ممکن است مستبدی برود، اما هیچ استبدادی با رفتن مستبد یکسره محو نمی شود. حیات دیکتاتوری به جهل عوام متکی است و از همین روست که همه ی دیکتاتورها سخت می کوشند تا این جهل را افزون کنند. باید نسل ها بگذرد تا اوضاع عوض شود و نوری به درون راه یابد. به هر حال تا پیش از چنین دورانی، آن ها که دیکتاتوری را به زیر می کشند _ بی آن که خودشان بخواهند _ اغلب جوری رفتار می کنند که انگار میراث دار آنند و به نگرش ها و الگوهای فکری دورانی تداوم می بخشند که خودشان نابودش کرده اند. این اتفاق چنان ناخواسته و ناخودآگاه می افتد که اگر کسی قضیه را به آن ها گوشزد کند، با چهره ای حق به جانب از کوره در می روند. اما آیا می توان همه ی این ها را به گردن شاه انداخت؟ شاه سنتی موجود را به میراث برده بود و در چارچوب رسم و رسومی عمل می کرد که از قرن ها پیش غالب و فراگیر بوده است. یکی از سخت ترین کارهای دنیا این است که از چنین چارچوب هایی گذر کنی تا گذشته را تغییر دهی.
#شاهنشاه
#ریشارد_کاپوشچینسکی
#شاهنشاه
#ریشارد_کاپوشچینسکی
یک حاکم خودکامه اعتقاد دارد انسان جانوری پست و فرومایه است. دربارش را پر میکنند و دور و برش را میگیرند. جامعهی وحشتزده تا مدتها همچون تودهای آشفته و بیفکر رفتار خواهد کرد. فقط کافیست سیرش کنی تا اطاعت کند. تفریحاتشان را که فراهم کنی، دیگر خوشبختند. زرادخانهی کمابیش کوچک ترفندهای سیاسی هزار سال است که تغییری نکرده. برای همین است که در عرصهی سیاست این همه آدم ناشی و نابلد داریم، این همه آدمهایی که مطمئنند اگر قدرت داشتند، خوب میدانستند چطور باید حکومت کنند. با این حال، اتفاقات غافلگیرکنندهای هم ممکن است بیفتد. اینجا جمعیتی خوبخورده و خوبسرگرمشده هست که دست از اطاعت برمیدارد و رفتهرفته چیزی بیش از سرگرمی میخواهد. آزادی میخواهد و طلب عدالت میکند. حاکم خودکامه یکه میخورد. درکی از انسان در اوج کمال و شرافتش ندارد. سرانجام هم چنین انسانی است که دیکتاتوری را تهدید میکند؛ او دشمن این نظام است. بنابراین نظام استبدادی تمام زورش را جمع میکند تا او را نابود کند.
#شاهنشاه
#ریشارد_کاپوشچینسکی
#شاهنشاه
#ریشارد_کاپوشچینسکی
انقلاب را باید از شورش، کودتا و تصرف کاخ جدا کرد. کودتا یا تصرف کاخ ممکن است برنامهریزی شده باشند، اما انقلاب هرگز. فورانش و لحظهی این فوران بر همه نامعلوم است، حتی بر آنها که در راهش میجنگند. آنها خود نیز مات و مبهوت میمانند و به فوران خودجوشی مینگرند که یکباره آغاز میشود و همهچیز را در مسیرش نابود میکند. ویرانگریاش چنان بیرحمانه و توفنده است که سرانجام ممکن است آرمانهایی را که منشا شکلگیریاش بودهاند نیز نیست و نابود کند.
مقدمهی هر انقلاب وضعیتی است که در آن طاقت همه طاق شده. انقلاب علیه قدرتی ستیزهجو رخ میدهد که دیگر افسار پاره کرده. قدرت نمیتواند ملتی را تحمل کند که اعصابش را خرد کرده است. ملت نمیتواند جور قدرتی را تاب بیاورد که کارش به نفرت از مردم کشیده. قدرت همهی اعتبارش را به باد داده و حالا دستهایش خالی است. ملت هم آخرین ذرهی بردباریاش را ازکف داده و دستهایش را مشت کرده. جو اضطراب و سرکوبگری روزافزون بر همهجا حکمفرماست. کمکم از وحشت دچار روانپریشی میشویم. رهایی نزدیک است. حسش میکنیم.
#شاهنشاه
#ریشارد_کاپوشچینسکی
مقدمهی هر انقلاب وضعیتی است که در آن طاقت همه طاق شده. انقلاب علیه قدرتی ستیزهجو رخ میدهد که دیگر افسار پاره کرده. قدرت نمیتواند ملتی را تحمل کند که اعصابش را خرد کرده است. ملت نمیتواند جور قدرتی را تاب بیاورد که کارش به نفرت از مردم کشیده. قدرت همهی اعتبارش را به باد داده و حالا دستهایش خالی است. ملت هم آخرین ذرهی بردباریاش را ازکف داده و دستهایش را مشت کرده. جو اضطراب و سرکوبگری روزافزون بر همهجا حکمفرماست. کمکم از وحشت دچار روانپریشی میشویم. رهایی نزدیک است. حسش میکنیم.
#شاهنشاه
#ریشارد_کاپوشچینسکی
چند روز پس از این کنفرانس مطبوعاتی که عکسش را در دست داریم، شاه مصاحبهای با هفتهنامهی اشپیگل آلمان میکند و میگوید: «ما تا ده سال دیگر به همان سطحی از زندگی میرسیم که حالا شما آلمانیها، فرانسویها و انگلیسیها دارید.»
خبرنگار ناباورانه میپرسد: «قربان شما واقعا فکر میکنید میتوانید ظرف ده سال به چنین جایی برسید؟»
«بله، البته.»
روزنامهنگارِ مبهوت میگوید: «اما سالهای سال و نسلهای متمادی طول کشید تا غرب به این سطح کنونی از زندگی برسد. یعنی شما میتوانید این مراحل را طی نکرده به مقصد برسید؟»
«البته.»
حالا که دارم به این گفتوگو فکر میکنم، محمدرضا دیگر در کشور نیست و من، میان کودکانی نیمهبرهنه و لرزان، دارم با هزار مکافات از وسط گلولای و پشگل روستای کوچکی در نزدیک شیراز میگذرم که پر است از آلونکهای گِلی زشت و حقیر. جلو یکی از آلونکها زنی دارد سِرگین گاو را به شکل کیکهای گردی درمیآورد تا وقتی خشک شدند آنها را (در این مملکت نفت و گاز!) برای گرم کردن خانه بسوزاند.
ص 53
📓 #شاهنشاه
📕 #ریشارد_کاپوشچینسکی
📓 #بهرنگ_رجبی
📕 #نشر_ماهی
خبرنگار ناباورانه میپرسد: «قربان شما واقعا فکر میکنید میتوانید ظرف ده سال به چنین جایی برسید؟»
«بله، البته.»
روزنامهنگارِ مبهوت میگوید: «اما سالهای سال و نسلهای متمادی طول کشید تا غرب به این سطح کنونی از زندگی برسد. یعنی شما میتوانید این مراحل را طی نکرده به مقصد برسید؟»
«البته.»
حالا که دارم به این گفتوگو فکر میکنم، محمدرضا دیگر در کشور نیست و من، میان کودکانی نیمهبرهنه و لرزان، دارم با هزار مکافات از وسط گلولای و پشگل روستای کوچکی در نزدیک شیراز میگذرم که پر است از آلونکهای گِلی زشت و حقیر. جلو یکی از آلونکها زنی دارد سِرگین گاو را به شکل کیکهای گردی درمیآورد تا وقتی خشک شدند آنها را (در این مملکت نفت و گاز!) برای گرم کردن خانه بسوزاند.
ص 53
📓 #شاهنشاه
📕 #ریشارد_کاپوشچینسکی
📓 #بهرنگ_رجبی
📕 #نشر_ماهی
گفتوگوی جهانی نوعِ بشر با کدام زبان محقق خواهد شد؟ چند صد زبان دارند بر سر به رسمیت شناخته شدن و ارتقای مقام مبارزه میکنند. سدهای زبانی رو یه افزایشند. ناشنوایی و نامفهومی دارد تکثیر میشود.
#شاهنشاه
#ریشارد_کاپوشچینسکی
#بهرنگ_رجبی
ص۱۶
#شاهنشاه
#ریشارد_کاپوشچینسکی
#بهرنگ_رجبی
ص۱۶