Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
✨✨🎆 کودک درون 🎆✨✨
آیا هرگز عبارت کودک درون به گوشتان خورده؟ این کودک درون همان انرژی روحانی است که همیشه آماده است که از او کمک بخواهید . زمانی که همه ما کودک بوده ایم معصومیتی که در کودکی بود ما را وادار به زندگی طبیعی کرده است . اگر به زمانی برگردیم که سه تا چهار یا پنج ساله بودیم شاید بیشتر آن مسائلی که فکر مارا فلج کرده از ما فاصله می گرفت . در زمان کودکی چه احساسی در ما وجود داشت چه چیز مایه نگرانی ما بود ، چه چیز زندگی مارا غصه دار می کرد ، دلواپسی های ما این بود که چه قدر کم بازی کرده ایم و اینکه مجبوریم به رختخواب برویم . نگران هیچ نبودیم . آن زمان چه قدر به عشق نزدیک بودیم . درست در عمق وجود ما زمانی در زندگی ما وجود داشته که در آن زمان فقط عشق حضور داشت . این احساس زیبا ترین حس موجود در زندگی است . آیا می توانیم به آن دسترسی پیدا کنیم ؟ این همان کودک درون است . به عنوان یک انسان بالغ چگونه می توانید دوباره آن حس را تجربه کنید ؟ رمز کار دوباره بیدار کردن دی ان ای کوانتومی است . اين بيدارى می تواند تمام اندوه و نگرانی ما را از بین ببرد . ظهور دوباره انرژی کودک درون یک مکانیسم تعادلی است . انسان می تواند به راحتی از آن برخوردار شود . انسان با پیدا کردن آن می تواند لحظه به لحظه زندگی را سرخوشانه لذت ببرد ، درست مثل دوران بچگی . به عبارتی این شروع پیدا کردن خود برتر یا حقیقت برتر دورن ما است . کافی است بخواهیم بخش ها فراموش شده خود را کشف کنیم . بینهایت بخش های فراموش شده در ما وجود دارد که اگر یکی را پیدا کنیم سلسله وار به یکدیگر وصل خواهند بود و یکدیگر را پیدا می کنند ....
"موکتى"
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#بيدارى_کوانتومى #کودک_درون #خود_برتر #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 کودک درون 🎆✨✨
آیا هرگز عبارت کودک درون به گوشتان خورده؟ این کودک درون همان انرژی روحانی است که همیشه آماده است که از او کمک بخواهید . زمانی که همه ما کودک بوده ایم معصومیتی که در کودکی بود ما را وادار به زندگی طبیعی کرده است . اگر به زمانی برگردیم که سه تا چهار یا پنج ساله بودیم شاید بیشتر آن مسائلی که فکر مارا فلج کرده از ما فاصله می گرفت . در زمان کودکی چه احساسی در ما وجود داشت چه چیز مایه نگرانی ما بود ، چه چیز زندگی مارا غصه دار می کرد ، دلواپسی های ما این بود که چه قدر کم بازی کرده ایم و اینکه مجبوریم به رختخواب برویم . نگران هیچ نبودیم . آن زمان چه قدر به عشق نزدیک بودیم . درست در عمق وجود ما زمانی در زندگی ما وجود داشته که در آن زمان فقط عشق حضور داشت . این احساس زیبا ترین حس موجود در زندگی است . آیا می توانیم به آن دسترسی پیدا کنیم ؟ این همان کودک درون است . به عنوان یک انسان بالغ چگونه می توانید دوباره آن حس را تجربه کنید ؟ رمز کار دوباره بیدار کردن دی ان ای کوانتومی است . اين بيدارى می تواند تمام اندوه و نگرانی ما را از بین ببرد . ظهور دوباره انرژی کودک درون یک مکانیسم تعادلی است . انسان می تواند به راحتی از آن برخوردار شود . انسان با پیدا کردن آن می تواند لحظه به لحظه زندگی را سرخوشانه لذت ببرد ، درست مثل دوران بچگی . به عبارتی این شروع پیدا کردن خود برتر یا حقیقت برتر دورن ما است . کافی است بخواهیم بخش ها فراموش شده خود را کشف کنیم . بینهایت بخش های فراموش شده در ما وجود دارد که اگر یکی را پیدا کنیم سلسله وار به یکدیگر وصل خواهند بود و یکدیگر را پیدا می کنند ....
"موکتى"
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#بيدارى_کوانتومى #کودک_درون #خود_برتر #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
✨✨🎆 ارتباط کودک درون ، خود برتر و عشق 🎆✨✨
اطلاعات موجود در دی ان ای خطی یک انسان که کد بندی شده اگر به صورت کلمه عنوان شود پانصد هزار ضربدر سه بیلیون کلمه است یا چیزی شبیه به نهصد کتاب پانصد صفحه ای برنامه ریزی شده که همه دستور یا فرامینی است که خدا برای یک زندگی فیزیکی به دی ان ای انسان هدیه داده . اما تمام آنچه که به عنوان آگاهی در هستی وجود دارد در دی ان ای ما یافت می شود به همین جهت است که می گوییم ما بی نهایت شبیه خدا هستیم اگر حقیقت خفته درون دی ان ای خود را پیدا کنیم این یک انرژی است که تمام بشر قادر به داشتن آن می باشند حتی اگر از عمق وجود خود بی خبریم ولی می دانیم که در درون ما حضور دارد . ساده آن است که باور کنیم که خدا در تک تک سلول های ما حضور دارد .آنکه به همه اجزای درونی ما دستور زندگی می دهد جز روی خدا چیز دیگری نمی تواند باشد . انرژی که تمام اجزای ما را به هم وصل می کند و پیوندی بین این زنجیره برقرار می کند . جز عشق چیز دیگری نیست . یکی از زیبا ترین لحظه ای که در زندگی انسان وجود دارد آن است که یا خود برتر یکی شود عشق یکی از معروف ترین حالاتی است که تمام ساختار سلول ها را تحت تاثیر قرار می دهد . به عبارتی عشق یکی از خصوصیات بارز خداوند است که وقت در ما تجربه می شود یا ازکسی به ما داده می شود ، یکی از تکه های پازل گمشده خدا در ما جایگاه خود را پیدا می کند . یک تکه ی بزرگ یا به عبارتی قلب این پازل را پیدا خواهیم کرد....
"موکتى"
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#بيدارى_کوانتومى #کودک_درون #خود_برتر #عشق #دى_ان_اى # #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 ارتباط کودک درون ، خود برتر و عشق 🎆✨✨
اطلاعات موجود در دی ان ای خطی یک انسان که کد بندی شده اگر به صورت کلمه عنوان شود پانصد هزار ضربدر سه بیلیون کلمه است یا چیزی شبیه به نهصد کتاب پانصد صفحه ای برنامه ریزی شده که همه دستور یا فرامینی است که خدا برای یک زندگی فیزیکی به دی ان ای انسان هدیه داده . اما تمام آنچه که به عنوان آگاهی در هستی وجود دارد در دی ان ای ما یافت می شود به همین جهت است که می گوییم ما بی نهایت شبیه خدا هستیم اگر حقیقت خفته درون دی ان ای خود را پیدا کنیم این یک انرژی است که تمام بشر قادر به داشتن آن می باشند حتی اگر از عمق وجود خود بی خبریم ولی می دانیم که در درون ما حضور دارد . ساده آن است که باور کنیم که خدا در تک تک سلول های ما حضور دارد .آنکه به همه اجزای درونی ما دستور زندگی می دهد جز روی خدا چیز دیگری نمی تواند باشد . انرژی که تمام اجزای ما را به هم وصل می کند و پیوندی بین این زنجیره برقرار می کند . جز عشق چیز دیگری نیست . یکی از زیبا ترین لحظه ای که در زندگی انسان وجود دارد آن است که یا خود برتر یکی شود عشق یکی از معروف ترین حالاتی است که تمام ساختار سلول ها را تحت تاثیر قرار می دهد . به عبارتی عشق یکی از خصوصیات بارز خداوند است که وقت در ما تجربه می شود یا ازکسی به ما داده می شود ، یکی از تکه های پازل گمشده خدا در ما جایگاه خود را پیدا می کند . یک تکه ی بزرگ یا به عبارتی قلب این پازل را پیدا خواهیم کرد....
"موکتى"
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#بيدارى_کوانتومى #کودک_درون #خود_برتر #عشق #دى_ان_اى # #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
✨✨🎆 ارتباط کودک درون ، خود برتر و عشق 🎆✨✨
اطلاعات موجود در دی ان ای خطی یک انسان که کد بندی شده اگر به صورت کلمه عنوان شود پانصد هزار ضربدر سه بیلیون کلمه است یا چیزی شبیه به نهصد کتاب پانصد صفحه ای برنامه ریزی شده که همه دستور یا فرامینی است که خدا برای یک زندگی فیزیکی به دی ان ای انسان هدیه داده . اما تمام آنچه که به عنوان آگاهی در هستی وجود دارد در دی ان ای ما یافت می شود به همین جهت است که می گوییم ما بی نهایت شبیه خدا هستیم اگر حقیقت خفته درون دی ان ای خود را پیدا کنیم این یک انرژی است که تمام بشر قادر به داشتن آن می باشند حتی اگر از عمق وجود خود بی خبریم ولی می دانیم که در درون ما حضور دارد . ساده آن است که باور کنیم که خدا در تک تک سلول های ما حضور دارد .آنکه به همه اجزای درونی ما دستور زندگی می دهد جز روی خدا چیز دیگری نمی تواند باشد . انرژی که تمام اجزای ما را به هم وصل می کند و پیوندی بین این زنجیره برقرار می کند . جز عشق چیز دیگری نیست . یکی از زیبا ترین لحظه ای که در زندگی انسان وجود دارد آن است که یا خود برتر یکی شود عشق یکی از معروف ترین حالاتی است که تمام ساختار سلول ها را تحت تاثیر قرار می دهد . به عبارتی عشق یکی از خصوصیات بارز خداوند است که وقت در ما تجربه می شود یا ازکسی به ما داده می شود ، یکی از تکه های پازل گمشده خدا در ما جایگاه خود را پیدا می کند . یک تکه ی بزرگ یا به عبارتی قلب این پازل را پیدا خواهیم کرد....
"موکتى"
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#بيدارى_کوانتومى #کودک_درون #خود_برتر #عشق #دى_ان_اى # #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 ارتباط کودک درون ، خود برتر و عشق 🎆✨✨
اطلاعات موجود در دی ان ای خطی یک انسان که کد بندی شده اگر به صورت کلمه عنوان شود پانصد هزار ضربدر سه بیلیون کلمه است یا چیزی شبیه به نهصد کتاب پانصد صفحه ای برنامه ریزی شده که همه دستور یا فرامینی است که خدا برای یک زندگی فیزیکی به دی ان ای انسان هدیه داده . اما تمام آنچه که به عنوان آگاهی در هستی وجود دارد در دی ان ای ما یافت می شود به همین جهت است که می گوییم ما بی نهایت شبیه خدا هستیم اگر حقیقت خفته درون دی ان ای خود را پیدا کنیم این یک انرژی است که تمام بشر قادر به داشتن آن می باشند حتی اگر از عمق وجود خود بی خبریم ولی می دانیم که در درون ما حضور دارد . ساده آن است که باور کنیم که خدا در تک تک سلول های ما حضور دارد .آنکه به همه اجزای درونی ما دستور زندگی می دهد جز روی خدا چیز دیگری نمی تواند باشد . انرژی که تمام اجزای ما را به هم وصل می کند و پیوندی بین این زنجیره برقرار می کند . جز عشق چیز دیگری نیست . یکی از زیبا ترین لحظه ای که در زندگی انسان وجود دارد آن است که یا خود برتر یکی شود عشق یکی از معروف ترین حالاتی است که تمام ساختار سلول ها را تحت تاثیر قرار می دهد . به عبارتی عشق یکی از خصوصیات بارز خداوند است که وقت در ما تجربه می شود یا ازکسی به ما داده می شود ، یکی از تکه های پازل گمشده خدا در ما جایگاه خود را پیدا می کند . یک تکه ی بزرگ یا به عبارتی قلب این پازل را پیدا خواهیم کرد....
"موکتى"
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#بيدارى_کوانتومى #کودک_درون #خود_برتر #عشق #دى_ان_اى # #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
🎆 زنی حدود نودساله را می شناختم که هزگز از هیچ چیز ناراحت نمیشد. او هیچگاه عصبی نبود. پیوسته آرام و پرنشاط مانند آبهای زلال برکه ها.
همیشه در آرامش خدایی به سر می برد. با همه کس و همه چیز و حتی خودش در آرامش بود.
از اوپرسیدند: چگونه می تواند در همه شرایط آسوده خاطر باشد؟
زن پاسخ داد: من هرشب کودکی می شوم و قبل از خواب به گوشه ای ساکت و خاموش می روم. در سکوت به خدا فکر می کنم. همه نگرانی ها، تشویش ها و مسائل روز را یک به یک بر دامان خدا می گذارم. اگر از کاری که کرده ام یا حرفی که زده ام احساس گناه کنم، اینها را در سکوت به خدا می گویم و از او طلب بخشایش می کنم و بخشایش او را می پذیرم. اگر نگران چیزی باشم آنرا به خدا می سپارم و رهایش می کنم.
اگر احساس تنهایی کنم و یا تصور کنم کسی مرا دوست ندارد همه را به خدا می گویم و آنگاه خدا مرا درآغوش پرمهرش می گیرد.
همیشه وقتی که به این ترتیب همه چیز را رها می کنم و به خدا می سپارم، آرامشی عظیم می یابم و همه فشارها، تشویش ها و عصبیت ها ناپدید می شوند.
"جی پی واسوانی"
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#جى_پى_واسوانى #عدم_عصبانيت #کودک_شدن_شبانه #رهايى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 زنی حدود نودساله را می شناختم که هزگز از هیچ چیز ناراحت نمیشد. او هیچگاه عصبی نبود. پیوسته آرام و پرنشاط مانند آبهای زلال برکه ها.
همیشه در آرامش خدایی به سر می برد. با همه کس و همه چیز و حتی خودش در آرامش بود.
از اوپرسیدند: چگونه می تواند در همه شرایط آسوده خاطر باشد؟
زن پاسخ داد: من هرشب کودکی می شوم و قبل از خواب به گوشه ای ساکت و خاموش می روم. در سکوت به خدا فکر می کنم. همه نگرانی ها، تشویش ها و مسائل روز را یک به یک بر دامان خدا می گذارم. اگر از کاری که کرده ام یا حرفی که زده ام احساس گناه کنم، اینها را در سکوت به خدا می گویم و از او طلب بخشایش می کنم و بخشایش او را می پذیرم. اگر نگران چیزی باشم آنرا به خدا می سپارم و رهایش می کنم.
اگر احساس تنهایی کنم و یا تصور کنم کسی مرا دوست ندارد همه را به خدا می گویم و آنگاه خدا مرا درآغوش پرمهرش می گیرد.
همیشه وقتی که به این ترتیب همه چیز را رها می کنم و به خدا می سپارم، آرامشی عظیم می یابم و همه فشارها، تشویش ها و عصبیت ها ناپدید می شوند.
"جی پی واسوانی"
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#جى_پى_واسوانى #عدم_عصبانيت #کودک_شدن_شبانه #رهايى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
🎆وقتی کودکی یاد میگیرد که ترتیبی از صداهای ایجاد شده توسط تارهای صوتی والدینش نام اوست، کودک شروع میکند به برابرسازی یک کلمه (که در ذهن به فکر تبدیل میشود) با خودش. در این مرحله، برخی از کودکان از خود به صورت سوم شخص یاد میکنند. " جانی گرسنه است". پس از مدت کوتاهی، آنها کلمهی جادویی «من» را یاد گرفته و آنرا با نام خودشان که پیش از این با کسی که هستند برابر دانستهاند برابر میکنند. سپس بقیه ی افکار میآیند و با این تفکر اصلی به نام «من» ترکیب میشوند. قدم بعدی افکاری از « به من» و « مال من» است که برای توصیف چیزهایی است که به نوعی بخشی از «من» است. این تعیین هویت است با اشیاء، یعنی سرمایهگذاری بر روی اشیاء، اما در نهایت افکاری که اشیاء را بیان میکنند، با قرار دادن حسی از خود در آنها، و به این وسیله هویت گرفتن از آنها است. وقتی اسباببازی «من» میشکند یا ناپدید میشود، عذاب فراوان رخ میدهد. نه به دلیل ارزش اصلی آن اسباب بازی کودک به زودی علاقهاش را به آن از دست میدهد، و اسباببازی دیگری جانشین آن میشود، بلکه به خاطر تفکر «مال من». اسباببازی به بخشی از احساس در حال تکامل کودک از خود، از «من» تبدیل شده است.
و همینطور که کودک بزرگ میشود، تفکر اصلی به نام «من» بقیۀ افکار دیگر را به خویش جلب میکند: این «من» بصورت یک جنسیت، متعلقات، ظاهر جسمانی، ملیت، نژاد، مذهب و شغل شناسایی میشود. بقیهی چیزهایی که «من» با آنها همسانسازی میکند نقشها هستند، مادر، پدر، شوهر، زن، و غیره... دانش یا عقاید تلنبار شده، علایق و نفرتها، همچنین چیزهایی که قبلا برای «من» اتفاق افتاده است، خاطراتی که در واقع افکاری هستند که « من و سرنوشت من» را مشخص میکنند. اینها تنها برخی از چیزهایی است که مردم از آن هویت خود را کسب میکنند. در حقیقت آنها چیزی بیش از افکاری نیستند که به طور ناپایداری در کنار هم نگه داشته شدهاند و در نتیجه به حسی از خود منصوب میشوند. این ساختار ذهنی چیزی است که شما معمولا با بیان «من» به آن اشاره دارید. دقیقتر اینکه: بیشتر اوقات وقتی از «من» صحبت کرده یا به آن فکر میکنید این شما نیستید که سخن میگویید بلکه جنبهای از آن ساختار ذهنی، آن خودِ ایگویی است. به محض اینکه بیدار میشوید، همچنان از کلمهی «من» استفاده میکنید، اما اینبار این کلمه از عمق وجود شما برخواهد خاست.
«اكهارت تله»
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#اکهارت_تله #من #مال_من #کودک #ذهن #روانشناسى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆وقتی کودکی یاد میگیرد که ترتیبی از صداهای ایجاد شده توسط تارهای صوتی والدینش نام اوست، کودک شروع میکند به برابرسازی یک کلمه (که در ذهن به فکر تبدیل میشود) با خودش. در این مرحله، برخی از کودکان از خود به صورت سوم شخص یاد میکنند. " جانی گرسنه است". پس از مدت کوتاهی، آنها کلمهی جادویی «من» را یاد گرفته و آنرا با نام خودشان که پیش از این با کسی که هستند برابر دانستهاند برابر میکنند. سپس بقیه ی افکار میآیند و با این تفکر اصلی به نام «من» ترکیب میشوند. قدم بعدی افکاری از « به من» و « مال من» است که برای توصیف چیزهایی است که به نوعی بخشی از «من» است. این تعیین هویت است با اشیاء، یعنی سرمایهگذاری بر روی اشیاء، اما در نهایت افکاری که اشیاء را بیان میکنند، با قرار دادن حسی از خود در آنها، و به این وسیله هویت گرفتن از آنها است. وقتی اسباببازی «من» میشکند یا ناپدید میشود، عذاب فراوان رخ میدهد. نه به دلیل ارزش اصلی آن اسباب بازی کودک به زودی علاقهاش را به آن از دست میدهد، و اسباببازی دیگری جانشین آن میشود، بلکه به خاطر تفکر «مال من». اسباببازی به بخشی از احساس در حال تکامل کودک از خود، از «من» تبدیل شده است.
و همینطور که کودک بزرگ میشود، تفکر اصلی به نام «من» بقیۀ افکار دیگر را به خویش جلب میکند: این «من» بصورت یک جنسیت، متعلقات، ظاهر جسمانی، ملیت، نژاد، مذهب و شغل شناسایی میشود. بقیهی چیزهایی که «من» با آنها همسانسازی میکند نقشها هستند، مادر، پدر، شوهر، زن، و غیره... دانش یا عقاید تلنبار شده، علایق و نفرتها، همچنین چیزهایی که قبلا برای «من» اتفاق افتاده است، خاطراتی که در واقع افکاری هستند که « من و سرنوشت من» را مشخص میکنند. اینها تنها برخی از چیزهایی است که مردم از آن هویت خود را کسب میکنند. در حقیقت آنها چیزی بیش از افکاری نیستند که به طور ناپایداری در کنار هم نگه داشته شدهاند و در نتیجه به حسی از خود منصوب میشوند. این ساختار ذهنی چیزی است که شما معمولا با بیان «من» به آن اشاره دارید. دقیقتر اینکه: بیشتر اوقات وقتی از «من» صحبت کرده یا به آن فکر میکنید این شما نیستید که سخن میگویید بلکه جنبهای از آن ساختار ذهنی، آن خودِ ایگویی است. به محض اینکه بیدار میشوید، همچنان از کلمهی «من» استفاده میکنید، اما اینبار این کلمه از عمق وجود شما برخواهد خاست.
«اكهارت تله»
🌿✨🌸✨🔮✨🌸✨🌿
#اکهارت_تله #من #مال_من #کودک #ذهن #روانشناسى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🎆 از کودکـــى پرسیدند :
بزرگ شدی میخواهی چکاره شوی؟
گفت:
می خواهم خوشحال شوم!!
گفتند:
ظاهرا مفهوم سوال را نفهمیدی...
کودک گفت :
گویا شما مفهوم زندگــى را نفهميديد!!!!
#کودک_و_خوشحالى #مفهوم_زندگى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
بزرگ شدی میخواهی چکاره شوی؟
گفت:
می خواهم خوشحال شوم!!
گفتند:
ظاهرا مفهوم سوال را نفهمیدی...
کودک گفت :
گویا شما مفهوم زندگــى را نفهميديد!!!!
#کودک_و_خوشحالى #مفهوم_زندگى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
📜 بُودی دارما به مدت چهارده سال در چین ماند. او را مولایش فرستاده بود تا پیام مراقبه را در زمین اشاعه دهد.
وی پس از چهارده سال عزم بازگشت به کوه های هیمالیا کرد.
دراین هنگام او به قدری سال خورده بود که آماده بود تا به برف های ابدیت نشسته بر شانه های هیمالیا بپیوندد.
او که یکی از نوادر روزگار بود و شمار شاگردانش به هزاران هزار
می رسید، فقط چهار نفر از آنان را فرا خواند،
و گفت : « من تنها یک سؤال از شما می پرسم
اساس تعلیمات من چیست ؟
هرکس پاسخ درستی به این سؤال بدهد. جانشین من خواهد بود.» سکوتی ژرف تؤام با انتظاری مهیب بر فضا حکمفرما می گردد. همه به شاگرد اول که از همه آزموده تر و فاضل تر بود، چشم دوخته اند.
شاگرد اول می گوید: «رفتن به ورای ذهن. این می تواند چکیده ی کل تعلیمات شما باشد. »
بُودی دارما می گوید:
تو پوستم را از آن خود داری، اما نه بیشتر از آن را.»
سپس رو به شاگرد دوم می کند و او چنین می گوید : «کسی نیست به ماوراء قدم بگذارد. همه سراسر سکوت است. هیچ مرزی بین آنچه باید به فراتر از آن رفت وآنکه باید به فراسو رود، وجود ندارد. این عصاره ی تعلیمات استاد عظیم الشأن است.
بُدی دارما می گوید که « تو استخوان هایم را از آن خود داری. »
وبعد رو به شاگرد سوم می کند و او در پاسخ می گوید : جوهر تعلیمات شما وصف ناپذیر است.»
بُودی دارما خنده یی سر داد، می گوید : « اما تو آن را وصف کردی! تو به هر حال چیزی راجع به آن گفتی ! تو مغزم استخوانم را از آن خودداری.»
بعد رو به شاگرد چهارم می کند، شاگردی که جز اشک و سکوت هیچ پاسخی در آستین ندارد. او به پای بُودی دارما می ٱفتد... و هر چند پاسخی بر زبان نیاورده است، امّا به عنوان جانشین پذیرفته
می شود.
او پاسخ را گفته بود اما بدون بکارگیری واژه ها ، بدون استفاده از زبان اشک های او دربیان منظور از هر زبانی پیشی گرفته بود و حق شناسی، حاجتمندی و امتنان او...پیش از این چه می توان گفت؟
جمع کثیر شاگردان سخت مأیوس گردیدند، زیرا او تنها مردی بود که هرگز کسی رویش حساب نمی کرد.
دانشمندان و اندیشمندان بزرگ از گردونه خارج گردیدند، عالمان بزرگ دست رد به سینه خوردند و آنوقت یک آدم عادٌی... اما همین عادّی بودن تنها چیز غیرعادّی در دنیاست... آن بُهت کودکانه، آن تجربه ی کودک وار از رمز و رازی که همه جا سایه افکنده است.
"همیشه این را به خاطر داشته باش "
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#بودی_دارما_و_شاگردان #بهت_کودکانه #کودک_باش #حکایتهای_پندآميز #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
📜 بُودی دارما به مدت چهارده سال در چین ماند. او را مولایش فرستاده بود تا پیام مراقبه را در زمین اشاعه دهد.
وی پس از چهارده سال عزم بازگشت به کوه های هیمالیا کرد.
دراین هنگام او به قدری سال خورده بود که آماده بود تا به برف های ابدیت نشسته بر شانه های هیمالیا بپیوندد.
او که یکی از نوادر روزگار بود و شمار شاگردانش به هزاران هزار
می رسید، فقط چهار نفر از آنان را فرا خواند،
و گفت : « من تنها یک سؤال از شما می پرسم
اساس تعلیمات من چیست ؟
هرکس پاسخ درستی به این سؤال بدهد. جانشین من خواهد بود.» سکوتی ژرف تؤام با انتظاری مهیب بر فضا حکمفرما می گردد. همه به شاگرد اول که از همه آزموده تر و فاضل تر بود، چشم دوخته اند.
شاگرد اول می گوید: «رفتن به ورای ذهن. این می تواند چکیده ی کل تعلیمات شما باشد. »
بُودی دارما می گوید:
تو پوستم را از آن خود داری، اما نه بیشتر از آن را.»
سپس رو به شاگرد دوم می کند و او چنین می گوید : «کسی نیست به ماوراء قدم بگذارد. همه سراسر سکوت است. هیچ مرزی بین آنچه باید به فراتر از آن رفت وآنکه باید به فراسو رود، وجود ندارد. این عصاره ی تعلیمات استاد عظیم الشأن است.
بُدی دارما می گوید که « تو استخوان هایم را از آن خود داری. »
وبعد رو به شاگرد سوم می کند و او در پاسخ می گوید : جوهر تعلیمات شما وصف ناپذیر است.»
بُودی دارما خنده یی سر داد، می گوید : « اما تو آن را وصف کردی! تو به هر حال چیزی راجع به آن گفتی ! تو مغزم استخوانم را از آن خودداری.»
بعد رو به شاگرد چهارم می کند، شاگردی که جز اشک و سکوت هیچ پاسخی در آستین ندارد. او به پای بُودی دارما می ٱفتد... و هر چند پاسخی بر زبان نیاورده است، امّا به عنوان جانشین پذیرفته
می شود.
او پاسخ را گفته بود اما بدون بکارگیری واژه ها ، بدون استفاده از زبان اشک های او دربیان منظور از هر زبانی پیشی گرفته بود و حق شناسی، حاجتمندی و امتنان او...پیش از این چه می توان گفت؟
جمع کثیر شاگردان سخت مأیوس گردیدند، زیرا او تنها مردی بود که هرگز کسی رویش حساب نمی کرد.
دانشمندان و اندیشمندان بزرگ از گردونه خارج گردیدند، عالمان بزرگ دست رد به سینه خوردند و آنوقت یک آدم عادٌی... اما همین عادّی بودن تنها چیز غیرعادّی در دنیاست... آن بُهت کودکانه، آن تجربه ی کودک وار از رمز و رازی که همه جا سایه افکنده است.
"همیشه این را به خاطر داشته باش "
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#بودی_دارما_و_شاگردان #بهت_کودکانه #کودک_باش #حکایتهای_پندآميز #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
📜 بُودی دارما به مدت چهارده سال در چین ماند. او را مولایش فرستاده بود تا پیام مراقبه را در زمین اشاعه دهد.
وی پس از چهارده سال عزم بازگشت به کوه های هیمالیا کرد.
دراین هنگام او به قدری سال خورده بود که آماده بود تا به برف های ابدیت نشسته بر شانه های هیمالیا بپیوندد.
او که یکی از نوادر روزگار بود و شمار شاگردانش به هزاران هزار
می رسید، فقط چهار نفر از آنان را فرا خواند،
و گفت : « من تنها یک سؤال از شما می پرسم
اساس تعلیمات من چیست ؟
هرکس پاسخ درستی به این سؤال بدهد. جانشین من خواهد بود.» سکوتی ژرف تؤام با انتظاری مهیب بر فضا حکمفرما می گردد. همه به شاگرد اول که از همه آزموده تر و فاضل تر بود، چشم دوخته اند.
شاگرد اول می گوید: «رفتن به ورای ذهن. این می تواند چکیده ی کل تعلیمات شما باشد. »
بُودی دارما می گوید:
تو پوستم را از آن خود داری، اما نه بیشتر از آن را.»
سپس رو به شاگرد دوم می کند و او چنین می گوید : «کسی نیست به ماوراء قدم بگذارد. همه سراسر سکوت است. هیچ مرزی بین آنچه باید به فراتر از آن رفت وآنکه باید به فراسو رود، وجود ندارد. این عصاره ی تعلیمات استاد عظیم الشأن است.
بُدی دارما می گوید که « تو استخوان هایم را از آن خود داری. »
وبعد رو به شاگرد سوم می کند و او در پاسخ می گوید : جوهر تعلیمات شما وصف ناپذیر است.»
بُودی دارما خنده یی سر داد، می گوید : « اما تو آن را وصف کردی! تو به هر حال چیزی راجع به آن گفتی ! تو مغزم استخوانم را از آن خودداری.»
بعد رو به شاگرد چهارم می کند، شاگردی که جز اشک و سکوت هیچ پاسخی در آستین ندارد. او به پای بُودی دارما می ٱفتد... و هر چند پاسخی بر زبان نیاورده است، امّا به عنوان جانشین پذیرفته
می شود.
او پاسخ را گفته بود اما بدون بکارگیری واژه ها ، بدون استفاده از زبان اشک های او دربیان منظور از هر زبانی پیشی گرفته بود و حق شناسی، حاجتمندی و امتنان او...پیش از این چه می توان گفت؟
جمع کثیر شاگردان سخت مأیوس گردیدند، زیرا او تنها مردی بود که هرگز کسی رویش حساب نمی کرد.
دانشمندان و اندیشمندان بزرگ از گردونه خارج گردیدند، عالمان بزرگ دست رد به سینه خوردند و آنوقت یک آدم عادٌی... اما همین عادّی بودن تنها چیز غیرعادّی در دنیاست... آن بُهت کودکانه، آن تجربه ی کودک وار از رمز و رازی که همه جا سایه افکنده است.
"همیشه این را به خاطر داشته باش "
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#بودی_دارما_و_شاگردان #بهت_کودکانه #کودک_باش #حکایتهای_پندآميز #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
📜 بُودی دارما به مدت چهارده سال در چین ماند. او را مولایش فرستاده بود تا پیام مراقبه را در زمین اشاعه دهد.
وی پس از چهارده سال عزم بازگشت به کوه های هیمالیا کرد.
دراین هنگام او به قدری سال خورده بود که آماده بود تا به برف های ابدیت نشسته بر شانه های هیمالیا بپیوندد.
او که یکی از نوادر روزگار بود و شمار شاگردانش به هزاران هزار
می رسید، فقط چهار نفر از آنان را فرا خواند،
و گفت : « من تنها یک سؤال از شما می پرسم
اساس تعلیمات من چیست ؟
هرکس پاسخ درستی به این سؤال بدهد. جانشین من خواهد بود.» سکوتی ژرف تؤام با انتظاری مهیب بر فضا حکمفرما می گردد. همه به شاگرد اول که از همه آزموده تر و فاضل تر بود، چشم دوخته اند.
شاگرد اول می گوید: «رفتن به ورای ذهن. این می تواند چکیده ی کل تعلیمات شما باشد. »
بُودی دارما می گوید:
تو پوستم را از آن خود داری، اما نه بیشتر از آن را.»
سپس رو به شاگرد دوم می کند و او چنین می گوید : «کسی نیست به ماوراء قدم بگذارد. همه سراسر سکوت است. هیچ مرزی بین آنچه باید به فراتر از آن رفت وآنکه باید به فراسو رود، وجود ندارد. این عصاره ی تعلیمات استاد عظیم الشأن است.
بُدی دارما می گوید که « تو استخوان هایم را از آن خود داری. »
وبعد رو به شاگرد سوم می کند و او در پاسخ می گوید : جوهر تعلیمات شما وصف ناپذیر است.»
بُودی دارما خنده یی سر داد، می گوید : « اما تو آن را وصف کردی! تو به هر حال چیزی راجع به آن گفتی ! تو مغزم استخوانم را از آن خودداری.»
بعد رو به شاگرد چهارم می کند، شاگردی که جز اشک و سکوت هیچ پاسخی در آستین ندارد. او به پای بُودی دارما می ٱفتد... و هر چند پاسخی بر زبان نیاورده است، امّا به عنوان جانشین پذیرفته
می شود.
او پاسخ را گفته بود اما بدون بکارگیری واژه ها ، بدون استفاده از زبان اشک های او دربیان منظور از هر زبانی پیشی گرفته بود و حق شناسی، حاجتمندی و امتنان او...پیش از این چه می توان گفت؟
جمع کثیر شاگردان سخت مأیوس گردیدند، زیرا او تنها مردی بود که هرگز کسی رویش حساب نمی کرد.
دانشمندان و اندیشمندان بزرگ از گردونه خارج گردیدند، عالمان بزرگ دست رد به سینه خوردند و آنوقت یک آدم عادٌی... اما همین عادّی بودن تنها چیز غیرعادّی در دنیاست... آن بُهت کودکانه، آن تجربه ی کودک وار از رمز و رازی که همه جا سایه افکنده است.
"همیشه این را به خاطر داشته باش "
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#بودی_دارما_و_شاگردان #بهت_کودکانه #کودک_باش #حکایتهای_پندآميز #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
🎆 ژان پل سارتر گفته است: « زندگي مثل كودكي است كه در قطار خوابيده است. بازرس مي آيد او را بيدار مي كند و از او بليت مي خواهد، ولي كودك بليت و پول ندارد. »
كودك همچنين نمي داند به كجا مي رود، مقصد كجاست و چرا سوار قطار شده است. كودك اينها را نمي داند؛ چون خودش تصميم نگرفته سوار قطار شود.
پس چرا در قطار است؟ اين وضع براي ذهن امروزي، روز به روز عادي تر مي شود؛ زيرا به نوعي بي ريشه شده ايم. معنا از دست رفته است. فقط احساس مي كنيم: « چرا؟ كجا مي روم؟ » نمي دانيد به كجا مي رويد و نمي دانيد چرا در قطاريد. بليت نداريد و پولي هم براي خريدن بليت نداريد. با اين حال، نمي توانيد از قطار پياد شويد. همه چيز در هم ريخته و آشفته به نظر مي رسد.
اين وضع براي آن پيش آمده كه ريشه هايي كه در عشق بودند، گم شده اند. مردم بدون عشق زندگي مي كنند و به نوعي خودشان را به جلو مي كشند. پس چه بايد كرد؟ مي دانم همه احساس آن كودك خوابيده در قطار دارند.
با اين حال، زندگي يك شكست نيست؛ زيرا در اين قطار بزرگ ميليونها نفر در خوابند؛
ولي هميشه كساني هستند كه بيدارند.
كودك مي تواند بگردد و آن اشخاص بيدار را پيدا كند؛ كساني كه مي دانند مقصد قطار كجاست.
كودك با همنشيني با آن اشخاص بيدار، راه هاي آگاه شدن را خواهد آموخت.
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#سارتر #قطار #بلیط #کودک_خواب #بیداری #آگاهی #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 ژان پل سارتر گفته است: « زندگي مثل كودكي است كه در قطار خوابيده است. بازرس مي آيد او را بيدار مي كند و از او بليت مي خواهد، ولي كودك بليت و پول ندارد. »
كودك همچنين نمي داند به كجا مي رود، مقصد كجاست و چرا سوار قطار شده است. كودك اينها را نمي داند؛ چون خودش تصميم نگرفته سوار قطار شود.
پس چرا در قطار است؟ اين وضع براي ذهن امروزي، روز به روز عادي تر مي شود؛ زيرا به نوعي بي ريشه شده ايم. معنا از دست رفته است. فقط احساس مي كنيم: « چرا؟ كجا مي روم؟ » نمي دانيد به كجا مي رويد و نمي دانيد چرا در قطاريد. بليت نداريد و پولي هم براي خريدن بليت نداريد. با اين حال، نمي توانيد از قطار پياد شويد. همه چيز در هم ريخته و آشفته به نظر مي رسد.
اين وضع براي آن پيش آمده كه ريشه هايي كه در عشق بودند، گم شده اند. مردم بدون عشق زندگي مي كنند و به نوعي خودشان را به جلو مي كشند. پس چه بايد كرد؟ مي دانم همه احساس آن كودك خوابيده در قطار دارند.
با اين حال، زندگي يك شكست نيست؛ زيرا در اين قطار بزرگ ميليونها نفر در خوابند؛
ولي هميشه كساني هستند كه بيدارند.
كودك مي تواند بگردد و آن اشخاص بيدار را پيدا كند؛ كساني كه مي دانند مقصد قطار كجاست.
كودك با همنشيني با آن اشخاص بيدار، راه هاي آگاه شدن را خواهد آموخت.
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#سارتر #قطار #بلیط #کودک_خواب #بیداری #آگاهی #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
🎆 ژان پل سارتر گفته است: « زندگي مثل كودكي است كه در قطار خوابيده است. بازرس مي آيد او را بيدار مي كند و از او بليت مي خواهد، ولي كودك بليت و پول ندارد. »
كودك همچنين نمي داند به كجا مي رود، مقصد كجاست و چرا سوار قطار شده است. كودك اينها را نمي داند؛ چون خودش تصميم نگرفته سوار قطار شود.
پس چرا در قطار است؟ اين وضع براي ذهن امروزي، روز به روز عادي تر مي شود؛ زيرا به نوعي بي ريشه شده ايم. معنا از دست رفته است. فقط احساس مي كنيم: « چرا؟ كجا مي روم؟ » نمي دانيد به كجا مي رويد و نمي دانيد چرا در قطاريد. بليت نداريد و پولي هم براي خريدن بليت نداريد. با اين حال، نمي توانيد از قطار پياد شويد. همه چيز در هم ريخته و آشفته به نظر مي رسد.
اين وضع براي آن پيش آمده كه ريشه هايي كه در عشق بودند، گم شده اند. مردم بدون عشق زندگي مي كنند و به نوعي خودشان را به جلو مي كشند. پس چه بايد كرد؟ مي دانم همه احساس آن كودك خوابيده در قطار دارند.
با اين حال، زندگي يك شكست نيست؛ زيرا در اين قطار بزرگ ميليونها نفر در خوابند؛
ولي هميشه كساني هستند كه بيدارند.
كودك مي تواند بگردد و آن اشخاص بيدار را پيدا كند؛ كساني كه مي دانند مقصد قطار كجاست.
كودك با همنشيني با آن اشخاص بيدار، راه هاي آگاه شدن را خواهد آموخت.
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#سارتر #قطار #بایط #کودک_خواب #بیداری #آگاهی #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 ژان پل سارتر گفته است: « زندگي مثل كودكي است كه در قطار خوابيده است. بازرس مي آيد او را بيدار مي كند و از او بليت مي خواهد، ولي كودك بليت و پول ندارد. »
كودك همچنين نمي داند به كجا مي رود، مقصد كجاست و چرا سوار قطار شده است. كودك اينها را نمي داند؛ چون خودش تصميم نگرفته سوار قطار شود.
پس چرا در قطار است؟ اين وضع براي ذهن امروزي، روز به روز عادي تر مي شود؛ زيرا به نوعي بي ريشه شده ايم. معنا از دست رفته است. فقط احساس مي كنيم: « چرا؟ كجا مي روم؟ » نمي دانيد به كجا مي رويد و نمي دانيد چرا در قطاريد. بليت نداريد و پولي هم براي خريدن بليت نداريد. با اين حال، نمي توانيد از قطار پياد شويد. همه چيز در هم ريخته و آشفته به نظر مي رسد.
اين وضع براي آن پيش آمده كه ريشه هايي كه در عشق بودند، گم شده اند. مردم بدون عشق زندگي مي كنند و به نوعي خودشان را به جلو مي كشند. پس چه بايد كرد؟ مي دانم همه احساس آن كودك خوابيده در قطار دارند.
با اين حال، زندگي يك شكست نيست؛ زيرا در اين قطار بزرگ ميليونها نفر در خوابند؛
ولي هميشه كساني هستند كه بيدارند.
كودك مي تواند بگردد و آن اشخاص بيدار را پيدا كند؛ كساني كه مي دانند مقصد قطار كجاست.
كودك با همنشيني با آن اشخاص بيدار، راه هاي آگاه شدن را خواهد آموخت.
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#سارتر #قطار #بایط #کودک_خواب #بیداری #آگاهی #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot