✍️🌺درود شبتان بخیر وبه شادی به امید فرداهای زیبا وروشن
🖊️هیچ قهرمانی، قهرمان زاده نشده است. تو هم می توانی یکی از آنها باشی. بهانه ممنوع، پاشو از همین حالا شروع کن....
🖊️🌿بیا تا بال پروازت شوم من
رفیق وهمدم رازت شوم من
نمی ترسم که روزی پر بگیری
بیا تا شعر دمسازت شوم من
🖊️🌿زیر پلک شب
هزار نارون پیر
خستگی را بر دوش می کشند
و ماه عاشق تر از همیشه
در گوششان
فردا را زمزمه می کند
غافل از خسته گوشی یشان
🖊️🌿مویت
پیچانده جهان را سخت
وبسته دست
حکومتها را
همه فهمیده اند
آزادی به مویی بنداست
🖊️🌿بالی برای پرواز کو
لبخند ساده ای
تا زندگی را
آنچنان در آغوش کشم
که طعمش زیر دندان بماند
🖊️🌿علف سبز خواهد شد
درخت جوانه خواهد زد
زمستان گذشتنی است
وققنوس آزادی
روزی خواهد خواند
آنگاه سیاهی به ذغال می ماند
🖊️🌿جا مانده است
تمام فریادم
بیخ گلوی سکوت
وقتی نای اش را
بریده اند جابجا
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗کتاب وقتی باز است ذهنی است که حرف میزند، وقتی بسته است دوستی است بهانتظار، وقتی فراموش میشود جانی است که میبخشاید، وقتی نابود شود، دلی است که میگرید!
📕 سوربز
✍️ #ماریو_بارگاس_یوسا 📕
🖊️هیچ قهرمانی، قهرمان زاده نشده است. تو هم می توانی یکی از آنها باشی. بهانه ممنوع، پاشو از همین حالا شروع کن....
🖊️🌿بیا تا بال پروازت شوم من
رفیق وهمدم رازت شوم من
نمی ترسم که روزی پر بگیری
بیا تا شعر دمسازت شوم من
🖊️🌿زیر پلک شب
هزار نارون پیر
خستگی را بر دوش می کشند
و ماه عاشق تر از همیشه
در گوششان
فردا را زمزمه می کند
غافل از خسته گوشی یشان
🖊️🌿مویت
پیچانده جهان را سخت
وبسته دست
حکومتها را
همه فهمیده اند
آزادی به مویی بنداست
🖊️🌿بالی برای پرواز کو
لبخند ساده ای
تا زندگی را
آنچنان در آغوش کشم
که طعمش زیر دندان بماند
🖊️🌿علف سبز خواهد شد
درخت جوانه خواهد زد
زمستان گذشتنی است
وققنوس آزادی
روزی خواهد خواند
آنگاه سیاهی به ذغال می ماند
🖊️🌿جا مانده است
تمام فریادم
بیخ گلوی سکوت
وقتی نای اش را
بریده اند جابجا
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗کتاب وقتی باز است ذهنی است که حرف میزند، وقتی بسته است دوستی است بهانتظار، وقتی فراموش میشود جانی است که میبخشاید، وقتی نابود شود، دلی است که میگرید!
📕 سوربز
✍️ #ماریو_بارگاس_یوسا 📕
✍️🌺درود شبتان بخیر وبہ شادے بہ امید فرداهاے زیبا وروشن
🖊️هیچ قهرمانے، قهرمان زادہ نشدہ است. تو هم مے توانے یڪے از آنها باشے. بهانہ ممنوع، پاشو از همین حالا شروع ڪن....
🖊️🌿بیا تا بال پروازت شوم من
رفیق وهمدم رازت شوم من
نمے ترسم ڪہ روزے پر بگیری
بیا تا شعر دمسازت شوم من
🖊️🌿زیر پلڪ شب
هزار نارون پیر
خستگے را بر دوش مے ڪشند
و ماہ عاشق تر از همیشه
در گوششان
فردا را زمزمہ مے ڪند
غافل از خستہ گوشے یشان
🖊️🌿مویت
پیچاندہ جهان را سخت
وبستہ دست
حڪومتها را
همہ فهمیدہ اند
آزادے بہ مویے بنداست
🖊️🌿بالے براے پرواز ڪو
لبخند سادہ اے
تا زندگے را
آنچنان در آغوش ڪشم
ڪہ طعمش زیر دندان بماند
🖊️🌿علف سبز خواهد شد
درخت جوانہ خواهد زد
زمستان گذشتنے است
وققنوس آزادی
روزے خواهد خواند
آنگاہ سیاهے بہ ذغال مے ماند
🖊️🌿جا ماندہ است
تمام فریادم
بیخ گلوے سڪوت
وقتی ناے اش را
بریدہ اند جابجا
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗ڪتاب وقتے باز است ذهنے است ڪہ حرف میزند، وقتے بستہ است دوستے است بهانتظار، وقتے فراموش میشود جانے است ڪہ میبخشاید، وقتے نابود شود، دلے است ڪہ میگرید!
📕 سوربز
✍️ #ماریو_بارگاس_یوسا 📕
🖊️هیچ قهرمانے، قهرمان زادہ نشدہ است. تو هم مے توانے یڪے از آنها باشے. بهانہ ممنوع، پاشو از همین حالا شروع ڪن....
🖊️🌿بیا تا بال پروازت شوم من
رفیق وهمدم رازت شوم من
نمے ترسم ڪہ روزے پر بگیری
بیا تا شعر دمسازت شوم من
🖊️🌿زیر پلڪ شب
هزار نارون پیر
خستگے را بر دوش مے ڪشند
و ماہ عاشق تر از همیشه
در گوششان
فردا را زمزمہ مے ڪند
غافل از خستہ گوشے یشان
🖊️🌿مویت
پیچاندہ جهان را سخت
وبستہ دست
حڪومتها را
همہ فهمیدہ اند
آزادے بہ مویے بنداست
🖊️🌿بالے براے پرواز ڪو
لبخند سادہ اے
تا زندگے را
آنچنان در آغوش ڪشم
ڪہ طعمش زیر دندان بماند
🖊️🌿علف سبز خواهد شد
درخت جوانہ خواهد زد
زمستان گذشتنے است
وققنوس آزادی
روزے خواهد خواند
آنگاہ سیاهے بہ ذغال مے ماند
🖊️🌿جا ماندہ است
تمام فریادم
بیخ گلوے سڪوت
وقتی ناے اش را
بریدہ اند جابجا
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗ڪتاب وقتے باز است ذهنے است ڪہ حرف میزند، وقتے بستہ است دوستے است بهانتظار، وقتے فراموش میشود جانے است ڪہ میبخشاید، وقتے نابود شود، دلے است ڪہ میگرید!
📕 سوربز
✍️ #ماریو_بارگاس_یوسا 📕
✍️🌺درود صبحتان دلنشین روزتان بخیر و ایامتان به کام.در هر جا منافع ملی مقدم بر منافع اشخاص نباشد و قوانینی دقیق این مرز را تعیین نکرده باشد سرمایه های ملی شخصی پنداشته می شوند و اندیشمندان و مبتکرین به حاشیه رانده می شوندو با تولید حماسه ها وتفکرات جهانشمول قدرت از مردم گرفته می شود و فاجعه ملی رخ می دهد.اما اگر اشخاصی فرهیخته که منافع ملی رامقدم می دارند در همین کشورها به قدرت برسند کشور به ریل توسعه بازمی گردد و ملتی خوشبخت وسعادتمند می شود یوان لی در سنگاپور یک نمونه است تا تفاوتهای تاریخی را درک کنیم قهرمانان ملی وعقیدتی سوار برقدرت که خواسته اند با احساسات بشریت رانجات دهند فاجعه فقر را آفریده اند رومانی چائو شسکو تجسمی مجسم از ان است
🖊️🌿صبح مرداد صبح عالی بود
دولت عشق این حوالی بود
در نگاه تو عشق می بارید
نقش لبخند وه چه فالی بود
🖊️🌿تا آنکه سپیده می نویسد شادی
هنگام طلوع و نقش دلکش یادی
در کوچه شهر می زند جار به عشق
بر اسب سپید می رسد آزادی
🖊️🌿صبح است بیا انار لب را بشکن
وآهسته بنه لبت به روی لب من
بگذار که قرمز بشود دست خیال
وانگاه علاج کن تو با آن تب من
🖊️🌿آه ای پرستوها !
باخنجر خونریز ابروان
آهسته تر
تاریخ رابنویسید
اینجا فرمان مرگ مردهای پشیمان را
هرکس خودش نمی نویسد
ان پشت
مرگ است تزریق می شود
آرام آرام بر گذرگاه ها ی بن بست
هرگز کس نشنیده است
این گونه انتحار را!
🖊️🌿زنی نوشت گم شده ام
مردی کبوتر شده پریده بود
وجای خالی اش آنسوی بام
دوگربه به هم پریده بودند
کلاغ خبرچینی میان ساعت صفر
به قار قار رسیده بود
و کودکی عروسک زیبایش را
مثله می کرد
هنوز هم میان باغچه کوچک خانه
دعوای گنجشکان برسر هیچ بود
وسگی از لُرگ اب می خورد
وماه منشوری بود میان درختان
که مهتابش رابر سرشانه می ریخت
زن کنار پنجره اشکهایش را
پاک می کرد
وکودک عروسکش را
خاک می کرد
چهقصه ی درازی داشت زندگی
و چه کوتاه بود پیراهن عمری
که از تن می کند
#ایرج_جمشیدی_بینا
برای خوابی که از پنجره پریده بود
✍️📔 داستان، چیزیست بیش از سرگرمی، چیزی بیش از ورزش فکری برای تیز کردن اندیشه و بیدار کردن روحیۀ نقادانه. ضرورت است، ضرورت مطلق است، برای آنکه تمدن ادامه باید و بهترین جنبههای انسانی را در ما بیافریند و ماندگار کند.
#ماریو_بارگاس
✍️مرداد آمده ام تا نقش خیال را بر دفتر عشق ماندگار کنم
🖊️🌿صبح مرداد صبح عالی بود
دولت عشق این حوالی بود
در نگاه تو عشق می بارید
نقش لبخند وه چه فالی بود
🖊️🌿تا آنکه سپیده می نویسد شادی
هنگام طلوع و نقش دلکش یادی
در کوچه شهر می زند جار به عشق
بر اسب سپید می رسد آزادی
🖊️🌿صبح است بیا انار لب را بشکن
وآهسته بنه لبت به روی لب من
بگذار که قرمز بشود دست خیال
وانگاه علاج کن تو با آن تب من
🖊️🌿آه ای پرستوها !
باخنجر خونریز ابروان
آهسته تر
تاریخ رابنویسید
اینجا فرمان مرگ مردهای پشیمان را
هرکس خودش نمی نویسد
ان پشت
مرگ است تزریق می شود
آرام آرام بر گذرگاه ها ی بن بست
هرگز کس نشنیده است
این گونه انتحار را!
🖊️🌿زنی نوشت گم شده ام
مردی کبوتر شده پریده بود
وجای خالی اش آنسوی بام
دوگربه به هم پریده بودند
کلاغ خبرچینی میان ساعت صفر
به قار قار رسیده بود
و کودکی عروسک زیبایش را
مثله می کرد
هنوز هم میان باغچه کوچک خانه
دعوای گنجشکان برسر هیچ بود
وسگی از لُرگ اب می خورد
وماه منشوری بود میان درختان
که مهتابش رابر سرشانه می ریخت
زن کنار پنجره اشکهایش را
پاک می کرد
وکودک عروسکش را
خاک می کرد
چهقصه ی درازی داشت زندگی
و چه کوتاه بود پیراهن عمری
که از تن می کند
#ایرج_جمشیدی_بینا
برای خوابی که از پنجره پریده بود
✍️📔 داستان، چیزیست بیش از سرگرمی، چیزی بیش از ورزش فکری برای تیز کردن اندیشه و بیدار کردن روحیۀ نقادانه. ضرورت است، ضرورت مطلق است، برای آنکه تمدن ادامه باید و بهترین جنبههای انسانی را در ما بیافریند و ماندگار کند.
#ماریو_بارگاس
✍️مرداد آمده ام تا نقش خیال را بر دفتر عشق ماندگار کنم
Telegram
attach 📎
✍️🌺درود صبحتان بخیر وبه روشنی روزتان فرخ.هرصبح که در کارگاه حریر عشق می بافند بوریا باف نباشید.در مقام عمر تامل کنید وخردمندانه جهان را بنگرید.اگر سعی می کنند تا رنگ سیاهی بر جهانتان بکشند در بازی قدرت شما صبور باشید و با عشق ،مهرورزی و خرد جهانتان را رنگ شادی بزنید هیچ کس همیشه بر خر مراد سوار نیست
🖋️🌿تو و شیدایی ازمن درس شادی
نوشتم شاید اینجا ماند یادی
دلم در حسرت ان روز جا ماند
که دیدم عمر را بر باد دادی
🖋️🌿مهربان تر از همیشه عشق
چون کبوتری
به پشت پلک نوک می زند
خواب می گریزد از خیال من
تا سپیده رنگ شوق می زند
هوای صبح را
من رها نموده خویش را
به چهره آب می زنم
نقش تازه ای براین خیال می زنم
صبحدم، سکوت، حرفهای مانده
دست می برم به دفترم
نقش می زنم به زلف شعر
با تلنگری دوباره شاعرم
با تو ساز می کنم خیال را
نقش دلکشی که از تو می برم
شهر من هوای عشق را ترانه کن
صبح عشق را به کوچه می برم
لحظه های تازه ی سپیده دم
تردی هوا
در کنار پنجره به شوق می پرم
کوهها زدور دست
باغهای تازه را صنوبرم
مرغ عشق نیست در برم
خاطرات می کند مکدرم
وه نهیب می زنم
تازه فصل انتخاب تا رسیده
خوش مظفرم
گر چه تار کرده روزهای مادر وطن
سیاهکار مشت بی وطن
عاشقانه من به میهنم نماز می برم
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بورخس همیشه از این پرسش که "فایدهی ادبیات چیست؟" برآشفته میشد. او این پرسش را ابلهانه میشمرد و در پاسخ آن میگفت "هیچ کس نمیپرسد فایدهی آواز ِ قناری و غروب ِ زیبا چیست." اگر این چیزهای زیبا وجود دارند و اگر به یُمن ِ وجود ِ آنها، زندگی در یک لحظه کمتر زشت و کمتر اندوهزا میشود، آیا جستجوی توجیه ِ عملی برای آنها کوتهفکری نیست؟
📕 چرا ادبیات
✍ #ماریو_بارگاس_یوسا
ادبیات چراغی روشن می کند تا نور بتاباند بر تاریکخانه های زندگی!
🖋️🌿تو و شیدایی ازمن درس شادی
نوشتم شاید اینجا ماند یادی
دلم در حسرت ان روز جا ماند
که دیدم عمر را بر باد دادی
🖋️🌿مهربان تر از همیشه عشق
چون کبوتری
به پشت پلک نوک می زند
خواب می گریزد از خیال من
تا سپیده رنگ شوق می زند
هوای صبح را
من رها نموده خویش را
به چهره آب می زنم
نقش تازه ای براین خیال می زنم
صبحدم، سکوت، حرفهای مانده
دست می برم به دفترم
نقش می زنم به زلف شعر
با تلنگری دوباره شاعرم
با تو ساز می کنم خیال را
نقش دلکشی که از تو می برم
شهر من هوای عشق را ترانه کن
صبح عشق را به کوچه می برم
لحظه های تازه ی سپیده دم
تردی هوا
در کنار پنجره به شوق می پرم
کوهها زدور دست
باغهای تازه را صنوبرم
مرغ عشق نیست در برم
خاطرات می کند مکدرم
وه نهیب می زنم
تازه فصل انتخاب تا رسیده
خوش مظفرم
گر چه تار کرده روزهای مادر وطن
سیاهکار مشت بی وطن
عاشقانه من به میهنم نماز می برم
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بورخس همیشه از این پرسش که "فایدهی ادبیات چیست؟" برآشفته میشد. او این پرسش را ابلهانه میشمرد و در پاسخ آن میگفت "هیچ کس نمیپرسد فایدهی آواز ِ قناری و غروب ِ زیبا چیست." اگر این چیزهای زیبا وجود دارند و اگر به یُمن ِ وجود ِ آنها، زندگی در یک لحظه کمتر زشت و کمتر اندوهزا میشود، آیا جستجوی توجیه ِ عملی برای آنها کوتهفکری نیست؟
📕 چرا ادبیات
✍ #ماریو_بارگاس_یوسا
ادبیات چراغی روشن می کند تا نور بتاباند بر تاریکخانه های زندگی!
Telegram
attach 📎
✍️🌺درود صبحتان دلنشین روزتان بخیر و ایامتان به کام.در هر جا منافع ملی مقدم بر منافع اشخاص نباشد و قوانینی دقیق این مرز را تعیین نکرده باشد سرمایه های ملی شخصی پنداشته می شوند و اندیشمندان و مبتکرین به حاشیه رانده می شوندو با تولید حماسه ها وتفکرات جهانشمول قدرت از مردم گرفته می شود و فاجعه ملی رخ می دهد.اما اگر اشخاصی فرهیخته که منافع ملی رامقدم می دارند در همین کشورها به قدرت برسند کشور به ریل توسعه بازمی گردد و ملتی خوشبخت وسعادتمند می شود یوان لی در سنگاپور یک نمونه است تا تفاوتهای تاریخی را درک کنیم قهرمانان ملی وعقیدتی سوار برقدرت که خواسته اند با احساسات بشریت رانجات دهند فاجعه فقر را آفریده اند رومانی چائو شسکو تجسمی مجسم از ان است
🖊️🌿صبح مرداد صبح عالی بود
دولت عشق این حوالی بود
در نگاه تو عشق می بارید
نقش لبخند وه چه فالی بود
🖊️🌿تا آنکه سپیده می نویسد شادی
هنگام طلوع و نقش دلکش یادی
در کوچه شهر می زند جار به عشق
بر اسب سپید می رسد آزادی
🖊️🌿صبح است بیا انار لب را بشکن
وآهسته بنه لبت به روی لب من
بگذار که قرمز بشود دست خیال
وانگاه علاج کن تو با آن تب من
🖊️🌿آه ای پرستوها !
باخنجر خونریز ابروان
آهسته تر
تاریخ رابنویسید
اینجا فرمان مرگ مردهای پشیمان را
هرکس خودش نمی نویسد
ان پشت
مرگ است تزریق می شود
آرام آرام بر گذرگاه ها ی بن بست
هرگز کس نشنیده است
این گونه انتحار را!
🖊️🌿زنی نوشت گم شده ام
مردی کبوتر شده پریده بود
وجای خالی اش آنسوی بام
دوگربه به هم پریده بودند
کلاغ خبرچینی میان ساعت صفر
به قار قار رسیده بود
و کودکی عروسک زیبایش را
مثله می کرد
هنوز هم میان باغچه کوچک خانه
دعوای گنجشکان برسر هیچ بود
وسگی از لُرگ اب می خورد
وماه منشوری بود میان درختان
که مهتابش رابر سرشانه می ریخت
زن کنار پنجره اشکهایش را
پاک می کرد
وکودک عروسکش را
خاک می کرد
چهقصه ی درازی داشت زندگی
و چه کوتاه بود پیراهن عمری
که از تن می کند
#ایرج_جمشیدی_بینا
برای خوابی که از پنجره پریده بود
✍️📔 داستان، چیزیست بیش از سرگرمی، چیزی بیش از ورزش فکری برای تیز کردن اندیشه و بیدار کردن روحیۀ نقادانه. ضرورت است، ضرورت مطلق است، برای آنکه تمدن ادامه باید و بهترین جنبههای انسانی را در ما بیافریند و ماندگار کند.
#ماریو_بارگاس
✍️مرداد آمده ام تا نقش خیال را بر دفتر عشق ماندگار کنم
🖊️🌿صبح مرداد صبح عالی بود
دولت عشق این حوالی بود
در نگاه تو عشق می بارید
نقش لبخند وه چه فالی بود
🖊️🌿تا آنکه سپیده می نویسد شادی
هنگام طلوع و نقش دلکش یادی
در کوچه شهر می زند جار به عشق
بر اسب سپید می رسد آزادی
🖊️🌿صبح است بیا انار لب را بشکن
وآهسته بنه لبت به روی لب من
بگذار که قرمز بشود دست خیال
وانگاه علاج کن تو با آن تب من
🖊️🌿آه ای پرستوها !
باخنجر خونریز ابروان
آهسته تر
تاریخ رابنویسید
اینجا فرمان مرگ مردهای پشیمان را
هرکس خودش نمی نویسد
ان پشت
مرگ است تزریق می شود
آرام آرام بر گذرگاه ها ی بن بست
هرگز کس نشنیده است
این گونه انتحار را!
🖊️🌿زنی نوشت گم شده ام
مردی کبوتر شده پریده بود
وجای خالی اش آنسوی بام
دوگربه به هم پریده بودند
کلاغ خبرچینی میان ساعت صفر
به قار قار رسیده بود
و کودکی عروسک زیبایش را
مثله می کرد
هنوز هم میان باغچه کوچک خانه
دعوای گنجشکان برسر هیچ بود
وسگی از لُرگ اب می خورد
وماه منشوری بود میان درختان
که مهتابش رابر سرشانه می ریخت
زن کنار پنجره اشکهایش را
پاک می کرد
وکودک عروسکش را
خاک می کرد
چهقصه ی درازی داشت زندگی
و چه کوتاه بود پیراهن عمری
که از تن می کند
#ایرج_جمشیدی_بینا
برای خوابی که از پنجره پریده بود
✍️📔 داستان، چیزیست بیش از سرگرمی، چیزی بیش از ورزش فکری برای تیز کردن اندیشه و بیدار کردن روحیۀ نقادانه. ضرورت است، ضرورت مطلق است، برای آنکه تمدن ادامه باید و بهترین جنبههای انسانی را در ما بیافریند و ماندگار کند.
#ماریو_بارگاس
✍️مرداد آمده ام تا نقش خیال را بر دفتر عشق ماندگار کنم
Telegram
attach 📎
عنوان #چرا_ادبیات
نویسنده #ماریو_بارگاس_یوسا
مترجم #عبدالله_کوثری
#ادبیات
10فایل صوتی👇👇👇
کتاب چرا ادبیات نوشته ماریو بارگاس یوسا
این کتاب در سه مقاله به بیان موضوعاتی چون : چرایی ادبیات و لزوم حضور آن، فرهنگ جهانی شدن و تمدنهای آمریکای لاتین، پرداخته است.
نویسنده #ماریو_بارگاس_یوسا
مترجم #عبدالله_کوثری
#ادبیات
10فایل صوتی👇👇👇
کتاب چرا ادبیات نوشته ماریو بارگاس یوسا
این کتاب در سه مقاله به بیان موضوعاتی چون : چرایی ادبیات و لزوم حضور آن، فرهنگ جهانی شدن و تمدنهای آمریکای لاتین، پرداخته است.
مردی که حرف میزند.pdf
4.1 MB
📕 مردی که حرف میزند
✍🏻 #ماریو_بارگاس_یوسا
✍🏻 #ماریو_بارگاس_یوسا
✍️🌺درود صبحتان بخیر وبه روشنی روزتان فرخ.هرصبح که در کارگاه حریر عشق می بافند بوریا باف نباشید.در مقام عمر تامل کنید وخردمندانه جهان را بنگرید.اگر سعی می کنند تا رنگ سیاهی بر جهانتان بکشند در بازی قدرت شما صبور باشید و با عشق ،مهرورزی و خرد جهانتان را رنگ شادی بزنید هیچ کس همیشه بر خر مراد سوار نیست
🖋️🌿تو و شیدایی ازمن درس شادی
نوشتم شاید اینجا ماند یادی
دلم در حسرت ان روز جا ماند
که دیدم عمر را بر باد دادی
🖋️🌿مهربان تر از همیشه عشق
چون کبوتری
به پشت پلک نوک می زند
خواب می گریزد از خیال من
تا سپیده رنگ شوق می زند
هوای صبح را
من رها نموده خویش را
به چهره آب می زنم
نقش تازه ای براین خیال می زنم
صبحدم، سکوت، حرفهای مانده
دست می برم به دفترم
نقش می زنم به زلف شعر
با تلنگری دوباره شاعرم
با تو ساز می کنم خیال را
نقش دلکشی که از تو می برم
شهر من هوای عشق را ترانه کن
صبح عشق را به کوچه می برم
لحظه های تازه سپیده دم
تردی هوا
در کنار پنجره به شوق می پرم
کوهها زدور دست
باغهای تازه را صنوبرم
مرغ عشق نیست در برم
خاطرات می کند مکدرم
وه نهیب می زنم
تازه فصل انتخاب تا رسیده
خوش مظفرم
گر چه تار کرده روزهای مادر وطن
سیاهکار مشت بی وطن
عاشقانه من به میهنم نماز می برم
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بورخس همیشه از این پرسش که "فایدهی ادبیات چیست؟" برآشفته میشد. او این پرسش را ابلهانه میشمرد و در پاسخ آن میگفت "هیچ کس نمیپرسد فایدهی آواز ِ قناری و غروب ِ زیبا چیست." اگر این چیزهای زیبا وجود دارند و اگر به یُمن ِ وجود ِ آنها، زندگی در یک لحظه کمتر زشت و کمتر اندوهزا میشود، آیا جستجوی توجیه ِ عملی برای آنها کوتهفکری نیست؟
📕 چرا ادبیات
✍ #ماریو_بارگاس_یوسا
ادبیات چراغی روشن می کند تا نور بتاباند بر تاریکخانه های زندگی!
🖋️🌿تو و شیدایی ازمن درس شادی
نوشتم شاید اینجا ماند یادی
دلم در حسرت ان روز جا ماند
که دیدم عمر را بر باد دادی
🖋️🌿مهربان تر از همیشه عشق
چون کبوتری
به پشت پلک نوک می زند
خواب می گریزد از خیال من
تا سپیده رنگ شوق می زند
هوای صبح را
من رها نموده خویش را
به چهره آب می زنم
نقش تازه ای براین خیال می زنم
صبحدم، سکوت، حرفهای مانده
دست می برم به دفترم
نقش می زنم به زلف شعر
با تلنگری دوباره شاعرم
با تو ساز می کنم خیال را
نقش دلکشی که از تو می برم
شهر من هوای عشق را ترانه کن
صبح عشق را به کوچه می برم
لحظه های تازه سپیده دم
تردی هوا
در کنار پنجره به شوق می پرم
کوهها زدور دست
باغهای تازه را صنوبرم
مرغ عشق نیست در برم
خاطرات می کند مکدرم
وه نهیب می زنم
تازه فصل انتخاب تا رسیده
خوش مظفرم
گر چه تار کرده روزهای مادر وطن
سیاهکار مشت بی وطن
عاشقانه من به میهنم نماز می برم
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بورخس همیشه از این پرسش که "فایدهی ادبیات چیست؟" برآشفته میشد. او این پرسش را ابلهانه میشمرد و در پاسخ آن میگفت "هیچ کس نمیپرسد فایدهی آواز ِ قناری و غروب ِ زیبا چیست." اگر این چیزهای زیبا وجود دارند و اگر به یُمن ِ وجود ِ آنها، زندگی در یک لحظه کمتر زشت و کمتر اندوهزا میشود، آیا جستجوی توجیه ِ عملی برای آنها کوتهفکری نیست؟
📕 چرا ادبیات
✍ #ماریو_بارگاس_یوسا
ادبیات چراغی روشن می کند تا نور بتاباند بر تاریکخانه های زندگی!
Telegram
attach 📎
گفتگو در کاتدرال.pdf
7.9 MB
📎 #_یک_تکه_کتاب
ستوان شادمانه گفت خوب ما هم به همین دلیل انقلاب کردیم. حالا دیگر هرج و مرج تمام شده. حالا که ارتش سرکار است هرکس حساب کارش را خواهد کرد. خودتان میبینید که در حکومت او دریا اوضاع بهتر میشود.
برمودس خمیازه کشید: واقعا؟! ستوان، اینجا آدمها عوض میشوند نه اوضاع.
ستوان لبخند زنان اصرار میکرد: مگر روزنامه ها را نمیخوانید. مگر به رادیو گوش نمیدهید؟پاکسازی از همین حالا شروع شده. آپریستاها، حقه بازها، کمونیستها، همه شان دستگیر شده اند. از این به بعد یکی از این حشرات را در خیابان نمیبینید.
برمودس با خشونت گفت: دیگران پیداشان میشود. برای اینکه پرو را از شر حشرات خلاص کنید باید چندتا بمب رویش بیندازید و ما را از روی نقشه پاک کنید.
سانتیاگو گفت: باید چیزی را برایت بگویم چون دارد از تو میسوزاند و سوراخم میکند.
کارلیتوس گفت: اگرحالت را بهتر میکند بگو. اما درباره اش فکر کن. وقتی که حالم بحرانیست شروع میکنم به گفتن یک راز اما بعد پشیمان میشوم و از کسانی که به نقطه ضعفم پی برده اند نفرتم میگیرد. خوش ندارم که فردا از من متنفر شوی زاوالیتا
📕 کتاب:گفتگو در کاتدرال
✍🏻 اثر: #ماریو_بارگاس_یوسا
ستوان شادمانه گفت خوب ما هم به همین دلیل انقلاب کردیم. حالا دیگر هرج و مرج تمام شده. حالا که ارتش سرکار است هرکس حساب کارش را خواهد کرد. خودتان میبینید که در حکومت او دریا اوضاع بهتر میشود.
برمودس خمیازه کشید: واقعا؟! ستوان، اینجا آدمها عوض میشوند نه اوضاع.
ستوان لبخند زنان اصرار میکرد: مگر روزنامه ها را نمیخوانید. مگر به رادیو گوش نمیدهید؟پاکسازی از همین حالا شروع شده. آپریستاها، حقه بازها، کمونیستها، همه شان دستگیر شده اند. از این به بعد یکی از این حشرات را در خیابان نمیبینید.
برمودس با خشونت گفت: دیگران پیداشان میشود. برای اینکه پرو را از شر حشرات خلاص کنید باید چندتا بمب رویش بیندازید و ما را از روی نقشه پاک کنید.
سانتیاگو گفت: باید چیزی را برایت بگویم چون دارد از تو میسوزاند و سوراخم میکند.
کارلیتوس گفت: اگرحالت را بهتر میکند بگو. اما درباره اش فکر کن. وقتی که حالم بحرانیست شروع میکنم به گفتن یک راز اما بعد پشیمان میشوم و از کسانی که به نقطه ضعفم پی برده اند نفرتم میگیرد. خوش ندارم که فردا از من متنفر شوی زاوالیتا
📕 کتاب:گفتگو در کاتدرال
✍🏻 اثر: #ماریو_بارگاس_یوسا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"نویسندگی تنها پیشه ای ست که حین انجام آن، پاداش فوق العاده اش را دریافت می کنید."
"منتقد جدی خود باشید!"
💬 #ادبیات #پرو
#ماریو_بارگاس_یوسا #زادروز
"منتقد جدی خود باشید!"
💬 #ادبیات #پرو
#ماریو_بارگاس_یوسا #زادروز
Forwarded from پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
✍️🌺درود صبحتان دلنشین روزتان بخیر و ایامتان به کام.در هر جا منافع ملی مقدم بر منافع اشخاص نباشد و قوانینی دقیق این مرز را تعیین نکرده باشد سرمایه های ملی شخصی پنداشته می شوند و اندیشمندان و مبتکرین به حاشیه رانده می شوندو با تولید حماسه ها وتفکرات جهانشمول قدرت از مردم گرفته می شود و فاجعه ملی رخ می دهد.اما اگر اشخاصی فرهیخته که منافع ملی رامقدم می دارند در همین کشورها به قدرت برسند کشور به ریل توسعه بازمی گردد و ملتی خوشبخت وسعادتمند می شود یوان لی در سنگاپور یک نمونه است تا تفاوتهای تاریخی را درک کنیم قهرمانان ملی وعقیدتی سوار برقدرت که خواسته اند با احساسات بشریت رانجات دهند فاجعه فقر را آفریده اند رومانی چائو شسکو تجسمی مجسم از ان است
🖊️🌿صبح مرداد صبح عالی بود
دولت عشق این حوالی بود
در نگاه تو عشق می بارید
نقش لبخند وه چه فالی بود
🖊️🌿تا آنکه سپیده می نویسد شادی
هنگام طلوع و نقش دلکش یادی
در کوچه شهر می زند جار به عشق
بر اسب سپید می رسد آزادی
🖊️🌿صبح است بیا انار لب را بشکن
وآهسته بنه لبت به روی لب من
بگذار که قرمز بشود دست خیال
وانگاه علاج کن تو با آن تب من
🖊️🌿آه ای پرستوها !
باخنجر خونریز ابروان
آهسته تر
تاریخ رابنویسید
اینجا فرمان مرگ مردهای پشیمان را
هرکس خودش نمی نویسد
ان پشت
مرگ است تزریق می شود
آرام آرام بر گذرگاه ها ی بن بست
هرگز کس نشنیده است
این گونه انتحار را!
🖊️🌿زنی نوشت گم شده ام
مردی کبوتر شده پریده بود
وجای خالی اش آنسوی بام
دوگربه به هم پریده بودند
کلاغ خبرچینی میان ساعت صفر
به قار قار رسیده بود
و کودکی عروسک زیبایش را
مثله می کرد
هنوز هم میان باغچه کوچک خانه
دعوای گنجشکان برسر هیچ بود
وسگی از لُرگ اب می خورد
وماه منشوری بود میان درختان
که مهتابش رابر سرشانه می ریخت
زن کنار پنجره اشکهایش را
پاک می کرد
وکودک عروسکش را
خاک می کرد
چهقصه ی درازی داشت زندگی
و چه کوتاه بود پیراهن عمری
که از تن می کند
#ایرج_جمشیدی_بینا
برای خوابی که از پنجره پریده بود
✍️📔 داستان، چیزیست بیش از سرگرمی، چیزی بیش از ورزش فکری برای تیز کردن اندیشه و بیدار کردن روحیۀ نقادانه. ضرورت است، ضرورت مطلق است، برای آنکه تمدن ادامه باید و بهترین جنبههای انسانی را در ما بیافریند و ماندگار کند.
#ماریو_بارگاس
✍️مرداد آمده ام تا نقش خیال را بر دفتر عشق ماندگار کنم
🖊️🌿صبح مرداد صبح عالی بود
دولت عشق این حوالی بود
در نگاه تو عشق می بارید
نقش لبخند وه چه فالی بود
🖊️🌿تا آنکه سپیده می نویسد شادی
هنگام طلوع و نقش دلکش یادی
در کوچه شهر می زند جار به عشق
بر اسب سپید می رسد آزادی
🖊️🌿صبح است بیا انار لب را بشکن
وآهسته بنه لبت به روی لب من
بگذار که قرمز بشود دست خیال
وانگاه علاج کن تو با آن تب من
🖊️🌿آه ای پرستوها !
باخنجر خونریز ابروان
آهسته تر
تاریخ رابنویسید
اینجا فرمان مرگ مردهای پشیمان را
هرکس خودش نمی نویسد
ان پشت
مرگ است تزریق می شود
آرام آرام بر گذرگاه ها ی بن بست
هرگز کس نشنیده است
این گونه انتحار را!
🖊️🌿زنی نوشت گم شده ام
مردی کبوتر شده پریده بود
وجای خالی اش آنسوی بام
دوگربه به هم پریده بودند
کلاغ خبرچینی میان ساعت صفر
به قار قار رسیده بود
و کودکی عروسک زیبایش را
مثله می کرد
هنوز هم میان باغچه کوچک خانه
دعوای گنجشکان برسر هیچ بود
وسگی از لُرگ اب می خورد
وماه منشوری بود میان درختان
که مهتابش رابر سرشانه می ریخت
زن کنار پنجره اشکهایش را
پاک می کرد
وکودک عروسکش را
خاک می کرد
چهقصه ی درازی داشت زندگی
و چه کوتاه بود پیراهن عمری
که از تن می کند
#ایرج_جمشیدی_بینا
برای خوابی که از پنجره پریده بود
✍️📔 داستان، چیزیست بیش از سرگرمی، چیزی بیش از ورزش فکری برای تیز کردن اندیشه و بیدار کردن روحیۀ نقادانه. ضرورت است، ضرورت مطلق است، برای آنکه تمدن ادامه باید و بهترین جنبههای انسانی را در ما بیافریند و ماندگار کند.
#ماریو_بارگاس
✍️مرداد آمده ام تا نقش خیال را بر دفتر عشق ماندگار کنم
Telegram
attach 📎
✍️🌺درود صبحتان دلنشین روزتان بخیر و ایامتان به کام.در هر جا منافع ملی مقدم بر منافع اشخاص نباشد و قوانینی دقیق این مرز را تعیین نکرده باشد سرمایه های ملی شخصی پنداشته می شوند و اندیشمندان و مبتکرین به حاشیه رانده می شوندو با تولید حماسه ها وتفکرات جهانشمول قدرت از مردم گرفته می شود و فاجعه ملی رخ می دهد.اما اگر اشخاصی فرهیخته که منافع ملی رامقدم می دارند در همین کشورها به قدرت برسند کشور به ریل توسعه بازمی گردد و ملتی خوشبخت وسعادتمند می شود یوان لی در سنگاپور یک نمونه است تا تفاوتهای تاریخی را درک کنیم قهرمانان ملی وعقیدتی سوار برقدرت که خواسته اند با احساسات بشریت رانجات دهند فاجعه فقر را آفریده اند رومانی چائو شسکو تجسمی مجسم از ان است
🖊️🌿صبح مرداد صبح عالی بود
دولت عشق این حوالی بود
در نگاه تو عشق می بارید
نقش لبخند وه چه فالی بود
🖊️🌿تا آنکه سپیده می نویسد شادی
هنگام طلوع و نقش دلکش یادی
در کوچه شهر می زند جار به عشق
بر اسب سپید می رسد آزادی
🖊️🌿صبح است بیا انار لب را بشکن
وآهسته بنه لبت به روی لب من
بگذار که قرمز بشود دست خیال
وانگاه علاج کن تو با آن تب من
🖊️🌿آه ای پرستوها !
باخنجر خونریز ابروان
آهسته تر
تاریخ رابنویسید
اینجا فرمان مرگ مردهای پشیمان را
هرکس خودش نمی نویسد
ان پشت
مرگ است تزریق می شود
آرام آرام بر گذرگاه ها ی بن بست
هرگز کس نشنیده است
این گونه انتحار را!
🖊️🌿زنی نوشت گم شده ام
مردی کبوتر شده پریده بود
وجای خالی اش آنسوی بام
دوگربه به هم پریده بودند
کلاغ خبرچینی میان ساعت صفر
به قار قار رسیده بود
و کودکی عروسک زیبایش را
مثله می کرد
هنوز هم میان باغچه کوچک خانه
دعوای گنجشکان برسر هیچ بود
وسگی از لُرگ اب می خورد
وماه منشوری بود میان درختان
که مهتابش رابر سرشانه می ریخت
زن کنار پنجره اشکهایش را
پاک می کرد
وکودک عروسکش را
خاک می کرد
چهقصه ی درازی داشت زندگی
و چه کوتاه بود پیراهن عمری
که از تن می کند
#ایرج_جمشیدی_بینا
برای خوابی که از پنجره پریده بود
✍️📔 داستان، چیزیست بیش از سرگرمی، چیزی بیش از ورزش فکری برای تیز کردن اندیشه و بیدار کردن روحیۀ نقادانه. ضرورت است، ضرورت مطلق است، برای آنکه تمدن ادامه باید و بهترین جنبههای انسانی را در ما بیافریند و ماندگار کند.
#ماریو_بارگاس
✍️مرداد آمده ام تا نقش خیال را بر دفتر عشق ماندگار کنم
شعروانتخاب متن:
#ایرج_جمشیدی
اجرا:#ن_نصرالله_زاده
🖊️🌿صبح مرداد صبح عالی بود
دولت عشق این حوالی بود
در نگاه تو عشق می بارید
نقش لبخند وه چه فالی بود
🖊️🌿تا آنکه سپیده می نویسد شادی
هنگام طلوع و نقش دلکش یادی
در کوچه شهر می زند جار به عشق
بر اسب سپید می رسد آزادی
🖊️🌿صبح است بیا انار لب را بشکن
وآهسته بنه لبت به روی لب من
بگذار که قرمز بشود دست خیال
وانگاه علاج کن تو با آن تب من
🖊️🌿آه ای پرستوها !
باخنجر خونریز ابروان
آهسته تر
تاریخ رابنویسید
اینجا فرمان مرگ مردهای پشیمان را
هرکس خودش نمی نویسد
ان پشت
مرگ است تزریق می شود
آرام آرام بر گذرگاه ها ی بن بست
هرگز کس نشنیده است
این گونه انتحار را!
🖊️🌿زنی نوشت گم شده ام
مردی کبوتر شده پریده بود
وجای خالی اش آنسوی بام
دوگربه به هم پریده بودند
کلاغ خبرچینی میان ساعت صفر
به قار قار رسیده بود
و کودکی عروسک زیبایش را
مثله می کرد
هنوز هم میان باغچه کوچک خانه
دعوای گنجشکان برسر هیچ بود
وسگی از لُرگ اب می خورد
وماه منشوری بود میان درختان
که مهتابش رابر سرشانه می ریخت
زن کنار پنجره اشکهایش را
پاک می کرد
وکودک عروسکش را
خاک می کرد
چهقصه ی درازی داشت زندگی
و چه کوتاه بود پیراهن عمری
که از تن می کند
#ایرج_جمشیدی_بینا
برای خوابی که از پنجره پریده بود
✍️📔 داستان، چیزیست بیش از سرگرمی، چیزی بیش از ورزش فکری برای تیز کردن اندیشه و بیدار کردن روحیۀ نقادانه. ضرورت است، ضرورت مطلق است، برای آنکه تمدن ادامه باید و بهترین جنبههای انسانی را در ما بیافریند و ماندگار کند.
#ماریو_بارگاس
✍️مرداد آمده ام تا نقش خیال را بر دفتر عشق ماندگار کنم
شعروانتخاب متن:
#ایرج_جمشیدی
اجرا:#ن_نصرالله_زاده
Telegram
attach 📎