دنبالهدار، شهاب، و شهابسنگ سه پدیده آسمانی متفاوت هستند که هرکدام ویژگیهای خاص خود را دارند:
دنبالهدار (Comet):
دنبالهدارها اجرام آسمانی یخی و گازی هستند که از هستهای از یخ، گاز و غبار تشکیل شدهاند.
زمانی که دنبالهدار به خورشید نزدیک میشود، گرما باعث تبخیر مواد یخی میشود و گاز و گرد و غبار از آن خارج میشوند که بهعنوان دنباله یا «دم» دنبالهدار شناخته میشود.
دنبالهدارها معمولاً مداری بیضوی دارند و در طول مسیر خود از نزدیک خورشید عبور میکنند.
شهاب (Meteor):
شهابها در واقع اجرامی هستند که از فضا وارد جو زمین میشوند و به دلیل اصطکاک با جو، شروع به درخشش کرده و نور روشنی ایجاد میکنند.
این اجرام معمولاً از سنگ یا فلز تشکیل شدهاند و در صورتی که کوچک باشند، در جو زمین تبخیر میشوند و فقط یک خط نورانی به جا میگذارند.
شهابسنگ (Meteorite):
شهابسنگها اجرامی هستند که از فضا به زمین وارد شده و بخشهایی از آنها که از جو زمین عبور کرده و سالم به سطح زمین رسیدهاند، شهابسنگ نامیده میشوند.
برخلاف شهابها که در جو زمین سوخته و ناپدید میشوند، شهابسنگها به زمین میافتند و ممکن است اندازههای مختلفی داشته باشند.
خلاصه تفاوتها:
دنبالهدار: اجرام یخی و گازی که وقتی به خورشید نزدیک میشوند بعلت ذوب شدن یخ آنها دنباله ای برای آنها ایجاد میشود و به همین دلیل به آنها ستارگان دنباله دار میگوییم
شهاب: اجرام کوچک که در جو زمین سوخته و درخشش ایجاد میکنند.
شهابسنگ: اجرامی که از فضا وارد زمین شده و به سطح زمین میرسند.
https://t.me/parsomad
دنبالهدار (Comet):
دنبالهدارها اجرام آسمانی یخی و گازی هستند که از هستهای از یخ، گاز و غبار تشکیل شدهاند.
زمانی که دنبالهدار به خورشید نزدیک میشود، گرما باعث تبخیر مواد یخی میشود و گاز و گرد و غبار از آن خارج میشوند که بهعنوان دنباله یا «دم» دنبالهدار شناخته میشود.
دنبالهدارها معمولاً مداری بیضوی دارند و در طول مسیر خود از نزدیک خورشید عبور میکنند.
شهاب (Meteor):
شهابها در واقع اجرامی هستند که از فضا وارد جو زمین میشوند و به دلیل اصطکاک با جو، شروع به درخشش کرده و نور روشنی ایجاد میکنند.
این اجرام معمولاً از سنگ یا فلز تشکیل شدهاند و در صورتی که کوچک باشند، در جو زمین تبخیر میشوند و فقط یک خط نورانی به جا میگذارند.
شهابسنگ (Meteorite):
شهابسنگها اجرامی هستند که از فضا به زمین وارد شده و بخشهایی از آنها که از جو زمین عبور کرده و سالم به سطح زمین رسیدهاند، شهابسنگ نامیده میشوند.
برخلاف شهابها که در جو زمین سوخته و ناپدید میشوند، شهابسنگها به زمین میافتند و ممکن است اندازههای مختلفی داشته باشند.
خلاصه تفاوتها:
دنبالهدار: اجرام یخی و گازی که وقتی به خورشید نزدیک میشوند بعلت ذوب شدن یخ آنها دنباله ای برای آنها ایجاد میشود و به همین دلیل به آنها ستارگان دنباله دار میگوییم
شهاب: اجرام کوچک که در جو زمین سوخته و درخشش ایجاد میکنند.
شهابسنگ: اجرامی که از فضا وارد زمین شده و به سطح زمین میرسند.
https://t.me/parsomad
Telegram
گذرگاه تاریخ
گریزی بر رویدادهای تاریخی ایران و جهان
کوچه
به یاد ماندنی ترین شعر فریدون مشیری
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه
جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران
است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
بازگفتم که تو صیادی و من آهوی
دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای دردامن اندوه کشیدم
نگسستم نرمیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
https://t.me/parsomad
Telegram
گذرگاه تاریخ
گریزی بر رویدادهای تاریخی ایران و جهان
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 زنده یاد " نعمت الله آغاسی "
ویدئو تصویری بسیار زیبا
آهنگ " بتراش ای سنگتراش "
با صدای : مرحوم آغاسی
یکی از زیبا ترین و تاثیر گذار تربن ترانه های مرحوم آغاسی همراه با تصاویری متأثر کننده از مزار زنده یاد آغاسی
روحش شاد
https://t.me/parsomad
ویدئو تصویری بسیار زیبا
آهنگ " بتراش ای سنگتراش "
با صدای : مرحوم آغاسی
یکی از زیبا ترین و تاثیر گذار تربن ترانه های مرحوم آغاسی همراه با تصاویری متأثر کننده از مزار زنده یاد آغاسی
روحش شاد
https://t.me/parsomad
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دشنامهایی که گلستان و شاملو جدا جدا به شاهنامه و فردوسی شمردند، از شماره بیرون است.
بهرام بیضایی از ستم و جفای روشنفکری چپ بهویژه ابراهیم گلستان و احمد شاملو بر ایران و فردوسی و شاهنامه می گوید.
از بی شرفی احمد شاملوی کمونیست توده ای همین بس که به فردوسی بزرگ لقب ابوالقاسم خان حروم...ده میداد
که البته لقب واقعی خودش بود
به موسیقی ایران توهین میکرد و چه چه موسیقی اصیل ایرانی که نماد صدای بلبل در ایران است را عر عر خطاب میکرد!!
احمد شاملوی بیسواد که با ترکیب هرویین و الکل خودسازی میکرد بیشتر شعرگونه هایش بی معنا است و حتی خودش هم نمیتوانست برای آنها معنایی بتراشد!!
و البته ترجمه های دیگران را با دستکاری بنام خودش منتشر میکرد ( نمونه اش ترجمه کتاب گیلگمش)
و چند شعر خویش هم ترجمه ی ناقص شعرای کمونیست آمریکای لاتین بود
همه ی این ها به کنار دشمنی او با تاریخ ایران که با این جمله شروع میشد : دو هزار و پانصد سال ظلم و دیکتاتوری!!!!!
خودش به دنبال ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا بود که نمونه اش در کره شمالی اجرا میشود
البته او در دوران پیشه وری هم یک نوجوان تجزیه طلب بود !!
https://t.me/parsomad
بهرام بیضایی از ستم و جفای روشنفکری چپ بهویژه ابراهیم گلستان و احمد شاملو بر ایران و فردوسی و شاهنامه می گوید.
از بی شرفی احمد شاملوی کمونیست توده ای همین بس که به فردوسی بزرگ لقب ابوالقاسم خان حروم...ده میداد
که البته لقب واقعی خودش بود
به موسیقی ایران توهین میکرد و چه چه موسیقی اصیل ایرانی که نماد صدای بلبل در ایران است را عر عر خطاب میکرد!!
احمد شاملوی بیسواد که با ترکیب هرویین و الکل خودسازی میکرد بیشتر شعرگونه هایش بی معنا است و حتی خودش هم نمیتوانست برای آنها معنایی بتراشد!!
و البته ترجمه های دیگران را با دستکاری بنام خودش منتشر میکرد ( نمونه اش ترجمه کتاب گیلگمش)
و چند شعر خویش هم ترجمه ی ناقص شعرای کمونیست آمریکای لاتین بود
همه ی این ها به کنار دشمنی او با تاریخ ایران که با این جمله شروع میشد : دو هزار و پانصد سال ظلم و دیکتاتوری!!!!!
خودش به دنبال ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا بود که نمونه اش در کره شمالی اجرا میشود
البته او در دوران پیشه وری هم یک نوجوان تجزیه طلب بود !!
https://t.me/parsomad
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برگرفته از مستند دختر استالین
اینجا، دوستش میخواهد فیلمی از او ضبط کند اما سوتلانا به محض شنیدن «سرزمین پدری» برمیآشوبد؛ پدری که عاشق دخترش بود اما دختر تمام عمر سعی کرد از زیر سایه تاریکش فرار کند
این دختر استالین است که از شنیدن نام پدر اینچنین آشفته و پریشان میشود..
«سوتلانا استالین» که از شرم سایه پدر، نام خانوادگیاش را به نام مادر تغییر داد..
«سوتلانا علیلویوا» (آلیلویوا). دختر مردی که سهدهه راهحل مشکلات و معضلات انسانها را در مرگ و نابودی و تباهی و اسارت و گرسنگی و فقر خلاصه کرد.
رهبر خودکامه شوروی، خودستایی بیحد و مرز، مبتلا به جنون کشتار و شکنجه، شیفته به تبعید فرستادن انسانها در سردترین نقطه جهان و بیگاری کشیدن از منتقدان و دگراندیشان در اردوگاههای کار. مرگ پدر راهی بود که برای سوتلانا باز شد.
دختر استالین فرزندانش را گذاشت، به هند رفت و در سفارت آمریکا درخواست پناهندگی داد.
در ایالات متحده در خفا و ترس و اضطراب زندگی کرد، نوشت، مصاحبه کرد، ازدواج کرد و هربار از شنیدن نام پدر لرزید.
https://t.me/parsomad
اینجا، دوستش میخواهد فیلمی از او ضبط کند اما سوتلانا به محض شنیدن «سرزمین پدری» برمیآشوبد؛ پدری که عاشق دخترش بود اما دختر تمام عمر سعی کرد از زیر سایه تاریکش فرار کند
این دختر استالین است که از شنیدن نام پدر اینچنین آشفته و پریشان میشود..
«سوتلانا استالین» که از شرم سایه پدر، نام خانوادگیاش را به نام مادر تغییر داد..
«سوتلانا علیلویوا» (آلیلویوا). دختر مردی که سهدهه راهحل مشکلات و معضلات انسانها را در مرگ و نابودی و تباهی و اسارت و گرسنگی و فقر خلاصه کرد.
رهبر خودکامه شوروی، خودستایی بیحد و مرز، مبتلا به جنون کشتار و شکنجه، شیفته به تبعید فرستادن انسانها در سردترین نقطه جهان و بیگاری کشیدن از منتقدان و دگراندیشان در اردوگاههای کار. مرگ پدر راهی بود که برای سوتلانا باز شد.
دختر استالین فرزندانش را گذاشت، به هند رفت و در سفارت آمریکا درخواست پناهندگی داد.
در ایالات متحده در خفا و ترس و اضطراب زندگی کرد، نوشت، مصاحبه کرد، ازدواج کرد و هربار از شنیدن نام پدر لرزید.
https://t.me/parsomad
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
■ مجموعه سخنانی از بزرگان علم و فلسفه
#برتراند_راسل، #ریچارد_فاینمن، #مت_دیلاهونتی، #کریستوفر_هیچنز و #کارل_سیگن
#برتراند_راسل، #ریچارد_فاینمن، #مت_دیلاهونتی، #کریستوفر_هیچنز و #کارل_سیگن
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مستند قدیمی / شگرد رد کردن ایل در زمان کوچ از عرض رود کارون توسط بختیاری ها
https://t.me/parsomad
https://t.me/parsomad
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«شیرهای خوشرکاب و نهنگهای بارکش: روز کارگر، شادباش یا تسلیت؟»
یکم ماه مه روز جهانی کارگر است؛ خاصترین روز در تقویم ایدئولوژی مارکسیستی که کارکردش تباه کردن زندگی کارگران و غیرکارگران بوده است. البته دنیا پر بوده از این دست وارونگیهای شوم و حقایق ضدحقیقت. مگر همۀ کسانی که در طول تاریخ ادعای «حقطلبی» میکردند، حقطلب بودند؟ هر گروهی موهومات خودساختهاش را به منزلۀ حق مطلق سر چوب میکرد و بابتش خون میداد و خون میریخت. گذار به عصر جدید تغییر چندانی در این واقعیت نداده است.
تاریخ سوسیالیسم تاریخِ رنگباختن یوتوپیاست؛ یعنی هر چه در تاریخ سوسیالیسم پیش میآییم، آرمانشهرهای شیروعسل کمرنگتر میشود. در دورانی که ما زندگی میکنیم، سوسیالیستها به جایی رسیدهاند که به کاپیتالیسم تن دادهاند و فقط برای اینکه اعلام باخت نکنند، خطاهای عظیم گذشته را به خطاهای کوچکتری تبدیل کردهاند و بر آنها پافشاری میکنند. کسانی که زمانی ادعا میکردند فیلها پرواز خواهند کرد، امروز اصرار دارند گوشهای فیل زمانی بال بوده است!
سوسیالیسم قدمتی چندصدساله دارد. مارکسیسم یکی از انواع سوسیالیسم بود که مثلاً میخواست تخیلات سوسیالیستهای پیشین را دور بریزد و سوسیالیسمی علمی ایجاد کند. البته اگر متون مارکسیستی را با یاوهنامههای پیشامارکسیستی مقایسه کنید فریب این ادعا را هم میخورید، زیرا متون قبلی به حدی تخیلی است که باعث میشود مارکسیسم در مقابلِ آنهمه توهم معقول و سنجیده جلوه کند. در متونِ کسی مثل شارل فُوریه کار به جایی رسیده است که حیوانات درنده هم در یوتوپیای سوسیالیستی رام شدهاند؛ شیرها به مرکبهای خوشرکاب انسان بدل میشوند، اسب آبی کرجیکِش میشود (یعنی کرجیها را جابجا میکنند) و نهنگها کشتیها را میکشند. سطح تخیلات جنسیاش که بماند! آزادی جنسی ــ اینکه هر کسی بتواند با هر کسی آمیزش جنسی داشته باشد ــ از سکانسهای بهعلاوۀهجدهِ متون فُوریه بود. البته دیگر سوسیالیستها هم برای جذابیت متون خود ناخنکی به تخیلات اروتیک میزدند ــ مثل صحنههای سکسی در سینمای مدرن.
در مارکسیسم ظاهراً خبری از دریای لیموناد نبود، اما روکشی علمی همان یوتوپیای پیشامارکسیستی را پنهان کرده بود. برای مثال کائوتسکی میگفت در جامعۀ سوسیالیستی «گونۀ جدیدی از انسان پدید خواهد آمد... نوعی ابرانسان... انسان متعالی». تروتسکی میگفت: «انسان [در جامعۀ سوسیالیستی] فوقالعاده قویتر، باهوشتر و ظریفتر میشود. اندامش هماهنگتر، حرکاتش موزونتر، صدایش آهنگینتر... حد میانگین انسان تا سطح ارسطو و گوته و مارکس ارتقا خواهد یافت.»
اما بحث ما در این نوشته آرمانشهرشناسی مارکسیستی نیست. در متنی که به مناسبت روز کارگر است، فقط میخواهم اشاره کنم که مارکسیسم علاوه بر آن روکش علمی، مسیری مبارزاتی برای رسیدن به این یوتوپیا تعریف کرد؛ و همین مارکسیسم را به اسلحهای مرگبار تبدیل کرد. سیاهیلشکر اصلی این مبارزه هم طبعاً کارگران بودند. مارکسیسم تضادی دروغین به جان بشریت انداخت: کارگر و کارفرما. مارکسیسم طبقاتی تعریف کرد که در دنیای واقعی اصلاً وجود نداشت؛ خود این طبقات وجود نداشت، چه رسد به «تضاد» این طبقات! در واقع مارکسیسم طبقات منقرضشدۀ پیشاکاپیتالیستی را به منزلۀ ساختار اجتماعی کنونی جلوه داد و سپس تضادی آشتیناپذیر میان اقشار مختلف جامعه تعریف کرد. بهروزی یک طبقه منوط شد به نابودی طبقهای دیگر و بدینسان درهای جهنم به روی بشر گشوده شد.
البته کارگر و کارمندی که با کارفرما طرف بودند و تنها منبع شناختشان از کارکرد این نظم اقتصادی صرفاً سختیهای تعامل با کارفرما بود، به سادگی تفکرات مارکسیستی را باور میکردند؛ به ویژه وقتی انبوهی روشنفکر، دانشجو و احزاب با انواع تبلیغات دکترین مارکسیستی را به آنها تلقین میکردند. اما هر بدیلی جای نظم کاپیتالیستی میگرفت، قبل از همه وضع خود این کارگران بدتر میشد و آنها از کارگر و کارمندانی که حداقل آزادی فروش نیروی کارشان را داشتند، به بردگان کارفرمایی عظیم و مهیب به نام دولت بدل میشدند؛ با این تفاوت که این کارفرما اسلحه، قوۀ مقننه و قوۀ قضاییه هم در اختیار داشت.
نفع کاپیتالیسم برای کل جامعه است؛ نه فقط برای یک قشر خاص، زیرا با ایجاد مقتصدانهترین و بهینهترین شیوۀ تولید دائم کیفیت عمومی زندگی را بالا میبرد و اقشار حقوقبگیر اولین برندگان این بهبود کیفیتند. تیر دشمنی با کاپیتالیسم بر پیکر مصرفکنندگان مینشیند؛ و این یعنی کل جامعه.
روز کارگر را به کارگرانی باید شادباش گفت که از فریب چپ رهیدهاند. وگرنه اگر قرار است اول مه بخشی از پروپاگاندای سوسیالیستی باشد، باید آن را روز عزای عمومی کارگر اعلام کرد ــ و آدم عاقل و فهیم عزا را به کسی شادباش نمیگوید.
مهدی تدینی
یکم ماه مه روز جهانی کارگر است؛ خاصترین روز در تقویم ایدئولوژی مارکسیستی که کارکردش تباه کردن زندگی کارگران و غیرکارگران بوده است. البته دنیا پر بوده از این دست وارونگیهای شوم و حقایق ضدحقیقت. مگر همۀ کسانی که در طول تاریخ ادعای «حقطلبی» میکردند، حقطلب بودند؟ هر گروهی موهومات خودساختهاش را به منزلۀ حق مطلق سر چوب میکرد و بابتش خون میداد و خون میریخت. گذار به عصر جدید تغییر چندانی در این واقعیت نداده است.
تاریخ سوسیالیسم تاریخِ رنگباختن یوتوپیاست؛ یعنی هر چه در تاریخ سوسیالیسم پیش میآییم، آرمانشهرهای شیروعسل کمرنگتر میشود. در دورانی که ما زندگی میکنیم، سوسیالیستها به جایی رسیدهاند که به کاپیتالیسم تن دادهاند و فقط برای اینکه اعلام باخت نکنند، خطاهای عظیم گذشته را به خطاهای کوچکتری تبدیل کردهاند و بر آنها پافشاری میکنند. کسانی که زمانی ادعا میکردند فیلها پرواز خواهند کرد، امروز اصرار دارند گوشهای فیل زمانی بال بوده است!
سوسیالیسم قدمتی چندصدساله دارد. مارکسیسم یکی از انواع سوسیالیسم بود که مثلاً میخواست تخیلات سوسیالیستهای پیشین را دور بریزد و سوسیالیسمی علمی ایجاد کند. البته اگر متون مارکسیستی را با یاوهنامههای پیشامارکسیستی مقایسه کنید فریب این ادعا را هم میخورید، زیرا متون قبلی به حدی تخیلی است که باعث میشود مارکسیسم در مقابلِ آنهمه توهم معقول و سنجیده جلوه کند. در متونِ کسی مثل شارل فُوریه کار به جایی رسیده است که حیوانات درنده هم در یوتوپیای سوسیالیستی رام شدهاند؛ شیرها به مرکبهای خوشرکاب انسان بدل میشوند، اسب آبی کرجیکِش میشود (یعنی کرجیها را جابجا میکنند) و نهنگها کشتیها را میکشند. سطح تخیلات جنسیاش که بماند! آزادی جنسی ــ اینکه هر کسی بتواند با هر کسی آمیزش جنسی داشته باشد ــ از سکانسهای بهعلاوۀهجدهِ متون فُوریه بود. البته دیگر سوسیالیستها هم برای جذابیت متون خود ناخنکی به تخیلات اروتیک میزدند ــ مثل صحنههای سکسی در سینمای مدرن.
در مارکسیسم ظاهراً خبری از دریای لیموناد نبود، اما روکشی علمی همان یوتوپیای پیشامارکسیستی را پنهان کرده بود. برای مثال کائوتسکی میگفت در جامعۀ سوسیالیستی «گونۀ جدیدی از انسان پدید خواهد آمد... نوعی ابرانسان... انسان متعالی». تروتسکی میگفت: «انسان [در جامعۀ سوسیالیستی] فوقالعاده قویتر، باهوشتر و ظریفتر میشود. اندامش هماهنگتر، حرکاتش موزونتر، صدایش آهنگینتر... حد میانگین انسان تا سطح ارسطو و گوته و مارکس ارتقا خواهد یافت.»
اما بحث ما در این نوشته آرمانشهرشناسی مارکسیستی نیست. در متنی که به مناسبت روز کارگر است، فقط میخواهم اشاره کنم که مارکسیسم علاوه بر آن روکش علمی، مسیری مبارزاتی برای رسیدن به این یوتوپیا تعریف کرد؛ و همین مارکسیسم را به اسلحهای مرگبار تبدیل کرد. سیاهیلشکر اصلی این مبارزه هم طبعاً کارگران بودند. مارکسیسم تضادی دروغین به جان بشریت انداخت: کارگر و کارفرما. مارکسیسم طبقاتی تعریف کرد که در دنیای واقعی اصلاً وجود نداشت؛ خود این طبقات وجود نداشت، چه رسد به «تضاد» این طبقات! در واقع مارکسیسم طبقات منقرضشدۀ پیشاکاپیتالیستی را به منزلۀ ساختار اجتماعی کنونی جلوه داد و سپس تضادی آشتیناپذیر میان اقشار مختلف جامعه تعریف کرد. بهروزی یک طبقه منوط شد به نابودی طبقهای دیگر و بدینسان درهای جهنم به روی بشر گشوده شد.
البته کارگر و کارمندی که با کارفرما طرف بودند و تنها منبع شناختشان از کارکرد این نظم اقتصادی صرفاً سختیهای تعامل با کارفرما بود، به سادگی تفکرات مارکسیستی را باور میکردند؛ به ویژه وقتی انبوهی روشنفکر، دانشجو و احزاب با انواع تبلیغات دکترین مارکسیستی را به آنها تلقین میکردند. اما هر بدیلی جای نظم کاپیتالیستی میگرفت، قبل از همه وضع خود این کارگران بدتر میشد و آنها از کارگر و کارمندانی که حداقل آزادی فروش نیروی کارشان را داشتند، به بردگان کارفرمایی عظیم و مهیب به نام دولت بدل میشدند؛ با این تفاوت که این کارفرما اسلحه، قوۀ مقننه و قوۀ قضاییه هم در اختیار داشت.
نفع کاپیتالیسم برای کل جامعه است؛ نه فقط برای یک قشر خاص، زیرا با ایجاد مقتصدانهترین و بهینهترین شیوۀ تولید دائم کیفیت عمومی زندگی را بالا میبرد و اقشار حقوقبگیر اولین برندگان این بهبود کیفیتند. تیر دشمنی با کاپیتالیسم بر پیکر مصرفکنندگان مینشیند؛ و این یعنی کل جامعه.
روز کارگر را به کارگرانی باید شادباش گفت که از فریب چپ رهیدهاند. وگرنه اگر قرار است اول مه بخشی از پروپاگاندای سوسیالیستی باشد، باید آن را روز عزای عمومی کارگر اعلام کرد ــ و آدم عاقل و فهیم عزا را به کسی شادباش نمیگوید.
مهدی تدینی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلیران ایران زمین.
دلیران ارتش ایران
دلیران ارتش ایران
🌸 سردار سورنا اشکانی
پاداش شهامت سورنا سردار ملی ایران
متاسفانه جنگ نمایان کاره حران با همه افتخاری که برای پارتیان و سرانجام ایرانیان به همراه داشت برای سردار فاتح آن یعنی سورنا نتیجه معکوس بخشید...
بجای اینکه ارد دوم پاداش های خوب به او بدهد به شهرت و محبوبیت او رشک برده و ناجوانمردانه او را به قتل رسانید بدیهی است دولت پارت پس از سورنا سرداری به لیاقت و رشادت او نیافت. ارد حق ناشناسی غریبی نسبت به این سردار نام آور و شخصی که باعث به تخت نشستن او شد بروز داد سورنا مهرداد چهارم در منابع قدیمی تر با نام مهرداد سوم شناخته میشود را شکست داد و ارد را به تخت سلطنت نشاند
سورنا مظلوم واقع شد ولی در تاریخ ایران و روم اهمیتی بسزا یافت و در حقیقت برای همیشه به عنوان شهید ملی برگزیده شد.
🌸 ملک الشعرا بهار
خون در سر من موج زند از شرف و فخر
چون یاد کنم رزم کراسوس و سورن را
https://t.me/parsomad
پاداش شهامت سورنا سردار ملی ایران
متاسفانه جنگ نمایان کاره حران با همه افتخاری که برای پارتیان و سرانجام ایرانیان به همراه داشت برای سردار فاتح آن یعنی سورنا نتیجه معکوس بخشید...
بجای اینکه ارد دوم پاداش های خوب به او بدهد به شهرت و محبوبیت او رشک برده و ناجوانمردانه او را به قتل رسانید بدیهی است دولت پارت پس از سورنا سرداری به لیاقت و رشادت او نیافت. ارد حق ناشناسی غریبی نسبت به این سردار نام آور و شخصی که باعث به تخت نشستن او شد بروز داد سورنا مهرداد چهارم در منابع قدیمی تر با نام مهرداد سوم شناخته میشود را شکست داد و ارد را به تخت سلطنت نشاند
سورنا مظلوم واقع شد ولی در تاریخ ایران و روم اهمیتی بسزا یافت و در حقیقت برای همیشه به عنوان شهید ملی برگزیده شد.
🌸 ملک الشعرا بهار
خون در سر من موج زند از شرف و فخر
چون یاد کنم رزم کراسوس و سورن را
https://t.me/parsomad
Telegram
گذرگاه تاریخ
گریزی بر رویدادهای تاریخی ایران و جهان
سپهسالار هاپارگ مادی
هارپاگ از فرماندهان شاهنشاهی #ماد بود که به حمایت از #کوروش_بزرگ پرداخت و سپاه خود را تسلیم کوروش کرد. بسیاری از افراد سپاه ماد بنا به توصیه او به سپاه پارس پیوستند و نیرویی بزرگ و مقتدر به وجود آمد که مایه هراس همسایگان ایران_زمین شد.
سپاه کوروش چون نیرو گرفت، همسایگان ایران به وحشت افتادند و از این همسایگان دولت لیدی و بابل بیشتر از دیگران وحشت زده شدند. دریکی از جنگها سپاه لیدیها که به سواره نظام خود متکی بودند، دشتی را برای جنگ برگزیدند تا بهتر بتوانند بجنگند و کوروش چون این سواره نظام را دید، واهمه کرد و هارپاگ به او گفت اسب از شتر میهراسد و دستور داد شترهایی را که باروبنه سپاه کوروش را میبردند، بیاوردند و سربازان را سوار بر شترها کرد و فرمان پیشروی داد و در نتیجه اسبهای لیدیایی از شترها ترسیدند و گریختند. هارپاگ همچنین به فرمان کوروش به آسیای صغیر فرستاده شد و از او به عنوان فرمانده سرزمینهای ساحلی یاد شده است.
https://t.me/parsomad
هارپاگ از فرماندهان شاهنشاهی #ماد بود که به حمایت از #کوروش_بزرگ پرداخت و سپاه خود را تسلیم کوروش کرد. بسیاری از افراد سپاه ماد بنا به توصیه او به سپاه پارس پیوستند و نیرویی بزرگ و مقتدر به وجود آمد که مایه هراس همسایگان ایران_زمین شد.
سپاه کوروش چون نیرو گرفت، همسایگان ایران به وحشت افتادند و از این همسایگان دولت لیدی و بابل بیشتر از دیگران وحشت زده شدند. دریکی از جنگها سپاه لیدیها که به سواره نظام خود متکی بودند، دشتی را برای جنگ برگزیدند تا بهتر بتوانند بجنگند و کوروش چون این سواره نظام را دید، واهمه کرد و هارپاگ به او گفت اسب از شتر میهراسد و دستور داد شترهایی را که باروبنه سپاه کوروش را میبردند، بیاوردند و سربازان را سوار بر شترها کرد و فرمان پیشروی داد و در نتیجه اسبهای لیدیایی از شترها ترسیدند و گریختند. هارپاگ همچنین به فرمان کوروش به آسیای صغیر فرستاده شد و از او به عنوان فرمانده سرزمینهای ساحلی یاد شده است.
https://t.me/parsomad
Telegram
گذرگاه تاریخ
گریزی بر رویدادهای تاریخی ایران و جهان
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
بنيانگذارى بانکهای ملى ، كشاورزى و سپه، راديو و بيمه ايران از اقدامات او بود.
تقويم ايران را از قمرى به شمسى جابه جا و به خارجی ها هم اعلام کرد که از این پس نام پرشيا را که هزاران سال یونانیان و در پی آنها هم تمام خارجی ها از این نام برای سرزمین ما استفاده میکردند به نام واقعی سرزمین ما که همواره ايران بوده تغيير دهند و از نام ایران استفاده کنند
معروف است رضاشاه به هر اداره که سر میزد و مقامهای اداری را که اضافه وزن داشتند میدید ضمن اشاره مستقیم به شکم آنان میگفت : این فربگی (چاقی) علامت خوردن مال مردم است و باید به کار و پیشینه او رسیدگی و برکنار شود!
https://t.me/parsomad
تقويم ايران را از قمرى به شمسى جابه جا و به خارجی ها هم اعلام کرد که از این پس نام پرشيا را که هزاران سال یونانیان و در پی آنها هم تمام خارجی ها از این نام برای سرزمین ما استفاده میکردند به نام واقعی سرزمین ما که همواره ايران بوده تغيير دهند و از نام ایران استفاده کنند
معروف است رضاشاه به هر اداره که سر میزد و مقامهای اداری را که اضافه وزن داشتند میدید ضمن اشاره مستقیم به شکم آنان میگفت : این فربگی (چاقی) علامت خوردن مال مردم است و باید به کار و پیشینه او رسیدگی و برکنار شود!
https://t.me/parsomad