پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
4_395073460075758091.pdf
2.6 MB
📕 شرق بهشت ج.۲
✍🏻 #جان_اشتاین_بک
ترجمهٔ : دکتر بهرام مقدادی
4_395073460075758092.pdf
2.4 MB
📕 شرق بهشت جلد۳
✍🏻 #جان_اشتاین_بک
ترجمهٔ : دکتر بهرام مقدادی
Forwarded from اتچ بات
✔️🌺درود صبح زیبای آذرماهتان بخیر وشاد
روزتان بر مدار مهر ونیک بختی


🌺قطار روزها گذشتند
وقتی کش می آورد
لحظه های دوستت دارم
وآذر از کوچه کناری
بی صدا وارد شد
تا بتکاند پاییز را
از برگهای دوستت دارم
و شاخه های لخت را
به کلاغان واگذارد
حالا زمین رخوتش را
به زمستان می برد
تا در زایشی دوباره
بهار بشکفد
با آواز سهره ها
#ایرج_جمشیدی(بینا)
🌺صبح در جنگی نفس گیر است
سوز سرما با صدای آشی کوچه
بوی جانبخش حلیم از کوچه می آید
دستها در جیب آذر
در میان کوچه دلتنگ است
ماه آبان برسر پیچ گذر
گم‌می شود از دید
چشم می مالد میان سوز
تا زمستان چند گام دیگری،
باقی است
برگها در زیر پایش می کند،
خش خش
ماه آذر تازه می خواند
دفتر شعرش میان دست
رنگ ها تا می زند بر کوچه،
با‌تعجیل
خط چشمی می کشد،
برچشم
دست برابرو نگاهی می کند،
هرسو
نازنین موها پریشان باد
می برد با بوسه،
برگ از شاخه های بید
برلبش لبخند،آذر،
می دمد در بوق
آی شهر دلنشین من،
خانه ها را اب وجارو می زنید،
از شوق
پای کرسی های گرم امسال
دور کاری مانده در خانه
با بخاریهای گرم،
آیا هم کسانی مشکلی دارند؟
درد می پیچد میان سینه پاییز
خس خس سرما،
سرفه های پشت هم 
تا می کند قامت 
آه این پاییز غمگینی است
شوخ طبعیهای آذر
می دهد، پاسخ
تا لبویی می کند غش،
در میان کوچه از سرفه
وه!عجب پاییز رنگارنگ
کودک کاری میان کوچه
افتاده است
تا کرونا برگ ریزان می کند
هرسو
بردهان شهر هرسو ماسک
جلوه های دیگری از شهر
شهربیماری تجسم کرده ای هرگز

        #ایرج_جمشیدی(بینا)



📗🌺کتاب خوب بخوانیم هرکتاب تجربه بیشتر یک زندگی است
📗🌺بالاخره یک نفر باید گردن سرنوشت را بشکند.
اگر هر از گاهی یک نفر، به سرنوشت دهن کجی نمی کرد، انسان، هنوز روی شاخه های درخت ها زندگی می کرد.

📕 شرق بهشت را در کانال پرنیان خیال بخوانید.پرنیان خیال کانال شما است ان راحمایت کنیدparnian_khyial@
✍🏻 #جان_اشتاین_بک
ترجمهٔ : دکتر بهرام مقدادی📚
🌺درود شبتان زیبا ، پرنشاط وسرشار از آرامش وخوشدلی

🖌💦هزاران‌چشم تابینا به شبگرد
خط وخال تورا می جست خونسرد
تو هم‌پنهان میان عندلیبان
نمی گفتی که شب بگذشت‌برگرد

#ایرج_جمشیدی(بینا)

🖌💦من و جام‌شب ومحبوب خونگرم
دوچشمش قهوه می ریزد به
جان نرم
خیالش می زند بر
جان و دل چنگ
سراسر آتش است اما پر از شرم

#ایرج_جمشیدی(بینا)
🖌📗31.هزار نشانه
در جولان باد است
برای درخت.
اما تو از این همه
رقص شلال گیسوان در باد را
می بینی

32.اسفند هم آمد
دودش کردم.
بهار به گل نشست.

33.آدمی بال پروازش
خیالِ خیال انگیز
آنجا که فرصت پریدن نیست
خود را به کتاب بسپار
#ایرج_جمشیدی(بینا)از #مکتوبات (یاداشتهای فراموش شده)
🖌📗کتاب وموسیقی خوب دوبال پرواز اندیشه
🖌📗کفشی که برای پاهایت مناسب است شاید پای دیگری را زخم کند، اشتباه است که عقاید و راه و روش زندگی خود را برای دیگران مناسب بدانیم، آنچه در ذهن تو میگذرد اصل مطلق نیست!

#جان_اشتاین_بک📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺درود عصرتان بخیر و در آرامش
✔️🌿برای فهم جهانی بدون جنگ وخونریزی باید کتاب خواند وتاریخ جهان را ورق زد صلح چه در درون وچه در بیرون مهمترین دستاورد بشر برای گذشتن از ذات حیوانی خود بوده است🌿🌿🌿

🖌📗جنگ یعنی خیانت، نفرت، خرابکاری‌های فرماندهان نالایق.
شکنجه، کشتار، بیماری و خستگی. و جز این نیست تا سرانجام به پایان برسد.
تازه بعد هم هیچ‌چیز تغییر نمی‌کند مگر نفرت‌ها و خستگی‌های تازه که جایگزین همتایان کهنه‌شان می‌شوند.

#جان_اشتاین_بک
#ماه‌_پنهان_است

🖌📗در جنگ ها برنده مفهومی ندارد، جنگ يعنی باختنِ محض ...
 
#لئو_تولستوی

🖌📗ادبیات شاید نتواند جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد، شاید نتواند از مرگ یک کودک جلوگیری کند! اما میتواند کاری کند که دنیا به آن فکر کند...

ژان_پل_سارتر
🖌🌿رقص تندیس ماه در شب تار
جلوه‌ها می کند کنون هشدار
آن پری را زسیم تن کردند
که چنین جلوه می کند هربار
#ایرج_جمشیدی(بینا)


🖌🌿صندلی در سکوت
انتظار می کشید
وراهرو قدمهایی را
می شمرد
که نمی آمدند
مرد در برهوت خیالش
جنازه صبح را
بر دوش می کشید
#ایرج_جمشیدی(بینا)
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌺درود صبحتان دل انگیز روزتان شاد وموفق
🖌🌿صبح است نهاده قصر خورشید گرو
سر می زند از خیال در هیئت نو
دستی به سر موی پریشان بکشید
خندید و به جام بوسه زد با تک ودو
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖌🌿در هوس عشق تو می سوختم
رسم گناه از تو می آموختم
تا به وصالت برسم ز انتظار
شب همه شب شمع می افروختم
#ایرج_جمشیدی_بینا

🖌🌿ما کافران انتظار
بی حوصله
در مقتل وصال
هوس را می کشتیم
وبر گناه خط می کشیدم
تا عشق جرثومه ای نباشد
ودستان طیب خویش را
بر زلف شب برسم رفاقت
قال می گذاشتیم
و تندیس مهربان تورا
برسر در شهر برپا
تا عشق نماد همیشگی ما باشد
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖌🌿چون ابر بهار
گریه بر شانه باد
دشوار سفر بود
وخطر می کردم
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖌📗کتاب وموسیقی بالی برای پرواز
🖌📗ای وطن!
سالی می گذرد و سالی دیگر می آید
و همه چیز در تو
بدتر می شود.
#محمود_درويش 🌿

🖌📗‏قدرت فساد نمی‌آورد
وحشت فساد می‌آورد
مثلاً وحشت از دست رفتن قدرت

#جان_اشتاین_بک🌿
کفشی که برای پاهایت مناسب است شاید پای دیگری را زخم کند، اشتباه است که عقاید و راه و روش زندگی خود را برای دیگران مناسب بدانیم، آنچه در ذهن تو میگذرد اصل مطلق نیست!

#جان_اشتاین_بک
✍️📒❞ عقیده‌ای که افراد از آن جانب‌داری می‌کنند برایشان چندان اهمیتی ندارد.
اما زمانی که این عقیده را به صورت صفتی از خویشتن درآورند، حمله کردن به آن مانند ضربه‌ی چاقو به قسمتی از بدنشان است. ❝

#میلان_کوندرا

پدرم عقیده داشت که یک زن نیرومند، می‌تونه از یک مرد هم قوی‌تر باشه، مخصوصا اگر توی دلش، عشق هم باشه!
فکر می‌کنم یک زن عاشق، تقریبا نابود نشدنی باشه...


#جان_اشتاین_بک

اگر در جهان راهی یافت می‌شد که آبِ رفته را به جوی بازگرداند، ارزش داشت که به خطاهای گذشته خود بیندیشیم؛ ولی به راستی گذشته را باید از آنِ گذشتگان دانست؛ گذشته از آن گذشتگان است و آینده از آنِ توست.
مادام که از آنِ توست، نگهش دار و افکارت را، نه روی آزاری که در گذشته رسانده‌ای، بلکه روی کمکی که اکنون می‌توانی انجام دهی، متمرکز کن!

📒خرمگس
#اتل_لیلیان_وینیچ

تسلای این جهان این است که رنجِ مُدام و
پیوسته وجود ندارد.
غمی می‌رود و شادی‌ای باز زاده می‌شود.
این‌ها همه در تعادل‌اند. این جهان، جهانِ جبران‌هاست...


📗یادداشت‌ها
#آلبر_کامو
✍️🌺درود صبحتان بخیر و شاعرانه روزتان نیک و کامیاب .یک جامعه پیشرفته را خرد جمعی ، وفاق ملی وهمدلی احاد ملت می سازد با تفرقه وسرکوب تنها حاصل پریشانی جامعه فقر عقب ماندگی ونابسامانی است .کاش روزهای غمگین میهنم سپری می شد و آفتاب همدلی همراه با باعشق دوباره طلوع می کرد
🖊️🌿منم, تویی و فلسفه
  اما کسی نمی داند
که این غبارتیره
این سیاهچاله
این توحش مزمن
در اضطراب نفهمیدن
در انتهای ندیدن
در این بلور گنگ تباهی
چقدر می ماند
درخت می رقصد
پرنده می خواند
تمام مرزهای بیهوده ی
کشیده حصار
در این خیال مبهم چیستی نمی ماند
منم, تویی وتو من
معادله های سخت چند مجهولی
وانتقال تمام حس زمین
به پیکر ان هذلولی
و ما مساحت ژرفی
که نیست قابل قیاس
به پرتگاه چنین غار نادانی
پرنده از جنون من پر می کشد
پریده بر سر آن شاخ
جنین تازه ی فهمیدن
درون تو استخوان می ترکاند
وما تمام بار ریاضی را
از ان مثلث شوم برمی داریم
وتا صلیب تازه راهی نیست
    
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗بالاخره یک نفر باید گردن سرنوشت را بشکند.

اگر هرازگاهی یک نفر به سرنوشت
دهن‌کجی نمی‌کرد،انسان هنوز روی شاخه‌های درختان
زندگی می‌کرد.
📒 شرق بهشت
#جان_اشتاین_بک📚
من گمان می کنم اگر مرغها هم دولتی، کلیسایی و تاریخی برای خودشان داشتند، نسبت به شادمانی آدمها مشکوک می شدند...

وقتی شادی ای به آدمها رو می آورد، برای مرغها یعنی تیغ جلاد.

📚شرق بهشت
👤 #جان_اشتاین_بک
✍️🌺درود صبح بخیر وبا شادی روز همه دوستان بر مدار عشق وافرینش کامیاب.یادمان باشد فرصت ها در زندگی گذرا،تصادفی و معمولا غیر قابل تکرارند.هر اشتباه می توانند ما را به جایی پرت کند که خود هر گز نخواسته ایم ،گاهی تصمیماتی خارج از اراده ما بر تمام آرمانهایمان خط خواهند کشید.همانگونه که زندگی میلیون ها انسان در اکراین و غزه و خاورمیانه قربانی تصمیمات کسانی شده است که در خانه های امن خود در پناهگاه های غیر قابل دسترس  با خیال آسوده تصمیمات اشتباه می گیرند.پس تا فرصت زندگی داریم ان را از خود دریغ نکنیم و مسئولانه به سرنوشت خود بیندیشیم

🖋️🌿صبح است، گل اندام هوا، فصل بهار
بر پرده صحرا همه جا نقش ونگار
چشمان قشنگ تو غزل می ریزند
با شور بران نغمه به مانند هزار

🖋️🌿پروانه صفت باد بهاری سرمست
چرخید ودر آمد به کنارت بنشست
«گل بود وبه سبزه نیز آراسته شد»
تا چرخش چرخ کرده بازی ها مست

🖋️🌿نفس گرم ورود به ساز
لب من بود وهندسه باز
خط رویای قصه دراز
خوابم آشفته بود نغمه ی صبح
باد هم بی ملال در آواز
تو و من باز در مسیر بی برگشت
نقش ها از چه بی اثر می گشت
گنگ تا در هوای خاطره ها
دل من با خیال تو همراه
دست ها باز هم گره می شد
مشت شعرم چه سر براه می شد
خط چشمت کشیده چون ساحل
موج دریا چرا رها می شد
غرق تا می شدم به چشم تو باز
قایق عشق روبراه می شد
نفس صبح بود و ورد ونماز
هر ترانه تورا نوا می شد
جنگل مو نسیم وخنده ی شوق
باز هم نقش جابجا می شد
صحنه ارای دشت ما بودیم
جابجا پرده ای رها می شد
کم کم از نقش خویش راضی تر
من و تو تا دوباره ما می شد
ای دو‌چشم غزل ترانه ی صبح
از چه ناگفته ها رها می شد
هم به سودای تازه تری
صحنه آرای دل تباه می شد
غزلم مست بود و من شیدا
تا که در شور ساز ما می شد
لب شعرم شراب را می جست
واژه ها مست انگور ما می شد
وقفه ای تازه ،صبر وخیال
آن پریشان لب کجا می شد

   
#ایرج_جمشیدی_بینا

✍️📗کفشی که برای پاهایت مناسب است،
شاید پای دیگری را زخم کند
اشتباه است که عقاید و راه و روش
زندگی خود را برای دیگران مناسب بدانیم
آنچه در ذهن تو میگذرد، اصل مطلق نیست!

✍️
#جان_اشتاین_بک

✍️کتاب‌ها اسکله‌ی امن من بودند.
منی که همیشه در کتاب‌ها زندگی کردم
و انسان‌های کتاب را از انسان‌های خیابان بیشتر دوست داشتم...

✍️جمیل‌مریچ

🖋️می‌گویند فردا بهتر خواهد شد…
مگر امروز، فردای دیروز نیست؟

📒دیروز چه کردید؟؟
✍️ویکتور هوگو
۱۴ تیرماه روز قلم واندیشه مبارک
✍️🌺درود صبح تان روشن به نور خرد وآگاهی روزتان سرشار از دانایی وکامیابی
در گذر از بحران ها قبل از هرچیز پیش نیاز بازسازی اعتماد عمومی است تا همدلی وهمراهی جامعه زمینه ساز این گذر سخت وزایمان اجتماعی باشد.اقتصاد برخلاف سیاست یک چرخه ی پیوسته متوازن وهماهنگ وگریزپاست ونمی تواند ونباید دستوری باشد.دخالت نهادهای قدرتمند وعدم تفکیک قوا اقتصاد را به فلج تورم دچار و عدم شفافیت سیاه چاله ی اقتصاد است.برای برون رفت از شرایط موجود نیاز به تیمی قدرتمند و فداکار و مسلط به دانش روز وپاکدست است که بتوانند بر بستر اعتماد اجتماعی آب رفته رابه جوی برگردانند در غیر اینصورت هر اقدامی نتیجه معکوس می دهد واب در هاون کوبیدن است

🖋️🌿شب چراغی ست  نگاه تو که می سوزد شاد
پس این پرده چه دارد که به رقص آمده باد
قاصدک مژده ی پیمان جدید آورده ست
بر خم ابروی ان ماه چه نقشی ست به یاد

🖋️🌿شاخه های بید در رقص اند و موهای تو هم
هر طرف بر شانه می ریزند و در هم‌گشته خم
ماه چشمان تو هم لبریز احساسی قشنگ
رقص گندم دیده ای در مرغزار ی پا به نم

🖋️🌿ماه شکار تنهایی است
ومن
شکار خواب
چه توری دارد شب
در خلوت کوچه ها و گذرها
🖋️🌿باد غزل می خواند
درخت می رقصید
وتو داس برگرفته بودی
به بافه ی عشق
مگر فصل درو رسیده بود
که گونه هایت
از آفتاب عشق قرمز بود

🖋️🌿گنجشک ها لیچار می خواندند
از پشت شیشه بال می کوبیدند
تو سهمت را از اینه برگرفته بودی
و به صبح دانه می پاشیدی
کلاغ روی تیربرق ششکی می بست
و رخوت خواب از تن می گرفت
لبخند صبح چه حکایت ها باخود داشت
   
#ایرج_جمشیدی_بینا

✍️📒هر دردی را دوایی‌ست که به آن چاره کنند، مگر حماقت ...
که خسته کند دوا کننده را !
📘: نوادر
   ترجمه‌ی محاضراتِ راغب اصفهانی

✍️آدم هرجا باشه عادت میکنه و دیگه براش سخته از اونجا بره. نحوه فکر کردن هم بعد از مدتی عادت میشه و دیگه عوض کردنش سخته. من دیگه کشیش نیستم اما همه‌اش بی‌آنکه خودم بفهمم دعا میخونم.


✍️:
#جان_اشتاین_بک
📘
#خوشه‌های_خشم