✨روانشناسی خواب و رویا✨
(قسمت دوم)
🍥2- نظریه کارل یونگ: یونگ نیز به ناخودآگاه اعتقاد داشت، اما به آن به عنوان یک جنبه حیوانی، غریزی و جنسی نمی نگریست. بلکه بیشتر ناخودآگاه را روحانی می دید. وی معتقد بود، رویاها کوشش نمی کنند تا احساسات حقیقی ما را از ذهن بیدار پنهان سازند، بلکه آنها دریچه ای هستند به ناخودآگاه ما. رویاها برای مشکلاتی که در بیداری با آنها مواجه هستیم راه حل ارائه می دهند.
یونگ اعتقاد داشت که به همه چیز می توان بصورت جفت های متضاد نگریست (خیر/شر، مرد/زن، عشق/نفرت). بنابراین چیزی که بر ضد نهاد(ID) قرار دارد، ضدنهاد(COUNTEREGO) و یا سایه (SHADOW) نامیده می شود. سایه نمایانگر جنبه های مطرود شماست، چیزهایی که مایل به تصدیق آنها در وجودتان نمی باشید؛ و جنبه ای از شما که تا حدودی ناپسند، بدوی و ناخوشایند است.
وی معتقد بود رویا راهی است برای برقراری ارتباط با ناخودآگاه. وی تصویر سازی ذهنی در رویا را روشی برای آشکار سازی چیزی در رابطه با خویشتن، روابطمان با دیگران و یا شرایط حاکم بر زندگی می پنداشت. رویاها به ما کمک می کنند تا استعدادهای بالقوه خود را شکوفا سازیم. وی به نمادهای جهانی برای تعبیر خواب اعتقاد داشت. وی معتقد بود که مفهوم رویا از نظر فروید که صرفا تحقق و ارضا آرزوهای سرکوب شده است، یک دیدگاه ساده انگارانه است.
وی معتقد بود ناخودآگاه جمعی (COLLECTIVE UNCONSCIOUS) و کهن الگوها و یا آرکی تایپ ها (ARCHETYPE) یک نماد قدرتمند و زیربنایی که همه ما از طریق ناخودآگاه جمعی از آن برخوردار می باشیم، نظیر نماد "مادر" و یا "قهرمان" (نظیر مادینه روان و یا آنیما (ANIMA) (مؤلفه مکمل ناخودآگاه مادینه در روان مردان، (نرینه روان و یا آنیموس)(ANIMUS) مؤلفه مکمل ناخودآگاه نرینه در روان زنان و سایه(SHADOW) در رویاها به عنوان نمادهای رویا، در رویاها تجلی می یابند.
وی معتقد بود که رویاها تجلی ناخودآگاه شخصی بواسطه کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی است. وی اعتقاد داشت که رویا یک پیام مستقیم از ناخودآگاه شخصی است و تحریف های احتمالی رویا، کوشش ناخودآگاه بمنظور سرکوب رویا نیست. روش آنالیز رویای وی به این منوال است که رویابین تشویق می شود تا برای هر جنبه از رویای خویش، افکار خود را در رابطه با تمام تداعی های نمادین بیان دارد (شامل تداعی های شخصی، فرهنگی و کهن الگویی). سپس تداعی های نمادین متعدد بررسی گردیده و مهمترین آنها با یکدیگر تلفیق و تعبیر رویا بر اساس شخصیت خاص فرد انجام می گرفت. وی نه تنها معتقد بود که رویاهای انسان محتوی آرزوها و امیال گذشته وی می باشد، بلکه در عین حال به آینده نیز نظر داشته و هدفها و مقاصد آتی رویابین را مشخص می کنند. همچنین یونگ معتقد بود که رویاها ممکن است حاوی حقایق ناگزیر، خطاهای حسی، خیالپردازی های ماجراجویانه، خاطرات، برنامه ها و تجارب غیر منطقی نیز باشند.
#روانشناسی #خواب #رویا #فروید #یونگ
(قسمت دوم)
🍥2- نظریه کارل یونگ: یونگ نیز به ناخودآگاه اعتقاد داشت، اما به آن به عنوان یک جنبه حیوانی، غریزی و جنسی نمی نگریست. بلکه بیشتر ناخودآگاه را روحانی می دید. وی معتقد بود، رویاها کوشش نمی کنند تا احساسات حقیقی ما را از ذهن بیدار پنهان سازند، بلکه آنها دریچه ای هستند به ناخودآگاه ما. رویاها برای مشکلاتی که در بیداری با آنها مواجه هستیم راه حل ارائه می دهند.
یونگ اعتقاد داشت که به همه چیز می توان بصورت جفت های متضاد نگریست (خیر/شر، مرد/زن، عشق/نفرت). بنابراین چیزی که بر ضد نهاد(ID) قرار دارد، ضدنهاد(COUNTEREGO) و یا سایه (SHADOW) نامیده می شود. سایه نمایانگر جنبه های مطرود شماست، چیزهایی که مایل به تصدیق آنها در وجودتان نمی باشید؛ و جنبه ای از شما که تا حدودی ناپسند، بدوی و ناخوشایند است.
وی معتقد بود رویا راهی است برای برقراری ارتباط با ناخودآگاه. وی تصویر سازی ذهنی در رویا را روشی برای آشکار سازی چیزی در رابطه با خویشتن، روابطمان با دیگران و یا شرایط حاکم بر زندگی می پنداشت. رویاها به ما کمک می کنند تا استعدادهای بالقوه خود را شکوفا سازیم. وی به نمادهای جهانی برای تعبیر خواب اعتقاد داشت. وی معتقد بود که مفهوم رویا از نظر فروید که صرفا تحقق و ارضا آرزوهای سرکوب شده است، یک دیدگاه ساده انگارانه است.
وی معتقد بود ناخودآگاه جمعی (COLLECTIVE UNCONSCIOUS) و کهن الگوها و یا آرکی تایپ ها (ARCHETYPE) یک نماد قدرتمند و زیربنایی که همه ما از طریق ناخودآگاه جمعی از آن برخوردار می باشیم، نظیر نماد "مادر" و یا "قهرمان" (نظیر مادینه روان و یا آنیما (ANIMA) (مؤلفه مکمل ناخودآگاه مادینه در روان مردان، (نرینه روان و یا آنیموس)(ANIMUS) مؤلفه مکمل ناخودآگاه نرینه در روان زنان و سایه(SHADOW) در رویاها به عنوان نمادهای رویا، در رویاها تجلی می یابند.
وی معتقد بود که رویاها تجلی ناخودآگاه شخصی بواسطه کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی است. وی اعتقاد داشت که رویا یک پیام مستقیم از ناخودآگاه شخصی است و تحریف های احتمالی رویا، کوشش ناخودآگاه بمنظور سرکوب رویا نیست. روش آنالیز رویای وی به این منوال است که رویابین تشویق می شود تا برای هر جنبه از رویای خویش، افکار خود را در رابطه با تمام تداعی های نمادین بیان دارد (شامل تداعی های شخصی، فرهنگی و کهن الگویی). سپس تداعی های نمادین متعدد بررسی گردیده و مهمترین آنها با یکدیگر تلفیق و تعبیر رویا بر اساس شخصیت خاص فرد انجام می گرفت. وی نه تنها معتقد بود که رویاهای انسان محتوی آرزوها و امیال گذشته وی می باشد، بلکه در عین حال به آینده نیز نظر داشته و هدفها و مقاصد آتی رویابین را مشخص می کنند. همچنین یونگ معتقد بود که رویاها ممکن است حاوی حقایق ناگزیر، خطاهای حسی، خیالپردازی های ماجراجویانه، خاطرات، برنامه ها و تجارب غیر منطقی نیز باشند.
#روانشناسی #خواب #رویا #فروید #یونگ
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🍃🍂🌿🌸🌿🍂🍃
✨✨🍥کیمیاگری و روانشناسی🍥✨✨
☸کارل گوستاو یونگ کیمیاگری را همچون شاخهای از روانشناسی غربی میدید که هدف آن دستیابی به فرایند فردیت است، به تعبیر او کیمیاگری همچون مجرایی به سوی نوزایی است که در آن فلسفه عرفانی خود را پاکسازی کرده است که بدین گونه یونگ کیمیاگری را قابل مقایسه با یوگا در غرب میدانست. او همچنین متون کیمیاگری چینی را در مسیر نظریه روانشناسی تحلیلی خود برای تحقیق فرایند فردیت میدانست.
☸ادعاهای تکرار نشدۀ تبدیل عناصر
⚜در سال ۱۹۶۴ جرج اهساوا (George Ohsawa) و میشیو کوشی (Michio Kushi) بر اساس ادعاهای کرنتین لوئیس کرورن خواستند سدیم را به پتاسیم تبدیل کرده و پس از آن کربن و اکسیژن را به آهن تبدیل کنند.
⚜الگو:حقیقت در سال ۱۹۹۴ ر. ساندارسان (R. Sundaresan) و ج. باکریس (J. Bockris) گزارش کردند که واکنش های همجوشی را در تخلیه های الکتریکی میان میله های کربنی فرو رفته در آب مشاهده کرده اند. اما هیچ یک از این ادعاها را دانشمندان دیگر تکرار نکردند و اندیشه کیمیاگری در حال حاضر کاملاً بی اعتبار شده است.
☸تبدیل هسته ای
⚜در سال ۱۹۱۹ ارنست رادرفورد از تجزیۀ مصنوعی برای تبدیل نیتروژن به اکسیژن استفاده کرد. پس از آن زمان این فرایند یا تبدیل در یک مقیاس رادیو ایزوتوپ ترکیبی تجاری به وسیلۀ بمباران کردن هستۀ اتمی با ذرات پر انرژی ازشتابدهنده های ذره جدید و در راکتورهای هسته ای انجام شده است. در واقع درسال ۱۹۸۰ بود که گلن تی. سیبرگ Glenn T. Seaborg سرب را به طلا تبدیل کرد. اما میزان انرژی مصرفی و مقادیر میکروسکوپی تولید شده هر نوع استفادۀ اقتصادی را منتفی ساخت.
☸ریشهیابی
⚜واژه «کیمیاگری» از عربی al-kîmiyaˀ or al-khîmiyaˀ الکیمیا یا الخیمیا، همچنین فارسی «کیمیا» به معنای «طلا» احتمالاً از افزودن حرف تعریف "ال" به واژه یونانی، «خمیا» شکل گرفته است. تصور میشود این واژه همچنین با واژگان یونانی همچون «خیئین» به معنای «ریختن» و «خومیا» به معنای «روی هم ریختن»، «روی هم پاشیدن»، «ذوب کردن»، «آلیاژ کردن»، و «خوماتوس» به معنای «چیزی که بیرون ریخته میشود، شمش» مرتبط باشد. یکی از احکام دایوکلتیان، که در حدود سال ۳۰۰ پس از میلاد در یونان نوشته شده است، علیه نوشتههای مصریان باستان، در مورد انجام «خمیا»، تبدیل طلا و نقره سخن میگوید. همچنین ای والیس باج (مصرشناس) پیشنهاد کرده است که واژه عربی al-kîmiya در حقیقت به معنای «دانش مصری» است، که از زبان قبطی واژه «کمه» (یا معادل آن در گویش قرون وسطایی بوهایری «خمه») را برای مصر به عاریت گرفته است. واژه قبطی از واژه «کمی» برگرفته از جدید اقتباس شده، که خود از واژه باستانی مصری «کمت» برگرفته شده است. واژه باستانی مصری هم به کشور و هم به رنگ سیاه (مصر در مقایسه با «سرزمین سرخ»، که به بیابانهای اطراف این کشور اطلاق میشد، «سرزمین سیاه» نام داشت)؛ بنابراین این ریشهشناسی میتواند توضیح خوبی برای «جادوی سیاه مصر» نیز باشد. با این وجود، به گفته مان، این نظریه ممکن است نمونهای از ریشهشناسی قومی باشد.
☸مواد مورد استفاده در کیمیاگری
سرب، حلبی، آهن، طلا، مس، جیوه، نقره، فسفر، سولفور، آرسنیک، سنگ سرمه، توتیا، سولفور، سیماب، سنگ چخماخ، زرنیخ زرد، سرب معدنی، اکسید منیزیم، آهک، پتاس، نمک قلیایی، شوره، سرمه، محلول آمونیاک، کلرید آمونیم، الکل
⚜کافور اسیدها: اسید سولفوریک، جوهر نمک، سید نیتریک، اسید استیک، اسیدفورمیک، اسید سیتریک، اسید تارتاریک، تیزاب سلطانی، باروت.
🍃🍂🌿🌸🌿🍂🍃
#کیمیاگری #روانشناسی #یونگ #عناصر
@mazeye_malakoot
✨✨🍥کیمیاگری و روانشناسی🍥✨✨
☸کارل گوستاو یونگ کیمیاگری را همچون شاخهای از روانشناسی غربی میدید که هدف آن دستیابی به فرایند فردیت است، به تعبیر او کیمیاگری همچون مجرایی به سوی نوزایی است که در آن فلسفه عرفانی خود را پاکسازی کرده است که بدین گونه یونگ کیمیاگری را قابل مقایسه با یوگا در غرب میدانست. او همچنین متون کیمیاگری چینی را در مسیر نظریه روانشناسی تحلیلی خود برای تحقیق فرایند فردیت میدانست.
☸ادعاهای تکرار نشدۀ تبدیل عناصر
⚜در سال ۱۹۶۴ جرج اهساوا (George Ohsawa) و میشیو کوشی (Michio Kushi) بر اساس ادعاهای کرنتین لوئیس کرورن خواستند سدیم را به پتاسیم تبدیل کرده و پس از آن کربن و اکسیژن را به آهن تبدیل کنند.
⚜الگو:حقیقت در سال ۱۹۹۴ ر. ساندارسان (R. Sundaresan) و ج. باکریس (J. Bockris) گزارش کردند که واکنش های همجوشی را در تخلیه های الکتریکی میان میله های کربنی فرو رفته در آب مشاهده کرده اند. اما هیچ یک از این ادعاها را دانشمندان دیگر تکرار نکردند و اندیشه کیمیاگری در حال حاضر کاملاً بی اعتبار شده است.
☸تبدیل هسته ای
⚜در سال ۱۹۱۹ ارنست رادرفورد از تجزیۀ مصنوعی برای تبدیل نیتروژن به اکسیژن استفاده کرد. پس از آن زمان این فرایند یا تبدیل در یک مقیاس رادیو ایزوتوپ ترکیبی تجاری به وسیلۀ بمباران کردن هستۀ اتمی با ذرات پر انرژی ازشتابدهنده های ذره جدید و در راکتورهای هسته ای انجام شده است. در واقع درسال ۱۹۸۰ بود که گلن تی. سیبرگ Glenn T. Seaborg سرب را به طلا تبدیل کرد. اما میزان انرژی مصرفی و مقادیر میکروسکوپی تولید شده هر نوع استفادۀ اقتصادی را منتفی ساخت.
☸ریشهیابی
⚜واژه «کیمیاگری» از عربی al-kîmiyaˀ or al-khîmiyaˀ الکیمیا یا الخیمیا، همچنین فارسی «کیمیا» به معنای «طلا» احتمالاً از افزودن حرف تعریف "ال" به واژه یونانی، «خمیا» شکل گرفته است. تصور میشود این واژه همچنین با واژگان یونانی همچون «خیئین» به معنای «ریختن» و «خومیا» به معنای «روی هم ریختن»، «روی هم پاشیدن»، «ذوب کردن»، «آلیاژ کردن»، و «خوماتوس» به معنای «چیزی که بیرون ریخته میشود، شمش» مرتبط باشد. یکی از احکام دایوکلتیان، که در حدود سال ۳۰۰ پس از میلاد در یونان نوشته شده است، علیه نوشتههای مصریان باستان، در مورد انجام «خمیا»، تبدیل طلا و نقره سخن میگوید. همچنین ای والیس باج (مصرشناس) پیشنهاد کرده است که واژه عربی al-kîmiya در حقیقت به معنای «دانش مصری» است، که از زبان قبطی واژه «کمه» (یا معادل آن در گویش قرون وسطایی بوهایری «خمه») را برای مصر به عاریت گرفته است. واژه قبطی از واژه «کمی» برگرفته از جدید اقتباس شده، که خود از واژه باستانی مصری «کمت» برگرفته شده است. واژه باستانی مصری هم به کشور و هم به رنگ سیاه (مصر در مقایسه با «سرزمین سرخ»، که به بیابانهای اطراف این کشور اطلاق میشد، «سرزمین سیاه» نام داشت)؛ بنابراین این ریشهشناسی میتواند توضیح خوبی برای «جادوی سیاه مصر» نیز باشد. با این وجود، به گفته مان، این نظریه ممکن است نمونهای از ریشهشناسی قومی باشد.
☸مواد مورد استفاده در کیمیاگری
سرب، حلبی، آهن، طلا، مس، جیوه، نقره، فسفر، سولفور، آرسنیک، سنگ سرمه، توتیا، سولفور، سیماب، سنگ چخماخ، زرنیخ زرد، سرب معدنی، اکسید منیزیم، آهک، پتاس، نمک قلیایی، شوره، سرمه، محلول آمونیاک، کلرید آمونیم، الکل
⚜کافور اسیدها: اسید سولفوریک، جوهر نمک، سید نیتریک، اسید استیک، اسیدفورمیک، اسید سیتریک، اسید تارتاریک، تیزاب سلطانی، باروت.
🍃🍂🌿🌸🌿🍂🍃
#کیمیاگری #روانشناسی #یونگ #عناصر
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🍁🍃✨🔮✨🍃🍁
✨✨🍥 راز زندگی موفق 🍥✨✨
کارل گوستاو یونگ روانشناس سوئیسی تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحال دارد که از تعریف عادی و معمول خوشحالی فاصله دارد:
کسانی میتوانند خوشحال باشند که از تجاربِ زندگی آموختهاند، که ناخوشیها را بدونِ مغلوب شدن توسط آنها به دوش بکشند؛
بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی توانمندی بالای ما در شکیبایی و استقامت؛
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این معنا که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگیست!
اما هیچ کدام از آنها نمیتواند مرا از پا بیاندازد؛
خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رقم علمِ به فانی بودن همه چیز،
خوشحالی یعنی در سختیها لبخند زدن،
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدن مشکلات؛
خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم،
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این معنا که بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم؛
خوشحالی یعنی حضورِ کامل ما در هستی؛
خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن،
عبور کردن و به عظمتی بیپایان چشم دوختن،
خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آری بزرگ به زندگی،
خوشحالی یعنی ادامه دادن...
🍁🍃✨🔮✨🍃🍁
#خوشحالی #یونگ #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🍥 راز زندگی موفق 🍥✨✨
کارل گوستاو یونگ روانشناس سوئیسی تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحال دارد که از تعریف عادی و معمول خوشحالی فاصله دارد:
کسانی میتوانند خوشحال باشند که از تجاربِ زندگی آموختهاند، که ناخوشیها را بدونِ مغلوب شدن توسط آنها به دوش بکشند؛
بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی توانمندی بالای ما در شکیبایی و استقامت؛
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این معنا که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگیست!
اما هیچ کدام از آنها نمیتواند مرا از پا بیاندازد؛
خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رقم علمِ به فانی بودن همه چیز،
خوشحالی یعنی در سختیها لبخند زدن،
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدن مشکلات؛
خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم،
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این معنا که بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم؛
خوشحالی یعنی حضورِ کامل ما در هستی؛
خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن،
عبور کردن و به عظمتی بیپایان چشم دوختن،
خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آری بزرگ به زندگی،
خوشحالی یعنی ادامه دادن...
🍁🍃✨🔮✨🍃🍁
#خوشحالی #یونگ #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🍁🍃✨🔮✨🍃🍁
☸️ کارل یونگ می گوید :
در طول سه سال افرادی از کشورهای متمدن دنیا به من مراجعه کردند، من صدها بیمار را درمان کرده ام؛ درمیان تمام بیمارانی که به قسمت دوم زندگی خود رسیده اند، بالای سی و پنج سال، حتی یک نفر هم پیدا نشده که مشکلش به جهت یافتن یک باور دینی نسبت به زندگی اش ختم نشده باشد؛ من با صراحت اعلام می کنم که هر کدام از آنها بدین جهت به بیماری دچار شده بودند که آنچه را ادیان زنده ی هر دوره به پیروان خود هدیه کرده اند، گم کرده و از دست داده اند و آن تعدادی که عقاید دینی و مذهبی خود را پیدا نکرده اند واقعا مداوا نشده اند.
🍁🍃✨🔮✨🍃🍁
#یونگ #عقاید_دینی #باور_مذهبی #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
☸️ کارل یونگ می گوید :
در طول سه سال افرادی از کشورهای متمدن دنیا به من مراجعه کردند، من صدها بیمار را درمان کرده ام؛ درمیان تمام بیمارانی که به قسمت دوم زندگی خود رسیده اند، بالای سی و پنج سال، حتی یک نفر هم پیدا نشده که مشکلش به جهت یافتن یک باور دینی نسبت به زندگی اش ختم نشده باشد؛ من با صراحت اعلام می کنم که هر کدام از آنها بدین جهت به بیماری دچار شده بودند که آنچه را ادیان زنده ی هر دوره به پیروان خود هدیه کرده اند، گم کرده و از دست داده اند و آن تعدادی که عقاید دینی و مذهبی خود را پیدا نکرده اند واقعا مداوا نشده اند.
🍁🍃✨🔮✨🍃🍁
#یونگ #عقاید_دینی #باور_مذهبی #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 تا زمانی که ناخودآگاهی را به خودآگاهی تبدیل نکرده باشید، آن بر زندگی تان فرمان خواهد راند و شما آنرا تقدیر می نامید ...
«کارل گوستاو یونگ»
#یونگ #روانشناسی #خودآگاهی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
«کارل گوستاو یونگ»
#یونگ #روانشناسی #خودآگاهی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🎆 فقط زمانی دید روشنی خواهید داشت که بتوانید به درون قلبتان بنگرید.
کسی که به بیرون مینگرد، رویا میبیند و آنکه به درون نظر می افکند، بیدار میشود.
«کارل یونگ»
#یونگ #نگرش_به_قلب #رویا #بیداری #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
کسی که به بیرون مینگرد، رویا میبیند و آنکه به درون نظر می افکند، بیدار میشود.
«کارل یونگ»
#یونگ #نگرش_به_قلب #رویا #بیداری #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
یونگ معتقد بود ما نمیتوانیم صفتی را که در خود نداریم در دیگری تشخیص دهیم.
به عنوان نمونه اگر شما فردی را خود خواه میدانید، مطمئن باشید شما هم میتوانید به همان اندازه خودخواهی نشان دهید.
چرا که ما نمی توانیم چیزی را درک کنیم
بدون اینکه خود ، آن نباشیم... !!!! " #مولانا " در کتاب #فیه_ما_فیه آورده است :
اگر در برادر خود عیب می بینی ،
آن عیب در توست که در او می بینی .
عالَم همچون آیینه است
که نقش خود را در آن می بینی
آن عیب را از خود جدا کن
زیرا آنچه از او می رنجی ،
از خود می رنجی !!!!
#یونگ#روانشناسی#،عیب_دیگران_دیدن#مولانا#فیه_ما_فیه#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
به عنوان نمونه اگر شما فردی را خود خواه میدانید، مطمئن باشید شما هم میتوانید به همان اندازه خودخواهی نشان دهید.
چرا که ما نمی توانیم چیزی را درک کنیم
بدون اینکه خود ، آن نباشیم... !!!! " #مولانا " در کتاب #فیه_ما_فیه آورده است :
اگر در برادر خود عیب می بینی ،
آن عیب در توست که در او می بینی .
عالَم همچون آیینه است
که نقش خود را در آن می بینی
آن عیب را از خود جدا کن
زیرا آنچه از او می رنجی ،
از خود می رنجی !!!!
#یونگ#روانشناسی#،عیب_دیگران_دیدن#مولانا#فیه_ما_فیه#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🎆 کسی, تعاليم و آموزه های آموزگارش را به بدی تلافی می کند که صرفا در مقام یک شاگرد باقی بماند!!!
"کارل گوستاو یونگ"
#بدی_شاگرد #یونگ #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
"کارل گوستاو یونگ"
#بدی_شاگرد #یونگ #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
✨✨🎆 من دیگر و سایه🎆✨✨
وقتی چیزی یا کسی یا مسئله ای در زندگی شما را می آزارد، بدون هیچ توقفی به درونتان رجوع کنید؛ از خودتان بپرسید: « سهم من در این ناهماهنگی کجاست؟ سهم من در این پریشانی چیست؟ او کجای من را درد می آورد؟ این چیست که من از نظر خود پنهان کرده ام؟»
ما قادر به درک هیچ چیز نیستیم، تا زمانی که در درون واجد آن نباشیم؛ کارل یونگ معتقد است که پشت سر این « صورتک» (persona ) متمدن و همخوان با قراردادهای اجتماعی، یک « دیگری» خود را پنهان کرده است؛ او نام این «من دیگر» را « سایه» ( shadow ) می گذارد؛ همه ی ما از روبرو شدن با این بخش تیره و تاریک درونمان سرباز می زنیم و سرکوبش می کنیم، چرا که پیغام او برای ما این است که « به اندازه ی کافی خوب نیستیم» که «پلیدیم »؛ ولی با سرکوب و انکار، « سایه» از بین نمی رود، بلکه خودش را به شکل ادارکات تحریف شده ی ما از خود و دیگران بروز می دهد؛ ما مدام آنچه را خود واجد آنیم در دیگران تشخیص می دهیم و تقبیح می کنیم؛ در واقع، وقتی فرد به دیگران دشنام می دهد، آنها را متهم می کند و سرزنششان می کند، انرژی روانی که در خودش سرکوب کرده است را به شکلی تغییر شکل یافته و جایگزین شده ارضاء می کند.
اگر می خواهید جامعه ای سالم داشته باشید، اگر می خواهید فقر، فلاکت و بی عدالتی را نبینید، از خودتان شروع کنید : سهم خودتان را از این نابسامانی ببینید و بپذیرید.
اگر برای « سایه» این بخش فرودین شخصیت خود کاری کردید، عینا برای بخش های فرودست جامعه تان کاری انجام داده اید؛ اگر با « سایه خویش آشتی کنید با آن بینوا، با آن روسپی، با آن دزد و با آن جانی آشتی کرده اید؛ سایه نماینده ی بخش هایی از وجود ماست که در طی تکامل از اجداد حیوانیمان به ارث برده ایم؛ حیوان تنها وقتی خطرناک می شود که زخم خورده باشد و سرکوب و انکار، دقیقا زخم زدن به حیوان درون ماست.
به وارونه با پذیرش غرایزمان، مملو از زندگی، شادابی و خلاقیت خواهیم شد و کنترل خودمان را به دست خواهیم گرفت؛ با پذیرش، با مهری بلاشرط که پیشتر از هرکس و هرچیزی خودمان تشنه ی آنیم می توانیم از مس کیمیا بیافرینیم؛ اگر سیاهی خود را نیز چون سپیدیمان پذیرا شدیم و دوست داشتیم، دیگر از ما نمی گریزد، بلکه سلاح بر زمین می گذارد و خود را تسلیم حکومت مرکزی می کند: این تنها پایتخت های خودکامه هستند که باعث می شوند ایالت های دیگر شورش کنند و ساز جدایی بنوازند!
پس اگر پذیرفتم که آن بینوا، روسپی، دزد و جانی درون من است و من بیش از هر کس دیگری نیازمند توجه خود هستم، بی شک می توانم در بیرون از خودم نیز پذیرای افراد جامعه باشم...
و آنها نیز دیگر نیازی ندارند که زخم خورده و خشمگین منتظر گرفتن انتقام از من باشند؛ همه چیز از اینجا آغاز می شود و به اینجا نیز ختم می گردد: « خویشتن»؛ آنکس که در درون نظم را تجربه کرده باشد، در بیرون نیز هماهنگی را خواهد دید و آنکس که می کوشد بیرون را سر و سامان بخشد، تنها بیشتر و بیشتر نظم طبیعی هستی را برهم می زند.
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#من_دیگر #سایه #یونگ #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 من دیگر و سایه🎆✨✨
وقتی چیزی یا کسی یا مسئله ای در زندگی شما را می آزارد، بدون هیچ توقفی به درونتان رجوع کنید؛ از خودتان بپرسید: « سهم من در این ناهماهنگی کجاست؟ سهم من در این پریشانی چیست؟ او کجای من را درد می آورد؟ این چیست که من از نظر خود پنهان کرده ام؟»
ما قادر به درک هیچ چیز نیستیم، تا زمانی که در درون واجد آن نباشیم؛ کارل یونگ معتقد است که پشت سر این « صورتک» (persona ) متمدن و همخوان با قراردادهای اجتماعی، یک « دیگری» خود را پنهان کرده است؛ او نام این «من دیگر» را « سایه» ( shadow ) می گذارد؛ همه ی ما از روبرو شدن با این بخش تیره و تاریک درونمان سرباز می زنیم و سرکوبش می کنیم، چرا که پیغام او برای ما این است که « به اندازه ی کافی خوب نیستیم» که «پلیدیم »؛ ولی با سرکوب و انکار، « سایه» از بین نمی رود، بلکه خودش را به شکل ادارکات تحریف شده ی ما از خود و دیگران بروز می دهد؛ ما مدام آنچه را خود واجد آنیم در دیگران تشخیص می دهیم و تقبیح می کنیم؛ در واقع، وقتی فرد به دیگران دشنام می دهد، آنها را متهم می کند و سرزنششان می کند، انرژی روانی که در خودش سرکوب کرده است را به شکلی تغییر شکل یافته و جایگزین شده ارضاء می کند.
اگر می خواهید جامعه ای سالم داشته باشید، اگر می خواهید فقر، فلاکت و بی عدالتی را نبینید، از خودتان شروع کنید : سهم خودتان را از این نابسامانی ببینید و بپذیرید.
اگر برای « سایه» این بخش فرودین شخصیت خود کاری کردید، عینا برای بخش های فرودست جامعه تان کاری انجام داده اید؛ اگر با « سایه خویش آشتی کنید با آن بینوا، با آن روسپی، با آن دزد و با آن جانی آشتی کرده اید؛ سایه نماینده ی بخش هایی از وجود ماست که در طی تکامل از اجداد حیوانیمان به ارث برده ایم؛ حیوان تنها وقتی خطرناک می شود که زخم خورده باشد و سرکوب و انکار، دقیقا زخم زدن به حیوان درون ماست.
به وارونه با پذیرش غرایزمان، مملو از زندگی، شادابی و خلاقیت خواهیم شد و کنترل خودمان را به دست خواهیم گرفت؛ با پذیرش، با مهری بلاشرط که پیشتر از هرکس و هرچیزی خودمان تشنه ی آنیم می توانیم از مس کیمیا بیافرینیم؛ اگر سیاهی خود را نیز چون سپیدیمان پذیرا شدیم و دوست داشتیم، دیگر از ما نمی گریزد، بلکه سلاح بر زمین می گذارد و خود را تسلیم حکومت مرکزی می کند: این تنها پایتخت های خودکامه هستند که باعث می شوند ایالت های دیگر شورش کنند و ساز جدایی بنوازند!
پس اگر پذیرفتم که آن بینوا، روسپی، دزد و جانی درون من است و من بیش از هر کس دیگری نیازمند توجه خود هستم، بی شک می توانم در بیرون از خودم نیز پذیرای افراد جامعه باشم...
و آنها نیز دیگر نیازی ندارند که زخم خورده و خشمگین منتظر گرفتن انتقام از من باشند؛ همه چیز از اینجا آغاز می شود و به اینجا نیز ختم می گردد: « خویشتن»؛ آنکس که در درون نظم را تجربه کرده باشد، در بیرون نیز هماهنگی را خواهد دید و آنکس که می کوشد بیرون را سر و سامان بخشد، تنها بیشتر و بیشتر نظم طبیعی هستی را برهم می زند.
🍁✨🍃✨🔮✨🍃✨🍁
#من_دیگر #سایه #یونگ #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
فرایند فردیت:
یونگ از مفهوم رسیدن به تمامیت و کمال روح به روند فردشدن یا فردیت (individuation) یاد مىکند. این روند الگوى نسبتاً قاعدهمندى دارد و به تعبیرى کلى مىتوان گفت در دو مرحله صورت مىگیرد یکى در نیمه اول زندگى (از نوزادى تا جوانى) و دیگرى در نیمه دوم زندگى ( از میانسالى تا پیرى). نیمه اول زندگى با تولد و بلوغ جنسى آغاز مىشود و حدود ۳۵ یا ۴۰ سالگى به پایان مىرسد. نوزاد طبیعتاً هیچ مشکلى ندارد.
ادراکاتش پراکنده است. او هیچ حافظه مستمرى ندارد، واجد حس هویت شخصى ناچیزى است و تقریباً کاملاً وابسته به پدر و مادرش است. فعالیت کودک بىقاعده و بى نظم و تقریباً یکسره محکوم سائقهها و خواستهاى زیستى است.
به تدریج که روان رشد مىکند، حافظه قدرت مىگیرد و حس هویت شخصى یعنى «من بودن» پدیدار مىشود. شکلگیرى آگاهى و بلوغ کامل جنسى در ادامه رخ مىدهد. فرد در آستانه جوانى از پدر و مادرش آگاهانه متمایز مىشود و وارد بعد اجتماعى زندگىاش مىشود. این دوره ممکن است با موفقیت یا فقدان موفقیت طى شود.
مشخصه نیمه اول زندگى حرکت به سمت دنیاى بیرونى است اما مشخصه نیمه دوم زندگى حرکت در جهت عکس و به سوى دنیاى درونى است. در این دوره دلبستگىها و دلمشغولىها و اهداف مادى و استرسپذیرى مانند کسب پول و مقام اجتماعى و کار و ازدواج و تشکیل خانواده جاى خود را به مجموعه اهداف و خواستها و نیازهاى متفاوتى مىدهند. اینک پرسشهاى فلسفى و معنوى درباره معناى زندگى و هدف هستى رخ مىنمایند.
گاه این جابه جایى عظیم در زندگى منجر به بحران مىگردد از همین روست که نزدیک شدن به چهل سالگى یکى از نقاط بحران در زندگى انسان به حساب مىآید. به عقیده یونگ فردیت تقریباً به طور انحصارى فعالیتى در دوره بلوغ و پختگى است.
یونگ در این خصوص مىنویسد: «براى یک جوان تقریباً یک گناه یا لااقل یک خطر است که بیش از حد به خودش مشغول شود اما براى شخصى که پا به سن مىگذارد این یک وظیفه و ضرورت است که توجه جدى به خودش کند. خورشید پس از آنکه بر دنیا نور افشاند دامن از پرتوافشانى بر مىچیند تا خود را روشن کند.»
#روانشناسی#یونگ#فرایند_فردیت#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
یونگ از مفهوم رسیدن به تمامیت و کمال روح به روند فردشدن یا فردیت (individuation) یاد مىکند. این روند الگوى نسبتاً قاعدهمندى دارد و به تعبیرى کلى مىتوان گفت در دو مرحله صورت مىگیرد یکى در نیمه اول زندگى (از نوزادى تا جوانى) و دیگرى در نیمه دوم زندگى ( از میانسالى تا پیرى). نیمه اول زندگى با تولد و بلوغ جنسى آغاز مىشود و حدود ۳۵ یا ۴۰ سالگى به پایان مىرسد. نوزاد طبیعتاً هیچ مشکلى ندارد.
ادراکاتش پراکنده است. او هیچ حافظه مستمرى ندارد، واجد حس هویت شخصى ناچیزى است و تقریباً کاملاً وابسته به پدر و مادرش است. فعالیت کودک بىقاعده و بى نظم و تقریباً یکسره محکوم سائقهها و خواستهاى زیستى است.
به تدریج که روان رشد مىکند، حافظه قدرت مىگیرد و حس هویت شخصى یعنى «من بودن» پدیدار مىشود. شکلگیرى آگاهى و بلوغ کامل جنسى در ادامه رخ مىدهد. فرد در آستانه جوانى از پدر و مادرش آگاهانه متمایز مىشود و وارد بعد اجتماعى زندگىاش مىشود. این دوره ممکن است با موفقیت یا فقدان موفقیت طى شود.
مشخصه نیمه اول زندگى حرکت به سمت دنیاى بیرونى است اما مشخصه نیمه دوم زندگى حرکت در جهت عکس و به سوى دنیاى درونى است. در این دوره دلبستگىها و دلمشغولىها و اهداف مادى و استرسپذیرى مانند کسب پول و مقام اجتماعى و کار و ازدواج و تشکیل خانواده جاى خود را به مجموعه اهداف و خواستها و نیازهاى متفاوتى مىدهند. اینک پرسشهاى فلسفى و معنوى درباره معناى زندگى و هدف هستى رخ مىنمایند.
گاه این جابه جایى عظیم در زندگى منجر به بحران مىگردد از همین روست که نزدیک شدن به چهل سالگى یکى از نقاط بحران در زندگى انسان به حساب مىآید. به عقیده یونگ فردیت تقریباً به طور انحصارى فعالیتى در دوره بلوغ و پختگى است.
یونگ در این خصوص مىنویسد: «براى یک جوان تقریباً یک گناه یا لااقل یک خطر است که بیش از حد به خودش مشغول شود اما براى شخصى که پا به سن مىگذارد این یک وظیفه و ضرورت است که توجه جدى به خودش کند. خورشید پس از آنکه بر دنیا نور افشاند دامن از پرتوافشانى بر مىچیند تا خود را روشن کند.»
#روانشناسی#یونگ#فرایند_فردیت#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
#عشق_از_دیدگاه_یونگ
#یونگ عشق به یک سوژه (مثلاً عشق به انسان دیگر) را به نحو بسیار کاملی مطرح کرده است که به نظر هم زیبا و هم کاربردی میباشد. یونگ اظهار داشت :
✅هر انسانی باید تمامیت خودش را زندگی کند. بخش کوچکی از این تمامیت را به صورت خودآگاه و هشیار زندگی میکند و آگاهانه به دنبال علایق و کششهای درونی خود میرود ولی بخش عمدهی وجودش را به صورت ناآگاه و از طریق فرافکنی (projection) به روی دنیا زندگی میکند.
✅عشق همیشه جزء بخشهایی است که ما آگاهانه انتخابش نمیکنیم و ناخودآگاه به آن گرفتار میشویم،پس حتما زیر آن یک #projection وجود دارد . اما از چه نوعی؟
یونگ اظهار داشت هر انسان یک موجود دو جنسیتی است که ظاهرا فقط یک جنس به نظر میرسد.
یونگ ویژگیهای مردانهی دورن هر شخصی را آنیموس و ویژگیهای زنانهی درون هر شخص را آنیما نامید. در عشق، ویژگیهای متضاد جنسیت ظاهری هر فرد، بر روی فرد غیر همجنس خودش project میشود یعنی فرافکنی میشود. و به این صورت شخص در درون دیگری به دام میافتد. مثلاً فردی با ظاهر مردانه ، دارای ویژگیهای آنیمایی خود است که اگر انها را زندگی نکرده باشد و به اعماق ناخودآگاهش پس زده باشد، ممکن است همان ویژگیها را در زنی ببیند و قسمتی را که زندگی نکرده با project کردن روی او شروع کند و در او قلاب بشود و خودش هم متوجه نشود چه خبراست و این کشش عجیب از کجاست.
یونگ اظهار داشت : عشق دو ویژگی همیشگی دارد:
یکی از آنها بعد ناخودآگاه بودن و دوم ناپایدار بودنش می باشد. دیر یا زود فرافکنیها فرو می ریزد و فرد متوجه میشود کسی که عاشقش بوده اصلاً کسی نیست که او واقعاً میخواهد!
✅عشق❤️ چگونه به وجود میآید ؟
یونگ: تا هنگامی که نقاط تاریکی در ناخودآگاه انسان است که به حوزهی هشیاری در نیامده، امکان مبتلا شدن به عشق هم هست. انسانهای فرزانه وقتی به دام عشق گرفتار میشوند بسیار متفاوت از افراد معمولی عمل میکنند. آنها تمام توجه و انرژی خود را معطوف این مسئله میکنند که ویژگیهای درونی project شدهی خود را ببینند و به این ترتیب یک قدم دیگر به سمت هشیاری و تمامیت درونی حرکت کنند تا در نهایت ازدواج مقدس انجام بگیرد که پیوند مرد با #آنیمای درون و یا پیوند زن با #آنیموس درونش است. برای این افراد، عشق موهبت بزرگ طبیعت در جهت شناخت و تکامل است، در حالی که برای انسانهای عادی دیگر، عشق فرصت دو روزه برای داشتن حال خوب است که بعداً با ریزش projectionها یک بار دیگر به جملههای نمایشنامهای خود برسند و دوباره همان زندگی تکراری گذشته را ادامه بدهند.
@pathwaystogod
#یونگ عشق به یک سوژه (مثلاً عشق به انسان دیگر) را به نحو بسیار کاملی مطرح کرده است که به نظر هم زیبا و هم کاربردی میباشد. یونگ اظهار داشت :
✅هر انسانی باید تمامیت خودش را زندگی کند. بخش کوچکی از این تمامیت را به صورت خودآگاه و هشیار زندگی میکند و آگاهانه به دنبال علایق و کششهای درونی خود میرود ولی بخش عمدهی وجودش را به صورت ناآگاه و از طریق فرافکنی (projection) به روی دنیا زندگی میکند.
✅عشق همیشه جزء بخشهایی است که ما آگاهانه انتخابش نمیکنیم و ناخودآگاه به آن گرفتار میشویم،پس حتما زیر آن یک #projection وجود دارد . اما از چه نوعی؟
یونگ اظهار داشت هر انسان یک موجود دو جنسیتی است که ظاهرا فقط یک جنس به نظر میرسد.
یونگ ویژگیهای مردانهی دورن هر شخصی را آنیموس و ویژگیهای زنانهی درون هر شخص را آنیما نامید. در عشق، ویژگیهای متضاد جنسیت ظاهری هر فرد، بر روی فرد غیر همجنس خودش project میشود یعنی فرافکنی میشود. و به این صورت شخص در درون دیگری به دام میافتد. مثلاً فردی با ظاهر مردانه ، دارای ویژگیهای آنیمایی خود است که اگر انها را زندگی نکرده باشد و به اعماق ناخودآگاهش پس زده باشد، ممکن است همان ویژگیها را در زنی ببیند و قسمتی را که زندگی نکرده با project کردن روی او شروع کند و در او قلاب بشود و خودش هم متوجه نشود چه خبراست و این کشش عجیب از کجاست.
یونگ اظهار داشت : عشق دو ویژگی همیشگی دارد:
یکی از آنها بعد ناخودآگاه بودن و دوم ناپایدار بودنش می باشد. دیر یا زود فرافکنیها فرو می ریزد و فرد متوجه میشود کسی که عاشقش بوده اصلاً کسی نیست که او واقعاً میخواهد!
✅عشق❤️ چگونه به وجود میآید ؟
یونگ: تا هنگامی که نقاط تاریکی در ناخودآگاه انسان است که به حوزهی هشیاری در نیامده، امکان مبتلا شدن به عشق هم هست. انسانهای فرزانه وقتی به دام عشق گرفتار میشوند بسیار متفاوت از افراد معمولی عمل میکنند. آنها تمام توجه و انرژی خود را معطوف این مسئله میکنند که ویژگیهای درونی project شدهی خود را ببینند و به این ترتیب یک قدم دیگر به سمت هشیاری و تمامیت درونی حرکت کنند تا در نهایت ازدواج مقدس انجام بگیرد که پیوند مرد با #آنیمای درون و یا پیوند زن با #آنیموس درونش است. برای این افراد، عشق موهبت بزرگ طبیعت در جهت شناخت و تکامل است، در حالی که برای انسانهای عادی دیگر، عشق فرصت دو روزه برای داشتن حال خوب است که بعداً با ریزش projectionها یک بار دیگر به جملههای نمایشنامهای خود برسند و دوباره همان زندگی تکراری گذشته را ادامه بدهند.
@pathwaystogod
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🍃✨🍁✨🔮✨🍁✨🍃
✨✨🎆 “کارل گوستاو یونگ” 🎆✨✨
ِ تعبیر جالبی از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد:
بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی؛ توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها.
خوشحالی یعنی، اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی ست، اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.
خوشحالی یعنی، میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز...
خوشحالی یعنی، در سختی ها لبخند زدن، خوشحالی یعنی، آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات...
خوشحالی یعنی، بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم.
بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم
خوشحالی یعنی، حضورِ کاملِ ما در هستی،
خوشحالی یعنی، همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن، عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن...
خوشحالی یعنی، توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی...
خوشحالی یعنی، ادامه دادن........
🍃✨🍁✨🔮✨🍁✨🍃
#یونگ #تعبیر_خوشحالی #روانشناسی #تعالیم #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 “کارل گوستاو یونگ” 🎆✨✨
ِ تعبیر جالبی از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد:
بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی؛ توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها.
خوشحالی یعنی، اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی ست، اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.
خوشحالی یعنی، میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز...
خوشحالی یعنی، در سختی ها لبخند زدن، خوشحالی یعنی، آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات...
خوشحالی یعنی، بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم.
بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم
خوشحالی یعنی، حضورِ کاملِ ما در هستی،
خوشحالی یعنی، همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن، عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن...
خوشحالی یعنی، توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی...
خوشحالی یعنی، ادامه دادن........
🍃✨🍁✨🔮✨🍁✨🍃
#یونگ #تعبیر_خوشحالی #روانشناسی #تعالیم #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
🎆 نمونه ی کل نگرانه به هستی، دیدگاهی انقلابی را درباره ی ارتباط بین جهان درون و جهان بیرون برای ما مطرح می کند. هر جزئی از هستی به هر شکلی که باشد، دارای شعور کل است. هر چند ما منفرد هستیم، اما منزوی و بدون ارتباط نیستیم. هر یک از ما جهان کوچکی ست که جهان بزرگ را در بر دارد و آن را منعکس می کند.
دیپاک چوپرا بیان می کند: ما در جهان نیستیم، بلکه جهان در درون ماست. هر یک از ما همه ی ویژگی های انسانی را داریم. چیزی وجود ندارد که ما ببینیم و یا درک کنیم و خود آن نباشیم. هدف نهایی سفر ما همین است که به این یکپارچگی باز گردیم.
بدبینی و خوش بینی، الهی و اهریمنی بودن، بی باکی و ترس، همگی ویژگی های خفته در درون ما هستند. اگر این ویژگی ها را شناسایی نکنیم و با روانمان در نیامیزیم، خود آنها دست به کار می شوند. بسیاری از ما از هر دو بخش تاریک و روشن وجودمان هراس داریم.
یونگ نخستین بار واژه" سایه" را برای اشاره به آن بخش هایی از شخصیت به کار برد که به دلیل ترس، جهل یا خجالت یا نبود عشق طرد شده اند. درک اصلی او از سایه ساده بود: سایه، آن کسی ست که شما نمی خواهید باشید. او معتقد بود که یکپارچه شدن با سایه تاثیر والا و بنیادی دارد که ما را در بازشناسی منشای عمیق تر زندگی معنویمان توانا می کند.
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#کل_نگری #شعور_کل #سایه #یونگ #جهان_درون_و_بیرون #تعالیم_معنوی #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 نمونه ی کل نگرانه به هستی، دیدگاهی انقلابی را درباره ی ارتباط بین جهان درون و جهان بیرون برای ما مطرح می کند. هر جزئی از هستی به هر شکلی که باشد، دارای شعور کل است. هر چند ما منفرد هستیم، اما منزوی و بدون ارتباط نیستیم. هر یک از ما جهان کوچکی ست که جهان بزرگ را در بر دارد و آن را منعکس می کند.
دیپاک چوپرا بیان می کند: ما در جهان نیستیم، بلکه جهان در درون ماست. هر یک از ما همه ی ویژگی های انسانی را داریم. چیزی وجود ندارد که ما ببینیم و یا درک کنیم و خود آن نباشیم. هدف نهایی سفر ما همین است که به این یکپارچگی باز گردیم.
بدبینی و خوش بینی، الهی و اهریمنی بودن، بی باکی و ترس، همگی ویژگی های خفته در درون ما هستند. اگر این ویژگی ها را شناسایی نکنیم و با روانمان در نیامیزیم، خود آنها دست به کار می شوند. بسیاری از ما از هر دو بخش تاریک و روشن وجودمان هراس داریم.
یونگ نخستین بار واژه" سایه" را برای اشاره به آن بخش هایی از شخصیت به کار برد که به دلیل ترس، جهل یا خجالت یا نبود عشق طرد شده اند. درک اصلی او از سایه ساده بود: سایه، آن کسی ست که شما نمی خواهید باشید. او معتقد بود که یکپارچه شدن با سایه تاثیر والا و بنیادی دارد که ما را در بازشناسی منشای عمیق تر زندگی معنویمان توانا می کند.
🍃✨🌸✨🔮✨🌸✨🍃
#کل_نگری #شعور_کل #سایه #یونگ #جهان_درون_و_بیرون #تعالیم_معنوی #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot