ای فریاد خونین #زن
برابری از چه می خواهی؟
که برسی به من؟!
من که هنوز خود مردی ام
نگهبان گورستان و خرافات و
طوق بر گردن از مهملات و
اسیر عقل خرابات.
#شیرکو_بیکس
برابری از چه می خواهی؟
که برسی به من؟!
من که هنوز خود مردی ام
نگهبان گورستان و خرافات و
طوق بر گردن از مهملات و
اسیر عقل خرابات.
#شیرکو_بیکس
روز ۱ نوامبر به عنوان «روز جهانی کوبانی» نامگذاری شده است. کوبانی سرافراز و سربلند که در میان این حجم از بربریت و تعصبات و توهمات نژادی و ایدئولوژیک در خاورمیانه، تبدیل شده سمبل برابری مقاومت و پایداری، کوبانی خاری شد در چشم قدرت هایی که هر کدام با دست پرورده های تروریست خود می خواستند و می خواهند اراده آزادیخواهی و برابری ملت ها را از آنان بگیرند. کوبانی با مقاومت خود قهرمانانی به دنیا معرفی کرد و تعریف جدیدی از #زن_بودن ارائه کرد که نظیر آنان را سراغ ندارد. قهرمانانی از دل مردم و برای پاسداری از خاک خود،شرف خود، هستی خود، قهرمانانی برای دفاع از آزادی و انسانیت و برابری و نه گفتن به ارتجاع بربریت قهرمانان واقعی و نه قهرمانان ساخته و پرداخته رسانه های تصویر و دروغ روز جهانی کوبانی مبارک.
رۆژی جیهانی #کۆبانی له ههموو کوردێکی نیشتمانپهروهر پیرۆز بێ. کۆبانی نیشانی داوه که پرسی کورد جیهانیه. نهسرهوتن تا سهرکهوتن
روز جهانی #کوبانی گرامی باد. کوبانی نشان داد که مساله کورد یک مساله جهانی است. مقاومت تا پیروزی.
#کۆبانی #مقاومت #ئازادی #آزادی #کوردستان
رۆژی جیهانی #کۆبانی له ههموو کوردێکی نیشتمانپهروهر پیرۆز بێ. کۆبانی نیشانی داوه که پرسی کورد جیهانیه. نهسرهوتن تا سهرکهوتن
روز جهانی #کوبانی گرامی باد. کوبانی نشان داد که مساله کورد یک مساله جهانی است. مقاومت تا پیروزی.
#کۆبانی #مقاومت #ئازادی #آزادی #کوردستان
آن #زن_النگو_به_دست و #سرنوشت_من!
(این ماجرا کاملا حقیقی است)
تا همین چند سال پیش در دانشگاهی در استان تهران تدریس می کردم و قرار بود عضو هیئت علمی آنجا بشوم. در امتحانات پایان ترم اتفاقی رخ داد که سرنوشت شغلی مرا تغییر داد. ماجرا از این قرار بود که یکی از دانشجویانم که خانمی بود با ظاهری بسیار متشرع، در امتحان پایان ترمِ یکی از دروس کارشناسی ارشد به جرم تقلب توسط مراقب دستگیر شد و برگه اش را به کمیته ی انضباطی ارجاع دادند. بر اساس رأی این کمیته و طبق قوانین دانشگاهی، قرار بود وی با نمره ی 0/25 و دست کم یک ترم محرومیت از تحصیل مواجه گردد. اما به دلیل مشخص شدن سمت بالای اداری و نفوذ بسیارِ وی در سازمانی پرقدرت، پس از چند روز برگه ی ایشان را از کمیته خارج و جهت اعلام نمره ی آن به دست من رساندند. نمره ی ایشان در برگه: 2 بود و من در لیست نمرات برای ایشان: 4 اعلام کردم. وی نسبت به نمره ی اعلام شده اعتراض نمود و روزی از روزها که در دانشگاه بودم، مسئول ساختمان کلاسها مرا به اتاقی خصوصی فراخواند. وی زنی بود حدود 45 ساله و دستش که از مچ تا به آرنج غرق در النگوهای طلا بود، توجه هر بیننده ای را به خود جلب می نمود. گفت: «خانم .... که نمره ی 4 براش اعلام کرده این، از دوستان نزدیک من هستن و تقاضا دارم نمره ی قبولی به او بدین.»
گفتم: «او در برگه 2 شده و خبرش رو دارم که در حین تقلب دستگیر شده. این کار توهینی بزرگ به دانشگاه و به من هست و بویژه که ایشون شمایلی ظاهر فریب داره و بنابراین نمی تونه نمره ی قبولی دریافت بکنه.»
از او اصرار و از من انکار. با عصبانیت برخاست و رفت.
در روزهای بعد، دو بار با من تماس تلفنی گرفت و با لحنی تهدیدآمیز به من گفت «بهتره به او نمره بدهی.» اما هر چه او اصرار کرد، من تغییری در نمره ی وی ندادم.
نیم ترم دوم بود و در تعطیلات تابستان در جریان یک بازی والیبال، تاندون پایم آسیب دید و 43 روز در گچ قرار گرفت. شروع ترم جدید مصادف شد با بازکردن گچ از پا و راه رفتنم تا مدتی با عصا و لنگ لنگان بود. به ساختمان کلاسها که مراجعه کردم، «خانم النگویی» جواب سلام مرا نداد. شماره ی کلاسم را که جویا شدم، با اخمی در چهره مرا به طبقه ی چهارم ساختمان که آسانسور نداشت، ارجاع داد. درخواست کردم که به دلیل آسیب دیدگی پایم، کلاسم را به طبقه ی همکف منتقل کنند. اما اصرار از من و انکار از او! نه مدیر گروه و نه حتی رییس دانشکده نتوانستند کلاس مرا از آسمان به زمین بیاورند و من یک ترم عصا به دست و لنگ لنگان به طبقه ی چهارم می رفتم.
ترم که تمام شد، خشونت خانم النگویی وارد مرحله ی جدیدی گردید. خبردار شدم که وی دانشجویانی را گرد آورده و نامه ی برکناری مرا به امضای آنها می رساند. او با آن نامه مرا از آن دانشگاه کنار گذاشت و نه مدیر گروه و نه حتی رییس دانشکده نتوانستند او را متوقف کنند. آنجا بود که متوجه شدم ایران چگونه جامعه ای است و دانشگاه در این کشور چگونه جایی است.
بدین ترتیب آن زن النگو به دست، سرنوشت شغلی مرا رقم زد و من متوجه شدم که در ایران، برعکس کشورهای توسعه یافته؛ اگر کار و مسئولیت ات را به خوبی انجام بدهی، به احتمال قوی برکنار می شوی.
#دکتر_بهروز_مرادی، دانش آموخته ی جامعه شناسی از دانشگاه آمستردام هلند و دارای phD در جامعه شناسی دین از دانشگاه تیلبورخ هلند.
29 آبان 97
(این ماجرا کاملا حقیقی است)
تا همین چند سال پیش در دانشگاهی در استان تهران تدریس می کردم و قرار بود عضو هیئت علمی آنجا بشوم. در امتحانات پایان ترم اتفاقی رخ داد که سرنوشت شغلی مرا تغییر داد. ماجرا از این قرار بود که یکی از دانشجویانم که خانمی بود با ظاهری بسیار متشرع، در امتحان پایان ترمِ یکی از دروس کارشناسی ارشد به جرم تقلب توسط مراقب دستگیر شد و برگه اش را به کمیته ی انضباطی ارجاع دادند. بر اساس رأی این کمیته و طبق قوانین دانشگاهی، قرار بود وی با نمره ی 0/25 و دست کم یک ترم محرومیت از تحصیل مواجه گردد. اما به دلیل مشخص شدن سمت بالای اداری و نفوذ بسیارِ وی در سازمانی پرقدرت، پس از چند روز برگه ی ایشان را از کمیته خارج و جهت اعلام نمره ی آن به دست من رساندند. نمره ی ایشان در برگه: 2 بود و من در لیست نمرات برای ایشان: 4 اعلام کردم. وی نسبت به نمره ی اعلام شده اعتراض نمود و روزی از روزها که در دانشگاه بودم، مسئول ساختمان کلاسها مرا به اتاقی خصوصی فراخواند. وی زنی بود حدود 45 ساله و دستش که از مچ تا به آرنج غرق در النگوهای طلا بود، توجه هر بیننده ای را به خود جلب می نمود. گفت: «خانم .... که نمره ی 4 براش اعلام کرده این، از دوستان نزدیک من هستن و تقاضا دارم نمره ی قبولی به او بدین.»
گفتم: «او در برگه 2 شده و خبرش رو دارم که در حین تقلب دستگیر شده. این کار توهینی بزرگ به دانشگاه و به من هست و بویژه که ایشون شمایلی ظاهر فریب داره و بنابراین نمی تونه نمره ی قبولی دریافت بکنه.»
از او اصرار و از من انکار. با عصبانیت برخاست و رفت.
در روزهای بعد، دو بار با من تماس تلفنی گرفت و با لحنی تهدیدآمیز به من گفت «بهتره به او نمره بدهی.» اما هر چه او اصرار کرد، من تغییری در نمره ی وی ندادم.
نیم ترم دوم بود و در تعطیلات تابستان در جریان یک بازی والیبال، تاندون پایم آسیب دید و 43 روز در گچ قرار گرفت. شروع ترم جدید مصادف شد با بازکردن گچ از پا و راه رفتنم تا مدتی با عصا و لنگ لنگان بود. به ساختمان کلاسها که مراجعه کردم، «خانم النگویی» جواب سلام مرا نداد. شماره ی کلاسم را که جویا شدم، با اخمی در چهره مرا به طبقه ی چهارم ساختمان که آسانسور نداشت، ارجاع داد. درخواست کردم که به دلیل آسیب دیدگی پایم، کلاسم را به طبقه ی همکف منتقل کنند. اما اصرار از من و انکار از او! نه مدیر گروه و نه حتی رییس دانشکده نتوانستند کلاس مرا از آسمان به زمین بیاورند و من یک ترم عصا به دست و لنگ لنگان به طبقه ی چهارم می رفتم.
ترم که تمام شد، خشونت خانم النگویی وارد مرحله ی جدیدی گردید. خبردار شدم که وی دانشجویانی را گرد آورده و نامه ی برکناری مرا به امضای آنها می رساند. او با آن نامه مرا از آن دانشگاه کنار گذاشت و نه مدیر گروه و نه حتی رییس دانشکده نتوانستند او را متوقف کنند. آنجا بود که متوجه شدم ایران چگونه جامعه ای است و دانشگاه در این کشور چگونه جایی است.
بدین ترتیب آن زن النگو به دست، سرنوشت شغلی مرا رقم زد و من متوجه شدم که در ایران، برعکس کشورهای توسعه یافته؛ اگر کار و مسئولیت ات را به خوبی انجام بدهی، به احتمال قوی برکنار می شوی.
#دکتر_بهروز_مرادی، دانش آموخته ی جامعه شناسی از دانشگاه آمستردام هلند و دارای phD در جامعه شناسی دین از دانشگاه تیلبورخ هلند.
29 آبان 97
دنیا به زنهای مقاوم نیاز دارد؛
زنهایی که بیتوجه به محیط پیرامونشان، مشتاق، سرزنده و پر انرژی هستند؛ زنهایی که از گفتن حقیقت یا بیان اعتقاداتشان نمیترسند. سرشار از استعداد، عاطفه و مهربانی هستند.
خودشان را با مردها مقایسه نمیکنند یا با سایر زنها نمیجنگند، بلکه همهی انسانها را همانطور که هستند میبینند و همواره در جست و جوی زندگی بهتر و عشق پایدار هستند.
📒 #زن_ایدهآل
👤 #ماری_فرلئو
🔃 #ندا_شادنظر
زنهایی که بیتوجه به محیط پیرامونشان، مشتاق، سرزنده و پر انرژی هستند؛ زنهایی که از گفتن حقیقت یا بیان اعتقاداتشان نمیترسند. سرشار از استعداد، عاطفه و مهربانی هستند.
خودشان را با مردها مقایسه نمیکنند یا با سایر زنها نمیجنگند، بلکه همهی انسانها را همانطور که هستند میبینند و همواره در جست و جوی زندگی بهتر و عشق پایدار هستند.
📒 #زن_ایدهآل
👤 #ماری_فرلئو
🔃 #ندا_شادنظر
📍امروز روز جهانی افراد دارای معلولیت است. یک میلیارد نفر در سراسر جهان با نوعی از معلولیت زندگی میکنند.
🔻از هر ۵ #زن یک نفر در سراسر جهان با شکلی از معلولیت زندگی
میکند.
🔻از هر ۵ #زن یک نفر در سراسر جهان با شکلی از معلولیت زندگی
میکند.
نکاتی از روانشناسی
دکتر انوشه
⬅️ ناراحت شدن دست ما نیست
اما
ناراحت ماندن دست ماست
پس اجازه ندهیم که
رفتار تلخ دیگران در ما اثرکند
و روزگارمان را تلخ کند
#زن_شناسی
⬅️ وقتی زنها عصبانی می شوند ،
قدرت جسمیشان از بین می رود ؛
اما به همان اندازه قدرت زبانیشان بالا می رود !
تمام بدیهایی که درطول عمرش به او کرده اید را در ۵ دقیقه جلوی چشمانتان می آورند
زنها ماجرای عصبانیتشان را گاهی تا یک ماه با خود حمل میکنند .
#مردشناسی
⬅️ وقتی مردها عصبانی می شوند ،
انقباض عضلاتشان بالا می رود ،
فقط دوست دارند از موضوع فرار کنند ،
آنها به حل مسئله فکر نمی کنند ،
بدبین ، بد دهن وَ نامهربان می شوند
سکوت کنید تا آرام شوند ، آنوقت راحت تر متقاعد می شوند .
⬅️ کوچکترین سوراخها میتوانند
بزرگترین کشتیها را غرق کنند.
احساسات، ایده ها و افکار نادرست،
سوراخهای کشتی ذهن ما هستند.
مواظب ذهنمان باشیم
⬅️ هفت گروه انسانی را از زندگی خود حذف کنید تا روحتان سالم بماند :
۱ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
۲ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺘﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
۳ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻣﯿﺪﻫﺪ .
۴ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﻣﯿﮑﻨﺪ .
۵ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ .
۶ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﺛﯿﺮﺍﺕ ﻣﺨﺮﺏ میگذارد
7 - شخصی که بی حرمتی برایش تفریح است .
دکتر انوشه
⬅️ ناراحت شدن دست ما نیست
اما
ناراحت ماندن دست ماست
پس اجازه ندهیم که
رفتار تلخ دیگران در ما اثرکند
و روزگارمان را تلخ کند
#زن_شناسی
⬅️ وقتی زنها عصبانی می شوند ،
قدرت جسمیشان از بین می رود ؛
اما به همان اندازه قدرت زبانیشان بالا می رود !
تمام بدیهایی که درطول عمرش به او کرده اید را در ۵ دقیقه جلوی چشمانتان می آورند
زنها ماجرای عصبانیتشان را گاهی تا یک ماه با خود حمل میکنند .
#مردشناسی
⬅️ وقتی مردها عصبانی می شوند ،
انقباض عضلاتشان بالا می رود ،
فقط دوست دارند از موضوع فرار کنند ،
آنها به حل مسئله فکر نمی کنند ،
بدبین ، بد دهن وَ نامهربان می شوند
سکوت کنید تا آرام شوند ، آنوقت راحت تر متقاعد می شوند .
⬅️ کوچکترین سوراخها میتوانند
بزرگترین کشتیها را غرق کنند.
احساسات، ایده ها و افکار نادرست،
سوراخهای کشتی ذهن ما هستند.
مواظب ذهنمان باشیم
⬅️ هفت گروه انسانی را از زندگی خود حذف کنید تا روحتان سالم بماند :
۱ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
۲ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺘﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
۳ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻣﯿﺪﻫﺪ .
۴ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﻣﯿﮑﻨﺪ .
۵ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ .
۶ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﺛﯿﺮﺍﺕ ﻣﺨﺮﺏ میگذارد
7 - شخصی که بی حرمتی برایش تفریح است .
انسان در بیست سالگی در مرکز جهان می رقصد،
در سی سالگی میان دایره پرسه می زند،
در پنجاه سالگی روی حاشیه راه می رود، و از نگریستن به درون و بیرون پرهیز می کند...
پس از آن، دیگر اهمیتی ندارد؛
امتیاز کودکان و سالمندان،
نامرئی بودن آنهاست.
#زن_آینده
#کریستین_بوبن
در سی سالگی میان دایره پرسه می زند،
در پنجاه سالگی روی حاشیه راه می رود، و از نگریستن به درون و بیرون پرهیز می کند...
پس از آن، دیگر اهمیتی ندارد؛
امتیاز کودکان و سالمندان،
نامرئی بودن آنهاست.
#زن_آینده
#کریستین_بوبن
Forwarded from پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
انسان در بیست سالگی در مرکز جهان می رقصد،
در سی سالگی میان دایره پرسه می زند،
در پنجاه سالگی روی حاشیه راه می رود، و از نگریستن به درون و بیرون پرهیز می کند...
پس از آن، دیگر اهمیتی ندارد؛
امتیاز کودکان و سالمندان،
نامرئی بودن آنهاست.
#زن_آینده
#کریستین_بوبن
در سی سالگی میان دایره پرسه می زند،
در پنجاه سالگی روی حاشیه راه می رود، و از نگریستن به درون و بیرون پرهیز می کند...
پس از آن، دیگر اهمیتی ندارد؛
امتیاز کودکان و سالمندان،
نامرئی بودن آنهاست.
#زن_آینده
#کریستین_بوبن