نام #کوروش_بزرگ و زندگی اش ، در یکی از کهن ترین تواریخ عمومی جهان ، یعنی تاریخ طبری .
http://telegram.me/parsomad
http://telegram.me/parsomad
نام #کوروش_بزرگ و زندگی اش ، در یکی از کهن ترین تواریخ عمومی جهان ، یعنی تاریخ طبری .
جلد دوم ترجمه تاریخ طبری ، مترجم ابوالقاسم پاینده ، برگه ۸۱ : « از پیش گفتیم که چرا گروهی از اسیران بنی اسرائیل که بخت النصر با خود به بابل برده بود به بیت المقدس بازگشتند. و این به روزگار کوروش پسر اخشویرش بود که از جانب بهمن پسر اسفندیار پادشاهی بابل داشت و چهار سال پس از وی نیز از جانب خمانی شاه آنجا بود و خمانی پس از مرگ کوروش پسر اخشویرش بیست و شش سال پادشاه بود و همه پادشاهی وی سی سال بود و مدت ویرانی بیت المقدس از آن وقت که بخت النصر آن را ویران کرد تا وقتی که آباد شد چنانکه اهل کتب قدیم و عالمان اخبار گفته اند هفتاد سال بود که بعضی به روزگار بهمن پسر اسفندیار پسر بشتاسب پسر لهراسب بود و بعضی دیگر به روزگار خمانی بود چنانکه در این کتاب آوردیم .
به پندار بعضی ها کوروش همان بشتاسب بود و بعضی دیگر منکر این سخن شده اند و گویند کیارش عموی جد بشتاسب بود ، یعنی کیارش برادر کیکاوس پسر کیسه پسر کیقباد بزرگ بود و بشتاسب شاه پسر کی لهراسب پسر کبوجی پسر کیمنوش پسر کیکاوس پسر کیسه پسر کیقباد بزرگ بود .
گویند : کیارش هرگز از جانب کیکاوس و کیخسرو پسر سیاوخش و از جانب لهراسب پادشاه نبود ، بلکه در خوزستان ( در متن عربی هم خوزستان آمده است ) و نواحی مجاور آن از سرزمین بابل فرمانروایی داشت و بسیار بزیست و والا قدر بود .
و چون بیت المقدس را آباد کرد و بنی اسرائیل به آنجا بازگشتند ، عزیز نیز با آنها بود و از پیش حکایت او و حکایت بنی اسرائیل را آورده ام و پیش از آن و بعد از آن پادشاه بنی اسرائیل از جانب شاهان ایران معین میشد که یا مردی از پارسیان بود یا یکی از اسرائیلیان بود تا وقتی که ناحیه ایشان به یونانیان و رومیان رسید که اسکندر وقتی دارا ( داریوش سوم ) را بکشت ، بر این ناحیه تسلط یافت و همه مدت آن چنانکه گفته اند هشتاد و هفت سال بود » .
همچنین در برگه های ۶۳ ، ۶۴ و ۶۵ همین کتاب از کوروش ، داریوش و ... هرچند آشفته ، یاد شده است .
: اگر منابع یونانی ، سنگنوشته های هخامنشی ، الواح گلی بابلی و کتاب تورات را بکنار بگذاریم ، ﺍﺯ ﻣﻮﺭﺧﯿﻦ ﺳﺪﻩﻫﺎﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ، ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﺮﺝ اﺑﻦ ﻋﺒﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ « ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺍﻟﺪﻭﻝ » ﻭ ﺍﺑﻮﺭﯾﺤﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻧﯽ ﺩﺭ « ﺁﺛﺎﺭ ﺍﻟﺒﺎﻗﯿﻪ » ﻧﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ «ﮐﻮﺭُﺵ » ، ﻣﺴﻌﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ « ﮐﻮﺭُﺱ » ، ﻃﺒﺮﯼ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﻟﺮﺳﻞ ﻭ ﺍﻟﻤﻠﻮﮎ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺛﯿﺮ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﮐﺎﻣﻞ « کِیرَش » ﻭ ﺣﻤﺰﻩ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﻨﯽ ﻣﻠﻮﮎ ﺍﻻﺭﺽ ﻭ ﺍﻻﻧﺒﯿﺎ « ﮐﻮﺭﻭﺵ » ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﻧﺪ.
http://telegram.me/parsomad
جلد دوم ترجمه تاریخ طبری ، مترجم ابوالقاسم پاینده ، برگه ۸۱ : « از پیش گفتیم که چرا گروهی از اسیران بنی اسرائیل که بخت النصر با خود به بابل برده بود به بیت المقدس بازگشتند. و این به روزگار کوروش پسر اخشویرش بود که از جانب بهمن پسر اسفندیار پادشاهی بابل داشت و چهار سال پس از وی نیز از جانب خمانی شاه آنجا بود و خمانی پس از مرگ کوروش پسر اخشویرش بیست و شش سال پادشاه بود و همه پادشاهی وی سی سال بود و مدت ویرانی بیت المقدس از آن وقت که بخت النصر آن را ویران کرد تا وقتی که آباد شد چنانکه اهل کتب قدیم و عالمان اخبار گفته اند هفتاد سال بود که بعضی به روزگار بهمن پسر اسفندیار پسر بشتاسب پسر لهراسب بود و بعضی دیگر به روزگار خمانی بود چنانکه در این کتاب آوردیم .
به پندار بعضی ها کوروش همان بشتاسب بود و بعضی دیگر منکر این سخن شده اند و گویند کیارش عموی جد بشتاسب بود ، یعنی کیارش برادر کیکاوس پسر کیسه پسر کیقباد بزرگ بود و بشتاسب شاه پسر کی لهراسب پسر کبوجی پسر کیمنوش پسر کیکاوس پسر کیسه پسر کیقباد بزرگ بود .
گویند : کیارش هرگز از جانب کیکاوس و کیخسرو پسر سیاوخش و از جانب لهراسب پادشاه نبود ، بلکه در خوزستان ( در متن عربی هم خوزستان آمده است ) و نواحی مجاور آن از سرزمین بابل فرمانروایی داشت و بسیار بزیست و والا قدر بود .
و چون بیت المقدس را آباد کرد و بنی اسرائیل به آنجا بازگشتند ، عزیز نیز با آنها بود و از پیش حکایت او و حکایت بنی اسرائیل را آورده ام و پیش از آن و بعد از آن پادشاه بنی اسرائیل از جانب شاهان ایران معین میشد که یا مردی از پارسیان بود یا یکی از اسرائیلیان بود تا وقتی که ناحیه ایشان به یونانیان و رومیان رسید که اسکندر وقتی دارا ( داریوش سوم ) را بکشت ، بر این ناحیه تسلط یافت و همه مدت آن چنانکه گفته اند هشتاد و هفت سال بود » .
همچنین در برگه های ۶۳ ، ۶۴ و ۶۵ همین کتاب از کوروش ، داریوش و ... هرچند آشفته ، یاد شده است .
: اگر منابع یونانی ، سنگنوشته های هخامنشی ، الواح گلی بابلی و کتاب تورات را بکنار بگذاریم ، ﺍﺯ ﻣﻮﺭﺧﯿﻦ ﺳﺪﻩﻫﺎﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ، ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﺮﺝ اﺑﻦ ﻋﺒﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ « ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺍﻟﺪﻭﻝ » ﻭ ﺍﺑﻮﺭﯾﺤﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻧﯽ ﺩﺭ « ﺁﺛﺎﺭ ﺍﻟﺒﺎﻗﯿﻪ » ﻧﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ «ﮐﻮﺭُﺵ » ، ﻣﺴﻌﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ « ﮐﻮﺭُﺱ » ، ﻃﺒﺮﯼ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﻟﺮﺳﻞ ﻭ ﺍﻟﻤﻠﻮﮎ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺛﯿﺮ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﮐﺎﻣﻞ « کِیرَش » ﻭ ﺣﻤﺰﻩ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﻨﯽ ﻣﻠﻮﮎ ﺍﻻﺭﺽ ﻭ ﺍﻻﻧﺒﯿﺎ « ﮐﻮﺭﻭﺵ » ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﻧﺪ.
http://telegram.me/parsomad
Telegram
گذرگاه تاریخ
گریزی بر رویدادهای تاریخی ایران و جهان
نام #کوروش_بزرگ و زندگی اش ، در یکی از کهن ترین تواریخ عمومی جهان ، یعنی تاریخ طبری .
http://telegram.me/parsomad
http://telegram.me/parsomad
✅🔴 روایت مرگ #کوروش بزرگ برپایه #گزنفون ...... یک روایت دیگه هم درباره مرگ کوروش بزرگ هست که بیشتر به افسانه شباهت داره ، و اونم اینه که ماساگت ها ، کوروش رو کشتن .... اما دشمنان تاریخ ایران از سر کینه و دشمنی ، خیلی وقیحانه ماساگت ها رو به اقوام دیگر ربط میدهند و بدیهیات تاریخ را مورد سوال قرار میدهند ، چون برپایه همه منابع مرجع و معتبر تاریخی ، ماساگت ها یکی از اقوام ایرانی بودند و ساکن شرق دریای خزر بودند.
ﻣﺎﺳﺎﮔﺖ ﯾﺎ ﻣﺎﺳﺎﮊﺕ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﺗﺒﺎﺭ ( بگفته پژوهشگران بزرگی چون : Abaev, V. I و H. W Bailey و Karasulas, Antony و Wilcox, Peter و همچنین Gershevitch, Ilya و Grousset, René و .... ) ﻭ ﯾﮏ ﺗﯿﺮﻩ ﺳﮑﺎﯾﯽ ﻧﯿﻤﻪ ﺻﺤﺮﺍﮔﺮﺩ ﺩﺭ ﺁﺳﯿﺎﯼ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻣﺎﺳﺎﮔﺘﻬﺎ ﺍﺻﻮﻻ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺮﻭﺩﻭﺕ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺨﺸﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺍﺯ #ﺷﺮﻕ ﺩﺭﯾﺎﯼ کاسپین ﻣﯿﺰﯾﺴﺘﻨﺪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ شده اند .
ﻣﺎﺳﺎﮔﺖﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﯿﺮﻩﻫﺎﯼ ﺳﮑﺎﯾﯽ ﻭ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ ﺩﺭﯾﺎ ﮐﺎﺳﭙﯿﻦ ﻭ ﮐﻨﺎﺭﻩٔ ﺭﻭﺩ ﺁﺭﺍﮐﺲ ( ﺳﯿﺮ ﺩﺭﯾﺎ ) ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺍﻧﮕﺎﺭﻩﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻮﺷﺶ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﺮﺏ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﮐﺎﺳﭙﯿﻦ ﺑﮑﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺗﺒﺎﺭﯼ ﻏﯿﺮ ﻫﻨﺪﻭﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﻋﻠﻤﯽ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ. ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺭﻭﺍﯾﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۵۲۹ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﻪ ﻗﺒﺎﯾﻞ ﺳﮑﺎﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﺳﯿﺎﯼ ﻣﺮﮐﺰﯼ ( ﺷﻤﺎﻝ ﺷﺮﻕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ) ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺎﮔﺖﻫﺎ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ . ﻭﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺎﺭﮔﺎﺩ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ .
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻧﺎﻡ ﻣﺎﺳﺎﮔﺖ ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺮﺍﻥ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺳﺎﮔﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ " ﺑﺰﺭﮒ " ﮔﺖ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﯿﺰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﺎﺳﺎﮊﺕﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﺯ ﺳﮑﺎﻫﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻣﻌﻨﯽ ﻧﺎﻣﺸﺎﻥ " ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ " ﮔﺖ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ". ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﺎﺳﺎ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﻧﯿﺰ ﻣﺎﺳﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. نام های ذکر شده از آنها نیز تماما ریشه ایرانی دارد ؛ همچون نام ملکه آنها یعنی " تهم رییش " ( بگفته F. Altheim und R. Stiehl ) : بخش نخست این نام بمعنای دلاور است که در نام های تهمتن ، تهماسب ، تهمورث و ... دیده میشود.
http://telegram.me/parsomad
ﻣﺎﺳﺎﮔﺖ ﯾﺎ ﻣﺎﺳﺎﮊﺕ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﺗﺒﺎﺭ ( بگفته پژوهشگران بزرگی چون : Abaev, V. I و H. W Bailey و Karasulas, Antony و Wilcox, Peter و همچنین Gershevitch, Ilya و Grousset, René و .... ) ﻭ ﯾﮏ ﺗﯿﺮﻩ ﺳﮑﺎﯾﯽ ﻧﯿﻤﻪ ﺻﺤﺮﺍﮔﺮﺩ ﺩﺭ ﺁﺳﯿﺎﯼ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻣﺎﺳﺎﮔﺘﻬﺎ ﺍﺻﻮﻻ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺮﻭﺩﻭﺕ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺨﺸﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺍﺯ #ﺷﺮﻕ ﺩﺭﯾﺎﯼ کاسپین ﻣﯿﺰﯾﺴﺘﻨﺪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ شده اند .
ﻣﺎﺳﺎﮔﺖﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﯿﺮﻩﻫﺎﯼ ﺳﮑﺎﯾﯽ ﻭ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ ﺩﺭﯾﺎ ﮐﺎﺳﭙﯿﻦ ﻭ ﮐﻨﺎﺭﻩٔ ﺭﻭﺩ ﺁﺭﺍﮐﺲ ( ﺳﯿﺮ ﺩﺭﯾﺎ ) ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺍﻧﮕﺎﺭﻩﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻮﺷﺶ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﺮﺏ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﮐﺎﺳﭙﯿﻦ ﺑﮑﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺗﺒﺎﺭﯼ ﻏﯿﺮ ﻫﻨﺪﻭﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﻋﻠﻤﯽ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ. ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺭﻭﺍﯾﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۵۲۹ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﻪ ﻗﺒﺎﯾﻞ ﺳﮑﺎﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﺳﯿﺎﯼ ﻣﺮﮐﺰﯼ ( ﺷﻤﺎﻝ ﺷﺮﻕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ) ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺎﮔﺖﻫﺎ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ . ﻭﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺎﺭﮔﺎﺩ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ .
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻧﺎﻡ ﻣﺎﺳﺎﮔﺖ ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺮﺍﻥ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺳﺎﮔﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ " ﺑﺰﺭﮒ " ﮔﺖ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﯿﺰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﺎﺳﺎﮊﺕﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﺯ ﺳﮑﺎﻫﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻣﻌﻨﯽ ﻧﺎﻣﺸﺎﻥ " ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ " ﮔﺖ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ". ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﺎﺳﺎ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﻧﯿﺰ ﻣﺎﺳﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. نام های ذکر شده از آنها نیز تماما ریشه ایرانی دارد ؛ همچون نام ملکه آنها یعنی " تهم رییش " ( بگفته F. Altheim und R. Stiehl ) : بخش نخست این نام بمعنای دلاور است که در نام های تهمتن ، تهماسب ، تهمورث و ... دیده میشود.
http://telegram.me/parsomad
Telegram
گذرگاه تاریخ
گریزی بر رویدادهای تاریخی ایران و جهان
چه کسانی معتقدن ذوالقرنین که در قرآن آمده است همان #کوروش_بزرگ است؟
"ابوالکلام آزاد" متفکر هندوستانی در کتاب ذوالقرنین یا #کوروش کبیر که یکی از معروفترین آثار او برای ایرانیان تفسیر او از ذوالقرنین است که برای اولین بار ثابت کرد ذوالقرنین همان کوروش کبیر است. دکتر "عبد المنعم النمر" بالاترین مقام دینی (وزیر اوقاف و امور دینی #مصر) و بزرگترین چهره #اسلام شناس معاصر در مصر که در مجله العرب شماره ۱۸۴ پس از بیان دلایل ابوکلام آزاد و دلایل مفسرین قبلی نتیجه می گیرد که ابوکلام در مورد کوروش کبیر و ذوالقرنین استدلالهای منطقی ارایه کرده است که مورد توجه جهان عرب قرار گرفت.
سیّد ابوالأعلی مودودی یک روزنامهنگار، حکیم الهی، مسلمان طرفدار احیای مذهبی و فیلسوف سیاسی، و نیز یک متفکر اسلامگرای قرن بیستم در هندوستان و پاکستان بود. او همچنین یک شخصیت سیاسی در پاکستان بود، و مؤسس جماعت اسلامی، حزبی که معتقد به لزوم احیای اسلام واقعی است.
سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان، فقیه، فیلسوف و مفسر قرآن، شیعه و ایرانی است. اهمیت وی به جهت زنده کردن حکمت و فلسفه و تفسیر در حوزههای تشیع بعد از دورهٔ صفویه بودهاست.
مکارم شیرازی
سلطان حسین
نورعلی تابنده گنابادی
ذوالقرنین در کتاب عهد عتیق
در کتاب دانیال، دانیال نبی در رؤیا چنین میبیند:
دیدم که ناگاه قوچی نزد نهر ایستاده بود که دو شاخ داشت و شاخهایش بلند بود ویکی از دیگری بلندتر و بلندترین آنها آخربرآمد؛ و قوچ را دیدم که به سمت باختر و شمال و جنوب شاخ میزد و هیچ وحشی با او مقاومت نتوانست کرد و کسی نبود که از دستش رهایی دهد و برحسب رای خود عمل نموده، بزرگ میشد.
در متن عبری واژه "קרנים" (قرنیم) به معنی "دوشاخ" استفاده شدهاست.
در ادامه در کتاب دانیال میخوانیم: جبرئیل بر او آشکار گشت و خوابش را چنین تعبیر نمود:قوچ صاحب دو شاخ که دیدی پادشاهان ماد و پارس است. در ترجمه عربی کتاب مقدس نام ذوالقرنین در همین فراز آمدهاست:
ترجمه ون دایک:أَمَّا الْکَبْشُ الَّذِی رَأَیْتَهُ ذَا الْقَرْنَیْنِ فَهُوَ مُلُوکُ مَادِی وَفَارِسَ
ترجمه فارسی قدیم: اما آن قوچ صاحب دو شاخ که آن را دیدی پادشاهان مادیان و فارسیان میباشد.
یهود از بشارت رؤیای دانیال چنین دریافتند که دوران اسارت آنها با قیام یکی از پادشاهان ماد و فارس، و پیروز شدنش بر شاهان بابل، پایان میگیرد، و از چنگال بابلیان آزاد خواهند شد. چیزی نگذشت که کوروش در صحنه حکومت ایران ظاهر شد و کشور ماد و فارس را یکی ساخت، و سلطنتی بزرگ از آن دو پدید آورد، و همانگونه که رویای دانیال گفته بود که آن قوچ شاخهایش را به باختر و شرق و جنوب میزند کوروش کبیر نیز در هر سه جهت فتوحات بزرگی انجام داد. یهود را آزاد ساخت و اجازه بازگشت به اسرائیل را به آنها داد.
در کتاب اشعیا نبی باب ۴۴ شماره ۲۸ چنین میخوانیم: آنگاه در خصوص کوروش میفرماید که شبان من اوست و تمامی مشیتم را به اتمام رسانده به اورشلیم خواهد گفت که بنا کرده خواهی شد.
داستان ذوالقرنین در قرآن در سوره کهف به این شرح آمدهاست:
و از تو درباره ذو القرنین میپرسند. بگو:برای شما از او چیزی میخوانم. (۸۳)
ما او را در زمین مکانت دادیم و راه رسیدن به هر چیزی را به او نشان دادیم. (۸۴) او نیز راه را پی گرفت. (۸۵) تا به غروبگاه خورشید رسید. دید که در چشمهای گِلآلود و سیاه غروب میکند و در آنجا مردمی یافت. گفتیم:ای ذو القرنین، میخواهی عقوبتشان کن و میخواهی با آنها به نیکی رفتار کن. (۸۶) گفت: اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد. آن گاه او را نزد پروردگارش میبرند تا او نیز به سختی عذابش کند. (۸۷) و اما هر کس که ایمان آورد و کارهای شایسته کند،اجری نیکو دارد؛و درباره او فرمانهای آسان خواهیم راند. (۸۸) باز هم راه را پی گرفت. (۸۹) تا به مکان برآمدن آفتاب رسید. دید بر قومی طلوع میکند که غیر از پرتو آن برایشان هیچ پوششی قرار ندادهایم. (۹۰) چنین بود؛و ما بر احوال او احاطه داریم. (۹۱) باز هم راه را پی گرفت. (۹۲) تا به میان دو کوه رسید. در پس آن دو کوه مردمی را دید که گویی هیچ سخنی را نمیفهمند. (۹۳) گفتند: ای ذو القرنین، یأجوج و مأجوج در زمین فساد میکنند. میخواهی خراجی بر خود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدی برآوری؟(۹۴) گفت:آنچه پروردگار من مرا بدان توانایی دادهاست بهتر است. مرا به نیروی خویش مدد کنید،تا میان شما و آنها سدی برآورم. (۹۵) برای من تکههای آهن بیاورید. چون میان آن دو کوه انباشته شد،گفت:بدمید. تا آن آهن را بگداخت؛و گفت:مس گداخته بیاورید تا بر آن ریزم. (۹۶)نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ کنند.(۹۷)
گفت:این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعده پروردگار من در رسد،آن را زیر و زبر کند و وعده پروردگار من راست است.(۹۸)
http://telegram.me/parsomad
"ابوالکلام آزاد" متفکر هندوستانی در کتاب ذوالقرنین یا #کوروش کبیر که یکی از معروفترین آثار او برای ایرانیان تفسیر او از ذوالقرنین است که برای اولین بار ثابت کرد ذوالقرنین همان کوروش کبیر است. دکتر "عبد المنعم النمر" بالاترین مقام دینی (وزیر اوقاف و امور دینی #مصر) و بزرگترین چهره #اسلام شناس معاصر در مصر که در مجله العرب شماره ۱۸۴ پس از بیان دلایل ابوکلام آزاد و دلایل مفسرین قبلی نتیجه می گیرد که ابوکلام در مورد کوروش کبیر و ذوالقرنین استدلالهای منطقی ارایه کرده است که مورد توجه جهان عرب قرار گرفت.
سیّد ابوالأعلی مودودی یک روزنامهنگار، حکیم الهی، مسلمان طرفدار احیای مذهبی و فیلسوف سیاسی، و نیز یک متفکر اسلامگرای قرن بیستم در هندوستان و پاکستان بود. او همچنین یک شخصیت سیاسی در پاکستان بود، و مؤسس جماعت اسلامی، حزبی که معتقد به لزوم احیای اسلام واقعی است.
سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان، فقیه، فیلسوف و مفسر قرآن، شیعه و ایرانی است. اهمیت وی به جهت زنده کردن حکمت و فلسفه و تفسیر در حوزههای تشیع بعد از دورهٔ صفویه بودهاست.
مکارم شیرازی
سلطان حسین
نورعلی تابنده گنابادی
ذوالقرنین در کتاب عهد عتیق
در کتاب دانیال، دانیال نبی در رؤیا چنین میبیند:
دیدم که ناگاه قوچی نزد نهر ایستاده بود که دو شاخ داشت و شاخهایش بلند بود ویکی از دیگری بلندتر و بلندترین آنها آخربرآمد؛ و قوچ را دیدم که به سمت باختر و شمال و جنوب شاخ میزد و هیچ وحشی با او مقاومت نتوانست کرد و کسی نبود که از دستش رهایی دهد و برحسب رای خود عمل نموده، بزرگ میشد.
در متن عبری واژه "קרנים" (قرنیم) به معنی "دوشاخ" استفاده شدهاست.
در ادامه در کتاب دانیال میخوانیم: جبرئیل بر او آشکار گشت و خوابش را چنین تعبیر نمود:قوچ صاحب دو شاخ که دیدی پادشاهان ماد و پارس است. در ترجمه عربی کتاب مقدس نام ذوالقرنین در همین فراز آمدهاست:
ترجمه ون دایک:أَمَّا الْکَبْشُ الَّذِی رَأَیْتَهُ ذَا الْقَرْنَیْنِ فَهُوَ مُلُوکُ مَادِی وَفَارِسَ
ترجمه فارسی قدیم: اما آن قوچ صاحب دو شاخ که آن را دیدی پادشاهان مادیان و فارسیان میباشد.
یهود از بشارت رؤیای دانیال چنین دریافتند که دوران اسارت آنها با قیام یکی از پادشاهان ماد و فارس، و پیروز شدنش بر شاهان بابل، پایان میگیرد، و از چنگال بابلیان آزاد خواهند شد. چیزی نگذشت که کوروش در صحنه حکومت ایران ظاهر شد و کشور ماد و فارس را یکی ساخت، و سلطنتی بزرگ از آن دو پدید آورد، و همانگونه که رویای دانیال گفته بود که آن قوچ شاخهایش را به باختر و شرق و جنوب میزند کوروش کبیر نیز در هر سه جهت فتوحات بزرگی انجام داد. یهود را آزاد ساخت و اجازه بازگشت به اسرائیل را به آنها داد.
در کتاب اشعیا نبی باب ۴۴ شماره ۲۸ چنین میخوانیم: آنگاه در خصوص کوروش میفرماید که شبان من اوست و تمامی مشیتم را به اتمام رسانده به اورشلیم خواهد گفت که بنا کرده خواهی شد.
داستان ذوالقرنین در قرآن در سوره کهف به این شرح آمدهاست:
و از تو درباره ذو القرنین میپرسند. بگو:برای شما از او چیزی میخوانم. (۸۳)
ما او را در زمین مکانت دادیم و راه رسیدن به هر چیزی را به او نشان دادیم. (۸۴) او نیز راه را پی گرفت. (۸۵) تا به غروبگاه خورشید رسید. دید که در چشمهای گِلآلود و سیاه غروب میکند و در آنجا مردمی یافت. گفتیم:ای ذو القرنین، میخواهی عقوبتشان کن و میخواهی با آنها به نیکی رفتار کن. (۸۶) گفت: اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد. آن گاه او را نزد پروردگارش میبرند تا او نیز به سختی عذابش کند. (۸۷) و اما هر کس که ایمان آورد و کارهای شایسته کند،اجری نیکو دارد؛و درباره او فرمانهای آسان خواهیم راند. (۸۸) باز هم راه را پی گرفت. (۸۹) تا به مکان برآمدن آفتاب رسید. دید بر قومی طلوع میکند که غیر از پرتو آن برایشان هیچ پوششی قرار ندادهایم. (۹۰) چنین بود؛و ما بر احوال او احاطه داریم. (۹۱) باز هم راه را پی گرفت. (۹۲) تا به میان دو کوه رسید. در پس آن دو کوه مردمی را دید که گویی هیچ سخنی را نمیفهمند. (۹۳) گفتند: ای ذو القرنین، یأجوج و مأجوج در زمین فساد میکنند. میخواهی خراجی بر خود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدی برآوری؟(۹۴) گفت:آنچه پروردگار من مرا بدان توانایی دادهاست بهتر است. مرا به نیروی خویش مدد کنید،تا میان شما و آنها سدی برآورم. (۹۵) برای من تکههای آهن بیاورید. چون میان آن دو کوه انباشته شد،گفت:بدمید. تا آن آهن را بگداخت؛و گفت:مس گداخته بیاورید تا بر آن ریزم. (۹۶)نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ کنند.(۹۷)
گفت:این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعده پروردگار من در رسد،آن را زیر و زبر کند و وعده پروردگار من راست است.(۹۸)
http://telegram.me/parsomad
Telegram
گذرگاه تاریخ
گریزی بر رویدادهای تاریخی ایران و جهان
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
چه کسانی معتقدن ذوالقرنین که در قرآن آمده است همان #کوروش_بزرگ است؟
"ابوالکلام آزاد" متفکر هندوستانی در کتاب ذوالقرنین یا #کوروش کبیر که یکی از معروفترین آثار او برای ایرانیان تفسیر او از ذوالقرنین است که برای اولین بار ثابت کرد ذوالقرنین همان کوروش کبیر است. دکتر "عبد المنعم النمر" بالاترین مقام دینی (وزیر اوقاف و امور دینی #مصر) و بزرگترین چهره #اسلام شناس معاصر در مصر که در مجله العرب شماره ۱۸۴ پس از بیان دلایل ابوکلام آزاد و دلایل مفسرین قبلی نتیجه می گیرد که ابوکلام در مورد کوروش کبیر و ذوالقرنین استدلالهای منطقی ارایه کرده است که مورد توجه جهان عرب قرار گرفت.
سیّد ابوالأعلی مودودی یک روزنامهنگار، حکیم الهی، مسلمان طرفدار احیای مذهبی و فیلسوف سیاسی، و نیز یک متفکر اسلامگرای قرن بیستم در هندوستان و پاکستان بود. او همچنین یک شخصیت سیاسی در پاکستان بود، و مؤسس جماعت اسلامی، حزبی که معتقد به لزوم احیای اسلام واقعی است.
سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان، فقیه، فیلسوف و مفسر قرآن، شیعه و ایرانی است. اهمیت وی به جهت زنده کردن حکمت و فلسفه و تفسیر در حوزههای تشیع بعد از دورهٔ صفویه بودهاست.
مکارم شیرازی
سلطان حسین
نورعلی تابنده گنابادی
ذوالقرنین در کتاب عهد عتیق
در کتاب دانیال، دانیال نبی در رؤیا چنین میبیند:
دیدم که ناگاه قوچی نزد نهر ایستاده بود که دو شاخ داشت و شاخهایش بلند بود ویکی از دیگری بلندتر و بلندترین آنها آخربرآمد؛ و قوچ را دیدم که به سمت باختر و شمال و جنوب شاخ میزد و هیچ وحشی با او مقاومت نتوانست کرد و کسی نبود که از دستش رهایی دهد و برحسب رای خود عمل نموده، بزرگ میشد.
در متن عبری واژه "קרנים" (قرنیم) به معنی "دوشاخ" استفاده شدهاست.
در ادامه در کتاب دانیال میخوانیم: جبرئیل بر او آشکار گشت و خوابش را چنین تعبیر نمود:قوچ صاحب دو شاخ که دیدی پادشاهان ماد و پارس است. در ترجمه عربی کتاب مقدس نام ذوالقرنین در همین فراز آمدهاست:
ترجمه ون دایک:أَمَّا الْکَبْشُ الَّذِی رَأَیْتَهُ ذَا الْقَرْنَیْنِ فَهُوَ مُلُوکُ مَادِی وَفَارِسَ
ترجمه فارسی قدیم: اما آن قوچ صاحب دو شاخ که آن را دیدی پادشاهان مادیان و فارسیان میباشد.
یهود از بشارت رؤیای دانیال چنین دریافتند که دوران اسارت آنها با قیام یکی از پادشاهان ماد و فارس، و پیروز شدنش بر شاهان بابل، پایان میگیرد، و از چنگال بابلیان آزاد خواهند شد. چیزی نگذشت که کوروش در صحنه حکومت ایران ظاهر شد و کشور ماد و فارس را یکی ساخت، و سلطنتی بزرگ از آن دو پدید آورد، و همانگونه که رویای دانیال گفته بود که آن قوچ شاخهایش را به باختر و شرق و جنوب میزند کوروش کبیر نیز در هر سه جهت فتوحات بزرگی انجام داد. یهود را آزاد ساخت و اجازه بازگشت به اسرائیل را به آنها داد.
در کتاب اشعیا نبی باب ۴۴ شماره ۲۸ چنین میخوانیم: آنگاه در خصوص کوروش میفرماید که شبان من اوست و تمامی مشیتم را به اتمام رسانده به اورشلیم خواهد گفت که بنا کرده خواهی شد.
داستان ذوالقرنین در قرآن در سوره کهف به این شرح آمدهاست:
و از تو درباره ذو القرنین میپرسند. بگو:برای شما از او چیزی میخوانم. (۸۳)
ما او را در زمین مکانت دادیم و راه رسیدن به هر چیزی را به او نشان دادیم. (۸۴) او نیز راه را پی گرفت. (۸۵) تا به غروبگاه خورشید رسید. دید که در چشمهای گِلآلود و سیاه غروب میکند و در آنجا مردمی یافت. گفتیم:ای ذو القرنین، میخواهی عقوبتشان کن و میخواهی با آنها به نیکی رفتار کن. (۸۶) گفت: اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد. آن گاه او را نزد پروردگارش میبرند تا او نیز به سختی عذابش کند. (۸۷) و اما هر کس که ایمان آورد و کارهای شایسته کند،اجری نیکو دارد؛و درباره او فرمانهای آسان خواهیم راند. (۸۸) باز هم راه را پی گرفت. (۸۹) تا به مکان برآمدن آفتاب رسید. دید بر قومی طلوع میکند که غیر از پرتو آن برایشان هیچ پوششی قرار ندادهایم. (۹۰) چنین بود؛و ما بر احوال او احاطه داریم. (۹۱) باز هم راه را پی گرفت. (۹۲) تا به میان دو کوه رسید. در پس آن دو کوه مردمی را دید که گویی هیچ سخنی را نمیفهمند. (۹۳) گفتند: ای ذو القرنین، یأجوج و مأجوج در زمین فساد میکنند. میخواهی خراجی بر خود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدی برآوری؟(۹۴) گفت:آنچه پروردگار من مرا بدان توانایی دادهاست بهتر است. مرا به نیروی خویش مدد کنید،تا میان شما و آنها سدی برآورم. (۹۵) برای من تکههای آهن بیاورید. چون میان آن دو کوه انباشته شد،گفت:بدمید. تا آن آهن را بگداخت؛و گفت:مس گداخته بیاورید تا بر آن ریزم. (۹۶)نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ کنند.(۹۷)
گفت:این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعده پروردگار من در رسد،آن را زیر و زبر کند و وعده پروردگار من راست است.(۹۸)
http://telegram.me/parsomad
"ابوالکلام آزاد" متفکر هندوستانی در کتاب ذوالقرنین یا #کوروش کبیر که یکی از معروفترین آثار او برای ایرانیان تفسیر او از ذوالقرنین است که برای اولین بار ثابت کرد ذوالقرنین همان کوروش کبیر است. دکتر "عبد المنعم النمر" بالاترین مقام دینی (وزیر اوقاف و امور دینی #مصر) و بزرگترین چهره #اسلام شناس معاصر در مصر که در مجله العرب شماره ۱۸۴ پس از بیان دلایل ابوکلام آزاد و دلایل مفسرین قبلی نتیجه می گیرد که ابوکلام در مورد کوروش کبیر و ذوالقرنین استدلالهای منطقی ارایه کرده است که مورد توجه جهان عرب قرار گرفت.
سیّد ابوالأعلی مودودی یک روزنامهنگار، حکیم الهی، مسلمان طرفدار احیای مذهبی و فیلسوف سیاسی، و نیز یک متفکر اسلامگرای قرن بیستم در هندوستان و پاکستان بود. او همچنین یک شخصیت سیاسی در پاکستان بود، و مؤسس جماعت اسلامی، حزبی که معتقد به لزوم احیای اسلام واقعی است.
سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان، فقیه، فیلسوف و مفسر قرآن، شیعه و ایرانی است. اهمیت وی به جهت زنده کردن حکمت و فلسفه و تفسیر در حوزههای تشیع بعد از دورهٔ صفویه بودهاست.
مکارم شیرازی
سلطان حسین
نورعلی تابنده گنابادی
ذوالقرنین در کتاب عهد عتیق
در کتاب دانیال، دانیال نبی در رؤیا چنین میبیند:
دیدم که ناگاه قوچی نزد نهر ایستاده بود که دو شاخ داشت و شاخهایش بلند بود ویکی از دیگری بلندتر و بلندترین آنها آخربرآمد؛ و قوچ را دیدم که به سمت باختر و شمال و جنوب شاخ میزد و هیچ وحشی با او مقاومت نتوانست کرد و کسی نبود که از دستش رهایی دهد و برحسب رای خود عمل نموده، بزرگ میشد.
در متن عبری واژه "קרנים" (قرنیم) به معنی "دوشاخ" استفاده شدهاست.
در ادامه در کتاب دانیال میخوانیم: جبرئیل بر او آشکار گشت و خوابش را چنین تعبیر نمود:قوچ صاحب دو شاخ که دیدی پادشاهان ماد و پارس است. در ترجمه عربی کتاب مقدس نام ذوالقرنین در همین فراز آمدهاست:
ترجمه ون دایک:أَمَّا الْکَبْشُ الَّذِی رَأَیْتَهُ ذَا الْقَرْنَیْنِ فَهُوَ مُلُوکُ مَادِی وَفَارِسَ
ترجمه فارسی قدیم: اما آن قوچ صاحب دو شاخ که آن را دیدی پادشاهان مادیان و فارسیان میباشد.
یهود از بشارت رؤیای دانیال چنین دریافتند که دوران اسارت آنها با قیام یکی از پادشاهان ماد و فارس، و پیروز شدنش بر شاهان بابل، پایان میگیرد، و از چنگال بابلیان آزاد خواهند شد. چیزی نگذشت که کوروش در صحنه حکومت ایران ظاهر شد و کشور ماد و فارس را یکی ساخت، و سلطنتی بزرگ از آن دو پدید آورد، و همانگونه که رویای دانیال گفته بود که آن قوچ شاخهایش را به باختر و شرق و جنوب میزند کوروش کبیر نیز در هر سه جهت فتوحات بزرگی انجام داد. یهود را آزاد ساخت و اجازه بازگشت به اسرائیل را به آنها داد.
در کتاب اشعیا نبی باب ۴۴ شماره ۲۸ چنین میخوانیم: آنگاه در خصوص کوروش میفرماید که شبان من اوست و تمامی مشیتم را به اتمام رسانده به اورشلیم خواهد گفت که بنا کرده خواهی شد.
داستان ذوالقرنین در قرآن در سوره کهف به این شرح آمدهاست:
و از تو درباره ذو القرنین میپرسند. بگو:برای شما از او چیزی میخوانم. (۸۳)
ما او را در زمین مکانت دادیم و راه رسیدن به هر چیزی را به او نشان دادیم. (۸۴) او نیز راه را پی گرفت. (۸۵) تا به غروبگاه خورشید رسید. دید که در چشمهای گِلآلود و سیاه غروب میکند و در آنجا مردمی یافت. گفتیم:ای ذو القرنین، میخواهی عقوبتشان کن و میخواهی با آنها به نیکی رفتار کن. (۸۶) گفت: اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد. آن گاه او را نزد پروردگارش میبرند تا او نیز به سختی عذابش کند. (۸۷) و اما هر کس که ایمان آورد و کارهای شایسته کند،اجری نیکو دارد؛و درباره او فرمانهای آسان خواهیم راند. (۸۸) باز هم راه را پی گرفت. (۸۹) تا به مکان برآمدن آفتاب رسید. دید بر قومی طلوع میکند که غیر از پرتو آن برایشان هیچ پوششی قرار ندادهایم. (۹۰) چنین بود؛و ما بر احوال او احاطه داریم. (۹۱) باز هم راه را پی گرفت. (۹۲) تا به میان دو کوه رسید. در پس آن دو کوه مردمی را دید که گویی هیچ سخنی را نمیفهمند. (۹۳) گفتند: ای ذو القرنین، یأجوج و مأجوج در زمین فساد میکنند. میخواهی خراجی بر خود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدی برآوری؟(۹۴) گفت:آنچه پروردگار من مرا بدان توانایی دادهاست بهتر است. مرا به نیروی خویش مدد کنید،تا میان شما و آنها سدی برآورم. (۹۵) برای من تکههای آهن بیاورید. چون میان آن دو کوه انباشته شد،گفت:بدمید. تا آن آهن را بگداخت؛و گفت:مس گداخته بیاورید تا بر آن ریزم. (۹۶)نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ کنند.(۹۷)
گفت:این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعده پروردگار من در رسد،آن را زیر و زبر کند و وعده پروردگار من راست است.(۹۸)
http://telegram.me/parsomad
Telegram
گذرگاه تاریخ
گریزی بر رویدادهای تاریخی ایران و جهان
پیرو آرامگاه کوروش پیکر بایستی از خاور سیردریا، کیلومترها جابهجا شده باشد، اما این کار چگونه میتوانست روی دهد تا بتوان هم از فساد و بوی پیکر پیشگیری کرد و هم در پاسارگاد، آیین و جامهپوشیهای ویژه را انجام داد؟
پاسخ را میتوان در روشی که نزدیک به 200 سال بعد نزد چینیان گزارش شده، یافت. در این روش باستانی، چینیان پیکر امپراتور «شیهوانگدی» را به شیوهای جالب جابهجا کردند. شیهوانگدی در گذر یک سفر و فرسنگها دورتر از تختگاه درگذشته بود. از اینرو، چینیان، پیکر امپراتور را در یک گاری پر از ماهیهای نمکسوده جای دادند و این گونه توانستند به دوراز مشکلهای یادشده، پیکراو را تا تختگاه برسانند و در آرامگاهش بگذارند (هال، 1381: 98-97).
از آنجا که شناخت و رواج این شیوهی باستانی، امروزه در دست ما است و جایگزین دیگری هم نداریم، گویا برای پیکر #کوروش_بزرگ نیز باید از چنین روشی بهره گرفته شده باشد. اگر چنین باشد، این روش، نوآوری ایرانیان بوده که سپسها و در روزگار اشکانیان، از همان سرزمینهای فرارود و خاور سیردریا، به چین برده شده است.
این گونه و با روش یادشده بود که پیکر کوروش با آسیب کمتر به پاسارگاد رسید و در آرامگاهش جای داده شد. آرامگاهی که تا به امروز برجای مانده است و مانند آرامگاه اسکندر، ویرانگر امپراتوری او، گم و فراموش نشد.
یارینامهها:
هرودوت، تاریخ، کتاب یکم، 1383، ترجمهی هادی هدایتی، تهران، موسسهی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم.
کتسیاس (خلاصهی فوتیوس)، 1380، ترجمهی کامیاب خلیلی، تهران، سازمان فرهنگی سیاحتی کوثر.
گزنفون، کوروشنامه، 1384، ترجمهی رضا مشایخی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.
هال، النور ج.، چین باستان، 1381، ترجمهی مهدی حقیقتخواه، انتشارات ققنوس.
@parsomad
پاسخ را میتوان در روشی که نزدیک به 200 سال بعد نزد چینیان گزارش شده، یافت. در این روش باستانی، چینیان پیکر امپراتور «شیهوانگدی» را به شیوهای جالب جابهجا کردند. شیهوانگدی در گذر یک سفر و فرسنگها دورتر از تختگاه درگذشته بود. از اینرو، چینیان، پیکر امپراتور را در یک گاری پر از ماهیهای نمکسوده جای دادند و این گونه توانستند به دوراز مشکلهای یادشده، پیکراو را تا تختگاه برسانند و در آرامگاهش بگذارند (هال، 1381: 98-97).
از آنجا که شناخت و رواج این شیوهی باستانی، امروزه در دست ما است و جایگزین دیگری هم نداریم، گویا برای پیکر #کوروش_بزرگ نیز باید از چنین روشی بهره گرفته شده باشد. اگر چنین باشد، این روش، نوآوری ایرانیان بوده که سپسها و در روزگار اشکانیان، از همان سرزمینهای فرارود و خاور سیردریا، به چین برده شده است.
این گونه و با روش یادشده بود که پیکر کوروش با آسیب کمتر به پاسارگاد رسید و در آرامگاهش جای داده شد. آرامگاهی که تا به امروز برجای مانده است و مانند آرامگاه اسکندر، ویرانگر امپراتوری او، گم و فراموش نشد.
یارینامهها:
هرودوت، تاریخ، کتاب یکم، 1383، ترجمهی هادی هدایتی، تهران، موسسهی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم.
کتسیاس (خلاصهی فوتیوس)، 1380، ترجمهی کامیاب خلیلی، تهران، سازمان فرهنگی سیاحتی کوثر.
گزنفون، کوروشنامه، 1384، ترجمهی رضا مشایخی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.
هال، النور ج.، چین باستان، 1381، ترجمهی مهدی حقیقتخواه، انتشارات ققنوس.
@parsomad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کوروش بزرگ
به هفتم آبان ماه که نزدیک میشویم، بحث بزرگداشت کوروش، نخستین پادشاه هخامنشی ایران، که زبانزد همه مردم دنیاست، همه گیر میگردد. البته هفتم آبان در هیچ گاه شماری(تقویمی) به نام کوروش نامگذاری نشده و زادروز کوروش هم نیست.
هفتم آبان، سالروز ورود کوروش بزرگ به بابل است. بر اساس رویدادنامه نبونعید، در ۲۹ اکتبر (۷ آبان) سال ۵۳۹ پیش از میلاد کوروش وارد بابل شد. در رویدادنامه نبونعید اینچنین آمده است: در ماه اَرَخسمنو Arahsamnu = (ماه هشتم)، روز سوم (= هفتم آبان ماه) کوروش به بابل اندر آمد. شاخههای سبز در برابر (=زیر پای او) گسترده شد.
تخت جمشید و پاسارگاد بقایای بخش بسیار ارزشمندی از تمدن ایرانیاند که نه تنها در ایران بلکه در جهان شناخته شده هستند. این ارزش نه فقط به شوند شکوه و بزرگی این شاهنشاهی بزرگ، بلکه به شوند انجام عدل و داد بدست نخستین پادشاه این دودمان، یعنی کوروش بزرگ بوده که در حکومت وی به فرمان او همه اقوام ونژادها و ادیان با حقوقی برابر، بدون وجود هیچ ستمی زندگی میکردند.
به هفتم آبان ماه که نزدیک میشویم، بحث بزرگداشت کوروش، نخستین پادشاه هخامنشی ایران، که زبانزد همه مردم دنیاست، همه گیر میگردد. البته هفتم آبان در هیچ گاه شماری(تقویمی) به نام کوروش نامگذاری نشده و زادروز کوروش هم نیست.
هفتم آبان، سالروز ورود کوروش بزرگ به بابل است. بر اساس رویدادنامه نبونعید، در ۲۹ اکتبر (۷ آبان) سال ۵۳۹ پیش از میلاد کوروش وارد بابل شد. در رویدادنامه نبونعید اینچنین آمده است: در ماه اَرَخسمنو Arahsamnu = (ماه هشتم)، روز سوم (= هفتم آبان ماه) کوروش به بابل اندر آمد. شاخههای سبز در برابر (=زیر پای او) گسترده شد.
تخت جمشید و پاسارگاد بقایای بخش بسیار ارزشمندی از تمدن ایرانیاند که نه تنها در ایران بلکه در جهان شناخته شده هستند. این ارزش نه فقط به شوند شکوه و بزرگی این شاهنشاهی بزرگ، بلکه به شوند انجام عدل و داد بدست نخستین پادشاه این دودمان، یعنی کوروش بزرگ بوده که در حکومت وی به فرمان او همه اقوام ونژادها و ادیان با حقوقی برابر، بدون وجود هیچ ستمی زندگی میکردند.
گذرگاه تاریخ
3 مارس 1703 درگذشت رابرت_هوک دانشمند انگلیسی درمانگاه علم_هواشناسی ابرت هوک ( Robert Hooke) (زادهٔ ۱۸ ژوئن ۱۶۳۵ – مرگ ۳ مارس ۱۷۰۳) عضو انجمن سلطنتی، یکی از فلاسفهٔ علوم طبیعی، معمار و دانشمند علوم معقول و منقول انگلیسی است که نقش مهمی را در انقلاب علمی…
افتتاح آرامگاه فردوسی توسط رضا شاه
در سال 1313 و در 28 امرداد ، رضا شاه شخصا در مراسم بزرگداشت هزاره فردوسی شرکت و آرامگاه او را افتتاح کرد.
آرامگاه با الهام از تخت جمشید و به شکل آرامگاه #کوروش_بزرگ ساخته شد. بنا از سه قسمت تشکیل شده است که نخستین بخش آن، میانی ترین بخش است و از سنگ قبری از جنس مرمر به ابعاد 1,5×1 متر و حدود 0,5 متر ارتفاع تشکیل شده است و در مرکز در سکوی مرمری قرار گرفته است.
بخش دوم شامل تالاری مربع شکل است که از سنگ مرمر ساخته شده و داخل آن با کاشی تزئین گشته است و چهار ستون بلند با دو سر ستون بزرگ در چهار گوشه این تالار موجود میباشد و تصویر مردی بالدار در بالای ضلع جنوبی بنای اصلی ایجاد گشته است که ویژگیهای پرسپولیس را بیشتر به یاد میآورد و سومین بخش محوطه پلکانی پوشیده از سنگ مرمر است که اتاق روی آن قرار گرفته است و تعداد زیادی از اشعار فردوسی روی دیوار آن حک گشته است که حسین حجار باشی زنجانی سنگتراشی سنگهای بنا و قبر را انجام داده است و سنگ نوشتههای آرامگاه را که به خط نستعلیق و از اشعار فردوسی میباشد از آثار طاهرزاده است.
دولت رضا شاه بودجه ای برای این کار نداشت چرا که دولت وی اساسا فاقد هرگونه درآمدی بود.
نفت از دوره قاجار پیش فروش و با قیمت نازلی واگذار شده بود که درآمد ایران از آن در حد پول جیبی بود!
مالیات نیز رقم خاصی نبود چرا که ایران در فقر کامل به سر می برد و تجارتی نداشت که مالیات بگیرد. صادرات دیگری نیز نبوده است.
رضا شاه برای بدست آوردن پول این کار دست به ابتکار زد و بلیط بخت آزمایی منتشر کرد. روی این بلیت ، تصویری از آرامگاه فردوسی و شعری از این شاعر چاپ شده بود و از درآمد آن این بنای زیبا را ساخت.
طراحی معماری توسط هوشنگ سیحون صورت گرفته است. چند سال بعد ساختمان دچار نم زدگی شد که حسین لرزاده معمار مشهور ایرانی با کمی تغییرات در ابعاد و اندازه و تزئینات، طراحی و بازسازی شد.
در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری طرحهایی برای گسترش و بهسازی آرامگاه حکیم فردوسی در دست اقدام دارد که در همین زمینه زمینها و ساختمانهای اطراف آرامگاه به تملک این سازمان در میآیند و هرگونه ساخت و ساز تازه در حریم آرامگاه کلاً ممنوع میباشد. با این حال متأسفانه وزارت نیرو در سال 1386 با نصب دکلهای بزرگ انتقال نیروی برق دورنمای آرامگاه فردوسی را مخدوش کرده که موجب برانگیختن اعتراض عمومی گردید.
#صادق_خلخالی در سال های نخستین انقلاب قصد تخریب این آرامگاه را داشت که با ممانعت مردم خراسان بزرگ روبرو شد.
در سال 1313 و در 28 امرداد ، رضا شاه شخصا در مراسم بزرگداشت هزاره فردوسی شرکت و آرامگاه او را افتتاح کرد.
آرامگاه با الهام از تخت جمشید و به شکل آرامگاه #کوروش_بزرگ ساخته شد. بنا از سه قسمت تشکیل شده است که نخستین بخش آن، میانی ترین بخش است و از سنگ قبری از جنس مرمر به ابعاد 1,5×1 متر و حدود 0,5 متر ارتفاع تشکیل شده است و در مرکز در سکوی مرمری قرار گرفته است.
بخش دوم شامل تالاری مربع شکل است که از سنگ مرمر ساخته شده و داخل آن با کاشی تزئین گشته است و چهار ستون بلند با دو سر ستون بزرگ در چهار گوشه این تالار موجود میباشد و تصویر مردی بالدار در بالای ضلع جنوبی بنای اصلی ایجاد گشته است که ویژگیهای پرسپولیس را بیشتر به یاد میآورد و سومین بخش محوطه پلکانی پوشیده از سنگ مرمر است که اتاق روی آن قرار گرفته است و تعداد زیادی از اشعار فردوسی روی دیوار آن حک گشته است که حسین حجار باشی زنجانی سنگتراشی سنگهای بنا و قبر را انجام داده است و سنگ نوشتههای آرامگاه را که به خط نستعلیق و از اشعار فردوسی میباشد از آثار طاهرزاده است.
دولت رضا شاه بودجه ای برای این کار نداشت چرا که دولت وی اساسا فاقد هرگونه درآمدی بود.
نفت از دوره قاجار پیش فروش و با قیمت نازلی واگذار شده بود که درآمد ایران از آن در حد پول جیبی بود!
مالیات نیز رقم خاصی نبود چرا که ایران در فقر کامل به سر می برد و تجارتی نداشت که مالیات بگیرد. صادرات دیگری نیز نبوده است.
رضا شاه برای بدست آوردن پول این کار دست به ابتکار زد و بلیط بخت آزمایی منتشر کرد. روی این بلیت ، تصویری از آرامگاه فردوسی و شعری از این شاعر چاپ شده بود و از درآمد آن این بنای زیبا را ساخت.
طراحی معماری توسط هوشنگ سیحون صورت گرفته است. چند سال بعد ساختمان دچار نم زدگی شد که حسین لرزاده معمار مشهور ایرانی با کمی تغییرات در ابعاد و اندازه و تزئینات، طراحی و بازسازی شد.
در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری طرحهایی برای گسترش و بهسازی آرامگاه حکیم فردوسی در دست اقدام دارد که در همین زمینه زمینها و ساختمانهای اطراف آرامگاه به تملک این سازمان در میآیند و هرگونه ساخت و ساز تازه در حریم آرامگاه کلاً ممنوع میباشد. با این حال متأسفانه وزارت نیرو در سال 1386 با نصب دکلهای بزرگ انتقال نیروی برق دورنمای آرامگاه فردوسی را مخدوش کرده که موجب برانگیختن اعتراض عمومی گردید.
#صادق_خلخالی در سال های نخستین انقلاب قصد تخریب این آرامگاه را داشت که با ممانعت مردم خراسان بزرگ روبرو شد.
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
افتتاح آرامگاه فردوسی توسط رضا شاه
در سال 1313 و در 28 امرداد ، رضا شاه شخصا در مراسم بزرگداشت هزاره فردوسی شرکت و آرامگاه او را افتتاح کرد.
آرامگاه با الهام از تخت جمشید و به شکل آرامگاه #کوروش_بزرگ ساخته شد. بنا از سه قسمت تشکیل شده است که نخستین بخش آن، میانی ترین بخش است و از سنگ قبری از جنس مرمر به ابعاد 1,5×1 متر و حدود 0,5 متر ارتفاع تشکیل شده است و در مرکز در سکوی مرمری قرار گرفته است.
بخش دوم شامل تالاری مربع شکل است که از سنگ مرمر ساخته شده و داخل آن با کاشی تزئین گشته است و چهار ستون بلند با دو سر ستون بزرگ در چهار گوشه این تالار موجود میباشد و تصویر مردی بالدار در بالای ضلع جنوبی بنای اصلی ایجاد گشته است که ویژگیهای پرسپولیس را بیشتر به یاد میآورد و سومین بخش محوطه پلکانی پوشیده از سنگ مرمر است که اتاق روی آن قرار گرفته است و تعداد زیادی از اشعار فردوسی روی دیوار آن حک گشته است که حسین حجار باشی زنجانی سنگتراشی سنگهای بنا و قبر را انجام داده است و سنگ نوشتههای آرامگاه را که به خط نستعلیق و از اشعار فردوسی میباشد از آثار طاهرزاده است.
دولت رضا شاه بودجه ای برای این کار نداشت چرا که دولت وی اساسا فاقد هرگونه درآمدی بود.
نفت از دوره قاجار پیش فروش و با قیمت نازلی واگذار شده بود که درآمد ایران از آن در حد پول جیبی بود!
مالیات نیز رقم خاصی نبود چرا که ایران در فقر کامل به سر می برد و تجارتی نداشت که مالیات بگیرد. صادرات دیگری نیز نبوده است.
رضا شاه برای بدست آوردن پول این کار دست به ابتکار زد و بلیط بخت آزمایی منتشر کرد. روی این بلیت ، تصویری از آرامگاه فردوسی و شعری از این شاعر چاپ شده بود و از درآمد آن این بنای زیبا را ساخت.
طراحی معماری توسط هوشنگ سیحون صورت گرفته است. چند سال بعد ساختمان دچار نم زدگی شد که حسین لرزاده معمار مشهور ایرانی با کمی تغییرات در ابعاد و اندازه و تزئینات، طراحی و بازسازی شد.
در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری طرحهایی برای گسترش و بهسازی آرامگاه حکیم فردوسی در دست اقدام دارد که در همین زمینه زمینها و ساختمانهای اطراف آرامگاه به تملک این سازمان در میآیند و هرگونه ساخت و ساز تازه در حریم آرامگاه کلاً ممنوع میباشد. با این حال متأسفانه وزارت نیرو در سال 1386 با نصب دکلهای بزرگ انتقال نیروی برق دورنمای آرامگاه فردوسی را مخدوش کرده که موجب برانگیختن اعتراض عمومی گردید.
#صادق_خلخالی در سال های نخستین انقلاب قصد تخریب این آرامگاه را داشت که با ممانعت مردم خراسان بزرگ روبرو شد.
در سال 1313 و در 28 امرداد ، رضا شاه شخصا در مراسم بزرگداشت هزاره فردوسی شرکت و آرامگاه او را افتتاح کرد.
آرامگاه با الهام از تخت جمشید و به شکل آرامگاه #کوروش_بزرگ ساخته شد. بنا از سه قسمت تشکیل شده است که نخستین بخش آن، میانی ترین بخش است و از سنگ قبری از جنس مرمر به ابعاد 1,5×1 متر و حدود 0,5 متر ارتفاع تشکیل شده است و در مرکز در سکوی مرمری قرار گرفته است.
بخش دوم شامل تالاری مربع شکل است که از سنگ مرمر ساخته شده و داخل آن با کاشی تزئین گشته است و چهار ستون بلند با دو سر ستون بزرگ در چهار گوشه این تالار موجود میباشد و تصویر مردی بالدار در بالای ضلع جنوبی بنای اصلی ایجاد گشته است که ویژگیهای پرسپولیس را بیشتر به یاد میآورد و سومین بخش محوطه پلکانی پوشیده از سنگ مرمر است که اتاق روی آن قرار گرفته است و تعداد زیادی از اشعار فردوسی روی دیوار آن حک گشته است که حسین حجار باشی زنجانی سنگتراشی سنگهای بنا و قبر را انجام داده است و سنگ نوشتههای آرامگاه را که به خط نستعلیق و از اشعار فردوسی میباشد از آثار طاهرزاده است.
دولت رضا شاه بودجه ای برای این کار نداشت چرا که دولت وی اساسا فاقد هرگونه درآمدی بود.
نفت از دوره قاجار پیش فروش و با قیمت نازلی واگذار شده بود که درآمد ایران از آن در حد پول جیبی بود!
مالیات نیز رقم خاصی نبود چرا که ایران در فقر کامل به سر می برد و تجارتی نداشت که مالیات بگیرد. صادرات دیگری نیز نبوده است.
رضا شاه برای بدست آوردن پول این کار دست به ابتکار زد و بلیط بخت آزمایی منتشر کرد. روی این بلیت ، تصویری از آرامگاه فردوسی و شعری از این شاعر چاپ شده بود و از درآمد آن این بنای زیبا را ساخت.
طراحی معماری توسط هوشنگ سیحون صورت گرفته است. چند سال بعد ساختمان دچار نم زدگی شد که حسین لرزاده معمار مشهور ایرانی با کمی تغییرات در ابعاد و اندازه و تزئینات، طراحی و بازسازی شد.
در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری طرحهایی برای گسترش و بهسازی آرامگاه حکیم فردوسی در دست اقدام دارد که در همین زمینه زمینها و ساختمانهای اطراف آرامگاه به تملک این سازمان در میآیند و هرگونه ساخت و ساز تازه در حریم آرامگاه کلاً ممنوع میباشد. با این حال متأسفانه وزارت نیرو در سال 1386 با نصب دکلهای بزرگ انتقال نیروی برق دورنمای آرامگاه فردوسی را مخدوش کرده که موجب برانگیختن اعتراض عمومی گردید.
#صادق_خلخالی در سال های نخستین انقلاب قصد تخریب این آرامگاه را داشت که با ممانعت مردم خراسان بزرگ روبرو شد.
مروری بر شخصیت والای #کوروش_بزرگ "کوروش بزرگترین شخصیت بشری در عهد باستان بهشمار میرفت. وی تمام وقت خود را صرف آسایش اتباع خود کرد و به همین جهت مردم زمان «پدر ملت» به او لقب دادهاند."
کوروش خاطرهی یک پادشاه بزرگ و عادل از خود باقی گذاشت. اتباعش و حتی اقوامی که آنها را ضمیمهی امپراتوری (شاهنشاهی) خود کرد، او را به درجهی پرستش دوست میداشتند. به نقاطی که گاه بدون خونریزی تسخیر میکرد به عنوان عامل آزادیبخش وارد شد.
اعتبار و نفوذ او با ایجاد ترس و وحشت در مردم تامین نشد و بهطور کلی سلطنت (پادشاهی) او از آنچه معمولاً موجب شهرت کشورگشایان میشود، مبرا بود.
کوروش بزرگترین شخصیت بشری در عهد باستان بهشمار میرفت. وی تمام وقت خود را صرف آسایش اتباع خود کرد و به همین جهت مردم زمان «پدر ملت» به او لقب دادهاند.
کوروش هرگز با ملل مغلوب مانند پادشاهان آشور رفتار نکرد که در کمال سهولت و مکرر مردمان مغلوب را تبعید کردند و بزرگان آنها را شکنجههای شرمآور دادند. عادات و رسوم ملل مغلوب، چنانچه با نظم عمومی مباینت نمیداشت، در نظر کوروش محترم بود.
قرن او که به حق میتوان آن را قرن کوروش نامید، مظهری از احترام ارزش بشری و پیشرفت اجتماعی و دستگاه اداری صحیح و روشن بود.
کوروش کبیر، آلبر شاندور، ترجمه هادی هدایتی، تهران، نشر ثالث، ص ۲۹۳
۱۳۹۰
کوروش خاطرهی یک پادشاه بزرگ و عادل از خود باقی گذاشت. اتباعش و حتی اقوامی که آنها را ضمیمهی امپراتوری (شاهنشاهی) خود کرد، او را به درجهی پرستش دوست میداشتند. به نقاطی که گاه بدون خونریزی تسخیر میکرد به عنوان عامل آزادیبخش وارد شد.
اعتبار و نفوذ او با ایجاد ترس و وحشت در مردم تامین نشد و بهطور کلی سلطنت (پادشاهی) او از آنچه معمولاً موجب شهرت کشورگشایان میشود، مبرا بود.
کوروش بزرگترین شخصیت بشری در عهد باستان بهشمار میرفت. وی تمام وقت خود را صرف آسایش اتباع خود کرد و به همین جهت مردم زمان «پدر ملت» به او لقب دادهاند.
کوروش هرگز با ملل مغلوب مانند پادشاهان آشور رفتار نکرد که در کمال سهولت و مکرر مردمان مغلوب را تبعید کردند و بزرگان آنها را شکنجههای شرمآور دادند. عادات و رسوم ملل مغلوب، چنانچه با نظم عمومی مباینت نمیداشت، در نظر کوروش محترم بود.
قرن او که به حق میتوان آن را قرن کوروش نامید، مظهری از احترام ارزش بشری و پیشرفت اجتماعی و دستگاه اداری صحیح و روشن بود.
کوروش کبیر، آلبر شاندور، ترجمه هادی هدایتی، تهران، نشر ثالث، ص ۲۹۳
۱۳۹۰
نظر #افلاطون فیلسوف نامدار یونانی درباره #کوروش_بزرگ 👑
در هنگام پادشاهی کوروش، ایرانیان آزادی داشتند و همه مردان آزاد بودند و سرور و فرمانروای بسیاری از مردمان دیگر نیز بودند. فرمانروایان رعایای خود را در آزادی سهیم کرده بودند؛ چون سربازان و سرداران همه را به یک چشم میدیدند و با همه به برابری رفتار میکردند، سربازان در موقع خطر آماده جانفشانی بودند ، و در جنگ با جان میکوشیدند. اگر در میان ایرانیان مرد خردمندی بود که میتوانست اندرزی بدهد که مردمان را سودمند باشد ، چنان میکردند که همهی مردم از خردمندی او استفاده کنند، پادشاه بر کسی حسد نمیورزید اما به همه آزادی میداد تا آنچه میخواهند بگویند، و آنکس را که اندرز بهتر میداد ورای بهتر مینهاد، گرامیتر میداشت. این بود که کشور از هر لحاظ پیشرفت کرد و بزرگ شد، زیرا افراد آزادی داشتند، و در میان آنان محبت بود و نسبت بهم ، حس خویشاوندی میکردند.
📚منبع: زندگی و جهانداری کوروش کبیر ، شاهپور شهبازی، نشر موسوی شیراز،چاپ ۱۳۴۹،ص ۳۸۵
https://t.me/parsomad
در هنگام پادشاهی کوروش، ایرانیان آزادی داشتند و همه مردان آزاد بودند و سرور و فرمانروای بسیاری از مردمان دیگر نیز بودند. فرمانروایان رعایای خود را در آزادی سهیم کرده بودند؛ چون سربازان و سرداران همه را به یک چشم میدیدند و با همه به برابری رفتار میکردند، سربازان در موقع خطر آماده جانفشانی بودند ، و در جنگ با جان میکوشیدند. اگر در میان ایرانیان مرد خردمندی بود که میتوانست اندرزی بدهد که مردمان را سودمند باشد ، چنان میکردند که همهی مردم از خردمندی او استفاده کنند، پادشاه بر کسی حسد نمیورزید اما به همه آزادی میداد تا آنچه میخواهند بگویند، و آنکس را که اندرز بهتر میداد ورای بهتر مینهاد، گرامیتر میداشت. این بود که کشور از هر لحاظ پیشرفت کرد و بزرگ شد، زیرا افراد آزادی داشتند، و در میان آنان محبت بود و نسبت بهم ، حس خویشاوندی میکردند.
📚منبع: زندگی و جهانداری کوروش کبیر ، شاهپور شهبازی، نشر موسوی شیراز،چاپ ۱۳۴۹،ص ۳۸۵
https://t.me/parsomad
جداییِ دین از سیاست توسطِ #کوروش_بزرگ، پروفسور گراردو نیولی
کوروش که امپراتوریاش قلمرو وسیعی را شامل میشد، جدایی دین از سیاست را مطرح کرد و گرایش به سوی دینداریِ جهانشمول را نوید داد، چنانکه اسکندر دو قرن بعد چنین کرد.
📚 زردشت در تاریخ، گرارد نیولی، ترجمه مهدیه چراغیان، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۳، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ص ۳۷
https://t.me/parsomad
کوروش که امپراتوریاش قلمرو وسیعی را شامل میشد، جدایی دین از سیاست را مطرح کرد و گرایش به سوی دینداریِ جهانشمول را نوید داد، چنانکه اسکندر دو قرن بعد چنین کرد.
📚 زردشت در تاریخ، گرارد نیولی، ترجمه مهدیه چراغیان، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۳، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ص ۳۷
https://t.me/parsomad