Pathwaystogod
1.62K subscribers
6.61K photos
496 videos
153 files
205 links
اسرار درون ومديتيشن، چاکرا و کالبدها،حقایق روانشناسی ،تعالیم معنوی و عرفانی......
Download Telegram
گذر از هفت شهر عشق

سیر و سلوک و سیر الی الله را هفت مرحله دانسته، که عبارت است از طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت و فنا؛ یعنی بقاء در ذات او یا فناء فی الله. این هفت وادی را عطار در منطق الطیر چنین بیان کرده است:

 گفت ما را هفت وادی در ره است  چون گذشتی هفت وادی درگه است

اول مرحله طلب:

در این مرحله سالک راه حقیقت باید مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد و در همه حال و همه جا یار را بجوید و به دنبال او كه در درون وی است، كند و كاو و جستجو نماید. این وادی وادی پر خطری است ولی سالک نباید وحشتی به دل راه دهد؛ سر تا پا تسلیم رضای او باشد و بكوشد تا بیابد كه عاقبت، جوینده یابنده بود:

 
چون فرود آیی به وادی طلب 
پیشت آید هر زمانی صد تعب

دوم مرحله عشق:

درین وادی وجود طالب و سالك مالامال از عشق و شوق و مستی می گردد. عشق وجودش را چنان پر می سازد كه یكسره آتش سوزان می شود و در تب و تاب می افتد. عشق به پروردگار به صورت عشق به همه مظاهر هستی كه جلوه رخ دوست هستند، نمودار می گردد و در عین سوز و گداز و اشتعال درون سر تا پا خوبی و صفا و صلح و آشتی می گردد. سالک در این مرحله می سوزد و به یاد دوست، همه كس و همه چیز را دوست می دارد.

درین حال سالك خود را در مسیر و جریان كل كاینات می بیند و با تمام ذرات هستی همراه و همراز می گردد.

 زنده دل باید درین ره مرد كار 
تا كند در هر نفس صد جان نثار

سوم مرحله معرفت:

عبارت است از شناخت و به نظر عرفا اصل معرفت، شناخت خداوند است. ارزش هر كس به معرفت بود و هر كه را معرفت نبود بی قیمت بود. نسبت به نفس خود و ذات حقیقت شناخت پیدا می كند و چشم دل و جان وی، چشم سر و چشم درونی وی باز می شود. عارف پاكدل چشم جانش به حقایق و رموز دستورهای دین و هدف انبیاء باز می گردد.

 

چهارم مرحله استغنا:

درین مرحله عارف و سالك چنان به خداوند متكی می گردد كه از همه چیز و همه كس جز او بی نیاز می گردد، و خود را در كوی امن و رجا مستغنی می یابد و از همه مال و مقام و جلوه های وسوسه انگیز زندگی بیكباره دل می كند و طمع می برد.

و این مرحله رسیدن به فقر سلوكی است كه استغنای كامل و بی نیازی به همه چیز است، و این همان است كه پیامبر اكرم می فرمود: "الفقر فخری".

رسیدن به این مرحله و پشت پا زدن به هوس ها و جلوه های دنیایی، پا گذاردن بر سر افلاك و نه گنبد میناست، و اینجاست كه سالك می تواند با افتخار خود را بالاتر و برتر از حطام دنیا و زخارف خاكی مشاهده كند و صفات خداوندی را در وجودش متجلی ببیند.

پنجم مرحله توحید:
اكنون عارف به مرحله توحید می رسد، چشم دل باز می كند تا جان بیند. در این حال مشاهده می كند كه در جهان یكی هست و هیچ نیست جز او، و بر هر چه بنگرد او را در وی می بیند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: "ما نظرت فی شیء إلا وما رأیت الله فیه".

در این حال عارف همه چیز و همه جا را از آن جا که مظهر و آفریده اویند، زیبا می بیند و می ستاید.

در این مرحله گاه عارف حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی كه جلوه رخ دوست است دوگانگی می داند، و به مصداق "كنت كنزا مخفیا ..."، معتقد است كه جهان هستی تجلی و جلوه رخ دوست است و هر چه هست اوست و جز او هیچ نیست.

ششم مرحله حیرت:

در این مرحله در دل عاشق و اهل الله در وقت تامل و تفكر و حضور، حیرت و سرگردانی وارد می شود، و در طوفان فكرت و معرفت سرگردان می شود و هیچ باز نداند.
در رهت حیران شدم ای جان من   
بی سرو سامان شدم ای جان من

 

مرحله آخر یا وادی فنا:

این مرحله مرحله نیستی و محو شدن سالك است از خود و بقای اوست در حق. در این حال منیت و خود خواهی
وی به همراه همه صفات مذموم و ناپسند نابود می شود و وجودش زنده می گردد به صفات پسندیده و محمود الهی.
درین مرحله است كه انسان به آزادگی مطلق می رسد.

فنا پایان راه سیر الی الله است، و شروع بقاء بالله و یا شروع سیر فی الله. در این حال است كه انسان متخلق به اخلاق الله می گردد و لیاقت جانشینی خدا را و جایگاه خلیفة اللهی را پیدا می كند و چنان غرق دریای افعال الهی می شود كه نه خود را و نه غیر را اراده ای نبیند جز فعل و اراده و اختیار مطلقه حق تعالی. در اینجا سالك به ایمان كامل می رسد و تسلیم محض است؛ یعنی مسلمان واقعی كه هدف غائی و نهائی اسلام و هر دین توحیدی دیگر تسلیم محض بنده است به اراده و مشیت خداوند.

در سوره شریفه حجرات آیه 14 می خوانیم كه "بادیه نشینان گفتند ایمان آوردیم. بگو ایمان نیاوردید و لكن بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان به دلهای شما وارد نشده است."

#هفت_شهر_عشق#عطار

@pathwaystogod



 
هفت شهر عشق "
تا تمام نشوی به کمال نخواهی رسید .
هر چه بیشتر تو را بشکنند ، بهتر فُرم آدمی خواهی گرفت .
پس بشکن و بمیر در خود و خود را مبین .
در پله عشق قرار بگیر ، در این پله هر چه بنوشی ، تشنه تر می شوی و خاصیت عشق این است : عطش ، عطش ، عطش .
و به دنبال رفع عطش : رفتن و رفتن و رفتن .
در این راه مقصدی نداری و همه بودنت در مسیر معنا می شود . << موجیم و وصل ما از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است رفتن ، رسیدن است >> تا هیچ نشوی و هیچ نخواهی ، همچنان از طلب و عطش خواهی سوخت .
پس تمرین کن که هیچ نخواهی ، آخرین مرحله عشق مقام فقر و فنا است .
هفت شهر عشق :
1- طلب: آن زمان که بنده از هر راهی خدا را جستجو می کند و خدا را می طلبد.
2- عشق : زمانی که عشقی زمینی دل بنده را می برد و دل خالی می شود .
3- معرفت : در فراق و وصال این عشق ، سالک به معرفت و شناخت حقیقت می رسد .
4- استغناء : در فراق یار می سوزد و خاکستر می شود و از مجاز بی نیاز می شود .
5- توحید : به درک یکی بودن می رسد . وحدت عالم بالا و عالم پایین .
6- حیرت : متحیّر از وسعت وجودی خود ، سرگشته و حیران از شخصیت جدید خود.

7- فقر و فنا : نیست شدن و غرق شدن در دریای بیکران حق و مثل مرده بر سطح آب : تسلیم تسلیم .
بی نیازی در اوج نیاز
بی تمنایی در اوج تمنا
مردن در حیاتی جاودان
از بشکن ارباب رب آمد پدید این انجمن
بشکست آن ربّانیت آمد پدید این ما و من
ویران کن و بشکن مرا ، خرد و خرابم کن خدا
ویرانه باید گشت تا آباد گردد این وطن .
باید شکست و پر زد ، راز پرکشیدن به آفاق
شکستن و خرد شدن است :
تا مرز غبار شدن آنگاه که بی وزن شدی پرواز خواهی کرد .
دریای بی ساحل به آرامش نمیرسد !!!!
#هفت_شهر_عشق #کمال_معنوی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
مراحل هفتگانه ی سیر و سلوک؛



عطار مراحل هفتگانه سير و سلوك و طلب حقيقت و رسيدن به درجات عاليه خود سازی تا آگاهی كامل و رسيدن به ديدار روی دوست در نظر گرفته است:

۱. طلب
۲. عشق
۳. معرفت
۴. استغناء
۵. توحيد
۶. حيرت
۷. فنا يا فناء فی الله.

اين هفت وادی در منطق الطير به این شکل بیان شده:

گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی درگه است

۱. وادی طلب:

طلب آتشی است که به عنایت خداوند در جان سالک می افتد و شوقی عظیم برای دریافت حقیقت جان سالک را فرا میگیرد.
در اين وادی سالك راه حقيقت، بايد مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد.
در همه حال و همه جا يار را بجويد و به دنبال او كه در درون وی است، كند و كاو و جستجو نمايد.
اين وادی وادی پر خطری است ولی سالك نبايد وحشتی به دل راه دهد؛ او باید سر تا پا تسليم رضای او باشد و بكوشد تا او را در پیدا و پنهان بيابد كه عاقبت جوينده يابنده بود.

۲. وادی عشق:

درين وادی وجود طالب و سالك مالامال از عشق و شوق و مستی می گردد.
او چون صراحی لبريز می شود. عشق وجودش را چنان پر می سازد كه يكسره آتش سوزان می شود و در تب و تاب می افتد.
عشق به پروردگار به صورت عشق به همه مظاهر هستی كه جلوه رخ دوست هستند، نمودار می گردد و در عين سوز و گداز و اشتعال درون، سر تا پا خوبی و صفا و صلح و آشتی می گردد.
می سوزد و به ياد دوست، همه كس و همه چيز را دوست می دارد.
در اين حال سالك خود را در مسير و جريان كل كاينات می بيند و با تمام ذرات هستی همراه و همراز می گردد.

۳. وادی معرفت:

اینجا وادی شناخت است. به نظر عرفا اصل معرفت در شناخت خداوند است و به قول هجويری كه در كشف المحجوب مي فرمايد:
"معرفت حيات دل بود به حق،
و اِعراض سر جز از حق،
و ارزش هر كس به معرفت بود
و هر كه را معرفت نبود بی قيمت بود"

در این وادی عارف نسبت به نفس خود و ذات حقيقت شناخت پيدا می كند و چشم دل و جان، چشم سر و چشم درونی وی باز می شود و بنا به تعبيری در اينجاست كه عارف پاكدل، چشم جانش به حقايق و رموزِ دستورهای دين و هدف انبياء باز می گردد.

۴. وادی استغنا

درين مرحله صوفی و سالك چنان به «او» متكی می گردد كه از همه چيز و همه كس جز او بی نياز می گردد.
او خود را در كوی امن و رجا مستغنی می يابد و از همه مال و مقام و جلوه های وسوسه انگيز زندگی بيكباره دل می كند و طمع می برد.
اين وادی پشت پا زدن به هوس ها و جلوه های دنيايی، پا گذاردن بر سر افلاك و نه گنبد ميناست و اينجاست كه سالك می تواند با افتخار خود را بالاتر و برتر از عالم خاكی مشاهده كند و صفات خداوندی را در وجودش متجلی ببيند.

۵. وادی توحيد:

اكنون عارف به وادی توحيد می رسد

چشم دل باز کن كه جان بينی
آنچه نا دیدنی است آن بینی

در اين وادی چشم دل وی باز میشود، موحّد شده و وحدت عالم را رویت میکند.
او مشاهده می كند كه در جهان «يكی هست و هيچ نيست جز او» و بر هر چه می نگرد او را در وی می بيند.
در اين حالت عارف همه چيز و همه جا را چون مظهر و آفريده اويند زيبا می بيند و می ستايد و به قول باباطاهر:

به دريا بنگرم دريا ته بينم
به صحرا بنگرم صحرا ته بينم

به هر جا بنگرم كوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته بينم

وی حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی كه جلوه رخ دوست است دوگانگی و دوئیت می داند.

۶. وادی حيرت:

در اين مرحله در دل عاشق و اهل الله در وقت تامل و تفكر و حضور، حيرت و سرگردانی وارد می شود و آنگاه او چنان متحير می شود که راه تفکر بسته میشود.
سالک به هر چیز می نگرد او را معرفتی جدید دست میدهد و سرگشته تر و حیرانتر زده تر از قبل میشود او در طوفان معرفت سرگردان می شود و در وادی حیرت مقیم.

۷. وادی فنا:
.
اين مرحله مرحله نيستی و محو شدن سالك است از خود است و بقای در حق.
در اين حال منيّت و خود خواهی وی به همراه همه صفات مذموم و ناپسند نابود می شود و وجودش زنده می گردد به صفات پسنديده و محمود الهی.
ابوسعيد ابوالخير مي فرمايد: «زندان مرد، بود مرد است»
درين مرحله است كه انسان به آزادگی مطلق می رسد .
فنا پايان راه سير الی الله است و شروع بقاء بالله و يا شروع سير فی الله.
در اين حال است كه انسان متخلق به اخلاق الله می گردد و لياقت جانشينی خدا را و جايگاه خليفه الهی را پيدا می كند.
و چنان غرق دريای افعال الهی می شود كه نه خود را و نه غير را اراده ای نبيند جز فعل و اراده و اختيار مطلقه حق تعالی.
در اينجا سالك به ايمان كامل می رسد و تسليم محض است.
يعنی مسلمان واقعی كه هدف غائی و نهائی اسلام و هر دين توحيدی ديگر است، تسليم محض بنده است به اراده و مشيت او.
#هفت_شهر_عشق#عطار#منطق_الطیر

@pathwaystogod
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 هفت شهر عشق 🎆

عطار سیر و سلوک و سیر الی الله را هفت مرحله دانسته، که عبارت است از طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت و فنا؛ یعنی بقاء در ذات او یا فناء فی الله.

این هفت وادی را عطار در منطق الطیر چنین بیان کرده است: گفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی درگه است.

اول مرحله طلب:

در این مرحله سالک راه حقیقت باید مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد و در همه حال و همه جا یار را بجوید و به دنبال او که در درون وی است، کند و کاو و جستجو نماید؛ این وادی وادی پر خطری است ولی سالک نباید وحشتی به دل راه دهد؛ سر تا پا تسلیم رضای او باشد و بکوشد تا بیابد که عاقبت، جوینده یابنده بود:
چون فرود آیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صد تعب.

دوم مرحله عشق:

درین وادی وجود طالب و سالک مالامال از عشق و شوق و مستی می گردد؛ عشق وجودش را چنان پر می سازد که یکسره آتش سوزان می شود و در تب و تاب می افتد؛ عشق به پروردگار به صورت عشق به همه مظاهر هستی که جلوه رخ دوست هستند، نمودار می گردد و در عین سوز و گداز و اشتعال درون سر تا پا خوبی و صفا و صلح و آشتی می گردد؛ سالک در این مرحله می سوزد و به یاد دوست، همه کس و همه چیز را دوست می دارد.

درین حال سالک خود را در مسیر و جریان کل کاینات می بیند و با تمام ذرات هستی همراه و همراز می گردد.
زنده دل باید درین ره مرد کار
تا کند در هر نفس صد جان نثار

سوم مرحله معرفت:

عبارت است از شناخت و به نظر عرفا اصل معرفت، شناخت خداوند است؛ ارزش هر کس به معرفت بود و هر که را معرفت نبود بی قیمت بود؛ نسبت به نفس خود و ذات حقیقت شناخت پیدا می کند و چشم دل و جان وی، چشم سر و چشم درونی وی باز می شود؛ عارف پاکدل چشم جانش به حقایق و رموز دستورهای دین و هدف انبیاء باز می گردد.

چهارم مرحله استغنا:

درین مرحله عارف و سالک چنان به خداوند متکی می گردد که از همه چیز و همه کس جز او بی نیاز می گردد، و خود را در کوی امن و رجا مستغنی می یابد و از همه مال و مقام و جلوه های وسوسه انگیز زندگی بیکباره دل می کند و طمع می برد.

و این مرحله رسیدن به فقر سلوکی است که استغنای کامل و بی نیازی به همه چیز است، و این همان است که پیامبر اکرم می فرمود: "الفقر فخری"؛ رسیدن به این مرحله و پشت پا زدن به هوس ها و جلوه های دنیایی، پا گذاردن بر سر افلاک و نه گنبد میناست، و اینجاست که سالک می تواند با افتخار خود را بالاتر و برتر از حطام دنیا و زخارف خاکی مشاهده کند و صفات خداوندی را در وجودش متجلی ببیند.

❄️🌨🔮🌨❄️

#هفت_شهر_عشق #عطار #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 هفت شهر عشق 🎆
⚜️قسمت دوم:

پنجم مرحله توحید:

اكنون عارف به مرحله توحید می رسد، چشم دل باز می كند تا جان بیند؛ در این حال مشاهده می كند كه در جهان یكی هست و هیچ نیست جز او، و بر هر چه بنگرد او را در وی می بیند؛ حضرت علی علیه السلام می فرماید: «ما نظرت فی شیء إلا وما رأیت الله فیه»؛ در این حال عارف همه چیز و همه جا را از آن جا که مظهر و آفریده اویند، زیبا می بیند و می ستاید.

در این مرحله گاه عارف حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی كه جلوه رخ دوست است دوگانگی می داند، و به مصداق «كنت كنزا مخفیا ...»، معتقد است كه جهان هستی تجلی و جلوه رخ دوست است و هر چه هست اوست و جز او هیچ نیست.

ششم مرحله حیرت:

در این مرحله در دل عاشق و اهل الله در وقت تامل و تفكر و حضور، حیرت و سرگردانی وارد می شود، و در طوفان فكرت و معرفت سرگردان می شود و هیچ باز نداند؛
در رهت حیران شدم ای جان من
بی سرو سامان شدم ای جان من.

مرحله آخر یا وادی فنا:

این مرحله مرحله نیستی و محو شدن سالك است از خود و بقای اوست در حق؛ در این حال منیت و خود خواهی وی به همراه همه صفات مذموم و ناپسند نابود می شود و وجودش زنده می گردد به صفات پسندیده و محمود الهی؛ درین مرحله است كه انسان به آزادگی مطلق می رسد.

فنا پایان راه سیر الی الله است، و شروع بقاء بالله و یا شروع سیر فی الله؛ در این حال است كه انسان متخلق به اخلاق الله می گردد و لیاقت جانشینی خدا را و جایگاه خلیفة اللهی را پیدا می كند و چنان غرق دریای افعال الهی می شود كه نه خود را و نه غیر را اراده ای نبیند جز فعل و اراده و اختیار مطلقه حق تعالی؛ در اینجا سالك به ایمان كامل می رسد و تسلیم محض است؛ یعنی مسلمان واقعی كه هدف غائی و نهائی اسلام و هر دین توحیدی دیگر تسلیم محض بنده است به اراده و مشیت خداوند.

در سوره شریفه حجرات آیه 14 می خوانیم كه «بادیه نشینان گفتند ایمان آوردیم؛ بگو ایمان نیاوردید و لكن بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان به دل های شما وارد نشده است».

❄️🌨🔮🌨❄️

#هفت_شهر_عشق #عطار #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot