پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_چهارم



دخت خوب سراینده #پریا_شجاعیان که امیددارم هرجا هست تندرست باشد می فرماید:
- ... ما بالش مشترک و خواب های
مختلف داشتیم
نه؟
چطور می شود؟
تو در برف های دست نخورده ام
ردپایت را امضا کرده ای
آدمکی که در شکم ام
شال و کلاه کرده
از تصور دست هایت آب می شود
بگو چطور این اقیانوس در تنم را
به خشکی هدیه دهم؟ (۱۱)
راوی خواسته از تصویری عینی و ساختارمند برای توصیف مواضع حضور اوی غائب به خوبی و دلبرانه پرده برداری کند. در آشنایی زدایی خاصی به تن با برف تا آمیزش و کیسه آب برای نگهداری جنین به صورتی زاینده و زیبنده سخن کنند. این سروده که از جاودانه های عاشقانه زبان پارسی هست ترسیم حالات روحی و تنکامگی را به خوبی ارزیابی دقیق روشنگری داشته اند تا جایی که حس #مادر شدن را با همه وجود می شود حس کرد. در ادامه سراینده #مهین_پورعلی_الف هم می گوید:
- هاشور

رسیده ام
.
.
.

کال! (۱۲)
راوی از بزمی به بودن به استعاره ای خوش و خاص از هاشور به رنج در رسیدن به جانب بودنی دلشاد از کال بودگی ملس رهسپاری را کوچ می دهد. #پورعلی به سه واژه سه روایت مبسوط را به طول و عرض ابدیت عشق رهسپار معنا می کند. وقتی دو تن در حس های عینی به موازی هم سلوک داشته باشند هاشورورز می شوند. راوی با ضمنی کردن رسیدن با من تنها - رسیده ام - خواسته از منی که در حرکت هست رو به رسیدن از خودآگاه با منی در درون به ناخودآگاه تا دازاین را هاشوروار یا موازی در یک تن ببینیم. یعنی خواست من عاشق تا خواست تو معشوق یکی هست‌. رسیدنم در کال هم نتیجه کال بودن توست. واژه #کال در ایهام هست. کال در رسیدن یک نمود از جایگاه دارد نسبت به فرهنگ واژگان. یک جا هم به نرسیده یا نارس... دگر اینکه #آرزو_عایقی گوید در وادی عشق با حرارتی ناب:
سرایش تو، از باد رفته توست!
شاخک یک حشره از ماه به ابر
خفاشک جفتت، تاولی بر بدنم...
گریه کودک تو
سوزن از باد
می ترکاند بادکنک خواب بهمن خرمالو را
جویبار رویا
ماهی از یادت، رهگذری
جیرجیرک می خواند، خواب، پلکان مرا
بشکند، باد ز شاخه، ز تو بغض.( ۱۳)
راوی خواسته با نگاهی از لفافه گویی ها شرایط بود و نبود معشوق را به جانب بودنی سوردار (۱۴) پیش کشد. یعنی سور یا جشن و پایکوبی را یادکرد و یادگرد او در بر دارد. تو را می سرایم تویی که از باد رفته یا نیستی ات جاری است. بسان شاخکی که حشره در شب به اندازه گیری با مهتاب دارد برای حرکت و نشانه گذاری ها از اندامم که بسان خفاش اندام توست به مسیر همبودگی سلوکی مبتنی بر وضع حضور حصول یافتگی حقیقت دارد.
تاولی بر بدنم توصیفی غنایی از بارداری تا ورم کردن بوس و گاز هم هست. چون معشوق بشان خفاش آنهم در شب نوک زده و گاز. خفاش در شب جفت گیری که دارد نیش می زند و گاز تا هیجان اش تبخیر شود. کودک تو یعنی حقیقت مردها. بدانیم مردها تا آخر عمرشان پسرک های لوس و خودخواه هستند. زن وقتی مردی را به چشم زیست می خواند مادرانه معشوقه وار او را می خواباند در آغوش امن. پس اینجا که کودک درون هست اشاره به حقیقت وجودی کودک مرد است. گزاره های وضعی و یگانه یا منفردی در ادامه سروده هست که تاملی از تاخیر در روایت اند.



#و_اما_بعد
با درود بر کورش بزرگ و خاندان پاک اش پی می گیریم تاویل سرودا را. امید که این‌ پیش درآمدها برای درک حضور از خوانش مطالب، ضمن بررسی کارساز باشند.


پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇