابات نفسانی است که بهره این عالمند باشد یا نباشد در صورتی که شایسته مقام انسان این است که سیرش مافوق این عوالم باشد و باید از فریب و لذائذ موهوم دوری کند.

⚛️خلاصه در سیر عالم جسمانی مستهلک و فانی بشود حیات بشری با تجاوز افراط و تفریط کذب و ناراستی توام گشته است؛ در صورتیکه باید حقایق مسلمه را به زبان آرد، راستی مطلق یعنی شناختن هر چیز در محل خود و به اندازه خود مخصوصاً از گدائی دوری کند، حتی از قبول تحفه و هدایا سرباز زند تا آنجا که میل مالکیت در نفس وی کشته شود و نیست گردد مدیون هیچکس نباشد، مرتکب سرقت به هیچ بهانه و عنوانی نشود، حتی میوه از درختی برای سد جوع نرباید؛ مطلقاً آنچه به دیگری تعلق دارد نباید لمس نماید، عفت را با تمام معنی مراعات سازد چه این قدرت خود و عفت بالاتر از هر امری است؛ آموختن اینها در نتیجه آموختن عدم قید و تعصب بدست می آید؛ مغربیان بی قیدی را ندانسته مورد مسخره و استهزاء قرار داده اند، ولی با جرأت می توان گفت که اهل مغرب هنوز از اسرار این سخن و اصطلاح آن بی خبرند آنچه را که در شرق کمال مطلوب است، بکلی بی اطلاع مانده اند، مخفی نماند که مفهوم حقیقی و معنای اصلی لاقیدی همانا سرعت و قوت انتقال است که موجب آرامش نفس می گردد.

✳️فقیر و جوکی و مرتاض✳️
این سه کلمه گاهی به جای یکدیگر استعمال می شوند؛ بیشتر در هندوستان مصداق خارجی داشته، فقیر هندی با آنکه لفظاً عربی است ولی قبل از ظهور اسلام و نفوذ اعراب در هند وجود داشته؛ بودا خود فقیری بوده است که گدایی و دوره گردی کرده و کشیش های بودایی وظیفه شان تکدی و تحمل مشقات و ریاضات است.

🌿🌸🔮🌸🌿

#فلسفه_جوکى #يوگا #مرتاض #رياضت #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿🌸🔮🌸🌿

🎆 فلسفه جوکى و معنى آن 🎆
⚜️قسمت سوم:

✳️در طریقه برهمنی نیز فقرا میدان پر انبساطی داشته، از صدقات زندگی کرده و داخل در خیر و شر متمدنین نشده و تمام عمر خود را مجرداً و بیکار گذرانده، فوته مختصری به کمر بسته و چماقی برای دفع حیوانات به دست گرفته، هر چه نصیبشان بشود خورده، طبیعت یعنی هوای گرم آن نواحی نیز با طرز زندگانی آزادانه ایشان موافقت داشته.

به همین دلیل است که سنخ فقیر در ممالک سردسیر بومی نشده مردمان بلاد شمال باید کار کرده و خود را از سرما محفوظ داشته، لباس های گرم بپوشند.

✳️فقرا در وطن های اصلی خویش یعنی در مناطق محترقه خوب نشو و نما نموده هیچگونه انقلاب سیاسی مسلکی در مملکت اسباب انحراف زندگی ایشان نشده خود را به سگ تشبیه نموده، می گویند ده صفت در سگ هست که ما نیز باید همه وقت دارای آنها باشیم؛ از قبیل همیشه گرسنه بودن، بی خانمان بودن، شب زنده دار بودن، وفادار بودن، متحمل مصائب شدن، خرده غذا خوردن، بی قید و بی خیال بودن.

✳️یکی از چیزهایی که در طریقه فقر معمول است، نه فقط تنها بودن و احتراز از زندگانی های اجتماعی است، بلکه باید هیچ وقت در یک نقطه و محل ثابت و برقرار نمانده، به هر جا که می رسند با بدن عریان بر روی زمین خوابیده، شب دیگر به آن مکان نباید رجعت نمایند؛ این فقرای حقیقی به عکس آنچه گاهی شنیده شده است هیچ وقت دزدی و آدم کشی نکرده، کسانی که در هندوستان آدم می کشند اعضای حزب مخفی مخصوصیند موسوم به حزب مرگ پرست که سعادت افراد بشر را در مردن دانسته و به اصطلاح خود خدمت به نوع کرده، هرکس را که ممکنشان شود کشته اند؛ سه هزار سال است که این حزب در ماوراءالنهر رودخانه گانژ مشغول آدم کشی بوده و تاکنون نتوانسته اند آن طوری که بایست از اعمال ایشان جلوگیری نمایند.

فقرا در هندوستان بسیار محترم بوده دعا و نفس و اورادشان را برای شفای مفلوجین و بسیاری از مرضا مجرب دانسته مخصوصاً فقرایی که به اصطلاح ریاضت کشیده و کسب مقامات نموده باشند.

✳️ریاضت های شاقه و اعمال متعبه داشته می نویسند، بعضی خود را تا گردن در خاک دفن نموده و مدت ها به همین وضع مانده یا آنکه دست و بازوان خود را در مدت چندین سال به جانب آسمان بلند نگاه داشته و به همان قرار باقی گذارده، اغلب طوری می شود که دست ها به همان شکل در آفتاب سوزان ایستاده یا خود را به گزیدن زنبور و مار و عقرب داده اند؛ جوکی ها که باید طی مراتب کرده تا به مقام برهمنی برسند این نوع ریاضات شاقه را به خود روا داشته است.

🌿🌸🔮🌸🌿

#فلسفه_جوکى #يوگا_مرتاض #رياضت #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot