✍ ارتجاع سیاسی
#اصطلاح_شناسی
📌ارتجاع، در معنی لغوی به معنای «بازگشت» است و در مفهوم سیاسی به معنای مخالفت با پیشرفت و تحول در بنیادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و یا روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی موجود میباشد. همچنین خواهان «خنثی شدن» اینگونه تحولات و «بازگشت به گذشته» نیز ارتجاع نامیده میشود.
📌در هر جامعه ارتجاع و ترقیخواهی مفاهیمی نسبی هستند و به درجه پیشرفت و مرحله تاریخی آن جامعه بستگی دارند. نیروهای مترقی یک جامعه میتواند در جامعهای دیگر محافظهکار یا ارتجاعی محسوب شود. راستگرایی افراطی که به روابط و نهادهای اقتصادی و اجتماعی کهنه وابستهاست و در مقابل تحول مقاومت میکند ارتجاعی محسوب میشود. همچنین، ارتجاع و نهادهای دینی اغلب مورد حمایت یکدیگر هستند. ارتجاع ضد دموکراسی بوده و با انتقال قدرت و ثروت از قشرهای حاکم به قشرهای محکوم مخالفت دارد. رژیمهای دیکتاتوری فاشیست و استبداد از این گونهاند.
📌ارتجاع به معنای مبارزه طبقات و اقشار در حال نابودی و زوال علیه جامعه است. سیر جبری تاریخ و مبارزه تودهها جوامع بشری را به سوی رشد و ترقی میبرد و اقشار و طبقاتی را که صاحب امتیازات مربوطه هستند و با سیر آنی جامعه مخالفند و مایلند وضع موجود را حفظ کنند به نابودی حتمی محکوم میکند. چنین است نابودی بردهداران و سپس فئودالها و سپس سرمایهداران، هر یک در دوران تاریخی معین خود مطابق با سطح رشد نیروهای تولیدی. اما این طبقات برای حفظ منافع استثمارگرانه خود، برای حفظ امتیازات و موجودیت خود، با ترقی جامعه در تضاد واقع میشوند و با پیشرفت اجتماعی مخالفت میورزند. مظهر آن مناسبات تولیدی فرسودهای میشوند که به سدی در راه تکامل جامعه بدل شدهاست. بنابر این ارتجاع یعنی دفاع از نظام فرسوده و محکوم به نابودی، و مخالفت با ترقی و پیشرفت.
📌ارتجاع گاه به شکل جبر و اختناق خونین و ترور جمعی توده مردم جلوهگر میشود. گاه در سیمای افکار و عقاید پوسیده و کهنه با تکیه بر عادات و عقب ماندگیهای فرهنگی علیه اندیشههای ترقی خواهانه مبارزه میکند. ارتجاع به شکل تشدید ستم بر تودههای زحمتکش از نظر اقتصادی و سیاسی و بر ملتهایی که از حقوق خود محروم شدهاند و یا به شکل سرکوب نهضت انقلابی که جامعه را به جلو میراند تظاهر میکند. در عصر امپریالیسم در کشورهای صنعتی، فاشیسم و میلیتاریسم جلوههای ارتجاع هستند.
📌مرتجع به کسی میگویند که روش خصمانهای با ترقی، نویی، و پیشرفت داشته باشد و برای حفظ یا احیاء مجدد نظام فرسوده یا افکار کهنه و عقب مانده کوشش نماید.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#ارتجاع_سیاسی
@parnian_khyial
#اصطلاح_شناسی
📌ارتجاع، در معنی لغوی به معنای «بازگشت» است و در مفهوم سیاسی به معنای مخالفت با پیشرفت و تحول در بنیادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و یا روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی موجود میباشد. همچنین خواهان «خنثی شدن» اینگونه تحولات و «بازگشت به گذشته» نیز ارتجاع نامیده میشود.
📌در هر جامعه ارتجاع و ترقیخواهی مفاهیمی نسبی هستند و به درجه پیشرفت و مرحله تاریخی آن جامعه بستگی دارند. نیروهای مترقی یک جامعه میتواند در جامعهای دیگر محافظهکار یا ارتجاعی محسوب شود. راستگرایی افراطی که به روابط و نهادهای اقتصادی و اجتماعی کهنه وابستهاست و در مقابل تحول مقاومت میکند ارتجاعی محسوب میشود. همچنین، ارتجاع و نهادهای دینی اغلب مورد حمایت یکدیگر هستند. ارتجاع ضد دموکراسی بوده و با انتقال قدرت و ثروت از قشرهای حاکم به قشرهای محکوم مخالفت دارد. رژیمهای دیکتاتوری فاشیست و استبداد از این گونهاند.
📌ارتجاع به معنای مبارزه طبقات و اقشار در حال نابودی و زوال علیه جامعه است. سیر جبری تاریخ و مبارزه تودهها جوامع بشری را به سوی رشد و ترقی میبرد و اقشار و طبقاتی را که صاحب امتیازات مربوطه هستند و با سیر آنی جامعه مخالفند و مایلند وضع موجود را حفظ کنند به نابودی حتمی محکوم میکند. چنین است نابودی بردهداران و سپس فئودالها و سپس سرمایهداران، هر یک در دوران تاریخی معین خود مطابق با سطح رشد نیروهای تولیدی. اما این طبقات برای حفظ منافع استثمارگرانه خود، برای حفظ امتیازات و موجودیت خود، با ترقی جامعه در تضاد واقع میشوند و با پیشرفت اجتماعی مخالفت میورزند. مظهر آن مناسبات تولیدی فرسودهای میشوند که به سدی در راه تکامل جامعه بدل شدهاست. بنابر این ارتجاع یعنی دفاع از نظام فرسوده و محکوم به نابودی، و مخالفت با ترقی و پیشرفت.
📌ارتجاع گاه به شکل جبر و اختناق خونین و ترور جمعی توده مردم جلوهگر میشود. گاه در سیمای افکار و عقاید پوسیده و کهنه با تکیه بر عادات و عقب ماندگیهای فرهنگی علیه اندیشههای ترقی خواهانه مبارزه میکند. ارتجاع به شکل تشدید ستم بر تودههای زحمتکش از نظر اقتصادی و سیاسی و بر ملتهایی که از حقوق خود محروم شدهاند و یا به شکل سرکوب نهضت انقلابی که جامعه را به جلو میراند تظاهر میکند. در عصر امپریالیسم در کشورهای صنعتی، فاشیسم و میلیتاریسم جلوههای ارتجاع هستند.
📌مرتجع به کسی میگویند که روش خصمانهای با ترقی، نویی، و پیشرفت داشته باشد و برای حفظ یا احیاء مجدد نظام فرسوده یا افکار کهنه و عقب مانده کوشش نماید.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#ارتجاع_سیاسی
@parnian_khyial
✍️ آنارشیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ اقتدارگریزی یا آنارشیسم (Anarchism) در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم، برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعهٔ «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست میداند که بهترین شکل آن ایجاد گروههای خودمختار است. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعهای آزاد و بدون اجبارِ یک قدرتِ سازمانیافته بهتر خواهد شد و گروههای داوطلب میتوانند بهتر از دولتهای کنونی از پس وظایف آن برآیند. آنارشیستها به طور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت میدانند (که معایبش کمتر از استبداد سلطنتی است).
▪️ آنارشیسم شامل مخالفت با اقتدار یا هر گونه سازمان با ساختارهای طبقاتی در هر رابطه انسانی است و به سیستم دولت محدود نمیشود و به عنوان یک تئوری بیتعصب، آنارشیسم تساوی در بسیاری از جریانهای فکری را خواهان است. آنارشیسم یک تئوری جهان بینی خاص ارائه نمیدهد و مانند دیگر نظریهها در حال تغییر است. آنارشیسم خود زیر نحلههای پرشماری دارد، که جز در یکی دو اصل بنیادین شباهت چندانی با هم ندارند. مکاتب فکری آنارشیسم میتواند اساساً متفاوت باشد، به طور مثال آنارشیسم هر چیزی از فردگرایی مطلق تا جمعگرایی کامل را حمایت میکند. آنارشیسم معمولاً به عنوان ایدئولوژی چپ رادیکال در نظر گرفته میشود.
▪️ اولین استفاده شناخته شده از کلمه آنارشیسم در سال ۱۵۳۹ میلادی بود. بسیاری از انقلابیون در اوایل قرن نوزدهم اصول آنارشیستی نسل جدید را داشتند مانند ویلیام گادوین و ویلهلم وایتلینگ اما آنها از واژه آنارشیستم یا آنارشیست در توضیح عقاید خود استفاده نکردند.پیر ژوزف پرودون اولین فیلسوف سیاسی ای بود که خود را آنارشیست نامید. این تولد رسمی آنارشیسم در اواسط قرن نوردهم در فرانسه بود.طرفداری از آزادی فردی گاه به معادلی برای آنارشیسم استفاده میشد.و تقریباً منحصراً در سال ۱۹۵۰ میلادی در آمریکا مورد استفاده قرار گرفت.
▪️ از اندیشمندان برجستهٔ آنارشیست دیگر میتوان از ماکس اشتیرنر، لئو تولستوی، میخائیل باکونین، پطر کروپوتکین، الیزه رکلوز،ماری بوخین، اما گلدمن، نوام چامسکی، هربرت رید، هوارد زین و اخیراً متفکران آزادیطلب و محافظهکاری با گرایش آنارشیستی مانند هانس هرمان هوپ و موری روثبارد نام برد.
▪️ آنارشیستها در فلسفهٔ «بگذار انجام دهند» (Laissez faire) با هم اشتراک نظر دارند؛ اما در تئوری به دستههای آنارشیسم تحولخواه، آنارشیسم کمونیست، و آنارشیسم فردگرا (فردگرا) تقسیم میشوند.
برای مثال پرودون یک آنارشیست فردگرا بود و آنارشیسم به شکل یک جنبش اجتماعی با کتاب «مالکیت چیست» او آغاز شد. پرودون با مالکیت مخالف نبود بلکه نحوه اکتساب و بهرهبرداری از آن را نیازمند اصلاح میدانست.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#آنارشیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ اقتدارگریزی یا آنارشیسم (Anarchism) در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم، برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعهٔ «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست میداند که بهترین شکل آن ایجاد گروههای خودمختار است. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعهای آزاد و بدون اجبارِ یک قدرتِ سازمانیافته بهتر خواهد شد و گروههای داوطلب میتوانند بهتر از دولتهای کنونی از پس وظایف آن برآیند. آنارشیستها به طور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت میدانند (که معایبش کمتر از استبداد سلطنتی است).
▪️ آنارشیسم شامل مخالفت با اقتدار یا هر گونه سازمان با ساختارهای طبقاتی در هر رابطه انسانی است و به سیستم دولت محدود نمیشود و به عنوان یک تئوری بیتعصب، آنارشیسم تساوی در بسیاری از جریانهای فکری را خواهان است. آنارشیسم یک تئوری جهان بینی خاص ارائه نمیدهد و مانند دیگر نظریهها در حال تغییر است. آنارشیسم خود زیر نحلههای پرشماری دارد، که جز در یکی دو اصل بنیادین شباهت چندانی با هم ندارند. مکاتب فکری آنارشیسم میتواند اساساً متفاوت باشد، به طور مثال آنارشیسم هر چیزی از فردگرایی مطلق تا جمعگرایی کامل را حمایت میکند. آنارشیسم معمولاً به عنوان ایدئولوژی چپ رادیکال در نظر گرفته میشود.
▪️ اولین استفاده شناخته شده از کلمه آنارشیسم در سال ۱۵۳۹ میلادی بود. بسیاری از انقلابیون در اوایل قرن نوزدهم اصول آنارشیستی نسل جدید را داشتند مانند ویلیام گادوین و ویلهلم وایتلینگ اما آنها از واژه آنارشیستم یا آنارشیست در توضیح عقاید خود استفاده نکردند.پیر ژوزف پرودون اولین فیلسوف سیاسی ای بود که خود را آنارشیست نامید. این تولد رسمی آنارشیسم در اواسط قرن نوردهم در فرانسه بود.طرفداری از آزادی فردی گاه به معادلی برای آنارشیسم استفاده میشد.و تقریباً منحصراً در سال ۱۹۵۰ میلادی در آمریکا مورد استفاده قرار گرفت.
▪️ از اندیشمندان برجستهٔ آنارشیست دیگر میتوان از ماکس اشتیرنر، لئو تولستوی، میخائیل باکونین، پطر کروپوتکین، الیزه رکلوز،ماری بوخین، اما گلدمن، نوام چامسکی، هربرت رید، هوارد زین و اخیراً متفکران آزادیطلب و محافظهکاری با گرایش آنارشیستی مانند هانس هرمان هوپ و موری روثبارد نام برد.
▪️ آنارشیستها در فلسفهٔ «بگذار انجام دهند» (Laissez faire) با هم اشتراک نظر دارند؛ اما در تئوری به دستههای آنارشیسم تحولخواه، آنارشیسم کمونیست، و آنارشیسم فردگرا (فردگرا) تقسیم میشوند.
برای مثال پرودون یک آنارشیست فردگرا بود و آنارشیسم به شکل یک جنبش اجتماعی با کتاب «مالکیت چیست» او آغاز شد. پرودون با مالکیت مخالف نبود بلکه نحوه اکتساب و بهرهبرداری از آن را نیازمند اصلاح میدانست.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#آنارشیسم