نە کەسم مەردەن
نە دەردە دارم
باڵای تۆم دیوە
وا بێ قەرارم

یەک لەنجە و دوو لا
سێ ها تا لەرزە
عەشقی تۆ بۆ من
وەک نوێژێ فەرزە

#حمید_حمیدی
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃

قطعه《آقای راننده》
با صدای #حمید_جبلی

آقای راننده یالا بزن تو دنده
برو به سمت تهرون میخوام برم تلویزیون

بمناسبت سالروز درگذشت زنده یاد #دنیا_فنی_زاده

🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷

قسمت ششم. ( ۶ )


کار پدر و برادرهایم به آخر رسیده بود.. آمدند و عروس و مهمان و شاهزاده قصه ما را با تمام زیورالات و همان لباسهای تنش بدون ذره ای کم و زیاد. بردند. و همان گونه به دست خاک سپردند.. رویش را با خاک پوشاندن مهمان ناخوانده غریب ما خوابید. دیگر نمی دانم آیا گرمش شد یا نه. توانست رازش را با کسی در میان بگذارد یا نه..

و پدرم بعد از اتمام کار. همه ما ر که سه برادر و یک خواهر بودیم جمع کرد و گفت. این داستان و قصه همینجا مانند خود شخصیت اصلیش باید به خاک برود. و هرگز کسی آن را برای کسی بازگو نکند.. همچنان نیز شد..
سالهای زیادی از این واقعه گذشت.. و کسی نه به دنبال او و نه در جستجوی چنین کسی آمده. و کسی هرگز سراغی از او نگرفت. آدرسی و نشانی هر گز کسی از او نشنیدم بپرسد.. و ما هم هرگز با کسی از این اتفاق صحبت نکردیم..

چند روزی از آن واقعه نگذشته بود که پدرم. در آن زاغه کوچک را به بهانه اینکه سقفش ریزش کرده ، و هر آن امکان دارد بر سر دام ها و کسی که برای رسیدگی به آنجا میرود. آور می شود با سنگ کاه گل بست. طوری که انگار هرگز زاغه ای در آنجا نبوده است..
اما از آن اتفاق به بعد درست است ، که هرگز کسی از ما در موردش صحبت نکرد. اما یادش همیشه معلوم بود که در ذهن ها هست. پدر و مادرم از آن تاریخ به بعد گویی عزیزی از دست داده باشند. هر جمعه به قبرستان می رفتند. و در آنجا نذری می دادند. و لحظاتی را در حیاط سر گردان پرسه می زدند. و همه ما برایش در دل دعا می خواندیم..
من هم تمام عمرم لحظه ای او از ذهنم خارج نشد ، و همیشه روح او را در تمام نقطه نقطه ی خانه احساس میکردم.. چند باری به خواب می دیدمش. شاید در خوابم شادتر و زنده تر از واقعیتش بود. و هر بار هم فقط نگاهش می کردم. و او نیز مرا نگاه می کرد...
در ذهنم نامی برای او انتخاب کردم. که بسیار به او و داستانش شباهت داشت. او را در ذهنم عروس زاغه ها نامیدم. و گاهی با همین نام با او در خیالم صحبت میکردم. و هر بار برای او و سرگذشتش داستانی میساختم. و با و در میان می گذاشتم...



بر اساس داستانی واقعی..

نویسنده
#حمید سروامان الهی

نوشته به تاریخ.
۱۳۹۸\۲\۲۷

پایانِ آغاز.

داستان کوتاه.
هر ماه یعنی سی هزار انسان.

به قلم. #حمید سروامان الهی.

به جنایات رژیم سابق عراق
( حزب بعث) . در نسل کشی مردم بی گناه کورد در عملیات انفال
می پردازد.

این داستان زیبا را می توانید در #روژان شماره ۳۲۲ بخوانید. ص۳

💠کوردی گه‌ڕۊسیwira💠

@aanajafian 👈وه‌ڕیوبه‌رکاناڵ

ناونیشان کاناڵ    ‌                 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAErX7jLySmja9FyR-w

خلقت انسان.
خلقت کورد.


نویسنده.
#حمید سروامان الهی



بنام آنکه عشق را ، آزادی و آزادگی را، شور و شرف را، غرور و شجاعت را، بزرگی و زیبایی را آفرید. و ملتی را از کورد لایق تر برای بدوش کشیدن این امانات بزرگ ندید.

شاید اگر به آن روز بزرگ ، روز خلقت نوع بشر برگردیم.
وقتی خداوند در برابر دیدگان تمام کائنات. در حضور همه مخلوقات ‌ امانت ها را به کوه ها و دریا ها پیشنهاد کرد. اما انها پا پس کشیدن و از گرفتن سر باز زدند. هیچ کس را یارای برداشتن نبود. هیچ کس جرأت نزدیک شدن نیز هم به خود نداد!

اما انسان پیش آمد. و درخواست را پذیرفت و برداشت.
همه معترض بودند که ما برتریم ما از جنس نور و آتشیم. اما او از جنس خاک و گِل بدبو.

و خداوند ، بمانند پدری که از زیر چشم به فرزند خود مینگرد. لبخندی زد و رو بسوی تمام جن و انس کرد و گفت. من می دانم آنچه که شما نمی دانید. و بر شجاعت انسان آفرین گفت.


سالهاست نوع بشر به انحراف رفته است. هیچ چیز برای افتخار کردن و نشان دادن برتری نوع بشر وجود نداشت.

تا زمانی که دختران کورد در برابر دژخیمان و جلادان تا دندان مسلح داعش. ( که با نام خدا جنایت میکردند) با تمام وجودشان میجنگیدند.
تکه تکه می شدند. اما با تمام دلاوری و شجاعت ایستادند.

شجاعت را در روی زمین معنی دوباره ای بخشیدند و زنده کردند.

شاید خداوند از ان بالا نگاه میکرد و رو به تمام فرشتگان با افتخاری بسیار، و سرمست و شادمان از پیروزی دوباره میگفت. من می دانستم. آنچه که شما نمی دانید.

و آهسته و با زمزمه . فتبارک الله احسن الخالقین گفت.

مردمانی هستند. که هنوز انسانند. بر سر اصالت خود مانده اند.
سرزمین شان نخستین جایگاه نسل آدم بود.

امروز شاهدیم که دوباره دشمنان خدا و انسان. شیطان و اردوغانیان . دست در دست هم نهاده اند. تا شاید آخرین سنگر انسان و آدم را برای همیشه نابود کنند.

ارتش شیطان و اردوغانیان با نام خدا به جنگ اشرف مخلوقات خدا می روند.

اما. زهی خیال باطل!!

و دوباره خداوند نیز از آن بالا. تمام فرشتگان و مخلوقاتش را به تماشا خوانده است.
می داند که افتخاری بزرگ برای خدا و انسان در راه است.
و پیروزی نزدیک.


پایان ‌.

حمید سروامان الهی.

98-7-17

🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل

خلقت انسان.
خلقت کورد.


نویسنده.
#حمید سروامان الهی



بنام آنکه عشق را ، آزادی و آزادگی را، شور و شرف را، غرور و شجاعت را، بزرگی و زیبایی را آفرید. و ملتی را از کورد لایق تر برای بدوش کشیدن این امانات بزرگ ندید.

شاید اگر به آن روز بزرگ ، روز خلقت نوع بشر برگردیم.
وقتی خداوند در برابر دیدگان تمام کائنات. در حضور همه مخلوقات ‌ امانت ها را به کوه ها و دریا ها پیشنهاد کرد. اما انها پا پس کشیدن و از گرفتن سر باز زدند. هیچ کس را یارای برداشتن نبود. هیچ کس جرأت نزدیک شدن نیز هم به خود نداد!

اما انسان پیش آمد. و درخواست را پذیرفت و برداشت.
همه معترض بودند که ما برتریم ما از جنس نور و آتشیم. اما او از جنس خاک و گِل بدبو.

و خداوند ، بمانند پدری که از زیر چشم به فرزند خود مینگرد. لبخندی زد و رو بسوی تمام جن و انس کرد و گفت. من می دانم آنچه که شما نمی دانید. و بر شجاعت انسان آفرین گفت.


سالهاست نوع بشر به انحراف رفته است. هیچ چیز برای افتخار کردن و نشان دادن برتری نوع بشر وجود نداشت.

تا زمانی که دختران کورد در برابر دژخیمان و جلادان تا دندان مسلح داعش. ( که با نام خدا جنایت میکردند) با تمام وجودشان میجنگیدند.
تکه تکه می شدند. اما با تمام دلاوری و شجاعت ایستادند.

شجاعت را در روی زمین معنی دوباره ای بخشیدند و زنده کردند.

شاید خداوند از ان بالا نگاه میکرد و رو به تمام فرشتگان با افتخاری بسیار، و سرمست و شادمان از پیروزی دوباره میگفت. من می دانستم. آنچه که شما نمی دانید.

و آهسته و با زمزمه . فتبارک الله احسن الخالقین گفت.

مردمانی هستند. که هنوز انسانند. بر سر اصالت خود مانده اند.
سرزمین شان نخستین جایگاه نسل آدم بود.

امروز شاهدیم که دوباره دشمنان خدا و انسان. شیطان و اردوغانیان . دست در دست هم نهاده اند. تا شاید آخرین سنگر انسان و آدم را برای همیشه نابود کنند.

ارتش شیطان و اردوغانیان با نام خدا به جنگ اشرف مخلوقات خدا و ارتش خدا می روند.

اما. زهی خیال باطل!!

و دوباره خداوند نیز از آن بالا. تمام فرشتگان و مخلوقاتش را به تماشا خوانده است.
می داند که افتخاری بزرگ برای خدا و انسان در راه است.
و پیروزی نزدیک.


پایان ‌.

حمید سروامان الهی.

98-7-17


🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل


باتشکر از آقای سرو امان الهی عضو محترم و فعال کانال پنجه

🙏🙏🙏

نه دولت عدل در عمل کاری کرد
نه دولت تدبیر تو را یاری کرد

نازم به غرور و غیرت مردی که
با دستفروشی آبروداری کرد

#حمید_درویشی


🌸🌸🌸🌸🌸🌸

از خیر بزرگوار ........ که با پرداخت مبلغ دویست و پنجاه هزار ریال به موسسه خیریه جهت کمک به نیازمندان مارا یاری نمودند بسیار سپاسگزاریم


موسسه خیریه دارالاحسان مسجدحضرت محمد (ص ) بیجار

#فرهنگ اگر زیرساخت واقعی داشته باشد در بدترین شرایط ممکن هم میتوان آنرا به همگان ثابت کرد...

#قدرشناسی یکی از هزاران زیرمجموعه فرهنگ است که مردم دیواندره امروز با بدرقه پیکر سرهنگ #حمید_رضایی فرزندی از دیار روانسر به خوبی به همگان نشان دادند.
و در راس این حرکت #ارزشی و معنوی باید به #رئیس شورای شهر دیواندره اشاره کرد که با دست خالی حداقل توانست #نمک شناسی مردمان منطقه را نشان دهد.

سرهنگ رضایی قریب به سه سال از دوران #خدمت خویش را در سمت فرماندهی انتظامی شهرستان سپری نمود و #رضایت مردم از عملکرد، مردم داری و معرفت وی سبب شد او را بعنوان #سرهنگ_اخلاق و معرفت خطاب کنند.

سرهنگ رضایی که فرماندهی انتظامی #سقز را برعهده داشتند پس از جنگ با ویروس منحوس #کرونا دیروز دار فانی را وداع گفتند.

روحشان شاد و یادشان گرامی...



🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل

😷😷من ماسک می زنم 😷😷