پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
#به_نام_زن🌿🌿🌿🌿

🖊️🌿در رگ خیابان
خون انقلاب می دود
موها شورش می کنند
تراشیده ،بریده، پریشان
در سوشونی دیدنی
وعشق بر هر رهگذری آغوش می گشاید
تا بگوید از زندگی
وبیزاری از خشونت
هیچ زنی هیچ مادری
هیچ خواهری ودختری
هیجانش را در خشونت نمی ریزد
زنان مبتکر انقلابات سپیدند
وآزادی  بی نام زن معنایی ندارد

      
#ایرج_جمشیدی_بینا
سپندارمذگان جشن عشق ایرانے بر مهربانوان عشق آفرین فرخنده باد
🍃🌹🍃
#به_پاسداشت_زمین_زن_باروری

_🧚‍♀💝🧚‍♀_

#گل_بیدمشڪ_نماد_اسپندارمذ
امشاسپند است》

_ 🌎🧜‍♀🌎_

برآید سپیده دم از چشمِ یار
سر آید ، شبِ خیسِ چشم انتظار

سحر ، بَر دمد ، پنجمین روز ماه
سپندارمذ ، عاشق آید ، پگاه

فروتن - فرشته است و اسپند نام
بَرِ پنجمین روز ، عشق است و جام

سپندارمذگان ، همان جشنِ زن
زمین ، مام ِ زیبایمان شد وطن

اهورا
به خوشبختیِ مرد و زن
به مینو روانے ، پریسِ بدن

از احساسِ زن ، عشق را زاده است
نهالِ خود آگاهے اش داده است

و رویانده از سینه ے مادران
گلِ آسمان رنگ نیلوفران

در ایران ، زنان را الهه بدان
مقدس
به مهر و فروتن -روان

مثالِ زمین ، بارور ، عشق زا
گل و عطرِ تن هایشان ، جان فزا

چنان مُشڪِ آهوے مستِ خُتَن
شمیمِ گلِ بیدمشک است ، زن

🌹
#شعرگلها_و_روزهای_باستان🌹
🖌
#داتیس_مهرابیان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برشے از فیلم بہ همین سادگے بہ ڪارگردانے رضا میر ڪریمے، ۱۳۸۶


اگر چہ هیچ گُلِ مردہ
دوبارہ زندہ نشد اما

بهار در گُلِ شیپورے
مدام گرم دمیدن بود

#شعر
#حسین_منزوی

#فیلم
#به_همین_سادگی
#رضا_میر_ڪریمے
✍️📗بزرگترین گناهانی که جامعه مدرن را می آزارند افزایش دروغ و سکوت است.
گستاخانه دروغ می‌گوییم و بعد زبانمان را قورت می‌دهیم...


📕 #به_آواز_باد_گوش_بسپار
#هاروکی_موراکامی
#به_خويش_تكيه_كن
كه ميتوان
درون سنگ رست
اگر
به ريشه ات رجوع كنى
اگر اراده نمو كنى
#ایرج_جمشیدی_بینا

🕊🕊🕊🦋🦋🦋🦋💌
یک شهروند شوروی به دلیل این‌که با به کار بردن واژه‌ی خوک به همسر یکی از وزیران بی‌احترامی کرده بود، دستگیر و دادگاهی می‌شود. قاضی او را به پرداخت بیست روبل جریمه‌ی نقدی و‌ ده روز حبس محکوم می‌کند. پس از اتمام جلسه‌ی دادگاه، محکوم از قاضی می‌پرسد: «رفیق قاضی، آیا اگر من یک خوک را «سرکار خانم» بنامم، باز هم باید در دادگاه پاسخگو باشم؟» قاضی پس از اندکی فکر پاسخ می‌دهد: «خیر!» در این هنگام محکوم رو به زن وزیر می‌کند و می‌گوید: «پس خداحافظ، سرکار خانم!»

#به_آن_می‌خندم
#میخاییل_میلنیچینکو


بریده ی کتاب
با ما هر روز چند خط کتاب بخوانید.