Forwarded from Book Crossing
📢کدام شاعران مشهور ایرانی، داستان هم نوشتند؟ / بخش نخست
◀#نیما_یوشیج
پدر شعر نو، اولین مجموعه داستانش را در سال ۱٣۵۰ چاپ کرد؛ کتابی با عنوان «#کندوهای_شکسته»[...چند]سال پیش هم داستان هایی از او با عنوان «#نیمای_داستان» از سوی نشر مروارید منتشر شد اما واقعیت ماجرا این است که خود نیما هم گویا علاقه چندانی به بعضی داستان هایش نداشته. دو فصل از رمان هایی با عنوان «#آیدین» و «#حسن_وزیر_غزنه» را که در نشریات سال های ۱٣۰۵ منتشر کرده بود، یا گم کرد یا سوزاند! اما مهمترین داستانش را «#مرقد_آقا» می دانند. نیما این داستان را در سال ۱٣۰٩ نوشته که ماجرای آن در یکی از روستاهای شمال کشور می گذرد. مضمون آن هم مقابله سنت و مدرنیسم است.
چندداستان دیگر تمثیلی هم از نیما موجود است اما [...] حتی برای خودش شعر هم چندان جدی نبوده و امروز برای ما هم نیست. او هنگام بازگشت به زادگاهش، سرما خورد و ذات الریه گرفت و پس از مدت کوتاهی در دی ماه ۱٣٣٨ درگذشت.
◀#احمد_شاملو
کتاب های متعددی به فارسی ترجمه کرده؛ ازجمله رمان های معروف «#پابرهنه_ها» نوشته #زاهاریا_استانکو یا «#دُن_آرام» اثر #میخائیل_شولوخوف. داستان هایی نیز به فارسی برگردانده که همچنان مورد علاقه اهالی ادبیات است؛ داستان هایی مثل «#دماغ» اثر #ریونوسکه_آکوتاگاوا و شازده کوچولوی #اگزوپری. البته شاملو این داستان را به اسم «#مسافر_کوچولو» ترجمه کرد و ترجمه ابوالحسن نجفی (همان شازده کوچولو) امروز مقبول تر است. او تحقیقات ارزشمندی درزمینه فرهنگ و آداب رسوم عامه هم انجام داده که بخشی از آنها تحت عنوان «#کتاب_کوچه» به چاپ رسیده اما از تمام اینها که بگذریم داستان هایی که نوشته زیاد نیستند؛ یکی «#خیمه_گُر_گرفته_شب» است (۱٣٣۴) و دیگری کتاب «#درها_و_دیوار_بزرگ_چین» (۱٣۵٢). داستان های شاملو بیشتر حالت قصه یا حکایت دارند و در آنها کاملا تحت تاثیر #کافکا و #هدایت است اما همه می دانیم «الف. صبح» که بعدها به نام «الف. بامداد» تغییر نام داد، بسیار مشهورتر از شاملوی قصه نویس است.
◀#مهدی_اخوان_ثالث
در سال ۱٣٣۵ بود که با چاپ «#زمستان» (نخستین شعر نیمایی اش) به شهرت رسید. او از جمله شاعرانی است که روزگار را بیشتر به تدریس گذراند؛ از معلمی در روستاها بگیر تا دبیری در پایتخت و بعد هم تدریس در دانشگاه.
در کار دوبله فیلم های مستند هم مدتی فعالیت داشت. مقالات و نقدهای ادبی اش هم زبانزد است[...] او مجموعه داستانی دارد با عنوان «مرد جن زده» که شامل ۴ داستان کوتاه است. اخوان این مجموعه را در سال ۱٣۵۴ به چاپ رساند. داستانی هم با نام «#درخت_پیر_و_جنگل» دارد که در سال ۱٣۵۵ منتشر کرد و برای نوجوانان است. اخوان در داستان هایش از همان زبانی بهره می برد که ویژگی زبانی آثار شاعرانه اش است؛ نوعی زبان کهن.
◀#فروغ_فرخزاد
سال ۱٣٣۰ تا ۱٣٣۶، در ۱٧سالگی مجموعه شعر «#اسیر» را به چاپ رساند، در ٢۱سالگی «#دیوار» را و در ٢٣سالگی، «#عصیان». این مجموعه ها موجب شد نقدهای فراوانی علیه او مطرح کنند اما فروغ، شهرتش را نیز مدیون همین اشعار است.
همزمان با چاپ دفتر شعر «#عصیان»، داستان های کوتاهی هم نوشت که در تمامشان می توان رد پای شاعر «عصیان» را دید. او در این داستان ها همان انسان بی پروا و عصیانگری است که در دفترهای شعر آغازینش نشان می دهد.
تا اینجا ما با «فروغ»ی شاعر و داستان نویس مواجه هستیم اما پس از آن بیشتر بر شعر تمرکز کرد تا اینکه در سال ۱٣۴٣، «#تولدی_دیگر» را منتشر کرد[...] پس از آن هم مجموعه «#ایمان_بیاوریم_به_آغاز_فصل_سرد» را به چاپ رساند تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت کند.
◀#طاهره_صفارزاده
ترجمه دو زبانه (فارسی و انگلیسی) خانم صفارزاده از قرآن، یکی از آثار ماندگار این بانوی فقید است[...] که باعنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شناخته و تقدیر شد.
صفارزاده پیش از آن، به عنوان شاعر و مترجم و استاد دانشگاه در حوزه زبان و ادبیات انگلیسی مطرح بود. جالب است اولین کار ادبی طاهره صفارزاده چاپ مجموعه داستانی بوده با عنوان «#پیوندهای_تلخ» که آن را در سال ۱٣۴۰ به چاپ رساند؛ کاری که برای صفارزاده شهرت یک داستان نویس را به همراه نداشت اما یک سال بعد، نخستین دفتر شعرش (#رهگذ_مهتاب) توجه منتقدان را برانگیخت.
در سال های بعدی هم «#طنین_در_دلتا»، «#سد_و_بازون» و «#سفر_پنجم»، شهرت او را به عنوان شاعری پیش رو به تثبیت رساند. اشعار صفارزاده بعدها آراء و عقایدی دینی به خود گرفت که نتیجه آن، دفترهای شعر «#بیعت_با_بیداری»، «#مردان_منحنی» و «#دیدار_با_صبح» است.
ادامه دارد...
@BoookCrossing
◀#نیما_یوشیج
پدر شعر نو، اولین مجموعه داستانش را در سال ۱٣۵۰ چاپ کرد؛ کتابی با عنوان «#کندوهای_شکسته»[...چند]سال پیش هم داستان هایی از او با عنوان «#نیمای_داستان» از سوی نشر مروارید منتشر شد اما واقعیت ماجرا این است که خود نیما هم گویا علاقه چندانی به بعضی داستان هایش نداشته. دو فصل از رمان هایی با عنوان «#آیدین» و «#حسن_وزیر_غزنه» را که در نشریات سال های ۱٣۰۵ منتشر کرده بود، یا گم کرد یا سوزاند! اما مهمترین داستانش را «#مرقد_آقا» می دانند. نیما این داستان را در سال ۱٣۰٩ نوشته که ماجرای آن در یکی از روستاهای شمال کشور می گذرد. مضمون آن هم مقابله سنت و مدرنیسم است.
چندداستان دیگر تمثیلی هم از نیما موجود است اما [...] حتی برای خودش شعر هم چندان جدی نبوده و امروز برای ما هم نیست. او هنگام بازگشت به زادگاهش، سرما خورد و ذات الریه گرفت و پس از مدت کوتاهی در دی ماه ۱٣٣٨ درگذشت.
◀#احمد_شاملو
کتاب های متعددی به فارسی ترجمه کرده؛ ازجمله رمان های معروف «#پابرهنه_ها» نوشته #زاهاریا_استانکو یا «#دُن_آرام» اثر #میخائیل_شولوخوف. داستان هایی نیز به فارسی برگردانده که همچنان مورد علاقه اهالی ادبیات است؛ داستان هایی مثل «#دماغ» اثر #ریونوسکه_آکوتاگاوا و شازده کوچولوی #اگزوپری. البته شاملو این داستان را به اسم «#مسافر_کوچولو» ترجمه کرد و ترجمه ابوالحسن نجفی (همان شازده کوچولو) امروز مقبول تر است. او تحقیقات ارزشمندی درزمینه فرهنگ و آداب رسوم عامه هم انجام داده که بخشی از آنها تحت عنوان «#کتاب_کوچه» به چاپ رسیده اما از تمام اینها که بگذریم داستان هایی که نوشته زیاد نیستند؛ یکی «#خیمه_گُر_گرفته_شب» است (۱٣٣۴) و دیگری کتاب «#درها_و_دیوار_بزرگ_چین» (۱٣۵٢). داستان های شاملو بیشتر حالت قصه یا حکایت دارند و در آنها کاملا تحت تاثیر #کافکا و #هدایت است اما همه می دانیم «الف. صبح» که بعدها به نام «الف. بامداد» تغییر نام داد، بسیار مشهورتر از شاملوی قصه نویس است.
◀#مهدی_اخوان_ثالث
در سال ۱٣٣۵ بود که با چاپ «#زمستان» (نخستین شعر نیمایی اش) به شهرت رسید. او از جمله شاعرانی است که روزگار را بیشتر به تدریس گذراند؛ از معلمی در روستاها بگیر تا دبیری در پایتخت و بعد هم تدریس در دانشگاه.
در کار دوبله فیلم های مستند هم مدتی فعالیت داشت. مقالات و نقدهای ادبی اش هم زبانزد است[...] او مجموعه داستانی دارد با عنوان «مرد جن زده» که شامل ۴ داستان کوتاه است. اخوان این مجموعه را در سال ۱٣۵۴ به چاپ رساند. داستانی هم با نام «#درخت_پیر_و_جنگل» دارد که در سال ۱٣۵۵ منتشر کرد و برای نوجوانان است. اخوان در داستان هایش از همان زبانی بهره می برد که ویژگی زبانی آثار شاعرانه اش است؛ نوعی زبان کهن.
◀#فروغ_فرخزاد
سال ۱٣٣۰ تا ۱٣٣۶، در ۱٧سالگی مجموعه شعر «#اسیر» را به چاپ رساند، در ٢۱سالگی «#دیوار» را و در ٢٣سالگی، «#عصیان». این مجموعه ها موجب شد نقدهای فراوانی علیه او مطرح کنند اما فروغ، شهرتش را نیز مدیون همین اشعار است.
همزمان با چاپ دفتر شعر «#عصیان»، داستان های کوتاهی هم نوشت که در تمامشان می توان رد پای شاعر «عصیان» را دید. او در این داستان ها همان انسان بی پروا و عصیانگری است که در دفترهای شعر آغازینش نشان می دهد.
تا اینجا ما با «فروغ»ی شاعر و داستان نویس مواجه هستیم اما پس از آن بیشتر بر شعر تمرکز کرد تا اینکه در سال ۱٣۴٣، «#تولدی_دیگر» را منتشر کرد[...] پس از آن هم مجموعه «#ایمان_بیاوریم_به_آغاز_فصل_سرد» را به چاپ رساند تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت کند.
◀#طاهره_صفارزاده
ترجمه دو زبانه (فارسی و انگلیسی) خانم صفارزاده از قرآن، یکی از آثار ماندگار این بانوی فقید است[...] که باعنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شناخته و تقدیر شد.
صفارزاده پیش از آن، به عنوان شاعر و مترجم و استاد دانشگاه در حوزه زبان و ادبیات انگلیسی مطرح بود. جالب است اولین کار ادبی طاهره صفارزاده چاپ مجموعه داستانی بوده با عنوان «#پیوندهای_تلخ» که آن را در سال ۱٣۴۰ به چاپ رساند؛ کاری که برای صفارزاده شهرت یک داستان نویس را به همراه نداشت اما یک سال بعد، نخستین دفتر شعرش (#رهگذ_مهتاب) توجه منتقدان را برانگیخت.
در سال های بعدی هم «#طنین_در_دلتا»، «#سد_و_بازون» و «#سفر_پنجم»، شهرت او را به عنوان شاعری پیش رو به تثبیت رساند. اشعار صفارزاده بعدها آراء و عقایدی دینی به خود گرفت که نتیجه آن، دفترهای شعر «#بیعت_با_بیداری»، «#مردان_منحنی» و «#دیدار_با_صبح» است.
ادامه دارد...
@BoookCrossing
✍🌺درود شبتان بخیر وقرین عشق وسعادت سرافراز باشید
✍🌺نمی دانی نمک بر زخم می پاشندچشمانت
میان دست باد ودست من تابیده زلفانت
کشیده چون عقابی بر فراز سر خم گیسو
منم حیران وسرگردان چو موهای پریشانت
#ایرج_جمشیدی(بینا)
دستان مزاحم شب
در ازدحام شهر
راه ستاره ها را مسدود می کرد
وقتی که مرعوب زمان
یک یک شهابی می شدند
تا روشن کنند جاده ها را
#ایرج_جمشیدی(بینا)
شب یک یک ستاره ها را
می چید
تا بر پیراهنت بدوزد
غافل که تو خود ستاره بودی
#ایرج_جمشیدی(بینا)
🔰🌺کتاب خوب بخوانیم
یادمان باشد، هیچ یوغی برازندهٔ انسان نیست.
یادمان باشد، آدمی آبروی زمین است. حرمتش بداریم.
یادمان باشد، دروغگو، دروغگو به دنیا نمیآید امّا دروغگو، دروغگو از جهان خواهد رفت!
یادمان باشد، او که به نام عدالت میآید باید عدالت را برقرار کند ورنه دشمن است!
یادمان باشد، او که خویش را به بدی بیالاید هرگز شادمان نخواهد زیست!
یادمان باشد، او که شادمانی مردمان را نمیخواهد از ما نیست. او برده بی خرد اهریمن است.
📕 #دُنِ_آرام
✍🏽 #میخائیل_شولوخف📚
✍🌺نمی دانی نمک بر زخم می پاشندچشمانت
میان دست باد ودست من تابیده زلفانت
کشیده چون عقابی بر فراز سر خم گیسو
منم حیران وسرگردان چو موهای پریشانت
#ایرج_جمشیدی(بینا)
دستان مزاحم شب
در ازدحام شهر
راه ستاره ها را مسدود می کرد
وقتی که مرعوب زمان
یک یک شهابی می شدند
تا روشن کنند جاده ها را
#ایرج_جمشیدی(بینا)
شب یک یک ستاره ها را
می چید
تا بر پیراهنت بدوزد
غافل که تو خود ستاره بودی
#ایرج_جمشیدی(بینا)
🔰🌺کتاب خوب بخوانیم
یادمان باشد، هیچ یوغی برازندهٔ انسان نیست.
یادمان باشد، آدمی آبروی زمین است. حرمتش بداریم.
یادمان باشد، دروغگو، دروغگو به دنیا نمیآید امّا دروغگو، دروغگو از جهان خواهد رفت!
یادمان باشد، او که به نام عدالت میآید باید عدالت را برقرار کند ورنه دشمن است!
یادمان باشد، او که خویش را به بدی بیالاید هرگز شادمان نخواهد زیست!
یادمان باشد، او که شادمانی مردمان را نمیخواهد از ما نیست. او برده بی خرد اهریمن است.
📕 #دُنِ_آرام
✍🏽 #میخائیل_شولوخف📚
✍️🌺درود شبتان بخیر ودر آرامش. بلایاے طبیعے اتفاقات ناچار زندگے بشر است ڪه باید براے مواجهه با آن همیشه آمادگے داشت.یڪے از وظایف دولتها تهیه امڪانات براے مقابله با بلایاے طبیعے غیر منتظره است
🖊️🌿جامه نیلے به بر زلف سیه دارد هنوز
واے ازین بخت سیاهش الحذر دارد هنوز
مثل ماهے منڪسف بر چهره زلفان ڪجش
دائما در رقص وبازے خوش هنر دارد هنوز
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖊️🌿شب بوسیده بود
خیال نرگس مستش را
وقتے ڪه دستهاے انتظار
آلاله هاے صبر را مے چید
وبے دل وپریشان
عطسه هاے حوصله مے پریدند
بر ڪوهه زین سر رفتن
و مرغهاے ڪرچ اضطراب
سر در جیب خیال مے ڪردند
تا آمدنت هنوز پاسے مانده بود
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖊️🌿آه اے خیال سر زده از شعر
در پیچ وتاب این شب طوفانی
آواز مے شوی
تا بر بلنداے شاخه دوستت دارم
نهال امید را بنشانی
در سوداے
آن اتش همیشه فروزان عاشقی
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖊️🌿ڪانال پرنیان خیال
✍️📗یادمان باشد، هیچ یوغے برازندهٔ انسان نیست.
یادمان باشد، آدمے آبروے زمین است. حرمتش بداریم.
یادمان باشد، دروغگو، دروغگو به دنیا نمیآید امّا دروغگو، دروغگو از جهان خواهد رفت!
یادمان باشد، او ڪه به نام عدالت میآید باید عدالت را برقرار ڪند ورنه دشمن است!
یادمان باشد، او ڪه خویش را به بدے بیالاید هرگز شادمان نخواهد زیست!
یادمان باشد، او ڪه شادمانے مردمان را نمیخواهد از ما نیست. او برده بے خرد اهریمن است.
📒 #دُنِ_آرام
#میخائیل_شولوخف📚
🖊️🌿جامه نیلے به بر زلف سیه دارد هنوز
واے ازین بخت سیاهش الحذر دارد هنوز
مثل ماهے منڪسف بر چهره زلفان ڪجش
دائما در رقص وبازے خوش هنر دارد هنوز
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖊️🌿شب بوسیده بود
خیال نرگس مستش را
وقتے ڪه دستهاے انتظار
آلاله هاے صبر را مے چید
وبے دل وپریشان
عطسه هاے حوصله مے پریدند
بر ڪوهه زین سر رفتن
و مرغهاے ڪرچ اضطراب
سر در جیب خیال مے ڪردند
تا آمدنت هنوز پاسے مانده بود
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖊️🌿آه اے خیال سر زده از شعر
در پیچ وتاب این شب طوفانی
آواز مے شوی
تا بر بلنداے شاخه دوستت دارم
نهال امید را بنشانی
در سوداے
آن اتش همیشه فروزان عاشقی
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖊️🌿ڪانال پرنیان خیال
✍️📗یادمان باشد، هیچ یوغے برازندهٔ انسان نیست.
یادمان باشد، آدمے آبروے زمین است. حرمتش بداریم.
یادمان باشد، دروغگو، دروغگو به دنیا نمیآید امّا دروغگو، دروغگو از جهان خواهد رفت!
یادمان باشد، او ڪه به نام عدالت میآید باید عدالت را برقرار ڪند ورنه دشمن است!
یادمان باشد، او ڪه خویش را به بدے بیالاید هرگز شادمان نخواهد زیست!
یادمان باشد، او ڪه شادمانے مردمان را نمیخواهد از ما نیست. او برده بے خرد اهریمن است.
📒 #دُنِ_آرام
#میخائیل_شولوخف📚
Telegram
attach 📎
#محمود_اعتمادزاده (م.ا. بهآذین)
(۲۳ دی ۱۲۹۳ #رشت - ۱۰ خرداد ۱۳۸۵ #تهران)
نویسنده، مترجم و فعال سیاسی.
بهآذین فعالیتهای ادبی خود را با انتشار داستانهای کوتاه آغاز کرد و با ترجمهٔ آثار #شکسپیر ، #بالزاک #رومن_رولان ، #شولوخوف به خدمات ادبی خود ادامه داد.
شهرت وی از زمان سردبیری هفتهنامه کتاب هفته و سپس ریاست کانون نویسندگان آغاز شد.
#مهمان_این_آقایان از نوشتههای او و #هملت ، #اتللو ، #دن_آرام ، #ژان_کریستف ، #جان_شیفته و #بابا_گوریو از جمله ترجمههای اوست.
(۲۳ دی ۱۲۹۳ #رشت - ۱۰ خرداد ۱۳۸۵ #تهران)
نویسنده، مترجم و فعال سیاسی.
بهآذین فعالیتهای ادبی خود را با انتشار داستانهای کوتاه آغاز کرد و با ترجمهٔ آثار #شکسپیر ، #بالزاک #رومن_رولان ، #شولوخوف به خدمات ادبی خود ادامه داد.
شهرت وی از زمان سردبیری هفتهنامه کتاب هفته و سپس ریاست کانون نویسندگان آغاز شد.
#مهمان_این_آقایان از نوشتههای او و #هملت ، #اتللو ، #دن_آرام ، #ژان_کریستف ، #جان_شیفته و #بابا_گوریو از جمله ترجمههای اوست.