پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
Forwarded from Deleted Account
تو همانند نسیمی
در یال اسب سپید وحشی دشت های بکر،
پر لطافتی
من چون گردی که از زیر ثم آن پراکنده در نسیم
مشتاق یکی شدن
تو همانند شبنمی
متولدشده از باران آبان
در آغوش گلبرگ گل لاله ای وحشی دردامنه ی کوه های بلند ،جا خوش کرده
من ریشه
که انتظار چکیدن و فروبردن شبنم دارد

تو همسان ماهتاب
که از کرشمه ی خورشید روشن شده و تابان
من مرد شبگردی در انتهای تاریکی مغروق،
در حسرت نیم نگاهی از نورت تا راه جویم
تو حس خوشحالی بی حد از پیدا کردن گنجی تاریخی،
من مرد سالخورده ای که وجب به وجب در جستجوی آن
و قهقه هایش که خوشحالی را در آغوش میکشد، مسرور
تو قایقی بادبان افراشته در دریای بی ساحل آرامش،
من لنگری
آویزان تا در لنگرگاهت، پهلو بگیرم آرام
تو مرهمی شفا بخش و اکسیری کیمیا گونه،
من بیمار ناتوان رنجوره مجنونه هجران زده، چشم براه شفا
تو آخرین تیر چله ی کمان، و سپری امن در جدال با کفتارهای تیز دندان مرده خوار
من، صیدی بی دفاع
دلخوش به آخرین سلاح
و.......چه گویمت؟!
من سرما زده در زمستانی سخت، سوزان گداکش ،پیرهن دران
تو نوید گرمابخش بهاری که در طلوع سبز چشمانت به نگاهی،
سبزی حیات بخشد این زمستان بی رحم را.....
تو ، تویی......همه ناز
من ، منم ....همه نیاز

شعر #عارف_اخوان
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
جنگِ اسلحه با اسلحه است ،
پشتِ سنگرها و خاکریز ها ،
انسان ها ،
خونین در آغوشِ هم میگریند،
و زبانشان را به ترجمان نیازی نیست ...

#عارف_اخوان
عکس : #جنگ_جهانی_دوم
Forwarded from Ghazal
مـــعـــشــوقــــــــً ی زیباییم ،
درآ ، درآ در آغوشم ، تا در پیچ و تاب اندامت :

همچون پیچکی که به دورِ گلی پیچد ،
تو را در خود فرو برم ،
یکی شویم در سایشِ تن هایمان ...

یا چون ضرب آهنگی از کشاکشِ شاخ های دو گوزن ، ممزوج شویم ، بی رهایی ...

یا چونان تنیده شدن و گردش بی محابایِ
دو مار ، در دشتی سوزان ،
آب شویم در هرم این عطش ...

یا همانند آبشاری بلند ، که میتازد به تنِ صخره ای ،
پر خروش ، در هم سائیم ...

یا ، با یکی شدنِ نور و حرارت به هم آویزیم ، تا گرما بخش ، آتشی شویم ، شرر بار ...

یا چون به هم آمیختگیِ کلمات
و چیدمانِ حروفِ به هم چسبیده ، عاشقانه شعری شویم ، ماندگار ...

و یا چونانِ دو ابرِ مشتاق ، در گستره یِ نیلگونِ آسمان ، که از آمیزش به هم ،
در برخوردی هم آواز ، باران زائیم ...
و ...
تلاقی دو نگاه شویم در سکوت ، که همان آغوش است ...
آری،
آری ، این استعاره ای کوتاه از بی نهایت آغوشِ خداگونه یِ تـــــــــــــــــــــــوست...
دستانم را در دستانت بفشار...!!!

#عارف_اخوان

🐾