خدا ازهرچه بگذرد ، از حق الناس نمی گذرد ...!
حواسمان باشد ..
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ ،
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ ،
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ...
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ ،
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ ...
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ ،
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود جدایی انداخت ،
با " زبان " میشود آشتی داد ...
با " زبان " میشود آتش زد ،
با " زبان " میشود آتش را خاموش کرد ...
حواسمان به #دل و #زبانمان باشد : " آلوده اش نکنیم ..."
#غیبت_نکنیم
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
حواسمان باشد ..
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ ،
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ ،
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ...
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ ،
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ ...
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ ،
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود جدایی انداخت ،
با " زبان " میشود آشتی داد ...
با " زبان " میشود آتش زد ،
با " زبان " میشود آتش را خاموش کرد ...
حواسمان به #دل و #زبانمان باشد : " آلوده اش نکنیم ..."
#غیبت_نکنیم
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
بهشت فروشی
همسر پادشاه دیوانهی عاقلی را دید؛ که با کودکان بازی میکرد و با انگشت بر زمین خط میکشید.
پرسید: چه میکنی؟
گفت: خانه میسازم…
پرسید: این خانه را میفروشی؟
گفت: میفروشم.
پرسید: قیمت آن چقدر است؟
دیوانه مبلغی را گفت. همسر پادشاه فرمان داد که آن مبلغ را به او بدهند. دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت کرد.
هنگام شب پادشاه در خواب دید که وارد بهشت شده، به خانهای رسید. خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند این خانه برای همسر توست.
روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید. همسرش قصهی آن دیوانه را تعریف کرد.
پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید که با کودکان بازی میکند و خانه میسازد.
گفت: این خانه را میفروشی؟
دیوانه گفت: میفروشم.
پادشاه پرسید: بهایش چه مقدار است؟
دیوانه مبلغی گفت که در جهان نبود!
پادشاه گفت: به همسرم به قیمت ناچیزی فروختهای!
دیوانه خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده میخری.
میان این دو، فرق بسیار است…
دوست من! خوبی و نیکی که تردید ندارد!
حقیقتی را که دلت به آن گواهی میدهد بپذیر هرچند به چشم ندیده باشی!
گاهی حقایق آنقدر بزرگاند و زیبا که در محدودهی تنگ چشمان ما نمیگنجند
#کنار_خدا
#دلسپرده
#دل_را_به_خدا_بسپار
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
همسر پادشاه دیوانهی عاقلی را دید؛ که با کودکان بازی میکرد و با انگشت بر زمین خط میکشید.
پرسید: چه میکنی؟
گفت: خانه میسازم…
پرسید: این خانه را میفروشی؟
گفت: میفروشم.
پرسید: قیمت آن چقدر است؟
دیوانه مبلغی را گفت. همسر پادشاه فرمان داد که آن مبلغ را به او بدهند. دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت کرد.
هنگام شب پادشاه در خواب دید که وارد بهشت شده، به خانهای رسید. خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند این خانه برای همسر توست.
روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید. همسرش قصهی آن دیوانه را تعریف کرد.
پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید که با کودکان بازی میکند و خانه میسازد.
گفت: این خانه را میفروشی؟
دیوانه گفت: میفروشم.
پادشاه پرسید: بهایش چه مقدار است؟
دیوانه مبلغی گفت که در جهان نبود!
پادشاه گفت: به همسرم به قیمت ناچیزی فروختهای!
دیوانه خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده میخری.
میان این دو، فرق بسیار است…
دوست من! خوبی و نیکی که تردید ندارد!
حقیقتی را که دلت به آن گواهی میدهد بپذیر هرچند به چشم ندیده باشی!
گاهی حقایق آنقدر بزرگاند و زیبا که در محدودهی تنگ چشمان ما نمیگنجند
#کنار_خدا
#دلسپرده
#دل_را_به_خدا_بسپار
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
روزی،روستایی ها تصمیم گرفتند تا برای بارش باران دعا کنند.در روزی که برای دعا همگی دور هم جمع شدند تنها یک پسر بچه با خود چتری داشت.
✨این یعنی ایمان
کودک یکساله ای را تصور کنید.زمانی که شما او را به هوا پرتاب می کنید او می خندد، چرا که او می داند شما او را خواهید گرفت.
✨این یعنی اعتماد
هر شب ما به رختخواب می رویم، ما هیج اطمینانی نداریم که فردا صبح زنده بر می خیزیم با این حال ساعت را برای فردا کوک می کنیم..
✨این یعنی امید
#کنار_خدا
#دلسپرده
#دل_را_به_خدا_بسپار
@pangeh
✨این یعنی ایمان
کودک یکساله ای را تصور کنید.زمانی که شما او را به هوا پرتاب می کنید او می خندد، چرا که او می داند شما او را خواهید گرفت.
✨این یعنی اعتماد
هر شب ما به رختخواب می رویم، ما هیج اطمینانی نداریم که فردا صبح زنده بر می خیزیم با این حال ساعت را برای فردا کوک می کنیم..
✨این یعنی امید
#کنار_خدا
#دلسپرده
#دل_را_به_خدا_بسپار
@pangeh
خدا ازهرچه بگذرد ، از #حق_الناس نمی گذرد ...!
حواسمان باشد ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ ،
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ ،
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ...
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ ،
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ ...
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ ،
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود جدایی انداخت ،
با " زبان " میشود آشتی داد ...
با " زبان " میشود آتش زد ،
با " زبان " میشود آتش را خاموش کرد ...
حواسمان به #دل و #زبانمان باشد : " آلوده اش نکنیم ..."
#غیبت_نکنیم
#تهمت_نزنیم
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
حواسمان باشد ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ ،
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ ،
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ...
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ ،
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ ...
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ ،
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود جدایی انداخت ،
با " زبان " میشود آشتی داد ...
با " زبان " میشود آتش زد ،
با " زبان " میشود آتش را خاموش کرد ...
حواسمان به #دل و #زبانمان باشد : " آلوده اش نکنیم ..."
#غیبت_نکنیم
#تهمت_نزنیم
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
#دل نوشته ای از حقایق برای مسئولان
خدایا حالمان خوب است اما تو باور نکن...
مدتی است هر روز و هر لحظه شنونده یا ناقل اخباری از آشفته بازار و اوضاع نابسامان اقتصادی کنونی جامعه هستیم .
اوضاعی که در لابه لای صفحات مجازی،روزنامه ها و پوشش اخبار جنگ و خونریزی های منطقه ،به #قصه تلخ عادت تبدیل و الان جزئی از زندگیمان شده است .
و چه تلخ است قصه عادت ...
به خود آئیم ؛ چرخی در سطح شهرمان بزنیم ، چند متری از خیابان اصلی فاصله بگیریم ،وارد کوچه پس کوچه های شهرمان شویم و فریادهای در گلو مانده را از نزدیک به جای شنیدن لمس کنیم ..
به نانوایی ها سری بزنیم در صف های مردمی لحظه ای توقف و کارتهایی را که گرو پول #نان خالی سر سفره هاست بشماریم . در سوپرمارکت ها #حساب های دفتری را چک کنیم و آن وقت اگر برای ادامه نائی باقی ماند وارد حریم یکی از همشهریان شده و پای #درد دلهای آنان بشینیم ...
#بیکاری #اجاره #بیماری #فرزندان مدرسه ای و ده ها مشکل دیگر از سر و کول این شهر و مردمانش می بارد .
نهایت توان ما فقط بغضی و قطره اشکی است که آنهم تسکین نمی دهد .
در هیچ جای دنیا یافت نمی شود چنین منابع و ثروتهای سرشار خدادای حاصلش این زندگی و این مردمان باشد...
در کجای این زندگی جمعی ؛راه را به اشتباه رفته ایم و به تاوانش باید #هیزم چنین اوضاعی و سرکوبگر چنین حقایقی باشیم؟
به یاد حدیثی تامل بر انگیز افتادم :
«کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ.»
(هر کدام از شما مسئول هستید و درباره افرادی که به سخن شما گوش میدهند بازخواست خواهید شد).
و تنم لرزید از پاسخ به چنین سوالی حال چه من باشم و چه هر مسئول دیگری ...
#ای کاش قبل از اینکه به حساب و کتابمان برسند خود سر رشته کار را در دست تواناهایمان قرار می دادیم و نا خواسته هیزم این آتش نمی شدیم
#ای کاش روحیه اختلاس ،اختلاس گران انسانیت به بن بست می خورد و خود میدان را خالی می کردند .
#ای کاش همگی در می یافتیم که راه برون رفت از این مشکلات خودمانیم و بس و در انتظار هیچ موعودی ،بهشت حالمان را به جهنم تبدیل نمی کردیم .
و ای #کاش فرهنگ استعفا در دولت ها حکمفرما می شد تا شاید سزاواری به حق به جایگاه خدمت راستین می رسید و دردی از دردهایمان را دوا می کرد و خود درد نبود.
و در آخر ...
من از بی نوائی نیم روی زرد
غم بی نوایان رخم زرد کرد
#محمد محمودی
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
خدایا حالمان خوب است اما تو باور نکن...
مدتی است هر روز و هر لحظه شنونده یا ناقل اخباری از آشفته بازار و اوضاع نابسامان اقتصادی کنونی جامعه هستیم .
اوضاعی که در لابه لای صفحات مجازی،روزنامه ها و پوشش اخبار جنگ و خونریزی های منطقه ،به #قصه تلخ عادت تبدیل و الان جزئی از زندگیمان شده است .
و چه تلخ است قصه عادت ...
به خود آئیم ؛ چرخی در سطح شهرمان بزنیم ، چند متری از خیابان اصلی فاصله بگیریم ،وارد کوچه پس کوچه های شهرمان شویم و فریادهای در گلو مانده را از نزدیک به جای شنیدن لمس کنیم ..
به نانوایی ها سری بزنیم در صف های مردمی لحظه ای توقف و کارتهایی را که گرو پول #نان خالی سر سفره هاست بشماریم . در سوپرمارکت ها #حساب های دفتری را چک کنیم و آن وقت اگر برای ادامه نائی باقی ماند وارد حریم یکی از همشهریان شده و پای #درد دلهای آنان بشینیم ...
#بیکاری #اجاره #بیماری #فرزندان مدرسه ای و ده ها مشکل دیگر از سر و کول این شهر و مردمانش می بارد .
نهایت توان ما فقط بغضی و قطره اشکی است که آنهم تسکین نمی دهد .
در هیچ جای دنیا یافت نمی شود چنین منابع و ثروتهای سرشار خدادای حاصلش این زندگی و این مردمان باشد...
در کجای این زندگی جمعی ؛راه را به اشتباه رفته ایم و به تاوانش باید #هیزم چنین اوضاعی و سرکوبگر چنین حقایقی باشیم؟
به یاد حدیثی تامل بر انگیز افتادم :
«کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ.»
(هر کدام از شما مسئول هستید و درباره افرادی که به سخن شما گوش میدهند بازخواست خواهید شد).
و تنم لرزید از پاسخ به چنین سوالی حال چه من باشم و چه هر مسئول دیگری ...
#ای کاش قبل از اینکه به حساب و کتابمان برسند خود سر رشته کار را در دست تواناهایمان قرار می دادیم و نا خواسته هیزم این آتش نمی شدیم
#ای کاش روحیه اختلاس ،اختلاس گران انسانیت به بن بست می خورد و خود میدان را خالی می کردند .
#ای کاش همگی در می یافتیم که راه برون رفت از این مشکلات خودمانیم و بس و در انتظار هیچ موعودی ،بهشت حالمان را به جهنم تبدیل نمی کردیم .
و ای #کاش فرهنگ استعفا در دولت ها حکمفرما می شد تا شاید سزاواری به حق به جایگاه خدمت راستین می رسید و دردی از دردهایمان را دوا می کرد و خود درد نبود.
و در آخر ...
من از بی نوائی نیم روی زرد
غم بی نوایان رخم زرد کرد
#محمد محمودی
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ❤خودت را به خدا بسپار.حق. (.rezay)
#حکایتی_پندآموز 📚
مردی از همسرش پرسید نمازت را خوانده ای ؟
همسرش گفت: نه
شوهر پرسید: چرا؟
همسر گفت: خیلی خسته ام تازه از کار برگشتم و کمی استراحت کردم
شوهر گفت: درست است خسته ای اما نمازت را بخوان قبل از اینکه بخوابی !
فردای آن روز شوهر به قصد یک سفر بازرگانی شهر را ترک کرد، همسرش چند ساعت پس از پرواز با شوهر اش تماس گرفت تا احوال اش را جویا شود اما شوهر به تماس اش پاسخ نداد، چندین بار پی در پی زنگ زد اما شوهر گوشی را برنداشت، همسر آهسته آهسته نگران شد و هر باری که زنگ میزد پاسخ دریافت نمیکرد نگرانی اش افزون تر میشد، اندیشه ها و خیالات طولانی در ذهن اش بود که نکند اتفاقی برای او افتاده باشد، چون شوهر اش به هر سفر که میرفت همزمان با فرود آمدن اش به مقصد تماس میگرفت اما حالا چرا جواب نمیداد؟
خیلی ترسیده بود گوشی را برداشت ودوباره تماس گرفت به امید اینکه صدای شوهر اش را بشنود، اما این بارشوهر پاسخ داد و شوهر اش گوشی را برداشت
همسر اش با صدای لرزان پرسید : رسیدی؟
شوهر اش جواب داد: بله الحمدلله به سلامت رسیدم.
همسر پرسید: چه وقت رسیدی؟ شوهر گفت: چهار ساعت قبل، همسر با عصبانیت گفت: چهار ساعت قبل رسیدی و به من یک زنگ هم نزدی؟
شوهر با خون سردی گفت: خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم، همسرگفت: مگر میمردی که چند دقیقه را صرف میکردی و جواب منو میدادی؟ مگه من برایت مهم نیستم ؟
شوهر گفت: چراکه نه عزیزم تو برایم مهم هستی.
همسر گفت: مگر صدای زنگ را نمیشنیدی؟ شوهر گفت: میشنیدم.
زن گفت: پس چرا پاسخ نمیدادی؟
شوهر گفت: دیروز تو هم به زنگ پروردگار پاسخ ندادی، به یاد داری؟ که تماس پروردگار(اذان) را بی پاسخ گذاشتی؟
چشمان همسر از اشک حلقه زد و پس از کمی سکوت گفت: بله یادم است، ممنون که به این موضوع اشاره کردی......معذرت میخواهم!
شوهر گفت: نه عزیزم از من معذرت خواهی نکن، برو از پروردگار طلب مغفرت کن....
《 بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبْقَى 》
شما دنیا را ترجیح می دهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است !
همراه ما باشید
☘اَللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ
وَآلِ مُحَمـَّدﷺوَ عَجِّـل فَرَجَهُـم☘
https://t.me/cvbgffj
مردی از همسرش پرسید نمازت را خوانده ای ؟
همسرش گفت: نه
شوهر پرسید: چرا؟
همسر گفت: خیلی خسته ام تازه از کار برگشتم و کمی استراحت کردم
شوهر گفت: درست است خسته ای اما نمازت را بخوان قبل از اینکه بخوابی !
فردای آن روز شوهر به قصد یک سفر بازرگانی شهر را ترک کرد، همسرش چند ساعت پس از پرواز با شوهر اش تماس گرفت تا احوال اش را جویا شود اما شوهر به تماس اش پاسخ نداد، چندین بار پی در پی زنگ زد اما شوهر گوشی را برنداشت، همسر آهسته آهسته نگران شد و هر باری که زنگ میزد پاسخ دریافت نمیکرد نگرانی اش افزون تر میشد، اندیشه ها و خیالات طولانی در ذهن اش بود که نکند اتفاقی برای او افتاده باشد، چون شوهر اش به هر سفر که میرفت همزمان با فرود آمدن اش به مقصد تماس میگرفت اما حالا چرا جواب نمیداد؟
خیلی ترسیده بود گوشی را برداشت ودوباره تماس گرفت به امید اینکه صدای شوهر اش را بشنود، اما این بارشوهر پاسخ داد و شوهر اش گوشی را برداشت
همسر اش با صدای لرزان پرسید : رسیدی؟
شوهر اش جواب داد: بله الحمدلله به سلامت رسیدم.
همسر پرسید: چه وقت رسیدی؟ شوهر گفت: چهار ساعت قبل، همسر با عصبانیت گفت: چهار ساعت قبل رسیدی و به من یک زنگ هم نزدی؟
شوهر با خون سردی گفت: خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم، همسرگفت: مگر میمردی که چند دقیقه را صرف میکردی و جواب منو میدادی؟ مگه من برایت مهم نیستم ؟
شوهر گفت: چراکه نه عزیزم تو برایم مهم هستی.
همسر گفت: مگر صدای زنگ را نمیشنیدی؟ شوهر گفت: میشنیدم.
زن گفت: پس چرا پاسخ نمیدادی؟
شوهر گفت: دیروز تو هم به زنگ پروردگار پاسخ ندادی، به یاد داری؟ که تماس پروردگار(اذان) را بی پاسخ گذاشتی؟
چشمان همسر از اشک حلقه زد و پس از کمی سکوت گفت: بله یادم است، ممنون که به این موضوع اشاره کردی......معذرت میخواهم!
شوهر گفت: نه عزیزم از من معذرت خواهی نکن، برو از پروردگار طلب مغفرت کن....
《 بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبْقَى 》
شما دنیا را ترجیح می دهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است !
همراه ما باشید
☘اَللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ
وَآلِ مُحَمـَّدﷺوَ عَجِّـل فَرَجَهُـم☘
https://t.me/cvbgffj
Telegram
❤خودت را به خدا بسپار.حق.
👈👈👈گرچه منزل بس خطرناک است ومقصدبس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم 👉👉
#کنار_خدا
#دلسپرده
#دل_را_به_خدا_بسپار
https://t.me/cvbgffj
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم 👉👉
#کنار_خدا
#دلسپرده
#دل_را_به_خدا_بسپار
https://t.me/cvbgffj
🍁
سـڪوت گـــورستان را میشــــنوی!!
دنیا ارزش #دل شڪستن را ندارد..!
اگر هـمه عالـم قـصد ضــرر رساندن
به تو را داشته باشند و #خــــــــدا
نخـــــواهد «نمیتـــوانند» پـس به:
تـدبیرش اعتـماد ڪن به حڪمتش
دل بســـپار به او #تــــــوڪل ڪن.
📒 ســوره زمـــر آیــه ۵۳
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
سـڪوت گـــورستان را میشــــنوی!!
دنیا ارزش #دل شڪستن را ندارد..!
اگر هـمه عالـم قـصد ضــرر رساندن
به تو را داشته باشند و #خــــــــدا
نخـــــواهد «نمیتـــوانند» پـس به:
تـدبیرش اعتـماد ڪن به حڪمتش
دل بســـپار به او #تــــــوڪل ڪن.
📒 ســوره زمـــر آیــه ۵۳
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
وداع با یک سرمایه اجتماعی
شهري به ماتم نشست..
🔹مردم غیور و با شرف شهر دیواندره در مراسم #تدفین کورش قادری از وکلای مردمی شهرشان نشان دادند قدران سرمایه های اجتماعی خود هستند..
🔹هزاران نفر امروز آمدند از پیر و جوان ، زن و مرد، وکلای استان تا کورش را بدرقه خاک کنند و یادش را تسکین #دل خود !
🔹برای وکلای دادگستری به طور خاص، جناب #وکیل قادری نماد یک وکیل مستقل، مدبر، هوشمند و موفق بود..
🔹اما برای کسانی که کورش را از نزدیک می شناختند، شخصیت کم نظیر #اخلاقی ایشان همه شئون دیگر را تحت تاثیر قرار میداد. 🔹جوانی بود به غایت فروتن، متین، با وقار و نزاکت، منظم ، سخاوتمند و فارغ از حسد و غیبت و سخن ناروا ، قابل درک بود که مجموع خصائل نیکویش رشک هر کس را برانگیزد.
🔹مجموع این ویژگیها #کورش شخصیتی بی نظیر در وکالت و کم نظیر در عرصه حقوق و اجتماع ساخت که فیض وجودش سالهای متمادی و برای نسل های متوالی جاری خواهد بود.
🔹کورش قادری جوان بخاطر بیماری ناشناخته سرطان #خون رخت بر جهان فرو بست و مردمانی را دلگیر کرد که دلخوش به راه #عدالتخواهی او بودند.
🔹روحش شاد و یادش گرامی
_______
شهري به ماتم نشست..
🔹مردم غیور و با شرف شهر دیواندره در مراسم #تدفین کورش قادری از وکلای مردمی شهرشان نشان دادند قدران سرمایه های اجتماعی خود هستند..
🔹هزاران نفر امروز آمدند از پیر و جوان ، زن و مرد، وکلای استان تا کورش را بدرقه خاک کنند و یادش را تسکین #دل خود !
🔹برای وکلای دادگستری به طور خاص، جناب #وکیل قادری نماد یک وکیل مستقل، مدبر، هوشمند و موفق بود..
🔹اما برای کسانی که کورش را از نزدیک می شناختند، شخصیت کم نظیر #اخلاقی ایشان همه شئون دیگر را تحت تاثیر قرار میداد. 🔹جوانی بود به غایت فروتن، متین، با وقار و نزاکت، منظم ، سخاوتمند و فارغ از حسد و غیبت و سخن ناروا ، قابل درک بود که مجموع خصائل نیکویش رشک هر کس را برانگیزد.
🔹مجموع این ویژگیها #کورش شخصیتی بی نظیر در وکالت و کم نظیر در عرصه حقوق و اجتماع ساخت که فیض وجودش سالهای متمادی و برای نسل های متوالی جاری خواهد بود.
🔹کورش قادری جوان بخاطر بیماری ناشناخته سرطان #خون رخت بر جهان فرو بست و مردمانی را دلگیر کرد که دلخوش به راه #عدالتخواهی او بودند.
🔹روحش شاد و یادش گرامی
_______
پرنده شوشتری
استاد محمد رضا شجریان