Pathwaystogod
1.63K subscribers
6.61K photos
496 videos
153 files
204 links
اسرار درون ومديتيشن، چاکرا و کالبدها،حقایق روانشناسی ،تعالیم معنوی و عرفانی......
Download Telegram
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 مراقبه در عرفان و مراتب آن 🎆

در مراقبه نسبت به گناه و آلودگى ها، در آغاز راه كه سالك هنوز اراده و تقواى راسخ و مستحكمى ندارد، با شناختى كه از ضعف ها و آسيب پذيرى هاى خود دارد، از حضور در صحنه هايى كه مي‌داند زمينه ى مساعدى براى لغزش او مى باشند و احتمال آلوده شدنش به معصيت در آن محيط ها زياد است، بايد حتّي‌الامكان اجتناب كند تا دچار لغزش و گناه نشود. و اگر در موردى، در عين نفرت و انزجار از بودن در چنان محيط هايى، وادار و ناچار به حضور شد، بايد به خدا پناه ببرد و با اقرار و اعتراف به ضعف خود در پيشگاه الهى، از خداوند براى نلغزيدن به ورطه ى گناه و پليدى، مدد بطلبد و در طول مدّت حضور در آن محيط، به‌دقّت مراقب حالات و رفتار خويش باشد و ظاهر و باطن خود را به طور مضاعف تحت كنترل گيرد تا به مدد الهى از آلودگى به معصيت مصون بماند. حالت مراقبه ى چنين شخصى را به كسى مى توان تشبيه كرد كه در حالى كه مي‌داند كف كفشش عاج ندارد و كاملاً صاف است، مى خواهد روى زمين يخ زده و لغزنده‌اى راه برود. چنين شخصى با دقّت و حساب شده گام برمي‌دارد و با تمام وجود مراقب قدم گذاردن خود است.

با استمرار مراقبه، دستاوردهاى ارزشمندى نصيب سالك مى شود كه به مهمترين آنها اشاره مى كنيم.

1- مراقبه در آغاز با نوعى تقلّا و زحمت عبد انجام مى شود. امّا در صورت استمرار، به تدريج ملكه ى مراقبه در روح شخص ايجاد مى شود و در پى آن، بدون زحمت و تقلّا، شخص دائماً مراقب ظاهر و باطن خود است و درون و برون خويش را در كنترل دارد.

2- استمرار مراقبه، روح تقوا و ورع را در درون شخص ايجاد مى كند و اراده ى ايمانى او را براى پايدارى در مسير پاكى ها و نيكى ها استحكام مى بخشد؛ به نحوى كه شخص قادر مى شود به‌آسانى بر تمنّيات نفسانى و وساوس شيطانى غلبه كند و در راه طاعت و بندگى خداى متعال ثابت قدم بماند.

3- با استمرار مراقبه، به تدريج سطح مراقبه ى سالك بالا مي‌رود. مراقبه ى سالك در ابتدا محدود به عدم ارتكاب معصيت، يعنى ترك نكردن واجب و انجام ندادن حرام است. در مرتبه ى بعد سالك مراقبت مى كند فكر معصيت به ذهن و دل او راه پيدا نكند و اگر در موردى انديشه ى آلوده‌اى به ذهن و دل او خطور كرد، بي‌درنگ آن را از وجود خود بيرون كند. در مرحله ى بعد سالك از انجام آنچه حرمت آن قطعى نيست، امّا شبهه ناك است و احتمال حرام بودن دارد، خويشتن را مراقبت مى كند. پرهيز از شبهه به منزله ى مراعات حاشيه ى امنيتى براى نيفتادن در پرتگاه گناه و حرام است.

از آن پس، مراقب خويش است كه مرتكب مكروهى نشود و يا عمل مستحبّى را از دست ندهد. در پى آن، مراقبت مىكند به قصد لذّت جويى و بر اساس تجمّل گرايى و تنوّع طلبى، بيش از حدّ رفع ضرورت هاى واقعى، به مباحات نپردازد و فرصت گرانبها و تجديدناپذير عمر را در امورى كه هيچ سازندگى و نقش مثبتى در ترقّى و تعالى او ندارد، صرف نكند. در گام بعد، مراقب خويش است كه در عرصه ى انتخاب و عمل، بين امورى كه جايز و مباحند، تنها با معيار رضايت الهى، انتخاب و فقط براى جلب رضايت خداوند، اقدام كند و بر اساس هواى خويش انتخاب و براى تأمين خواسته ى نفس و يا جلب رضايت خلق اقدام نكند. درنهايت، مراقبه به مرحله‌اى مي‌رسد كه شخص مراقب است جز خدا چيزى و كسى به دل او راه نيابد و انديشه و توجّه او را به خود مشغول نكند.

❄️🌨🔮🌨❄️

#عرفان_و_مراقبه #مراتب_مراقبه #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 مراقبه ونتایج آن 🎆

در اثر مراقبه ي تام و اهتمام شديد به آن به تدريج چهار عالم بر سالک کشف خواهد شد:

عالم اول: توحيد افعال است. يعني در ابتدا او درک مي کند که همه ي اعمالي که با اعضا و جوارح انجام مي دهد، همه مستند به نفس خودش است و سپس مي فهمد که نفس او قائم به ذات حق است و دريچه ي فيض و رحمت او، پس همه ي افعالي که در جهان خارج تحقق مي يابد به ذات مقدس حق استناد دارد.

عالم دوم: توحيد صفات است که عبارت از اين است که سالک آنچه را با حواس خود درک و مشاهده مي کند، همه را مستند به خدا مي يابد.

عالم سوم: توحيد در اسماء است که عبارت از اين است صفات را قائم به ذات درک کند، مثلاً عالميت، قادريت، سمعيت، و بصيرت خود را در خدا دانسته و در مي يابد که در همه ي عوالم قادر و عالم و سميع و بصير وحي فقط خداوند جل جلاله است.

عالم چهارم: توحيد در ذات است که به واسطه ي تجليات ذاتيه بر سالک مکشوف مي شود. يعني درک مي کند که ذاتي که همه ي افعال و صفات و اسما به آن مستند است، ذات واحد است. در اين مرحله توجه و مشهودش فقط ذات است و فقط خدا را مي شناسد و بس.

سالک در هر يک از عوالم چهارگانه ي فوق مقداري از اثر وجودي خود را از دست مي دهد تا بالاخره اصل وجود و هستي خود را گم مي کند. در عالم اول که به مقام فناي در فعل مي رسد مي فهمد که فعل از او سر نمي زند بلکه از خداست در اينجا تمام آثار فعلي خود را از دست مي دهد.

در عالم دوم چون به تجلي صفاتي مي فهمد که علم و قدرت و ساير صفات انحصاراً اختصاص به ذات حق سبحانه تعالي دارد. در اينجا صفات خود را از دست مي دهد و آن ها را گم مي کند و ديگر در خود نمي يابد و در عالم سوم چون تجلي اسمايي مي شود، ادراک مي کند که عالم و قادر اوست جل و جلاله، در اينجا، اسماء خود را گم مي کند و ديگر در خود نمي يابد. در عالم چهارم که تجلي ذاتي است وجود خود را گم مي کند و ذات خود را از دست مي دهد و ديگر ابداً خود را نمي يابد و ذات، ذات مقدس حضرت خداوند است.

اين مرحله از شهود يعني تجلي ذاتي را عرفا تعبير به «عنقا» و«سيمرغ» مي نمايند چه او موجودي است که هرگز صيد احدي نخواهد شد. سيمرغ آن ذات بحت و وجود صرف است که از آن به «عالم عمي» و «کنز مخفي» و «غيب الغيوب» و «ذات ما لا اسم له و لا رسم له» تعبير مي کنند

❄️🌨🔮🌨❄️

#مراقبه_و_نتایج_آن #عوالم_سلوکى #عرفان_و_مراقبه #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot