🍂🍂🍂🍂
«انا لله و انا الیه راجعون»
«گەڕانەوەی هەموومان بۆ لای خودایە
🖤🖤🖤
با نهایت تأسف و تأثربه اطلاع می رساند
درگذشت
🥀🍂🥀 مرحومە #کافیەشیرمحمدی
همسر گرامی مرحوم احمدشکری
مادر گرامی اقای جمیل و مرحوم امین شکری
مجلس ترحیم
چهارشنبە ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
از ساعت ۱۴ الی ۱۶
مسجد حضرت محمد(ص) بیجار
منعقد می باشد
🍂🍂🍂🍂🍂
خانوادە های محترم شکری ، شیرمحمدی ، داودی ، جمشیدی و سایر بستگان
با نهایت تأسف و تأثر مصیبت وارده را تسلیت عرض نموده ، از خداوند متعال برای آن مرحومە رضوان و غفران الهی و برای بازماندگان محترم صبروسلامتی مسئلت داریم.
فتح الە ، فرامرز و رسول فروتن
و
✓ادمین های کانال پەنجە
🥀🥀🥀🥀
«انا لله و انا الیه راجعون»
«گەڕانەوەی هەموومان بۆ لای خودایە
🖤🖤🖤
با نهایت تأسف و تأثربه اطلاع می رساند
درگذشت
🥀🍂🥀 مرحومە #کافیەشیرمحمدی
همسر گرامی مرحوم احمدشکری
مادر گرامی اقای جمیل و مرحوم امین شکری
مجلس ترحیم
چهارشنبە ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
از ساعت ۱۴ الی ۱۶
مسجد حضرت محمد(ص) بیجار
منعقد می باشد
🍂🍂🍂🍂🍂
خانوادە های محترم شکری ، شیرمحمدی ، داودی ، جمشیدی و سایر بستگان
با نهایت تأسف و تأثر مصیبت وارده را تسلیت عرض نموده ، از خداوند متعال برای آن مرحومە رضوان و غفران الهی و برای بازماندگان محترم صبروسلامتی مسئلت داریم.
فتح الە ، فرامرز و رسول فروتن
و
✓ادمین های کانال پەنجە
🥀🥀🥀🥀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️ویدئو تصادف و یک مورد عجیب
🔹انتشار ویدئوی ورود خودرو به یک رستوران در اثر صحنه تصادف، جدا از صحنه تلخی که دارد ، یک مورد عجیب نیز در آن دیده می شود.
🔹یک فرد در این رستوران در حالی که در اثر این تصادف از ناحیه پا بشدت آسیب می بیند، اما سریع موبایل خودر را باز کرده تا از این صحنه فیلم بگیرد!
#تصادف #حادثه
💙🍀🌸🍂
🔹انتشار ویدئوی ورود خودرو به یک رستوران در اثر صحنه تصادف، جدا از صحنه تلخی که دارد ، یک مورد عجیب نیز در آن دیده می شود.
🔹یک فرد در این رستوران در حالی که در اثر این تصادف از ناحیه پا بشدت آسیب می بیند، اما سریع موبایل خودر را باز کرده تا از این صحنه فیلم بگیرد!
#تصادف #حادثه
💙🍀🌸🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درگیری شهرداری دزفول با اداره برق
به گفته یکی از هموطنان ، امروز سه شنبه ظهر اداره برق دزفول؛ برق شهرداری را بهعلت بدهی قطع کرده است
شهرداری هم در تلافی قطعی برق، با بیل مکانیکی ورودی اداره برق سوم شعبان را مسدود کرد!😁
💙🍀🌸🍂
به گفته یکی از هموطنان ، امروز سه شنبه ظهر اداره برق دزفول؛ برق شهرداری را بهعلت بدهی قطع کرده است
شهرداری هم در تلافی قطعی برق، با بیل مکانیکی ورودی اداره برق سوم شعبان را مسدود کرد!😁
💙🍀🌸🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️بارش شدید تگرگ در پرند ، تهران
💙🍀🌸🍂
💙🍀🌸🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥êdî bese...
ئیتر بەسە...
کوشتن چارەسەر نییە!
✅به هر مقدساتی که باور دارید، جنگ را بس کنید!
💙🍀🌸🍂
ئیتر بەسە...
کوشتن چارەسەر نییە!
✅به هر مقدساتی که باور دارید، جنگ را بس کنید!
💙🍀🌸🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدئو رو دیدم دلم گرفت
گفتم به اشتراک بگذارم شما هم دلتون بگیره 😐
دنیا را ببین 💙🍀🌸🍂
گفتم به اشتراک بگذارم شما هم دلتون بگیره 😐
دنیا را ببین 💙🍀🌸🍂
🔹ابوبکری که مرتدین را ادب کرد، علوم سیاسی را نخوانده بود.
🔹عمری که امپراطوریها را شکست داد، مدرک قانون بینالمللی نداشت.
🔹عثمان ثروتمند درس اقتصاد نخوانده بود.
🔹علی حکیم و فرزانه مدرک علم فلسفه نداشت.
🔹خالد دلاور از دانشکده نظامی فارغ نشده بود.
🔹امین امت ابوعبیده هیچ کتابی در مورد اداره و مدیریت نخوانده بود.
آنها را اسلام بزرگ اینگونه ساخته و تربیت کرده است!
( رضی الله عنهم اجمعین)
✍ ادهم شرقاوی
💙🍀🌸🍂
🔹عمری که امپراطوریها را شکست داد، مدرک قانون بینالمللی نداشت.
🔹عثمان ثروتمند درس اقتصاد نخوانده بود.
🔹علی حکیم و فرزانه مدرک علم فلسفه نداشت.
🔹خالد دلاور از دانشکده نظامی فارغ نشده بود.
🔹امین امت ابوعبیده هیچ کتابی در مورد اداره و مدیریت نخوانده بود.
آنها را اسلام بزرگ اینگونه ساخته و تربیت کرده است!
( رضی الله عنهم اجمعین)
✍ ادهم شرقاوی
💙🍀🌸🍂
⚫️ ⚫️ اناالله واناالیه راجعون⚫️ ⚫️
با نهایت تاسف و تاثر درگذشت جوان ناکام آقای شهرام اسماعیلی پسر دایی گرامی آقایان سید اشرف و سید ابراهیم یوسفی و خانم ها سیده فاطمه، سیده خدیجه و سیده زهرا و سیده صغری یوسفی را به اطلاع کلیه دوستان و آشنایان گرامی میرسانیم از خداوند متعال برای آن مرحوم طلب مغفرت و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواستارم
ضمناً مراسم ختم آن مرحوم روز چهارشنبه 23 آبان از ساعت 2 الی 4 بعد از ظهر در مسجد روستای پاپاله برگزار میگردد
🥀🥀🥀🥀
با نهایت تاسف و تاثر درگذشت جوان ناکام آقای شهرام اسماعیلی پسر دایی گرامی آقایان سید اشرف و سید ابراهیم یوسفی و خانم ها سیده فاطمه، سیده خدیجه و سیده زهرا و سیده صغری یوسفی را به اطلاع کلیه دوستان و آشنایان گرامی میرسانیم از خداوند متعال برای آن مرحوم طلب مغفرت و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواستارم
ضمناً مراسم ختم آن مرحوم روز چهارشنبه 23 آبان از ساعت 2 الی 4 بعد از ظهر در مسجد روستای پاپاله برگزار میگردد
🥀🥀🥀🥀
Forwarded from ترحیم بیجار و دیواندره (⚡⚡⚡ ffrotan ⚡⚡⚡)
🍂🍂🍂🍂
«انا لله و انا الیه راجعون»
«گەڕانەوەی هەموومان بۆ لای خودایە
🖤🖤🖤
با نهایت تأسف و تأثربه اطلاع می رساند
درگذشت
🥀🍂🥀 مرحومە #طلانصری
خواهر گرامی آقایان علی ، سعید و مرحوم عباس نصری
مجلس ترحیم
چهارشنبە ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
از ساعت ۱۴ الی ۱۶
مسجد حضرت محمد(ص) بیجار
منعقد می باشد
🍂🍂🍂🍂🍂
خانوادە های محترم نصری ، بخشی ، سلیمانی و سایر بستگان
با نهایت تأسف و تأثر مصیبت وارده را تسلیت عرض نموده ، از خداوند متعال برای آن مرحومە رضوان و غفران الهی و برای بازماندگان محترم صبروسلامتی مسئلت داریم.
✓ادمین های کانال پەنجە
🥀🥀🥀🥀
«انا لله و انا الیه راجعون»
«گەڕانەوەی هەموومان بۆ لای خودایە
🖤🖤🖤
با نهایت تأسف و تأثربه اطلاع می رساند
درگذشت
🥀🍂🥀 مرحومە #طلانصری
خواهر گرامی آقایان علی ، سعید و مرحوم عباس نصری
مجلس ترحیم
چهارشنبە ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
از ساعت ۱۴ الی ۱۶
مسجد حضرت محمد(ص) بیجار
منعقد می باشد
🍂🍂🍂🍂🍂
خانوادە های محترم نصری ، بخشی ، سلیمانی و سایر بستگان
با نهایت تأسف و تأثر مصیبت وارده را تسلیت عرض نموده ، از خداوند متعال برای آن مرحومە رضوان و غفران الهی و برای بازماندگان محترم صبروسلامتی مسئلت داریم.
✓ادمین های کانال پەنجە
🥀🥀🥀🥀
Forwarded from ترحیم بیجار و دیواندره (⚡⚡⚡ ffrotan ⚡⚡⚡)
🍂🍂🍂🍂
«انا لله و انا الیه راجعون»
«گەڕانەوەی هەموومان بۆ لای خودایە
🖤🖤🖤
با نهایت تأسف و تأثربه اطلاع می رساند
درگذشت
🥀🍂🥀 مرحومە #کافیەشیرمحمدی
همسر گرامی مرحوم احمدشکری
مادر گرامی اقای جمیل و مرحوم امین شکری
مجلس ترحیم
چهارشنبە ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
از ساعت ۱۴ الی ۱۶
مسجد حضرت محمد(ص) بیجار
منعقد می باشد
🍂🍂🍂🍂🍂
خانوادە های محترم شکری ، شیرمحمدی ، داودی ، جمشیدی و سایر بستگان
با نهایت تأسف و تأثر مصیبت وارده را تسلیت عرض نموده ، از خداوند متعال برای آن مرحومە رضوان و غفران الهی و برای بازماندگان محترم صبروسلامتی مسئلت داریم.
فتح الە ، فرامرز و رسول فروتن
و
✓ادمین های کانال پەنجە
🥀🥀🥀🥀
«انا لله و انا الیه راجعون»
«گەڕانەوەی هەموومان بۆ لای خودایە
🖤🖤🖤
با نهایت تأسف و تأثربه اطلاع می رساند
درگذشت
🥀🍂🥀 مرحومە #کافیەشیرمحمدی
همسر گرامی مرحوم احمدشکری
مادر گرامی اقای جمیل و مرحوم امین شکری
مجلس ترحیم
چهارشنبە ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
از ساعت ۱۴ الی ۱۶
مسجد حضرت محمد(ص) بیجار
منعقد می باشد
🍂🍂🍂🍂🍂
خانوادە های محترم شکری ، شیرمحمدی ، داودی ، جمشیدی و سایر بستگان
با نهایت تأسف و تأثر مصیبت وارده را تسلیت عرض نموده ، از خداوند متعال برای آن مرحومە رضوان و غفران الهی و برای بازماندگان محترم صبروسلامتی مسئلت داریم.
فتح الە ، فرامرز و رسول فروتن
و
✓ادمین های کانال پەنجە
🥀🥀🥀🥀
◀️✅قبل از سال ۵۷ مردی در شهر خوی بود که به او تِرمان میگفتند .
او شیرینعقل بود و گاهی سخنان حکیمانهی عجیبی میگفت .
◀️روزی از او پرسیدند : « مصدق خوب است یا شاه ؟ بگو تا برای تو شامی بخریم . » ترمان گفت : « از دو تومنی که برای شام من خواهی داد ، دو ریال کنار بگذار و قفلی بخر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی !!! »
◀️مرحوم پدرم نقل میکرد ، در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم .
◀️ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم . از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم ، نزدیک رفتم دیدم ، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود میکند . یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم . او از کسی بدون دلیل پول نمیگرفت . باید دنبال دلیلی میگشتم تا این پول را از من بگیرد . گفتم : « ترمان ، این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم . »
◀️ترمان از من پرسید : « ساعت چند است ؟ »
گفتم : « نزدیک ده . »
گفت : « ببر نیازی نیست . »
خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت ؟
◀️پرسیدم : « ترمان ، مگر ناهار دعوتی ؟ »
گفت : « نه . من پول ناهارم را نزدیک ظهر میگیرم . الان تازه صبحانه خوردهام . اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم میکنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه میمانم . من بارها خودم را آزمودهام ؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر میدهد . »
◀️واقعا متحیر شدم . رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم . ترمان را پیدا کردم .
پرسیدم : « ناهار کجا خوردی ؟ »
گفت : « بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید . جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند . روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید ، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد . »
◀️ترمانِ دیوانه ، برای پول ناهارش نمیترسید ، اما بسیاری از ما چنان از آینده میترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد ؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی داریم .
◀️از آنچه که داری ، فقط آنچه که میخوری مال توست، سرنوشتِ بقیهی اموالِ تو ، معلوم نیست .
💙🍀🌸🍂
او شیرینعقل بود و گاهی سخنان حکیمانهی عجیبی میگفت .
◀️روزی از او پرسیدند : « مصدق خوب است یا شاه ؟ بگو تا برای تو شامی بخریم . » ترمان گفت : « از دو تومنی که برای شام من خواهی داد ، دو ریال کنار بگذار و قفلی بخر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی !!! »
◀️مرحوم پدرم نقل میکرد ، در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم .
◀️ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم . از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم ، نزدیک رفتم دیدم ، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود میکند . یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم . او از کسی بدون دلیل پول نمیگرفت . باید دنبال دلیلی میگشتم تا این پول را از من بگیرد . گفتم : « ترمان ، این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم . »
◀️ترمان از من پرسید : « ساعت چند است ؟ »
گفتم : « نزدیک ده . »
گفت : « ببر نیازی نیست . »
خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت ؟
◀️پرسیدم : « ترمان ، مگر ناهار دعوتی ؟ »
گفت : « نه . من پول ناهارم را نزدیک ظهر میگیرم . الان تازه صبحانه خوردهام . اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم میکنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه میمانم . من بارها خودم را آزمودهام ؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر میدهد . »
◀️واقعا متحیر شدم . رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم . ترمان را پیدا کردم .
پرسیدم : « ناهار کجا خوردی ؟ »
گفت : « بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید . جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند . روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید ، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد . »
◀️ترمانِ دیوانه ، برای پول ناهارش نمیترسید ، اما بسیاری از ما چنان از آینده میترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد ؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی داریم .
◀️از آنچه که داری ، فقط آنچه که میخوری مال توست، سرنوشتِ بقیهی اموالِ تو ، معلوم نیست .
💙🍀🌸🍂
💎روزگاری در زدن هم اصولی داشت ، کوبه زنانه داشتیم و مردانه...
و وقتی در زده میشد صاحب خانه میدانست آنکه پشت در است زن است یا مرد و بر آن مبنا به استقبال او میرفت،
زندگی ها در عین سادگی در و پیکر و اصول داشت...
مردها کفشهای پاشنه تخم مرغی میپوشیدند تا از صدای آن از فاصله دور در کوچه پس کوچه های تو در تو خانمها بفهمند نامحرمی در حال عبور است...
منزلها بیرونی و اندرونی داشت و از ورود مهمان تا خروجش طوری منزل ساخته شده بود که متعلقات به تکلف نیفتند...
آن روزگاران امنیت ناموسی چندین برابر این زمان بود،
نه سیستم امنیتی در منازل بود و نه شبکه های مجازی برای پاییدن همدیگر...
اطمینان و شرافت و وفاداری و نگه داشتن زندگی با چنگ و دندان و آبروداری زوجین اصل زندگی بود...
من هرگز بخاطر ندارم کسی مهریه ای اجرا بگذارد و دادسراها این همه پرونده طلاق و درخواست طلاق و فرزندان طلاق...
نه ال سی دی بود نه اسپیلت و لباسشویی،
صابون مراغه ای بود و دستان یخ زده مادر در زمستان که با گریسیلین ترکهایش را مداوا میکرد...
و پدری که سر شب دم غروب خونه بود و خیز برمیداشت زیر کرسی و مادر کاسه اناردون کرده روی کرسی میگذاشت و نصف بدنمان زیر کرسی و سر و کله کز کرده در بیرون آن،با لباسهای ضخیم...
پاییزی پر باران و زمستانی پر از برف داشتیم
یادش بخیر همه چکمه داشتیم و تا لبه چکمه برف می آمد،هم زمین برکت داشت هم آسمان...
سفره مان برنج بخودش کم میدید،اما صفا و سادگی داشت...
و پنج ریالی پدر در صبحگاه مدرسه میشد نصف نان بربری با پنیر...
آن روزها پشت این دربهای کوبه دار با هم حرف میزدند خیلی گرم و صمیمی...
تابستان ها چقدر روی تخت های چوبی ستاره شمردیم و لذت آسمان بی غبار را بردیم...
چه حرمتی داشت پدر و مادر...
و پولها و مالها چه برکتی...
چقدر دور هم حرف برای گفتن داشتیم،
و چقدر از خدا میترسیدیم...
کله صبح قمری ها(یاکریم ها) میخواندند ،
با دوچرخه درخونه ها نون تازه و عدسی و شیر می آوردند محال بود کسی یازده صبح بیدار شود...
زود میخوابیدند و سحر بیدار میشدند و بهترین رزقها را دریافت میکردند،
زمستون برف وشیره میخوردیم و خیلی چیزی برای خوردن پیدا نمیشد و بهترین غذا را جمعه ها میخوردیم،
آنروزها مردم چقدر به یکدیگر رحم میکردند و مهربان بودند و گره گشا و اعصابها حرام ترافیک و ... نمیشد...
نفهمیدم چی شد ولی برف و کرسی و ستاره ها و کاسه بی تکلف انار و درب کوبه دار و دورهمی ها همه یکباره جمع شد...
حالا ما مانده ایم و دنیای بی خیر و برکت و دربهای ضدسرقت و آدمهایی که سخت فخر میفروشند و متکبرند گویی هرگز نمیمیرند و چنان دنیا دارند که گویی برای آن آفریده شده اند...
چقدر نعمتها از کف رفت و ما خواب خوابیم
💙🍀🌸🙏
و وقتی در زده میشد صاحب خانه میدانست آنکه پشت در است زن است یا مرد و بر آن مبنا به استقبال او میرفت،
زندگی ها در عین سادگی در و پیکر و اصول داشت...
مردها کفشهای پاشنه تخم مرغی میپوشیدند تا از صدای آن از فاصله دور در کوچه پس کوچه های تو در تو خانمها بفهمند نامحرمی در حال عبور است...
منزلها بیرونی و اندرونی داشت و از ورود مهمان تا خروجش طوری منزل ساخته شده بود که متعلقات به تکلف نیفتند...
آن روزگاران امنیت ناموسی چندین برابر این زمان بود،
نه سیستم امنیتی در منازل بود و نه شبکه های مجازی برای پاییدن همدیگر...
اطمینان و شرافت و وفاداری و نگه داشتن زندگی با چنگ و دندان و آبروداری زوجین اصل زندگی بود...
من هرگز بخاطر ندارم کسی مهریه ای اجرا بگذارد و دادسراها این همه پرونده طلاق و درخواست طلاق و فرزندان طلاق...
نه ال سی دی بود نه اسپیلت و لباسشویی،
صابون مراغه ای بود و دستان یخ زده مادر در زمستان که با گریسیلین ترکهایش را مداوا میکرد...
و پدری که سر شب دم غروب خونه بود و خیز برمیداشت زیر کرسی و مادر کاسه اناردون کرده روی کرسی میگذاشت و نصف بدنمان زیر کرسی و سر و کله کز کرده در بیرون آن،با لباسهای ضخیم...
پاییزی پر باران و زمستانی پر از برف داشتیم
یادش بخیر همه چکمه داشتیم و تا لبه چکمه برف می آمد،هم زمین برکت داشت هم آسمان...
سفره مان برنج بخودش کم میدید،اما صفا و سادگی داشت...
و پنج ریالی پدر در صبحگاه مدرسه میشد نصف نان بربری با پنیر...
آن روزها پشت این دربهای کوبه دار با هم حرف میزدند خیلی گرم و صمیمی...
تابستان ها چقدر روی تخت های چوبی ستاره شمردیم و لذت آسمان بی غبار را بردیم...
چه حرمتی داشت پدر و مادر...
و پولها و مالها چه برکتی...
چقدر دور هم حرف برای گفتن داشتیم،
و چقدر از خدا میترسیدیم...
کله صبح قمری ها(یاکریم ها) میخواندند ،
با دوچرخه درخونه ها نون تازه و عدسی و شیر می آوردند محال بود کسی یازده صبح بیدار شود...
زود میخوابیدند و سحر بیدار میشدند و بهترین رزقها را دریافت میکردند،
زمستون برف وشیره میخوردیم و خیلی چیزی برای خوردن پیدا نمیشد و بهترین غذا را جمعه ها میخوردیم،
آنروزها مردم چقدر به یکدیگر رحم میکردند و مهربان بودند و گره گشا و اعصابها حرام ترافیک و ... نمیشد...
نفهمیدم چی شد ولی برف و کرسی و ستاره ها و کاسه بی تکلف انار و درب کوبه دار و دورهمی ها همه یکباره جمع شد...
حالا ما مانده ایم و دنیای بی خیر و برکت و دربهای ضدسرقت و آدمهایی که سخت فخر میفروشند و متکبرند گویی هرگز نمیمیرند و چنان دنیا دارند که گویی برای آن آفریده شده اند...
چقدر نعمتها از کف رفت و ما خواب خوابیم
💙🍀🌸🙏
🔴🔷چرا احتمال سکته درحمام زیاد است*
*حتما بخوانید، دانستن این مقاله برای سلامتی خصوصاً در افراد مسن لازم است.*
*مقاله ی انگلیسی با ترجمه ی فارسی مطابقت دارد.*
مترجم : تقی طاهری آبکنار
*سکته مغزی*
*معمولاً درحمام زیاداست*
زیرا زمانی که شروع به حمام کردن می کنیم،
به اشتباه ابتدا سر و موی خود را با آب داغ خیس می کنیم که اینکار به شدت خطرناک و کشنده است.
بدیهی است اگر ابتدا بر سرخود آب داغ بریزید، خون به سرعت به سمت سربالا می رود و ممکن است رگ های مغزرا پاره کند.
درنتیجه، ""سکته مغزی"" اتفاق می افتد""
و سپس فرد زمین می خورد.
انتشار گزارشی در مجله انجمن پزشکی کانادا
بیان می کند که قبلاً تصور می کردند که اینکار اشتباه در حمام خطر زیادی ندارد
ولی متاسفانه بایستی گفت که خیلی هم خطرناکتر از آن چیزی است که تصور میشد.
براساس مطالعات متعدد در سراسر جهان،
موارد مرگ یا فلج ناشی از سکته مغزی درحین استحمام روز به روز درحال افزایش است.
به گفته پزشکان،
اگر بدون رعایت قواعد صحیح حمام کنیم،
احتمال فوت در حین استحمام وجود دارد.
هنگام حمام
نباید ابتدا بر سر و موهای خود آب داغ بریزیم
زیرا گردش خون دربدن انسان در دمای خاصی است.
دمای بدن انسان کمی طول می کشد تا با دمای بیرون سازگار شود.
به گفته پزشکان،
ریختن آب داغ روی سر ابتدا سرعت گردش خون را افزایش می دهد،
خطرسکته مغزی نیز بطور هم زمان افزایش می یابد.
فشارخون بیش ازحد، می تواند شریان های مغزرا پاره کند.
روش صحیح حمام کردن
ابتدا بر روی پاها آب داغ بریزید سپس به آرامی به سمت بالای بدن این کاررا ادامه دهید.
در پایان باید بر سر خود آب داغ بریزیم.
تمام افراد به ویژه بیماران مبتلا به میگرن، فشارخون و کلسترول بالا، بایستی از روش مذکور پیروی کنند.
بیاییم این اطلاعات را در اختیار همگان و به ویژه والدین و بستگان سالمند خود قرار دهیم.
💙🍀🌸🍂
*حتما بخوانید، دانستن این مقاله برای سلامتی خصوصاً در افراد مسن لازم است.*
*مقاله ی انگلیسی با ترجمه ی فارسی مطابقت دارد.*
مترجم : تقی طاهری آبکنار
*سکته مغزی*
*معمولاً درحمام زیاداست*
زیرا زمانی که شروع به حمام کردن می کنیم،
به اشتباه ابتدا سر و موی خود را با آب داغ خیس می کنیم که اینکار به شدت خطرناک و کشنده است.
بدیهی است اگر ابتدا بر سرخود آب داغ بریزید، خون به سرعت به سمت سربالا می رود و ممکن است رگ های مغزرا پاره کند.
درنتیجه، ""سکته مغزی"" اتفاق می افتد""
و سپس فرد زمین می خورد.
انتشار گزارشی در مجله انجمن پزشکی کانادا
بیان می کند که قبلاً تصور می کردند که اینکار اشتباه در حمام خطر زیادی ندارد
ولی متاسفانه بایستی گفت که خیلی هم خطرناکتر از آن چیزی است که تصور میشد.
براساس مطالعات متعدد در سراسر جهان،
موارد مرگ یا فلج ناشی از سکته مغزی درحین استحمام روز به روز درحال افزایش است.
به گفته پزشکان،
اگر بدون رعایت قواعد صحیح حمام کنیم،
احتمال فوت در حین استحمام وجود دارد.
هنگام حمام
نباید ابتدا بر سر و موهای خود آب داغ بریزیم
زیرا گردش خون دربدن انسان در دمای خاصی است.
دمای بدن انسان کمی طول می کشد تا با دمای بیرون سازگار شود.
به گفته پزشکان،
ریختن آب داغ روی سر ابتدا سرعت گردش خون را افزایش می دهد،
خطرسکته مغزی نیز بطور هم زمان افزایش می یابد.
فشارخون بیش ازحد، می تواند شریان های مغزرا پاره کند.
روش صحیح حمام کردن
ابتدا بر روی پاها آب داغ بریزید سپس به آرامی به سمت بالای بدن این کاررا ادامه دهید.
در پایان باید بر سر خود آب داغ بریزیم.
تمام افراد به ویژه بیماران مبتلا به میگرن، فشارخون و کلسترول بالا، بایستی از روش مذکور پیروی کنند.
بیاییم این اطلاعات را در اختیار همگان و به ویژه والدین و بستگان سالمند خود قرار دهیم.
💙🍀🌸🍂
🎥 سخنرانی محمد قسیم عثمانی نمایندۀ حوزۀ انتخابیۀ بوکان در مجلس در مورد علت تعویقِ انتصابِ استاندار استانِ آذربایجان غربی
محمد قسیم عثمانی:
«پرچم اتحاد ایران، دست آذربایجانیهاست ولی همۀ آذربایجانیها.
شهدای آذربایجان، مرزهای کشور را پاییدند، ولی همۀ شهدای آذربایجان.
آیا با حذف ۵۰ درصدی جمعیتِ [استان] آذربایجان [غربی]، میتوان، وفاق را عملیاتی کرد؟
تأخیر در معرفی استاندار [آذربایجان غربی] محصول دخالت کسانیست که خود را نمایندۀ کلِّ آذربایجان میدانند در حالیکه نمایندۀ بخش قلیلی از [حوزۀ انتخابیۀ] ارومیه هستند.
تأخیر در معرفی استاندار [آذربایجان غربی] محصولِ زیادهخواهی پانتُرکیستهاییست که پشتِ شهدا، پشت شهید باکریها و پشت نظام، خود را قایم میکنند در حالیکه کوچکترین اعتقادی نه به نظام و نه به شهدا دارند، بلکه از آنها استفادۀ ابزاری میکنند!
تأخیر در انتخابات استاندار، نه ناشی از دولت، بلکه ناشی از حرفهای مهجورانیست که حداقل ۵۰٪ جمعیت استان آذربایجان [غربی] ما را مهمان و مهاجر مینامند. مهجورانی که ما را مهاجر میخوانند، مانع انتخاب استاندار هستند و نه نمایندگان.
ما با بعضیها فرقمان در این است که آنها میگویند "بومی"، و آن "بومی" که خودشان میخواهند. ولی ما میگوییم یک فردِ توانمند در قوارۀ ملی و با پشتوانۀ قوی امنیتی که به "جریاناتِ قومی کُرد و تُرک" باج ندهد، ابزار دست نماینده نشود، بلکه علمدار نظام و پرچمدارِ "دولتِ وفاق" باشد و نه نفاق.»
💙🍀🌸🍂
🎥 سخنرانی محمد قسیم عثمانی نمایندۀ حوزۀ انتخابیۀ بوکان در مجلس در مورد علت تعویقِ انتصابِ استاندار استانِ آذربایجان غربی
محمد قسیم عثمانی:
«پرچم اتحاد ایران، دست آذربایجانیهاست ولی همۀ آذربایجانیها.
شهدای آذربایجان، مرزهای کشور را پاییدند، ولی همۀ شهدای آذربایجان.
آیا با حذف ۵۰ درصدی جمعیتِ [استان] آذربایجان [غربی]، میتوان، وفاق را عملیاتی کرد؟
تأخیر در معرفی استاندار [آذربایجان غربی] محصول دخالت کسانیست که خود را نمایندۀ کلِّ آذربایجان میدانند در حالیکه نمایندۀ بخش قلیلی از [حوزۀ انتخابیۀ] ارومیه هستند.
تأخیر در معرفی استاندار [آذربایجان غربی] محصولِ زیادهخواهی پانتُرکیستهاییست که پشتِ شهدا، پشت شهید باکریها و پشت نظام، خود را قایم میکنند در حالیکه کوچکترین اعتقادی نه به نظام و نه به شهدا دارند، بلکه از آنها استفادۀ ابزاری میکنند!
تأخیر در انتخابات استاندار، نه ناشی از دولت، بلکه ناشی از حرفهای مهجورانیست که حداقل ۵۰٪ جمعیت استان آذربایجان [غربی] ما را مهمان و مهاجر مینامند. مهجورانی که ما را مهاجر میخوانند، مانع انتخاب استاندار هستند و نه نمایندگان.
ما با بعضیها فرقمان در این است که آنها میگویند "بومی"، و آن "بومی" که خودشان میخواهند. ولی ما میگوییم یک فردِ توانمند در قوارۀ ملی و با پشتوانۀ قوی امنیتی که به "جریاناتِ قومی کُرد و تُرک" باج ندهد، ابزار دست نماینده نشود، بلکه علمدار نظام و پرچمدارِ "دولتِ وفاق" باشد و نه نفاق.»
💙🍀🌸🍂
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 Li Viyanayê ji bo zarokan perwerdeya Kurdî tê dayîn
👩🏫 ❝Zimanê xwe ji bîr nekin!❞
👨🏫 ❝Bila malbat zarokên xwe bişînin❞
🚸 ❝Em ji Kurdistanê ne!❞
💙🍀🌸🍂
👩🏫 ❝Zimanê xwe ji bîr nekin!❞
👨🏫 ❝Bila malbat zarokên xwe bişînin❞
🚸 ❝Em ji Kurdistanê ne!❞
💙🍀🌸🍂
▪️مردی با لباس و کفشهای گرانقیمت به دیواری خیره شده بود و میگریست.
نزدیکش شدم و به نقطه ای که خیره شده بود با دقت نگاه کردم , نوشته شده بود:
"این هم میگذرد"
علت اش را پرسیدم گفت! این دست خط من است که چندین سال پیش در این نقطه هیزم میفروختم..... حال صاحب چندین کار خانه ام .
پرسیدم, پس چرا دوباره اینجا برگشتی ؟
گفت آمدم تا باز بنویسم : این هم میگذرد.
گر به دولت برسی مست نگردی مردی
گر به ذلت برسی پست نگردی مردی
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند
گر تو بازیچه این دست نگردی مردی
💙🍀🌸🍂
نزدیکش شدم و به نقطه ای که خیره شده بود با دقت نگاه کردم , نوشته شده بود:
"این هم میگذرد"
علت اش را پرسیدم گفت! این دست خط من است که چندین سال پیش در این نقطه هیزم میفروختم..... حال صاحب چندین کار خانه ام .
پرسیدم, پس چرا دوباره اینجا برگشتی ؟
گفت آمدم تا باز بنویسم : این هم میگذرد.
گر به دولت برسی مست نگردی مردی
گر به ذلت برسی پست نگردی مردی
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند
گر تو بازیچه این دست نگردی مردی
💙🍀🌸🍂